خیزش خلق‌های ایران؛ امکان تحقق حیاتی فارغ از دولت-قدرت

خلق‌های ایران هم‌اکنون چنان مرحله‌ای از تاریخ را هدایت می‌کنند که نه تنها تمام پایه‌های نظام دولت-ملتی ایران را به لرزه درمی‌آورند بلکه امکان تحقق حیات و نظام اجتماعی‌ای بدون دولت و قدرت را نیز فراهم ساخته و در حال متحقق‌ساختن آنند.

تعریف صحیح دولت و قدرت امکان تشخیص جایگزین آن را افزایش می‌هد که در اینجا سعی خواهد شد تعریف مختصر و پخته‌ای از آن ارائه گردد تا بتوان ارزیابی‌های مفیدی در مورد وضعیت خیزش خلق‌های ایران که 4 ماه پشت‌سر گذاشته انجام داد.

دولت فرم منسجم و سازمانیافته‌ی قدرت است که از سوی گروه/گروهایی اداره و سعی در نفوذدادن و تحمیل هر چه بیشتر آن بر بطن و بدنه‌ی جامعه/جوامع دارند. به نوعی انحصار قدرت و هر آنچه که از آن بعنوان ابزاری برای تولید و انباشتن قدرت استفاده می‌کنند می‌باشد. این روال از ایجاد دولت-شهرها که دولت-شهر سومر نمونه‌ی ابتدائی آن می‌باشد شروع گشته و تا به امروز در قالب دولت-ملت که فاشیست‌ترین فرم آن می‌باشد ادامه داشته است. در این جا موضوع اساسی این است؛ چه چیزی زمینه‌ی تداوم این روال را تا به امروز فراهم آورده؟ آیا قدرت و پول است یا چیز دیگری؟ بدون شک در وحله‌ی اول آنچه به ذهن‌مان خطور خواهد کرد قدرت و پول خواهد بود. شاید از آنجا که این دو فاکتور در این امر نقش ابزاری دارند جوابمان اشتباه نباشد، ولی بحث عمیق‌تر از آن است. موفقیت نظام دولت-قدرت در ایجاد ادراک و قبولاندن آن به عنوان سرنوشتی تغییرناپذیر در ضمیر فرد-جامعه پنهان است. این ادراک و برداشت چیست؟

شاید در بسیاری از اوقات زندگی با چنین احساس و افکاری که از ضمیر ناخودآگاه‌مان سرچشمه می‌گیرند روبرو شده و می‌شویم؛ اینکه جمله‌هایی که مستقیما یا غیرمستقیم همین ادراک و برداشت را تداعی می‌بخشند: "بدون دولت/قدرت/پول نمیتوانی بسر بری". این همان کدی است که دولتمردان توانسته‌اند در ذهن جوامع حک کنند و بدین طریق پایداری نظام‌شان را تحت ضمانت قرار دهند. و یا گاها از عظمت و شکست‌ناپذیری این نظام ضداجتماعی سخن رانده می‌شود. از این لحاظ می‌توان گفت؛ چنانچه گفته می‌شود که نظام دولتی موجود در ایران از قدمتی 2500 ساله برخوردار است، نباید از یاد برد که در واقع این به معنای تجربه‌ای با همان قدمت از چشم‌انداز جوامع و خلق‌های ایران می‌باشد. یعنی خلق‌های ایران 2500 سال است که واقعیت این نظام دولت-قدرت‌محور را تجربه می‌کند و با نظر به شعار و خواست خیزش جاری براحتی درک می‌شود که این امر به سطحی رسیده که خلق‌های ایران دیگر به هیچ نوع نظام دولت-قدرت‌محور (چه قدیمی و چه نو) اعتمادی ندارد و تنها رهیافتش از این وضعیت را در قالب نظامی خودمدیریتی بر مبنایی جامعه‌محور/دمکراتیک، اکولوژیک با محوریت آزادی زن می‌بیند. چه بسا از همان ابتدای خیزش این حقیقت بخوبی و به صراحت از جانب خلق‌ها فریاد زده شد و غیر از آن به چیز دیگری فکر نمی‌کند. شعار "نه شاه می‌خواهیم نه رهبر، مرگ بر ستمگر" نمونه‌ی بارزیست بر مصداق این حقیقت.

طی این 44 سالی که رژیم ایران خود را بر خلق‌های ایران تحمیل کرده، همیشه خلق‌ها با این امید که شاید این بار وعده‌هایشان شعار نباشد و بتوانند قابل تحمل باشند، در برابر حملات خارجی از آن حمایت کردند. ولی رفته‌رفته که پرده از چهره‌ی واقعی این نظام نیز برداشته شد، خلق‌های ایران بخصوص خلق کورد، بلوچی، خوزی، گلیک، مازنی، آذری، ترکمن و ... که همیشه با شدیدترین نوع دگردیسی و سرکوب نظام روبرو گشتند، دیگر تحمل چنین نظامی که بر روی آوار فرسوده‌ی 2500 ساله برپا گشته را به کناری نهاده و شروع به ابراز نارضایتی‌اش از آن نمودند. در این برهه‌‌ی نزدیک به نیم قرن، این خلق‌ها از مراحل مبارزاتی متنوعی گذار کرده و هر بار با کسب تجربه‌از مراحل قبلی‌اش خود را مجهز و به مبارزاتش ادامه داد. در این میان وضعیت کوردها بدلیل شرایط تاریخی، اجتماعی، سیاسی و جغرافیایی‌اش منحصر بوده و باید بطور جداگانه بدان پرداخته شود. آنچه که در اینجا مهم می‌باشد نکات مشترکی است که تمام خلق‌های ایران بر مبنای آن در این خط‌مشی مبارزاتی گردهم می‌آیند و آن نیز مخالفت با نظام دولت-ملت ایران است که با سوءاستفاده‌ی اعتقاد، اعتماد، اقتصاد و تمام ارزش‌های جوامع ایران خود را مجهز و پوشش داده بود. همان نظامی که خود را یگانه تصمیم‌گذار عرش و آسمان می‌پنداشت و از خود تابلویی مخوف در ذهن انسان‌ها ایجاد کرده بود، ولی اینک واقعیتش بر هفت تا هفتاد‌ساله‌ی این جغرافیای رنگین عیان گشته و همگان با تمام وجود و بدون ترس در برابرش ایستادگی می‌کنند. همان نظامی که خود را بر پایه‌ی ضعیفه نمایاندن زن پایدار می‌ساخت، چه بسا امروز پایه‌هایش با شعار "ژن، ژیان، آزادی" (زن، زندگی، آزادی) از سوی همان زن به لرزه درآمده و دیگر "تیر از لوله در رفته". بدین معنا که دیگر نه اعدام، نه گلوله، نه زندان، نه شکنجه و نه ترساندن اثری بر این عزم تاریخی خلق‌های ایران ندارد. به تعبیری دیگر، آب جاری شده و راه خود را خواهد یافت و در برابر هر مانعی به سیل تبدیل شده و آنرا نیز از میان خواهد برداشت.

نتیجتا آنچه به صراحت دیده می‌شود اینست که نظام موجود یا باید در چارچوب خواست و مطالبات خلق‌ها به تغییری بنیادین دست زده و دموکراتیک گردد یا اینکه در بودن مانعی بر سر راه سیل خلق‌ها اصرار خواهد ورزید که متعاقبا شانس موفقیتی نخواهد داشت و مجددا خلق‌ها با گذار از آن و گسترش نظام دمکراتیک و همزیستی تاریخی‌شان برگ نوینی را برای خودشان ورق خواهند زد.