اهون چیاکو در گفتگو با 'روژاوا استراتژی': برقراری آرامش در خاورمیانه منوط به تغییر در ایران است

"پس از انقلاب به ندرت شاهد مواضع جدی و اصولی [چپ ایرانی] در قبال یورش نیروهای هوادار خمینی به کوردستان هستیم و در مجموع، اغلب گروه‌های چپ مذهبی و غیرمذهبی کوردها را بیشتر از حکومت ملامت کرده‌اند. حزب کمونیست هم در نتیجه واقعیت و خواستی اجتماعی تشکیل نشد"

اَهوَن چیاکو، عضو شورای مدیریتی جامعه دمکراتیک و آزاد روژهلات کوردستان (کودار) در گفتگو با روژاوا استراتژی به تحلیل مواضع پژاک و کودار در باره تحولات ایران و روژهلات کوردستان پرداخته است.

متن کامل گفتگوی 'روژاوا استراتژی" با اهون چیاکو به شرح زیر است:

روژاوا استراتژی: در روژهلات کوردستان تجربه‌ای طولانی از مبارزه سیاسی برای کسب خودمختاری، دموکراسی و آزادسازی کوردستان به‌جا مانده است. حزب دموکرات کوردستان پیشتاز این حرکت بوده است و در دهه ۵۰ شمسی جریانات چپگرا فعالانه وارد عرصه مبارزه در روژهلات شدند. با این حال ورود پژاک به صحنه سیاسی کوردستان، در دهه ٨٠، معادلات قدرت و پایگاه اجتماعی حزب‌های کورد در روژهلات کوردستان را تحت تاثیر قرار داد. ارزیابی شما از دلایل تاثیرگذاری پژاک در این زمینه چیست؟

اَهوَن چیاکو: این نکته را باید در نظر داشت که برنامه عبدالله اوجالان، رهبر خلق کورد از همان ابتدا صرفا نه برای بخشی از کوردستان بلکه برای کل کوردستان بوده است. اولین مانیفست آپویی یعنی "راه انقلاب کوردستان" هم بر این نکته تاکید می‌کند. دلیل اینکه اقدامات عملی در روژهلات کوردستان دیرتر و در دهه هشتاد شمسی پیگیری شد صرفا به دلیل عدم تامین امکانات عملی برای تحقق این پروژه بود، وگرنه به لحاظ استراتژیک برنامه آپو از همان ابتدا گسترش جنبش به تمام بخش‌های کوردستان بود. از طرف دیگر از اواسط دهه هفتاد خورشیدی در میان جامعه کوردی روژهلات، بویژه جوانان و اقشار تحصیلکرده، ناامیدی از احزاب سنتی روژهلات (به واسطه شکست و به حاشیه رفتن این احزاب) فراگیر شده بود و بسیاری به دنبال حرکت تازه‌ای برای احیای جنبش مردم کورد در ایران بودند. بنابراین در اواخر دهه هفتاد بود که این دو جریان تاریخی (دیدگاه استراتژیک آپو و سیر تحولات اجتماعی-سیاسی در روژهلات) به همدیگر رسیدند. نقطه عزیمت این تقارن تاریخی در سوم اسفندماه  سال ۱۳۷۷ در جریان تظاهرات سنندج در اعتراض به دستگیری آپو رخ داد، که در جریان آن ده‌ها نفر شهید شدند و بسیاری دیگر دستگیر و زندانی. در پی سرکوب خشونت‌بار آن تظاهرات توسط رژیم ایران جوانان زیادی از روژهلات به نیروهای گریلا در کوهستان قندیل پیوستند و در نتیجه پیوستن جوانان روژهلاتی به جنبش آپویی، در سال ۲۰۰۰ میلادی "جنبش اتحاد دمکراتیک" در کوهستان قندیل و به منظور مهیا کردن زمینه‌های جنبشی سیاسی، نظامی و مدنی در روژهلات پایه‌گذاری شد. این جنبش تا سال ۲۰۰٣ میلادی به شکل مخفی و نیمه‌مخفی به روشنگری در میان مردم روژهلات و سازماندهی آنها پرداخت و به این جمع‌بندی رسید که از سویی دولت بعدی ایران دولتی محافظه‌کار خواهد بود که امکان کار مدنی را بالکل منتفی خواهد‌کرد، و از سویی دیگر، توان سیاسی و نظامی جنبش آپویی رو به رشد خواهد بود. به همین دلیل در روز چهارم ماه آوریل ۲۰۰۴ حزب پژاک بنیان گذارده شد. همچنین در سال ۲۰۱۴، "جامعه دمکراتیک و آزاد شرق کوردستان" یا کودار برای اجرای ایده کنفدرالیسم دمکراتیک در روژهلات و ایران پایه‌گذاری شد.

هدف از تاسیس پژاک صرفا اضافه‌کردن حزبی به دیگر احزاب شرق کوردستان نبود، بلکه پژاک بعد از به بن‌بست رسیدن راهکارها و شیوه‌های مبارزاتی از پیش موجود در روژهلات و به منظور ارائه راه حل‌های نوین برای مسأله کورد در ایران به وجود آمد. ما امروز می‌دانیم جنبشی که توسط پژاک و کودار نمایندگی می‌شود مفاهیم جدیدی را به تاریخ مبارزات جنبش کوردی در روژهلات اضافه کرده است، از جمله حفاظت از محیط زیست و آزادی زنان. این جنبش مفاهیم سوسیالیستی و دمکراتیکی که از پیش وجود داشت را هم تعمیق کرده و تفاسیر جدیدی از آنان ارائه داده است. به علاوه، پژاک مناطق جغرافیایی جدیدی را درگیر مبارزات فعالانه برای رهایی خلق کورد نمود. در اوایل قرن بیستم میلادی، در روژهلات، شهرهایی همچون ارومیه و سلماس کانون مبارزات کوردها بودند و در زمان جمهوری کوردستان، مهاباد هم  به مراکز فعال جنبش کوردی اضافه شد. در زمان انقلاب هم شهر‌هایی همچون سنه (سنندج) و مریوان به این دسته اضافه شدند. اما با جنبش پژاک مناطقی همچون کرماشان، ایلام، و بخش‌هایی از مناطق لکستان و لُرستان به مناطق قبلی اضافه شدند و می‌توانم ادعا کنم که در حال حاضر پژاک در مناطق مختلفی از روژهلات از ظرفیت حمایت مردمی برخوردار است و به همین دلیل جنبشی موثر در شرق کوردستان است.

