امروز 11 شهریور سالگرد کشتار قارنه در شرق کردستان است

امروز 11 شهریور سالگرد کشتار قارنه در شرق کردستان است

 روستای قارنه یکی از روستاهای سرزمین کردستان است کە با توجە بە تقسیمات کشوری در ایران، این روستا  بلحاظ اداری از توابع شهرستان نقدە و استان ارومیه بشمار می‌رود. این روستا توسط مأموران رژیم جمهوری اسلامی ایران محاصرە شد و مردم  ساکن این روستا بدست فرستادگان حکومت ایران کشتە شدند. حادثە اسفناک نسل کشی کردها در قارنە تنها بە کشتار آنها خاتمه نیافت, بلکه‌ مأموران حکومتی پس از انجام جنایت، حتی بە اجساد قربانیان نیز رحم نکردند و با ساتور و قمە سر و دست جانباختگان را از بدن جدا کردند. جدا از این رفتار ددمنشانە، قاتلان شناختە شدە این جنایات در طول 34 سال گذشتە تحت حمایت حکومت مرکزی ایران بودەاند و هیچگاه بە دادگاه دعوت نشدند تا محاکمە آنان تنها گوشەای از دل داغدار بازماندگان آن قربانیان آرامش بخشد.

ملت کرد کە پس از برکناری محمد رضا پهلوی با دلخوشی تمام بە آیندەای بهتر فکر میکردند، تصور این را نمیکردند کە کردستیزی در رژیم جدید بسان  از رژیم سابق ادامە پیدا کند اما تاریخ نشان داد کە آنان در اشتباه بودند و حاکمیت مرکزی کشور همان سیاست رژیم پیشین را در برابر کردها بکار گرفت. تنها چند ماهی از انقلاب ملتهای ایران نگذشتە بود کە در مناطق ''سۆما'' و ''برادۆست'' فشار و  کردستیزی تا بدانجا بر ساکنان این خاک شدت گرفتە بود، کە بیش از 30 روستای این منطقە خالی از کرد شد. این کوچهای اجباری کە یکی از گونەهای نسل کشی بحساب می‌آید در روزنانە کیهان کە در اختیار رژیم ایران بود انعکاس پیدا کرد و بتاریخ 1979-4-8 (١٨/١/١٣٥٨) بچاپ رسید.

حکومت ایران کە برنامە فشار بیشتر بر ملت کرد را در رأس کارهای خود قرار دادە بود، با توجە بە کتاب "قارنا و انقلاب" کە حاوی اسناد رسمی حکومت ایران و روزنامەهای وقت گردآوری شدە است، تأیید این نکتە را میکند کە "حاج عظیم معبودی" طی نامەای بە آقایان "بهلول گلستان"، "عزیز بازدار" و "خلیل خسروی" (ریش سفیدها ی اهل منطقە) نوشت: پس از سلام خواهشمندم برای رفت و آمد شهر برای تهیە خواروبار روستای قارنه، هم خودتان و برادران دیگر روستای قارنه، آمد و رفت داشتە باشید. هر کسی کوچکترین ناراحتی برای شماها و برادران کرد دیگر ایجاد نماید، فوری بە انتظامات یا خود بندە مراجعە فرمائید تا بە اسم ضد انقلاب آن کس را گرفتە و بە مقامات دولتی تحویل دهم. خلاصە هیچگونە وحشت و ناراحت نباشید، ما همە برادر هستیم. ساکنین روستای قارنه کە با توجە بە سیاست کردزدائی رژیم با ترس و وحشت در خانە همیشە کردستانی خود زندگی میکردند، با دریافت چنین نامەای از یک مقام رسمی کشوری بە آرامشی نسبی رسیدند و با دلخوشی بە فرداهای خود مینگریستند. اما آنان غافل از آن بودند کە این تنها یک دام رژیم است و حکومت برای عوامفریبی و جلوگیری از فرار ساکنین این منطقە چنین نامەای را برایشان فرستادە است.

