زرین آمَد گریلای واحدهای زنان آزاد (YJA STAR) سال ٢٠٠۴ به جنبش آزادیبخش کوردستان پیوست. او اهل موش است اما در شهر آمَد متولد شده و بزرگ گردید. زرین سال ٢٠١۴ همراه با گروهی از همرزمان خود به فریاد کوبانی شتافت و در ٢٩ اکتبر ٢٠١۴ در تاریکی بشدت زخمی شد.
زرین پس از آن توانایی سخن گفتن و راه رفتن را از دست داد. او مدت ٣ ماه بیهوش بود. پزشکان برای به هوش آمدن وی پیشنهاد کرده بود که باید یکی از نزدیکان خود را ببیند. خانواده وی به کوبانی رفته بودند اما فایدهای نداشت. پرچم ی.پ.گ-ی.پ.ژ را به وی نشان داده بودند اما هیچ واکنشی نشان نداده بود. وقتی عکس عبدالله اوجالان را به زرین نشان میدهند او فریاد میکشد و اینچنین به هوش آمد. زرین زندگی را از سر گرفت.
مبارزات زرین در عرصه گابار
سورخوین ماکو که سال ٢٠١۴ از عرصه بوتان به کوبانی رفته بود سال ٢٠١٢ در تیم شهید برچم در بوتان با زرین آشنا شده و از بوتان تا گابار راهنمای زرین آمد و گروه وی شده بود.
سورخوین در مورد چگونگی آشنایی با زرین چنین گفت:
"آنها میباید از بوتان به آمَد میرفتند. روزی با ما ماندند. من راهنمای حرکت زرین و گروهش از گابار بودم. کسانی که زرین را میشناختند به ویژگی وی در صداقت، صمیمیت و پایبندی به رفاقت وی او ایمان داشتند. هر کسی او را میدید چنان رفتار میکرد که انگار سالهاست او را میشناسد."
'پاهایش زخمی شده بودند اما یک ثانیه هم آرام نمیگرفت'
مسئولیتپذیری زرین تأثیر شگرفی را بر سورخوین میگذارد. او میگوید:"پاهایش زخمی شده و ورم کرده بودند. اما وقته به مقصد رسیدیم به زخمهایش توجهی نکرد و علیرغم خستگی مفرط تدارکات گروه را آماده کرد. غذا را آماده کرد و کمک ما آمد. دارای روحیهی فعالیت جمعی بود."
'به عنوان تکتیرانداز به کوبانی رفت'
زرین پس از آنکه در مبارزات عرصه گابار جای گرفت در برهه حمله تبهکاران داعش به کوبانی به کمک خلق در این منطقه از کوردستان رفت و سال ٢٠١۴ از آمد بسوی کوبانی به راه افتاد. سورخوین یکبار دیگر در کوبانی زرین را میبیند. آنان پس از راهی طولانی راه مقاومتی تاریخی را پی میگیرند.
زرین به عنوان تکتیرانداز خبره و حرفهای به کوبانی رفته بود. سورخوین در مورد دومین دیدار آنها میگوید:"از آمد به کوبانی آمده بود. خسته بود. اما مثل گابار در اینجا هم به موانع توجهی نداشت. زرین یک قناسهچی بسیار زیرک بود و برای اینکه از مهارت خود استفاده کند به کوبانی آمده بود."
'تکتیراندازان داعش را یکی پس از دیگری از پای درآورد'
پس از ورود گروه زرین به کوبانی وضعیت جنگ در این شهر تغییر یافت. کوبانی نیروی تازهای گرفته بود. زرین روزانه تلفات سنگینی را بر داعشیها تحمیل میکرد، آنچنانکه تحرکات داعش در روز بشدت کاهش یافته بود.