روژاوا استراتژی: می‌توان گفت که جوانان شرق کوردستان از مبارزات روژاوا بسیار الهام گرفته‌اند. مقاومت کوبانی، پیروزی بر داعش و نیز مشارکت آزاد زنان در مبارزات سیاسی در این زمینه بسیار تاثیرگذاربوده‌اند. نسبت مبارزات روژاوا با پروژه کلی پژاک به چه ترتیب است؟

اَهوَن چیاکو: پیش از هر چیز این نکته را بگویم که پژاک به طور مشخص و از دو طریق، نقش مؤثری در پیدایش و پیشبرد جنبش روژاوا داشته است. از یاد نبریم که نقطه آغازین جنبش روژاوا در سال ٢٠١١ میلادی بود و همان سال جنگ قندیل، بین پژاک و سپاه جمهوری اسلامی، روی داد. هدف رژیم از آن حمله تسخیر "حریم حفاظت میدیا" (منطقه تحت کنترل جنبش آپویی در کوهستان قندیل) بود و اگر این هدف را عملی می‌کرد، امکان مانور‌دادن جنبش در روژاوا را با مشکل مواجه می‌کرد. علاوه بر این، از همان ابتدای جنبش روژاوا نیروهای زیادی از پژاک به یاری این جنبش شتافتند و این خود به عمیق‌تر شدن شناخت از روژهلات در میان مردم روژاوا کمک فراوانی کرد. 

برای پی‌بردن به برنامه ما، این را باید خاطرنشان کرد که پژاک و کودار جزئی از جنبش آپویی و"اتحادیه جوامع کوردستان" (ک.ج.ک) هستند. ک.ج.ک هر چهار دولت ایران، عراق، ترکیه و سوریه را اشغالگر می‌داند و هیچ تو‌همی نسبت به نیات این دولت‌ها ندارد، اما در راستای رئال‌پولتیک منطقه‌ای و با توجه به خصلت یگانه و بی‌همتای مسأله کرد که مبتنی بر تقسیم یک ملت در میان چهار دولت-ملت مستقل است، به شکلی تاکتیکی و در مقاطع خاصی در روابط با برخی از این دولت‌ها انعطاف به خرج می‌دهد. بنابراین روابط تاکتیکی با دولت‌ها در هر یک از چهار بخش کوردستان ضرورتا مشابه با این رابطه در بخش‌های دیگر و با دولت‌های دیگر نیست. طرف اصلی‌ جنبش آپویی در هر یک از این بخش‌ها دولت مستقر است، اما بر اساس ضرورت‌های سیاسی ممکن است با دیگر دولت‌های مسلط بر بخش‌های دیگر کوردستان روابطی تاکتیکی برقرار کند. با این حال چنین روابطی همواره بر پایه دو محور "اصرار بر اصول" و "انعطاف در تاکتیک" سوار هستند.

پژاک و کودار هم در همین چارچوب عمل می‌کنند. ما سه میدان فعالیت برای خود تعریف کرده‌ایم: ١. روژهلات کوردستان ٢. تمامی سرزمین کوردستان ٣. خلق‌های ایران. اما تمرکز ما بر روژهلات است. برنامه محوری ما یعنی "پلاتفرم دمکراتیک ایران" به دنبال اجرای ایده کنفدرالیسم دمکراتیک در ایران و در همکاری با دیگر خلق‌هاست. در مورد روژهلات، براین باوریم که ملتی در آنجا از حق تصمیم‌گیری بر نحوه اداره خود محروم شده، نهادها و موسسات متعلق به خود را ندارد، امکان آموزش به زبان خود را ندارد، و ملتی است که به شکلی دائمی "آسیمیله" (Assimilate) می‌شود. ما دولت ایران را نه تنها اشغالگر بلکه دولتی ارتجاعی علیه زنان و دیگر گروه‌های تحت ستم می‌دانیم. پژاک به دنبال خاتمه دادن به این روابط استعماری و واپسگرایانه است و این مبارزه را از راه پروژه‌های ایدئولوژیک، سیاسی و نظامی پیگیری می‌کند. در این راه هم پژاک هزینه‌های زیادی از جمله اعدام و زندانی‌شدن بسیاری از اعضایش داده است. ما در این راه و در چارچوب ک.ج.ک، از بخشهای دیگر کوردستان کمک می‌گیریم، همانطور که در مواقع لازم ما به آن‌ها کمک می‌کنیم.

اصول فلسفی و ایدئولوژیک ما هم با انقلاب روژاوا مشترک است، یعنی تعهد به تشکیل ملت دمکراتیک، کنفدرالیسم دمکراتیک و خودگردانی دمکراتیک در کنار التزام به رهایی زن، حفظ محیط زیست، و برابری خلق‌ها. اما این به معنای تقلید همه ابعاد و جوانب روژاوا نیست. روژهلات ویژگی‌های خاص خود را نیز دارد و ما به تنوع فرهنگی و آیینی در روژهلات واقفیم. و به همین دلیل، این گونه تفاوت‌ها هم در اداره محلی مناطق مختلف در نظر گرفته می‌شوند، و هم از طریق سازوکار کنفدرالیسم دمکراتیک واحدهای خودگردان محلی به همدیگر متصل شده و هماهنگ می‌شوند. پژاک همین غایت را برای اداره سیاسی ایران نیز پیشنهاد می‌کند. متاسفانه برخی از چپ‌ها و دموکرات‌های ایرانی که حتی نگاهی مثبت به انقلاب روژاوا هم دارند، به جنبه جهانشمول کنفدرالیسم دمکراتیک و امکان اعمال آن در ایران توجه نمی‌کنند و آن را جدی نمی‌گیرند. به این مسأله هم توجه نمی‌شود که نظریه کنفدرالیسم دمکراتیک به یکباره و ناگهانی سر برنیاورده و چهل سال کار فکری و مبارزه سیاسی پشت آن وجود دارد، که به تفصیل در پنج جلد کتاب با عنوان "مانیفست تمدن دمکراتیک"  بدان پرداخته شده است.