بتاریخ 2 سپتامبر 1979 (١١/٦/١٣٥٨) حدود ساعت یک بعد از ظهر، زمانیکە کودکان جلوی خانەهای خود بازی میکردند، زنان بە کارهای خانگی مشغول بودند و تعدادی از مردان و جوانان در اطراف ده بە دامپروری و کار کشاورزی میپرداختند، مأموران رژیم ایران کە مسلح بە تانک، توپ و سلاحهای سبک و سنگین و گرم و سرد بودند، بە روستای قارنه حملە کردند. در گزارشی کە در همین ارتباط در تاریخ  1979-12-7  در روزنامە اطلاعات بچاپ رسید، بە مجهز بودن مأموران رژیم بە تانک، توپ، سلاحهای سبک و... اشارە مستقیم شدە است. زمانیکە فرستادگان دولت ایران با آنهمە تجهیزات جنگی بە روستا حملەور شدند، ملا محمد کە امام جمعە روستای قارنه بود با بدست گرفتن کتاب آسمانی قرآن کە با ارزشترین کتاب نزد مسلمانان است، بە استقبال مأموران ارتشی رفت و آنها را بە کلام اللە سوگند داد تا از کشتار مردم بیگناه قارنه جلوگیری نماید. جلادان رژیم تیری بر سینە آن پیر مرد میزنند و بعد از کشتن وی، سرش را از تنش جدا کردند. این رویداد دهشتناک در روزنامە اطلاعات چاپ تهران بتاریخ  1979-12-7   درج شدە است.

با توجە بە فیلم دوکیومنتاری کە در این زمینە توسط جناب آقای بهداد بردبار تهیە شدە است، در آنزمان حدود 80 خانوادە در روستای قارنا زندگی میکردند. روزنامە کیهان چاپ تهران کە روزنامە خود رژیم است، بتاریخ  1979-11- 27  گزارشی در همین ارتباط بچاپ رساند و آمار قربانیان قارنا را 68 نفر اعلام کردە بود. مأموران نظامی کشور بمدت سه‌ ساعت در آن روستا بدنبال هر جانداری گشتند. کودکان خردسال، زنان و پیر و جوان را کشتند. زمانیکە کشتار و فرمان ابلاغی را بە انجام رساندند، جسد قربانیان بیگناه را تکە تکە کردند و آنها را بە بیرون از دهکدە بردە و در خارج از روستا انداختە بودند تا تصور شود آنها در جنگ کشتە شدند. روزنامە اطلاعات چاپ تهران بتاریخ   1979-12-7  گزارشی را در همین ارتباط بە چاپ رساند و بە شیوە رفتار وحشیانە قاتلین با جسد تکە تکە شدە جانباختگان قارنه اشارە کرد.

صادق خلخالی کە از پیشکسوتان اعدامهای بسیاری در کردستان و ایران  بود، در ارتباط با کشتار قارنا در نامەای بە خمینی، چنین نوشت: جریان جانسوز قارنە، دل هر انسانی را میسوزاند. ملا محمود مستورزادە کە با قرآن بە پیشواز مردم رفتە، عمال "معبودی" و "سرگرد نجفی" و "عزیز قادری" و "ملا حسنی" آنها را کشتەاند و ٦٥ نفر بە طرز فجیع. اگر امام[خمینی] بە این امر جانسوز رسیدگی نفرماید، پس کدام مقام رسیدگی کند. با احترام: صادق خلخالی.

کشتار وحشیانە کردها در قارنه چنان بحث داغی را در رسانەها ایجاد کردە بود کە نمایندەای بنام آقای "مهدی بهادران" بفرمان خمینی و دستور کتبی منتظری، بە کردستان و ارومیه جهت تحقیقات محلی روانە شد کە در روزنامە اطلاعات بتاریخ 1979-9-17   بدان اشارە شد. مهدی بهادران کە تحقیقات مفصلی در ارتباط با کشتار قارنا انجام دادە بود، اسناد مربوطە را تهیە کردە بود و گزارشات خود را بهمراه مصاحبە با افراد محلی بر نوار ضبط کردە بود، پس از انجام مأموریت خطیر خود، گزارشی را بە خمینی تحویل میدهد کە در روزنامە اطلاعات چاپ شدە در تاریخ 1979-9-17  پخش شد. در گزارش آمدە است کە قاتلان مردم قارنا توسط افراد سرشناس حکومتی بنامهای "دکتر چمران"، "تیمسار ظهیرنژاد"، "سرهنگ شهبازیان"(فرماندە لشکر 64 ارومیە) و سایر فرماندهان ارتش و ژاندرمری تا دندان مسلح شدە بودند. مهدی بهادران بە خمینی و منتظری ابلاغ کرد کە تحقیقات وسیعی انجام دادە و نوار و اسناد زیادی تهیە کردە بود. شواهد و اسناد تحقیقات وی این را اثبات میکردند کە "معبودی" و "سرهنگ نجفی" نیروی جوانمرد(ترکان تندرو) را در کشتار کردهای قارنه سرپرستی کردە بودند و در پایان نوشتە بود کە حمایت "ظهیرنژاد" از قاتلان و مجرمان، مجال دستگیری و محاکمە جنایتکاران را نمیداد. گزارش مزبور از طرف آقای بهادران بتاریخ 1979-9-15 بە خمینی واگذار شد و دو روز بعد در روزنامە اطلاعات بچاپ رسید.