سورخوین در مورد نقش تعیین کننده زرین در نبرد کوبانی میگوید:"هوال زرین و گروهش در جبهه کانیا کوردان بودند. در مدت کوتاهی تبهکاران داعش به هلاکت رسیدند. تنه سه تکتیرانداز داعش میتوانستند در کانیا کوردان در مقابل مقاومتگران به جنگ ادامه دهند. اما هوال زرین در زمان بسیار کوتاهی ٢ تن آنها را از پای درآورد."
'در جنگ همیشه تبسمی بر لب داشت'
کوبانی در آنروزها به گونهای بود که نفس کشیدن در آن سخت مینمود. جنگ، شهادت و زخمیها... در چنین وضعیتی بود که زرین به همرزمان خود روحیه، امید و نیرو میبخشید. سورخوین میگوید:"در سختترین نبردها دست از شوخی برنمیداشت. همیشه تبسم بر لب داشت. یکی از روزها به ما اعلام شد که سنگر زرین را تغییر دهیم. زیرا دشمن به نزدیکی مشتنور رسیده بود. زرین سه سنگر لازم داشت. زرین با تبسم گفت؛ 'تعیین محل سنگرها بر عهده من، آماده کردن آنها با شما.' سنگینی جنگ تأثیری بر زرین نمیگذاشت. مثل گذشته خوشرو و خندان بود."
'برای همرزمانش الگوی شهامت بود، راه پیروزی را نشان میداد'
زرین حیاتیترین مسیر رفت و آمد به کوبانی را از لوث تبهکاران داعش پاکسازی کرد. این راه مسیر انتقال زخمیها و شهدا بود، مسیر انتقال مهمات و رفت و آمد شروانها بود. زرین بدینگونه نقش تعیین کننده خود را ایفا کرده بود. سورخوین در این مورد میگوید:"اوایل صبح بود که نبرد سختی آغاز شد. ما اطلاع نداشتیم که تبهکاران داعش در خانه روبروی ما مستقر شدهاند. ما در حال تدارک جنگ بودیم، اما کسی که حمله را آغاز کرد تبهکاران بودند. در این مرحله ما شهدای بسیاری دادیم و تعدادی هم زخمی شدند. هوال زرین روی بام یکی از خانهها در کانیا کوردان مستقر شده بود. ما در مقابل یک دیوار قرار داشتیم و مابین ما تکتیراندازان داعش قرار داشتند. ما هر اندازه سریع عمل میکردیم اما بازهم تبهکاران به ما شلیک میکردند. زرین از کانیا کوردان تکتیراندازان داعش را که ما را هدف قرار میدادند از پای انداخت. اینگونه بود که ما نفس راحتی کشیدیم. زیرا ما از این مسیر هم زخمیها، هم مهمات و هم پیکر شهدا را منتقل میکردیم. کارزاری که آغاز شده بود تا حوالی غروب موفقیتآمیز بود. یک هوال شهید شد و یک اسلحه زاگرس -١ به دست داعشیها افتاده بود. این سلاح هم دوربرد بود. سپس داعش این جبهه را تقویت کرد."
پس از آنکه داعش تبهکاران خود را در این جبهه تقویت کرد نبرد سنگینی در این منطقه روی میدهد. زرین لازم بود در یکی از سه سنگری که برای وی تعیین شده بود جای بگیرد. زرین نزدیکترین سنگر را برمیگزیند. با انتخاب خود هم به هوالان خود روحیه میبخشد و هم راه پیروزی را نشان میدهد. اما خود به هدف تبهکاران داعش مبدل شد.
زرین در ٢٩ اکتبر ٢٠١۴ بشدت زخمی شد
زرین و سورخوین ٢۵ روز در این منطقه با هم بودند. سورخوین احساس میکند که چیزی در شرف وقوع است. روز ٢٩ اکتبر ٢٠١۴ قناسهچی زرین زخمی شد و سپس فرمانده گلهات به شهادت میرسد.