علاوه بر این، دو مانع کلی بر سر توجه جدی به این پروژه وجود دارد: ١. استعمارزدگی رایج در جامعه کورد، که در کوردها قابلیت تفکر و عرضه اندیشه‌های نوین را نمی‌بیند ٢. اشاعه تفکر شرق‌شناسانه (اورینتالیستی) در خاورمیانه توسط دولت‌های استعمارگر غربی، که در طی قرن‌ها اعتماد به نفس مردمان خاورمیانه برای چاره اندیشی به مسائل خود را از بین برده است. اگر استعمارگران غربی به لحاظ تاریخی در مستعمراتی همچون کانادا و استرالیا با مقاومت دستگاه‌های پیچیده فلسفی و سیاسی و نظامی روبه‌رو نشدند، در خاورمیانه چنین مقاومت‌هایی وجود داشت. در نتیجه آنها مجبور شدند افکار و ایدئولوژی‌های شرق‌شناسانه ای را درباره مردم این منطقه رواج دهند تا اعتماد به نفس آنها برای اندیشه مستقل به وضعیت خود را نابود کنند.

در هر صورت ما از کسانی که در ما و پروژه کنفدرالیسم دمکراتیک ابهاماتی می‌بینند − حتی اگر از حامیان ما باشند – دعوت می‌کنیم تا برای شناخت بهتر چارچوب‌های ایدئولوژیک پروژه ما به خود ما مراجعه کنند. طبیعتا ما دشمنانی هم داریم که تلاش می‌کنند واقعیت پژاک را وارونه جلوه دهند. اگرچپ‌ها برای جنبش روژاوا احترام قائلند این را باید بدانند که پژاک هم به دنبال تحقق جنبشی با همان آرمان‌ها و ایدئولوژی مترقی در روژهلات است.

روژاوا استراتژی: در جریان بحث‌های اخیر درباره مذاکرات جمعی از احزاب کوردی روژهلات با نمایندگان جمهوری اسلامی در نروژ، پژاک از جمله معدود احزابی بود که بنا به اخبار موجود در آن مذاکرات حضور نداشت. آیا پژاک به این مذاکرات دعوت شد؟ دلایل عدم حضور پژاک در این مذاکرات چه بود و در مجموع پژاک چه رویکردی به موضوع مذاکره با دولت جمهوری اسلامی دارد؟

اَهوَن چیاکو: خیر ما به این مذاکرات دعوت نشدیم. اما موضوع مهمتر این است که  یکی از اهداف نظام جهانی، یعنی نظام مدرنیته سرمایه داری و دولت‌های موجود، از میان برداشتن نیروهای نظامی غیر دولتیِ قرن بیست و یکم است. دولت‌های قوی و ضعیف، به رغم اختلافاتی که با هم دارند، عضو این نظام مبتنی بر دولت-ملت هستند و بر سر اصل این نظم هم‌رأی. اینان نمی‌خواهند نیروهای پارتیزانی مانند گریلا و یا پیشمرگه وجود داشته باشد و این موضع شامل نیروهای اسلامگرا هم می‌شود. پس گاهی این هدف را از طریق نظامی پیش می‌برند و گاهی از راه سکوت در مقابل سرکوب یک نیروی پارتیزانی توسط دولتی دیگر. و زمانی که نمی‌توانند از راه نظامی نیروهای مستقل آنها را از صحنه خارج کنند، از راه طرح گفتگوهای صلح و آشتی با واسطه‌گری سازمان‌های به اصطلاح غیر‌دولتی، ایده شورش و انقلاب را می‌کُشند. این سازمان‌ها عمدتا در نروژ مستقر هستند و نروژ در مورد مذاکرات صلح نقش مهمی دارد و در واقع منافع آمریکا را در منطقه تامین می‌کند. این سازمان‌ها در حقیقت به وزارت خارجه نروژ وصل هستند. به عنوان مثال پیش از این در جریان مذاکرات فلسطین و اسراییل، نتایج میانجیگری این سازمان‌ها تصفیه جنبش انقلابی بود. در مذاکرات تامیل‌ها و دولت سریلانکا هم این اتفاق افتاد. البته تنها با نیروهای نظامی اینگونه برخورد نمی‌شود بلکه با ایدئولوژی این گروه‌ها هم مقابله به مثل می‌کنند. اگر پ.ک.ک با دولت ترکیه از راه دولت نروژ وارد گفتگو شد، به اهداف این میانجی واقف بود. شاید بپرسید که چرا وارد گفتگو شد، اگر سرانجام آن را از پیش می‌دانست. پاسخ این است که  پ.ک.ک از این میانجیگری به مانند یک سنگر استفاده کرد. آنها فهمیدند که هدف از این میانجیگری تصفیه جنبش است و در نتیجه تدبیر مناسبی اندیشیدند. همانطور که رهبر آپو می‌گوید، «مانند ماهی زرنگی باشید که طعمه قلاب را می‌گیرد ولی خودش گیر نمی‌افتد». و ما دیدیم که برخلاف نیروهای فارک، تامیل و فلسطین، پ.ک.ک حذف نشد و پتانسیل نظامی خود را نگه‌داشت. جغرافیای کوردستان هم پتانسیل بهتری برای مقاومت دارد.

