«ژن ژیان ئازادی»، رستاخیز زنان و خلق‌ها علیه هیولای استبداد

ریوار آبدانان عضو شورای رهبری کنفدرالیسم جوامع کردستان (ک.ج.ک) در مصاحبه ای از عشق به آزادی و اهمیتش و بخصوص به زوایاهای جنبش ژن، ژیان، ئازادی پرداخته است.

متن مصاحبه ریوار آبدانان عضو شورای رهبری کنفدرالیسم جوامع کردستان (ک.ج.ک) درباره عشق به آزادی و اهمیتش و زوایاهای جنبش ژن، ژیان، ئازادی به شرح زیر است.

سوال: جنبش «زن زندگی آزادی» فضای سیاسی و اجتماعی ایران را تغییر داده و به گفته‌ی بسیاری از تحلیلگران، دوران جدیدی را رقم زده. نقد و بررسی جنبش در زمانی که جنبش همچنان مسیر خود را طی می‌کند چه اهمیتی دارد؟

ریوار آبدانان: در گرماگرم جنبش انقلابی «ژن ژیان ئازادی» نباید از اندیشه‌ی تحلیلی‌ـ انتقادی غافل ماند. زیرا انقلاب با وجود آنکه یک فضای احساسی و پر از شور و شوق است اما باید نور خردورزی بر این احساس و شور پرتو بیافکند. اگر گرایشات انحرافی یا خطرات احتمالی به‌خوبی تشخیص داده نشوند و یک برنامه‌ی توافقی و جمعی برای شاکله‌ی سیاسی دموکراتیکی که جامعه خواهان رسیدن به آن است وجود نداشته باشد، جنبش آسیب‌پذیر می‌شود. تجارب تلخ و شیرین انقلاب‌ها و جنبش‌های گذشته در کوردستان، ایران، خاورمیانه و جهان این حقیقت را به ما گوشزد می‌کنند که هر کُنش اجتماعی باید توأم با خردورزیِ اجتماعی باشد و نقد و انتقاد را برتابد. نقطه‌ی برتری جنبش انقلابی «ژن ژیان ئازادی» بر انقلاب مشروطه، انقلاب ۱۳۵۷، مبارزات چپ‌های سنتی، جنبش‌های ملی‌گرایانه‌ی کلاسیک کورد، جنبش دوم خرداد، جنبش سبز و خیزش‌های دی‌ماه ۱۳۹۶ و آبان‌ماه ۱۳۹۸ این است که جنبش انقلابی «ژن ژیان ئازادی» بر محوریت انقلاب اجتماعی، دگرگونی فرهنگی و تحول در سبک زندگی شکل گرفته و در حال توسعه است. اما خیزش‌ها و انقلاب‌های گذشته اگرچه برخی اندیشه‌ها و گفتارهای مثبت را نیز در خود می‌پروراندند اما عمدتا یا حول اصلاحات در نظام دولتی می‌چرخیدند یا صرفا براندازی دولت و جابه‌جایی قدرت را راه نجات تصور می‌کردند؛ اندیشه‌ی فلسفی و برنامه‌ی سیاسی جامعی که به دموکراسی و خودمدیریتی جامعه بیانجامد در آن‌ها به‌چشم نمی‌خورد. به همین دلیل این جنبش‌ها و انقلاب‌ها، جامعه‌ی ایران را به مدرنیته‌ی دموکراتیک، آزادی و برابری نرساندند (هرچند این جنبش‌ها و انقلاب‌ها اثرات بلندمدتی هم به‌همراه داشته‌اند). جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» بنا به ماهیت دموکراتیک و مدرن‌اش می‌تواند گام‌به‌گام خود را تحلیل کند و اسیر قالب‌های فکری و نگرش‌های غلطی که در کمین جنبش‌ها و انقلاب‌هاست نگردد.

سوال: پیروزی یک جنبش اجتماعی علاوه بر تفکر و اندیشه‌ی انتقادی که به آن اشاره کردید به چه عامل دیگری نیاز دارد؟