سورخوین میگوید که سنگرهای آنان روبروی همدیگر بودند و در ادامه افزود:"در آن زمان سه گلوله به سنگر زرین شلیک کرده بودند. دو گلوله نخست به او برخورد نکرده بود، اما گلوله سوم به دلیل شناسایی موی سر وی به سرش اثابت کرده بود. در میان فریاد هوالان بود که فهمیدم زرین زخمی شده است.
'عدم حضور وی بسیار تأثیرگذار بود'
جنگ مرگ و زندگی بود. حتی اگر یک نفر از ما باقی میماند اجازه نمیدادیم که داعش به پیروزی برسد. ما راه آزادی را برگزیده بودیم. ما راه پیروزی دشمن را سد کرده بودیم، اما آنها هم مصمم بودند که کوبانی را کنترل کنند. دو نیرو در مقابل هم قرار داشتند. ملیتانهای رهبر آپو که بر آزادی پافشاری میکردند راه پیشروی داعش را سد کرده بودند. زرین پیشاهنگ این مقاومت بود. زرین و سدها ملیتان دیگر همچون او حملات تبهکاران را در دهم شکستند. اینچنین داعش در کوبانی متحمل ضربات مرگباری شده بود. فقدان زرین و زخمی شدن وی تأثیر بزرگی را بر ما باقی گذاشته بود. تأثیری منفی را بر جبهه کانیا کوردان باقی گذاشت. زیرا جنگ در کانیا کوردان جنگ تکتیراندازان بود."
پس از آنکه زرین زخمی شد برای مداوا به مکانی دیگر منتقل میشود. سورخوین مدتی طولانی از وی بیاطلاع میماند. سورخوین چنین میپندارد که زرین شهید شده است. روزی یکی از رفقایی که زرین را با چشم خود دیده است به سورخوین میگوید که وی زنده است.
سورخوین در این مورد میگوید:"حدود سه ماه بیهوش بود. پس از آنکه کمی بهبود یافت، پزشکان معالج گفته بودند،'برای اینکه زبان باز کند باید کسانی را که خوب میشناسد و آنها را بسیار دوست دارد نزد وی بیاوریم، بلکه از این طریق به هوش آید.' هوالان از خانواده وی دعوت کرده بودند و آنها را نزد وی بردند. اما زرین با دست خواستار خروج آنها شده بود. به عنوان راه حل دیگر پرچمهای ی.پ.گ-ی.پ.گ را به او نشان میدهند، فایدهای نداشت. عکسهای جنگ کوبانی هم بیفایده بود. زرین واکنشی نشان نمیداد. یکباره عکس رهبر آپو را میبیند و چنان فریاد میزند که مهم تعجب میکند. عکس رهبر آپو کافی بود تا زرین به هوش آید. پس از آن بود که مدتی طولانی عکس رهبر آپو را به وی نشان دادند تا کم کم زندگی را از سر گرفت."
سورخوین میگوید:"زرین نمیتواند صحبت کند، نمیتواند راه برود، اما همچنانکه در کوبانی نقش خود را ایفا کرد امروز نیز به همان شیوه به وظایفش عمل میکند."
'سومین دیدار'
زرین پس از مداوا به کوبانی بازگردانده میشود، اما کوبانی را آنچنان بخاطر ندارد. به اطرافش نگاه میکند. نه پزشکان نام او را میدانند و نه او میتواند نام خود را بگوید؛ تلاش میکند با اشاره نام خود را بگوید. پزشکان تصور میکنند که نام وی زِرین است، تا اینکه سورخوین یکبار دیگر او را میبیند.
سورخوین در مورد سومین دیدار میگوید:"پزشکان گفتند که هوالی به نام زِرین به کوبانی آمده، در کانیا کوردان جنگیده و پرسیدند که آیا کسی وی را میشناسد. من به بیمارستان رفتم. اما خیال نمیکردم زرین باشد. وقتی به بیمارستان رسیدم زرین را جلو چشمان خود دیدم و زرین یکبار دیگر فریاد کشید. من را شناخت. بسیار ناراحت بود که پزشکان به اشتباه نام وی را زِرین عنوان کرده بودند. به اشاره از من خواست تا به آنها بگویم که نام وی زَرین است."