در حال حاضر، نظام جمهوری اسلامی هم درگیر مشکلات زیادی است که پاشنه آشیل آن مشکلات داخلی است و می‌تواند به از دست دادن مشروعیت، تشدید فشارهای جنبش زنان، بحران اقتصادی، فشار تحریم‌ها، و منزوی شدن هرچه بیشتر ایران بیانجامد. بە همین دلیل، با وجود اینکە ما اصل مذاکرە را رد نمی‌کنیم ولی شرایط را برای مذاکرە مهیا نمی‌بینیم. چند باری هم از راه همین تشکیلات نروژی برای ایجاد زمینە دیالوگ و مذاکرە با رژیم تماس گرفتە شدە است، ولی ما بدلیل عدم وجود تمهیدات مناسب به دیالوگ و مذاکرە جواب رد دادەایم و عدم تمایل خود را صریحا نشان‌دادەایم. همان طور هم که پیش‌تر گفتم برای نشست اخیر جریانات کورد روژهلات با ایران دعوتی از ما نشدە است.

روژاوا استراتژی: در هفته‌های اخیر در برخی پایگاه‌های خبری کوردی خبری مبنی بر مذاکرات و احتمال همکاری سیاسی میان پژاک و کومله (سازمان کوردستان حزب کمونیست ایران) منتشر شده است. آیا شما صحت این خبر را تایید می‌کنید؟ می‌توانید جزئیات بیشتری از این مذاکرات و توافقات احتمالی صورت گرفته ارائه کنید؟

اَهوَن چیاکو: علیرغم اختلافات ایدئولوژیک عمیق با برخی از احزاب دیگر روژهلاتی، پژاک از ابتدا در پی ایجاد ارتباط با تمامی آنها بوده است. متاسفانه تلاش‌های ما در این راستا با جواب سرد و حتی خصمانه اغلب این احزاب روبه رو شد. اما در این میان بیش از همه کومله، سازمان کوردستانی حزب کمونیست ایران، رویکرد صادقانە ‌ای به ما داشته است. به ویژه از زمان انقلاب روژاوا شناخت آنها نسبت به ما بیشتر شد و فلسفه وجودی ما را عمیق‌تر درک کردند. ما حتی اطلاع داریم در مرکز همکاری احزاب کوردستانی روژهلات، کومله کمونیستی از احزاب دیگر خواست که بدبینی‌هایشان را نسبت به پژاک کنار بگذارند. بر سر نوع نگاه به فعالیت‌های پژاک هم بحث‌های زیادی میان کومله کمونیستی و دیگر احزاب روژهلاتی در گرفته و یکی از نقاط عمده اختلاف کومله با دیگران بر سر پژاک بوده است. ما بر سر مسائل عمده از جمله آرمان‌های سوسیالیستی با کومله کمونیستی اشتراک نظر داریم و به همین دلیل با یکدیگر روابط دیپلماتیک هم داریم. محتوای مذاکرات ما و توافقاتی که صورت گرفته جزئیاتی دارد که تاکنون عمومی نشده‌اند، اما این مراودات کماکان ادامه دارند و می‌توانم بگویم که تا به حال بر سر همکاری‌های عملی مقطعی، مشورت و همفکری درباره برنامه‌هایمان، و هماهنگی در فعالیت‌های سیاسی به توافقاتی رسیده‌ایم. ما امیدوار و خوشبین هستیم که این همکاری‌ها عمیق‌تر شود و می‌دانیم که دوستان ما در کومله کمونیستی هم بر این نظرند و هر دوی ما در تلاشیم که این هماهنگی‌ها را با دیگر احزاب روژهلات هم داشته باشیم. ما بر این باور هم هستیم که در نهایت تصمیم گیری درباره مسیر تحقق خواسته‌های‌ مردمی بر دوش خود مردم کوردستان است. تلاش ما این است که بتوانیم، براساس همین اصل، برای خلق خود دستاوردهای بیشتری داشته باشیم.

روژاوا استراتژی: پژاک پایگاه مردمی خود را در کدام نواحی و شهرهای روژهلات‌ می‌جوید و برنامه پژاک برای تولید هژمونی دمکراتیک در مراکز نفوذ سنتی حزب دمکرات و کومله چیست؟ آیا پژاک تقسیم قدرت با این احزاب را لازمه تولید این هژمونی می‌داند و در آن صورت استراتژی پژاک برای شکل‌دهی به این همکاری – با نیم نگاهی به روابط این احزاب با دیگر احزاب و دولت‌های منطقه – چیست؟

اَهوَن چیاکو: پژاک در واقع خود را نه صرفا همچون حزبی سیاسی بلکه به عنوان جنبشی با ابعاد منطقه‌ای و کوردستانی می‌بیند که سوسیالیسم، رهایی ملی، محوریت آزادی زن و محیط زیست را در سرلوحه برنامه خود دارد. به همین دلیل نوع نگاه پژاک به فعالیت سیاسی در کوردستان با جریانات ناسیونالیستی متفاوت است. ناسیونالیسم کوردی در روژهلات به لحاظ تاریخی منحصر به مناطق سنّی‌نشین و سخنوران به گویش سورانی بوده است، و بنابراین دیگر مناطق کوردستان در عمل به اشغالگران واگذار شد. رهبری سنتی حزب دمکرات، که متعهد به مذهب غالب کوردها بوده، همین سیاست را دنبال کرده و حتی کومله هم که نگاه متفاوتی به مقوله مذهب داشته عملا در همین مناطق سازماندهی سیاسی کرده است. ایده خودمختاری قاسملو هم در واقع تنها از منطقه مُکریان تا کامیاران بود و بعدها هم، در شورای ملی مقاومت، مناطق کورد شیعه را به سازمان مجاهدین خلق واگذار کرد (و می‌دانیم این سازمان نیروهای بسیاری از این مناطق جذب کرد).