در گزارش دیگری کە در ارتباط با بازماندگان قربانیان قارنه تهیە شدە بود، نکات مهمی وجود دارد کە در روزنامە اطلاعات بتاریخ  1979-2-7  بچاپ رسید: حمزه شريفي 15 ساله دانش اموز سال سوم راهنمائي درباره آنچه ساعت يك بعدازظهر روز 11 شهريور امسال گذشت اینچنین میگوید: ...تمام اطراف ده را با تانك و توپ محاصره كرده بودند، و ساعت يك بعدازظهر عده اي حدود صد نفر بهمراه شخصي به اسم قادري، بشكل مجاهدين پاسدار، بخانه‏ها ريختند و هر كسي را دم دستشان ديدند، كشتند و سر بريدند. روحاني ده، با يك جلد قرآن، نزد آنها رفت و قسم خورد كه مردم اين ده هيچ تقصير و گناهي ندارند. مهاجمين روحاني ده را فوراً كشتند و سرش را بريدند و با خود بردند و هنوز سر روحاني ده پيدا نشده است.

شخص دیگری بنام "سید احمد" کە خود 9 نفر از اعضای خانوادەاش را از دست دادە بود توضیح داد کە بعضیها را با تفنگ کشتند. بعضیها را با چاقو و کارد سر بریدند و بعضیها را هم علی‌الخصوص کودکان را زیر لگد و پوتین خود خفە کردند. زمانیکە "سید احمد" از شهر بە روستای قارنه برمیگردد، جهنم را جلو چشمانش میبیند، این آخرین جملە وی بود کە بە گزارشگران توضیح دادە بود.

گروهي از اهالي ده «قارنه» با اطلاع از سفر هيات حسن نيت به كردستان با دو ميني بوس از «قارنه» به مهاباد آمدند. آنها با حرف‏هايشان، داريوش فروهر را سخت متأثر كرده بودند. وقتي فروهر به زني كه شوهر و دو دخترش را از دست داده بود گفت بكار شما رسيدگي مي شود، با فرياد و بغض گفت: "...در ده ما جنايت شده، ما پول نمي خواهيم، ما فقط مي خواهيم قاتلين عزيزان ما را بگيريد و محاكمه كنيد و مزدشان را كف دستشان بگذاريد. ما مي خواهيم آن گروهي كه وارد خانه‏هاي ما شدند و عده اي طفل معصوم و بي گناه را كشتند و حالا با خيال راحت و خيلي خونسرد، از مقابل ما مي گذرند دستگير و محاكمه شوند. ما چيزي نمي خواهيم، جز عدالت. ما مي خواهيم كسي به فرياد ما برسد. كسي بيايد اينجا و به كار ما رسيدگي كند. ديروز عده اي آمدند و گفتند: خوب جنگ بود و جنگ هم از اين حرفها دارد،اما بخدا، به دين، به پيغمبر،اينجا جنگ نبود،اينجا يك مشت مردم بي گناه را سلاخي كردند. بچه چهار ساله چطور مي توانست در جنگ شركت داشته باشد.

هم‌اکنون از نسل کشی کردها در روستای قارنه 34 سال گذشتە است. حاکمان انقلابی هنوز بهایی بە گزارشات خودی و چاپ شدە در روزنامەهای وابستە بە خودشان ندادەاند. بانیان و قاتلان قارنه اکثرا زندە هستند و دارای پست و مقام بالایی در ایران کنونی هستند. تمام شواهد موجود و شرح مشاهدات بازماندگان نشان از آن دارند کە این کشتار سیاسی از طرف خود حکومت انجام شدە است. برنامەای کە جهت از بین بردن یک گروه اتنیکی مشخص طراحی شدە بود، پراکتیزە شد و بە مرحلە عمل در آمد. برنامەای کە با حمایت اکثر افراد شناختە شدە حکومتی تدوین و اجرا شد. حادثەای کە ما امروز بنام "ژنوساید" میشناسیم. پرسش این است کە در جهان بنام "مدرن" امروزی، چطور میتوان درک این را کرد کە ملتی توسط مأموران یک حکومت جانشان در خطر برنامە کشتار از پیش تعین شدە قرار گرفتە شود، اما نە تنها تابحال این "ژنوساید" در هیچ کشوری برسمیت شناختە نشدە است، بل هیچ رسانە جهانی هم صحبتی از آن بمیان نمیآورد!