'اطرافش همیشه شلوغ بود'
سورخوین در مورد ویژگیهای زَرین میگوید:"زَرین فردی اجتماعی بود. هر کسی از هر جایی که آمده بود، چه اینکه وی را میشناخت یا نه پیرامون وی مینشست. شور و هیجان وی به زندگی، عشق وی به زندگی بسیار متفاوت بود. میزان پایبندی وی به رهبر آپو غیرقابل بیان است. آنکه تاکنون زرین را روی پا نگه داشته است عشق و پایبندی وی به رهبر آپوست."
نوال از زرین میگوید
نوال عگید کوچر گریلای دیگری یژاستار در کوبانی با زرین آشنا شده و پس از زخمی شدن در حین مقاومت کوبانی با همدیگر مداوا شده بودند. نوال نیز به دلیل گلولهای که به سر وی اثابت کرده بود نمیتواند در مورد زرین صحبت کند. اما از هیجان وی میتوان درک کرد که چقدر دوست دارد در مورد زرین سخن بگوید. نوال میگوید:"در جنگ بسیار باشهامت بود. یک قناسهچی نیرومند بود. ما آنچنان با هم صحبت نکرده بودیم اما خوشرویی وی در گرماگرم جنگ هیچگاه از یاد من نمیرود."
زرین و نوال در دو جبهه جداگانه بودند اما نام زرین در همه جبههها شنیده شده بود.
زرین یکبار دیگر در کوبانی با همرزمانش گردهم آمدند. نوال در مورد زرین میگوید:"برای مداوا ٩ ماه با همدیگر بودیم. هر صبح ما به فیزیوتراپی میرفتیم. زرین باروحیهتر و خوشحالتر از همه ما بود. ما از وی روحیه میگرفتیم. به اطرافیانش روحیه میبخشید. من هم مثل زرین نمیتوانستم حرف بزنم. اما زرین واقعا متفاوت بود. زرین تأثیر بسیاری بر من باقی گذاشت. زخمهای ما هم مثل هم بودند. اما زرین جداگانه بود. با روحیه و هیجانی که داشت زبانزد رفقا بود. برای اینکه بتواند حرف بزند تلاش میکند."
مزگین ادریس که سال ٢٠١۶ در کارزار آزادی منبج مجروح شده و در نتیجه آن فلج شده بود، سال ٢٠١٧ با زرین آشنا میشود.
قبل از آنکه زرین را بشناسد نام وی را بارها شنیده بود. مزگین میگوید:"هوالان جانباز در مورد هوال زرین بسیار سخن میگفتند. زیرا حتی با وجود سخت بودن جراحت وی باز هم با روحیه و پرهیجان بود. پس از آنکه مجروح شد توانایی حرکت را از دست داد، اما به مرور زمان گام به گام زندگی را از سر گرفته بود."
مزگین زمانیکه زخمی شده بود اولین نامی که میشنود زرین است. در محل اقامت جانبازان در قامشلو زرین را دیده بود. مزگین در مورد اولین دیدارش با زرین میگوید:"زرین در کوبانی بود، برای مداوا به قامشلو آمده بود. من در قامشلو با وی آشنا شدم."
مزگین گفت که ۵ سال است با زرین بوده و در ادامه افزود:"زندگی زرین در طول ٢۴ ساعت شبانه روز با زندگی رهبری و شهیدان عجین شده است. به رغم آنکه بسختی زخمی شده بود اما این سطح از جراحت بر روحیه وی تأثیری نگذاشت. بلکه حتی وی را نیرومندتر کرده بود. در زندگی روزانه فعالانه جای میگرفت، با نگاه خود این را به همه ما نشان میداد."