ما به دلیل باور به ایده ملت دمکراتیک قائل به چنین تمایزات و نابرابری‌هایی در میان ملت خود نیستیم. به دنبال رقابت با احزاب دیگر هم نیستیم و برای آزادی ملت خود مبارزه می‌کنیم، پس به همه مناطق روژهلات نگاه یکسانی داریم. منطق دولت-ملت و ناسیونالیسم را هم برای روژهلات جوابگو نمی‌دانیم، چرا که این منطق باعث سلطه یک قومیت و مذهب خاص بر دیگران می‌شود. پیشنهاد ما اتحاد سیاسی احزاب روژهلاتی بر اساس دو معیار دموکراسی و تعهد به ملت است و به همین خاطر، خواهان تاسیس مرکزی برای هماهنگی‌های سیاسی و دیپلماتیک در میان این احزاب هستیم که در ضمن به رسمیت شناختن اختلافات و تفاوت‌های داخلی به اتحاد در مقابل دشمنان خارجی هم بیانجامد. متاسفانه اغلب احزاب روژهلاتی، به دلیل نفوذ حزب اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کوردستان عراق و نیز اپوزیسیون مرکزی ایرانی، با چنین ایده‌ای همراه نمی‌شوند. علاوه بر این، اغلب احزاب قدیمی روژهلات باید در چند زمینه دیگر هم رویه خود را اصلاح کنند تا زمینه اتحاد و همیاری فراهم شود. در درجه اول این احزاب می‌بایست از برخی خصلت‌های خرده بورژوایی – از قبیل رادیکالیسم در زمان مساعد بودن شرایط و عقب‌نشینی به محض سخت‌تر شدن اوضاع – فاصله بگیرند. مساله دیگر این است که آنها می‌‌بایست خطاهای خود را تحلیل کنند و همواره دشمن را مقصر ندانند، چرا که انتظار دیگری از دشمن نمی‌رود و این ما هستیم که باید در محاسبات خود دقت کنیم. عادت نپذیرفتن شکست از راه تخاصم با جریان‌های نو را هم کنار بگذارند، همچنانکه از بدو فعالیت پژاک (و حتی به درجات کمتری در حال حاضر) از تبلیغات منفی علیه ما دست برنمی‌دارند. البته این را هم متذکر شوم که این نقد را به پژاک هم وارد می‌دانم و اعضای ما باید به میراث مبارزاتی جنبش کورد توجه بیشتری کنند. همراه با نگاه نقادانه به گذشته می‌توان به میراث مشترک تاریخ مبارزاتی جنبش و احزاب کوردی اذعان داشت و از آن آموخت.

اما موضوع دیگری که حتی از پراکندگی سیاسی هم مخاطره‌آمیزترست همان مسأله پراکندگی قوای نظامی است. این تشتت و پراکندگی می‌تواند به سه صورت خود را بروز دهد. حالت اول، که ترجیح ماست، ترکیب نیروهای پیشمرگه و گریلای موجود با ستاد فرماندهی مشترک است. حالت دوم این است که یکی از نیروهای سیاسی که رشادت نظامی و توان سیاسی بالاتری از خود نشان می‌دهد، پتانسیل موجود در جامعه را به سمت خود جذب ‌کند و نیروی نظامی وسیعی شکل ‌دهد، مثل کاری که یگان‌های مدافع خلق ( ی.پ.گ) در روژاوا انجام داد. حالت سوم هم درگیری و جنگ داخلی نیروهای پیشمرگه‌ی موجود است که به هر طریقی می‌بایست از آن پرهیز شود.

به باور ما با محوریت سه مقوله "مسأله، مفهوم و سمبل"، و توافق نظر بر سر آنان، اتحاد احزاب روژهلاتی میسر می‌شود. این سه محور بدین قرارند: ۱. مسأله مشترک، شناسایی مسأله کورد بمثابه استعمار و اشغال سرزمین کوردستان توسط ملت‌های مسلط ۲. مفهوم مشترک، ملت کورد و میهن کوردستان ٣. سمبل مشترک، پرچم جمهوری کوردستان، و شهدایی مانند قاضی محمد به عنوان نماد میهن دوستی و از جان گذشتگی (گرچه ما به موضع طبقاتی و عملکرد او انتقاداتی هم داریم) و کاک فواد مصطفی سلطانی به عنوان نماد آرمان سوسیالیسم و میهن‌دوستی. این را از یاد نبریم که جنبش آپویی هم سمبل‌های ارزشمند وبی‌بدیلی به جنبش روژهلات عرضه کرده، از جمله رفیق آکیف، خدر زاگرس مامه، فرزاد کمانگر، شیرین علم هولی و زیلان پپوله.

روژاوا استراتژی: سطح و نوع خشونت دولت ایران در حفظ دولت‌ اسد در سوریه و دولت دوم احمدی نژاد در ایران، در کنار تولید گفتمان «سوریه‌ای کردن ایران»، نشان از عزم این دولت به حفظ قدرت به هر قیمتی دارد. در صورت وقوع قیام مردمی در ایران و کوردستان، و با توجه به مقتضیات نظامی و تکنولوژیک چنین قیامی – به خصوص در سطح دفاع مردمی – برنامه پژاک برای برآوردن این مقتضیات در مناطق محرومی مثل کوردستان چیست؟ آیا لازمه چنین دفاعی همکاری با دیگر نیروهای داخلی و خارجی‌ست؟ بنابراین آیا پروژه پژاک به کوردستان محدود خواهد شد و یا انتظار تکرار تجربه انقلاب روژاوا در دیگر نقاط ایران به‌جاست؟

اَهوَن چیاکو: برای درک واقعیت باید به ریشه‌ها پرداخت، چرا که بدون درک ریشه‌های مسأله و تنها با تکیه بر اتفاقات روزمره نمی‌توان به تحلیل صحیحی رسید. سرعت رویدادهای جهانی و محلی بسیار زیاد است و این خود مانع درک عمیق تحولات می‌شود. می گویند اگر در جنگ توان خودت و همچنین توان دشمن را نشناسی شکست می‌خوری، ولی زمانی که هم توانایی خویش و هم توانایی دشمن را بشناسی قطعا پیروزی با توست.

اتفاقات این روزها ابعاد جهانی دارد. وضعیت خاورمیانه به گونه‌ای است که منافع سیاسی و اقتصادی نظام جهانی تامین نمی شود. این مرکز ذخایر سوخت فسیلی جهان درگیر جنگ است و در این نبرد دو نیرو در برابر یکدیگر صف کشیده‌اند: یکی مدرنیته سرمایه داری و دیگری مدرنیته دمکراتیک. مدرنیته سرمایه داری قابل تقسیم  به دو حوزه جغرافیایی است. یکی خط جهانی مشتمل بر اروپا، روسیه و آمریکا و دیگری خط دولت‌های منطقه‌ای مانند ایران، ترکیە و عربستان. مدرنیته دمکراتیک، یعنی همان نیرویی که در روژاوا ظهور کرده، در تقابل با دو جبهه اول است و هم‌پیمانانی در میان نیروهای آلترناتیو دارد. پس می‌توان گفت که دو جبهه آمریکا و روسیه و حامیان آنها، و خط سوم، یعنی جبهه مدرنیته دمکراتیک، در سوریه درگیر شده‌اند. ایران جایگاه مهمی در این نبرد خاورمیانه‌ای دارد. اگر تغییراتی در ایران صورت نگیرد امکان برقراری آرامش در خاورمیانه ممکن نیست. نیروهای جهانی برای دسترسی به منابع انرژی و ترانزیتی خاورمیانه و همچنین ایجاد یک بازار بزرگ برای فروش کالاهای خود خواستار خاورمیانه‌ای همسو با منافع سیاسی و اقتصادی خود هستند. دولت‌های منطقه هم خواستار ممانعت از ایجاد تغییرات هستند یا می‌خواهند در پس این تغییرات قدرت خودشان را حفظ کنند. همچنین ایران و ترکیه خواستار افزایش دایره نفوذ خود در منطقه هستند. اما پاشنه آشیل این دولتهای فاشیست مسأله کورد و دموکراسی است، چون نظام آنها براساس رد مفاهیم عدالت محورانه و آزادی شکل گرفته‌ است. پس هر نیرویی که بخواهد چاره‌ای برای مسائل خاورمیانه بیندیشد به دیگری این دو رژیم فاشیست تبدیل می‌شود. کوردها و به تبع آن اندیشه خط سوم به دشمن این دولت‌ها تبدیل شده‌اند.

سوالی که پیش می‌آید این است که در آینده ایران به کدام سو می رود و ما باید چه کار کنیم؟ نیروهای جهانی خواستار تسلیم ایران هستند و می‌خواهند که ایران سازش کند. ایران حاضر است که توافق کند ولی نیروهای جهانی خواسته‌هایی جدی و اساسی مطرح می‌کنند. پمپئو، وزیر خارجه آمریکا، پیشتر موضوع تغییر رفتار ایران در برابر اسرائیل، توقف فعالیت هسته‌ای و موشکی، و تغییر قانون اساسی ایران برای همسویی با نظام نئولیبرال جهانی را مطرح کرد. اینجا بود که دیگر داد خامنه‌ای درآمد. این موارد برای ایران قابل اجرا نیست. ایران سیاست سازش و تنش را پیگیری می‌کند؛ سازشی برای ممانعت از متحد شدن دشمنان و حملات بیشتر. در ایران هم دو صدا وجود دارد. یکی خواستار گفتگو و سازش است، یعنی بوروکرات‌هایی که سیاست نئولیبرالی را دنبال می‌کنند، و دیگری فرماندهان سپاه و آخوندهای سنتی که می‌گویند با پیگیری سیاست سازش آمریکا خواسته‌های بیشتری مطرح می کند. خامنه‌ای هم در میانه این دو جریان قرار دارد و به همین دلیل مواضع دوگانه دارد. اگر میان ایران و آمریکا سازش صورت بگیرد چه اتفاقی می افتد؟ می‌شود گفت اقتصاد این کشور در نئولیبرالیسم جهانی هضم می‌شود. چه فایده‌ای برای ایران دارد؟ حفظ بقای این سیستم و البته در پس سازش باید مقداری تغییرات ظاهری ایجاد کنند، مثل حذف مدیران بدنام و چهر‌ه‌های نظامی و ایدئولوژیک. در این حالت ایران می‌تواند مخالفان جدی خود مانند نیروهای کورد را تصفیه کند. اما اگر نیروهای مبارز آماده باشند، در همین بزنگاه هم می‌توانند سنگرهایی را فتح کنند و دستاوردهایی داشته باشند. یعنی اینکه تسلیم نشوند و نگذارند که آتش اعتراض و مطالبات رادیکال از بین برود. پس مصالحه ایران با نیروهای جهانی برای ما هم یک تهدید و هم یک فرصت است.

از سوی دیگر، اشغال ایران به شیوه اشغال عراق هم بسیار بعید است. مهندسی اجتماعی قدرت‌های غربی در خاورمیانه جواب نمی‌دهد. تجربه عراق این موضوع را مشخصا نشان داد. آمریکا با اشغال عراق خدمت بزرگی به ایران کرد چرا که پیش از اشغال عراق ایران در عراق نفوذی نداشت، ولی پس از اشغال عراق صاحب نفوذ سیاسی شد. پس اشغال ایران بعید است. احتمال دیگر محاصره اقتصادی است تا پایه اداری و اقتصادی ایران را ضعیف کنند و در نتیجه شورش‌هایی برپا شود و بخشی از قدرت سیاسی حاکم مانند اپوزیسیون فعال شود و به صف مخالفان بپیوندد. در ادامه هم نیروهای شورشی بتوانند در یک بازه زمانی کوتاه مرکز ایران را تسخیر کنند و دولت را ساقط کنند، یعنی به همان صورتی که ارتش آزاد سوریه از ارتش ملی جدا شد و دست به شورش زد.

همچنین می‌توان تصور کرد که بخشی از نیروهای سپاه به این نتیجه برسند که در صورت سقوط نظام سیاسی یا باید به مانند صدام حسین در داخل قفس دادگاهی بشوند و یا مانند قذافی در خیابان کشته شوند. آنگاه ممکن است در جایی که پتانسیل دفاع از سپاه وجود دارد بخش‌هایی از ایران را حفظ کنند و خود را برای یک جنگ داخلی درازمدت آماده کنند. ممکن است آمریکا هم به این سناریو راضی شود، زیرا که این راه بازار فروش سلاح برای ویرانی و سپس بازسازی برای سرمایه‌داری کسب و کار ایجاد می‌کند.

حکومت ایران به هر حال مرگ را نشان می دهد تا مردم به تب راضی شوند. یعنی وضعیت سوریه را نشان می‌دهند تا جامعه از تغییر بترسد. البته این واقعیتی است و اگر نیروهای انقلابی آماده نباشند ممکن است این ویرانی نصیب ما هم بشود. ما هم باید به نیروهای انقلابی گوشزد کنیم که اگر آماده نباشیم ضرر خواهیم‌کرد. اما این نباید به مقصود مطلوب جمهوری اسلامی یعنی ترساندن مردم منجر شود، بلکه می‌بایستی برای آماده کردن خلق‌ها بکوشیم. اگر شورش و انقلاب سراسری در جغرافیای ایران رخ بدهد که ظرفیت آن هم وجود دارد، می‌توان آینده دیگری را متصور شد. صد البته نیروهای جهانی با این سناریو مخالفت می‌کنند و از آن پیشگیری می‌کنند، چون‌ تحولی که به نفع خلق‌ها باشد منافع قدرت‌های غربی را تامین نمی‌کند. و اگر رژیم ایران در برابر خواسته‌های خلق‌ها کوتاه بیاید و آنها را بپذیرد، باید بدانید که از نظر من باز هم قدرت‌های جهانی جلوی آن را می‌گیرند و مداخله می‌کنند، زیرا که می‌خواهند خواسته‌های خودشان تامین بشود. آیا این باید ما را ناامید کند؟ نه. ما اگر آماده باشیم نخواهیم گذاشت که کلیت آینده به دلخواه آنها ورق بخورد.

آمادگی بسیار مهم است و کوردستان پاشنه آشیل دولت‌های گذشته و آینده ایران خواهد بود. دولت آینده ایران هم مانند گذشته قصد می‌کند تا کوردستان را فتح کند، چرا کە همیشە دولت‌های نوتاسیس ایران ابتدا بە کوردستان تاختەاند و بعد از فتح کوردستان توانستەاند سایر نقاط را هم بە سلطە خود دربیاورند. تاریخ، بویژە در قرن اخیر، بە وضوح به این امر گواهی می‌دهد. ملک الشعرای بهار در کتاب تاریخ احزاب سیاسی ایران می‌گوید شکست سمکو در کوردستان برای رضا شاه اقتدار فراهم کرد. به همین دلیل بود که رضاشاه جنبش سمکو در شمال کوردستان ایران و بعد جنبش خوزستان و سایر نقاط را  سرکوب کرد. محمد رضا شاە هم بە جمهوری کوردستان تاخت و آن را سرکوب کرد. همینطور بود که  جمهوری اسلامی هم به کوردستان حمله نظامی کرد. پس باید بدانیم که در آینده هم این اتفاق می‌افتد. اگر ناآرامی پیش بیاید، کوردها باید آماده باشند تا بتوانند در برابر هجوم مرکز ایستادگی کنند.

روژاوا استراتژی: بسیاری از نیروهای سیاسی چپ ایرانی همچنان وجود مساله کرد و ستم ملی در ایران را انکار می‌کنند. در صورت عدم امکان همکاری با نیروهای داخلی، برنامه پژاک برای عدم بازتولید این تضادها در سطح سراسری و بین‌المللی چیست؟ استراتژی پژاک برای عدم بازتولید روابط روژاوا–اپوزیسیون سوری در سطح ایران چیست؟

اَهوَن چیاکو: برای فهم پیوند چپ ایرانی با شوونیسم می‌بایست کمی به زمینه تاریخی آن نگاه کنیم. از زمان ورود مدرنیته و چپ به ایران از طریق آذربایجان، ما شاهد دو رویکرد کلی به رابطه چپ و ستم ملی هستیم. یکی دیدگاه آوتیس سلطان‌زاده که ایران را نه یک ملت یکپارچه و واحد بلکه مجموعه‌ای از ملت‌ها می دید، اما نگاه عینی و دقیقی به روابط اجتماعی-طبقاتی نداشت. و در طرف مقابل جریانی به رهبری حیدرخان عمواوغلی که با وجود فهم ابژکتیوی که از روابط سیاسی-اجتماعی در ایران داشت، منکر تنوع ملی بود. با به حاشیه رفتن و حذف سلطان‌زاده خط سیاسی او هم به حاشیه رفت. بعدها در زمان رضاشاه تهران تبدیل به مرکز چپ شد و درک شوونیستی از ایران که ریشه در خراسان داشت به تهران منتقل شد و می‌توان این گرایش را حتی در آراء چهره‌های شاخص چپ همچون تقی ارانی مشاهده کرد. این جریان بعدها در مجموعه چپ ایران دست بالا را گرفت، اما با وجود اشاراتی به موضوع ستم ملی و مسأله کورد در آراء کسانی همچون بیژن جزنی، با تلاشی جدی از جانب چپ ایرانی برای تحلیل نظام‌مند مساله ستم ملی روبه رو نیستیم. این در حالی است که علیرغم غلبه جریانات شوونیستی بر چپ ترکیه، تلاش‌های جدی نظری و سیاسی چندی در میان چپ انقلابی ترکیه و از سوی شخصیت‌هایی همچون ابراهیم کاپاکایا، دنیز گزمیش و ماهر چایان به منظور تحلیل ستم علیه کوردها و در حمایت از مبارزات آنها صورت گرفت.

پس از انقلاب هم به ندرت شاهد مواضع جدی و اصولی [جنبش چپ ایرانی] در قبال یورش نیروهای هوادار خمینی به کوردستان هستیم و در مجموع، اغلب گروه‌های چپ مذهبی و غیرمذهبی کوردها را بیشتر از حکومت ملامت کرده‌اند. حزب کمونیست ایران هم در نتیجه واقعیت و خواستی اجتماعی تشکیل نشد. بلکه ترکیبی از عدم اعتماد به نفس سران کومله و بی‌خانمانی و آوارگی تعدادی از گروه‌ها و شخصیت‌های چپ ایرانی منجر به تشکیل این حزب شد، وگرنه چنین تشکیلاتی می‌توانست ومی‌بایست پیش از آن شکل می‌گرفت. و کاری به این ندارم که آیا منصور حکمت و دوستانش با صداقت سیاسی وارد حزب شدند یا خیر، اما نوع نگاه آنها ضربه‌ای جدی به جنبش کوردی و مشخصا جنبش چپ کوردی وارد کرد.

ما در پژاک در درجه اول با ستم جنسیتی و مردسالاری مبارزه می‌کنیم، چرا که این نوع ستم قدیمی‌ترین شکل ستم در تاریخ است. ستم طبقاتی هم به نسبت ستم ملی جایگاه بنیادینی دارد، بدین جهت که دسترنج زحمات یک جامعه توسط طبقه حاکم به یغما می رود. اما نباید از یاد ببریم که یکی از راه‌های اصلی اعمال ستم طبقاتی از طریق غارت منابع ملت‌های فرودست به اسم ملت برتر است، و به همین دلیل، ملتی که هویتش انکار شده و ثروت و دسترنجش به غارت رفته این حق را دارد که برای رسیدن به جایگاهی برابر مبارزه کند. از همین رو مبارزه ملی در حقیقت مبارزه ای طبقاتی است. به علاوه، حتی ملتی که از رفاه نسبی هم برخوردار باشد اما حق پاسداری از فرهنگ خود و صحبت و آموزش به زبان خود و امکان خودگردانی به شیوه ای که خود می پسندد را نداشته باشد، چنین ملتی در وضعیت بردگی است و محق است که علیه این وضعیت بشورد. در چنین وضعیتی انکار مساله ستم ملی حماقتی بیش نیست که هر کسی هم مرتکب آن شود، چپ ایرانی نباید در چنین دامی بیفتد. خلق‌های ایران هم باید بدانند که با مفاهیم و آموزه‌های مدرنیته لیبرالی و سرمایه داری نمی‌توانند به حقوق خود دست یابند، و این هدف جز با برنامه‌ای سوسیالیستی محقق نمی‌شود. ما تجربه اقلیم کوردستان عراق را داریم که، علیرغم جانفشانی‌های فراوانی که در راه آن شد، منجر به نظامی برای رهایی و آزادی کوردها نشده است. به همین دلیل ما تلاش می‌کنیم که با نیروهای چپ غیرکورد در ایران برای مبارزه با شوونیسم همکاری کنیم. ما ظرفیت زیادی مشخصا در نسل جوان می‌بینیم و سعی می‌کنیم که جریانات چپی که حتی منتقدشان هم هستیم را به هم نزدیک کنیم، زیرا براین باوریم که با نیروهای چپ راحت‌تر به تفاهم خواهیم رسید. این برنامه را هم از طریق حضورمان در "پلاتفرم دمکراتیک ایران" پیگیری می‌کنیم که مبتنی بر نظریه کنفدرالیسم دمکراتیک است و در آن "ملت دمکراتیک" و "سوسیالیسم دمکراتیک" به هم پیوند می‌خورند. به باور ما این مفاهیم هم قابلیت حل مساله ستم ملی و هم توانایی چاره اندیشی برای مسائل اجتماعی و اقتصادی را دارند. این‌ها صرفا شعار نیستند و ما تجربیات عملی اجرای چنین ایده‌هایی در باکور و روژاوا را داریم که علیرغم تحمل فشارهای سنگین به حیات خود ادامه می‌دهند.

مسأله دیگری که باید بدان توجه کرد موضوع گرایش به راست و امپریالیسم در میان خلق‌های ایران است که حتی نظیر آن در جامعه کوردستان هم مشاهده می‌شود. این مسأله موجب پیدایش تنش‌ها و در مواردی تعارض‌های جدی در روابط این خلق‌ها شده است. به طور مثال در مجاورت مناطقی از روژهلات جوامع تُرک آذری وجود دارند. ما معتقدیم که نه ایدئولوژی فاشیستی‌ای که دولت‌های ترکیه و آذربایجان تبلیغ می‌کنند، نه رویکرد شوونیستی که دولت ایران با اتکا به اشتراکات مذهبی (شیعی) در میان آذری‌ها ترویج می‌کند، و نه تبلیغات فرقه‌گرایانه برخی جریانات کوردی توانایی حل تضادهای خلق شده بین ملت‌های کورد و تُرک-آذری را دارند. برای حل این مساله ما ایده "ملت دمکراتیک" را پیشنهاد می‌دهیم، که بر خود-سازماندهی در عین خودمختاری خلق‌ها و همراه با حفظ حلقه‌های ارتباطی آنها تاکید می‌کند. بدین صورت می‌توان از تعمیق گرایش‌های راست و شوونیستی در اپوزیسیون ایرانی و سربرآوردن دوباره دولتی مرکزی با چنین خصوصیاتی جلوگیری کرد.