ریوار آبدانان: ما با نیروی «اندیشه» می‌فهمیم که چه کارهای بزرگی را در این جهان می‌توانیم انجام بدهیم. اما کارهای بزرگ را چگونه باید انجام داد؟! اینجاست که «عشق» به یاری و راهنمایی‌مان می‌آید تا آن کارهای بزرگ را پیروزمندانه انجام بدهیم. جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی»، جنبش عشق عمومی به آزادی‌ست. جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی»، جنبش احیای عشق عمومیِ بزرگ، زیباییِ جمعیِ پرشکوه و بیداریِ روح آزادیخواهیِ مشترک همه‌ی ماست. جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی»، جنبش زیباسازی زندگی‌ست. هرجا زیباییِ اجتماعی حضور داشته باشد، حقیقت هم همان‌جاست. بنابراین جنبش زیبایی‌خواه و انقلابی «زن زندگی آزادی»، جنبشی حقیقت‌مدار است. به همین دلیل جمهوری اسلامی که تماما بر مبنای واژگون‌سازی حقیقت بنا نهاده شده، از هم‌اکنون در تقابل خود با این جنبش، رسوای عالم شده است. نبرد با حقیقت، رفتاری دُنکیشوت‌وار و احمقانه است.‌ گفتیم که جنبش «ژن ژیان ئازادی» جنبش عشق به آزادی‌ست؛ عشق به آزادی، مادر همه‌ی عشق‌هاست؛ اما عشق، خطرکردن می‌خواهد؛ عشق با راحت‌طلبی و در وضعیت کنترل‌شده‌ی بدون ریسک، امکان‌ناپذیر و ناشدنی‌ست. با دست‌روی‌دست گذاشتن، خطر نکردن، دل به دریا نزدن و دلسردی و انتظارکشیدن نمی‌توان عشق به آزادی را متحقق ساخت. از همین رو می‌بینیم آنانی که در جنبش انقلابی «ژن ژیان ئازادی» مشارکت می‌ورزند، برای آنکه زندگی را از چنگال هیولای جمهوری اسلامی بازپس بگیرند، داوطلبانه به مرزهای پرخطرِ مرگ نزدیک می‌شوند. انگار زندگی‌شان به فراسوی مرگ پرتاب شده و برای بازستاندن آن باید به جهان مرگ نزدیک شد و از نزدیک‌ترین فاصله به جستجوی گمشده‌ی خود پرداخت. زنان و جوانان و حتی بچه‌مدرسه‌ای‌های خردسال در نزدیک‌ترین فاصله به مرگ، در خیابان‌هایی که سنگ‌فرش‌هایشان با خون انقلابیون رنگین است، می‌رقصند. آری! می‌رقصند! چرا که قانون عشق همین است. چرا که آزادی، داناییِ راستین است و داناییِ راستین می‌رقصاند و به شور وامی‌دارد. جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» جنبشِ ایستادن در برابر مرگ است، به «چگونه زیستنِ» خود آگاه‌شدن و برای آزادسازیِ زندگی، خطرِ مرگ را به جان خریدن است. آزادی وقتی سلب می‌شود، تازه جای خالی‌اش احساس می‌شود و به نبود آن پی می‌بریم. فقدان آزادی چنان اندیشه و روح و قلب را به لرزه درمی‌آورد که برای بازیافتن دوباره‌اش نمی‌توان به احساس و اندیشه و  کردار دیگری جز «عشق» متوسل شد. هرچه آزادی بیشتر به یغما رفته باشد، عشق به بازیافتنش هم شدیدتر و با خطرپذیریِ بیشتری همراه است. عشق به آزادی‌ست که ما را سیاسی، انقلابی و مبارز می‌گرداند. زنان، کوردها و هویت‌های سرکوب‌شده‌ی دیگر، بهای این عشق بزرگ را با رنج و خون می‌پردازند. آنان عاشق‌ترین‌هایند. امروز سرتاسر ایران پر از شیرین و فرهادهای عاشقِ آزادی‌ست. و این به خودیِ خود یک پیروزی‌ست. چرا که نشان می‌دهد دیکتاتورِ اشغالگر هرچقدر هم قدرت داشته باشد اما مالک قلب‌ها و روح‌های ما نیست، او نمی‌تواند عشق به آزادی را از ما بگیرد؛ نمی‌تواند رؤیای بزرگ ما را اشغال کند. اندیشه و احساس ما می‌تواند از تمام خطوط قرمز دیکتاتور عبور کند و رو به جهان آزاد پر بگشاید. وقتی هیچ‌چیزی برای ازدست‌دادن نداشته باشی، وجودت جانِ آماده و پذیرنده‌ایست که با آغوش باز به استقبال عشق به آزادی می‌رود. آزادی، در جان‌های سنگین و آکنده از احساس اقتدار و تملک و دارایی جایی ندارد. اما آن‌هایی که چیزی برای ازدست‌دادن ندارند، جان‌شان برای عشق‌ورزیدن و آزادبودن مهیاست. کافی‌ست بخواهند و همت کنند؛ کمااینکه جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» این‌گونه است. «زن زندگی آزادی» مشعل حقیقتی پرومته‌ای است که به دست زنان و خلق‌های ستمدیده رسیده؛ هرچقدر که خدایان زر و زور خون بریزند و در پی وارونه‌کردن حقیقت باشند، نمی‌توانند زمان را به عقب بازگردانند و از آنچه روی داده است جلوگیری کنند. عشق، شیوه و روشِ به پیروزی رسیدنِ جستجوگرانِ زندگی آزاد است. شعله‌ی درون‌مان را که روشن نگه داریم، آتش انقلاب «زن زندگی آزادی» برافروخته خواهد ماند.

سوال: چه راهبردی می‌تواند ضمانت‌کننده‌ی این باشد که جنبش «زن زندگی آزادی» به شکل سالم و بدون انحراف و کژروی به اهداف خودش دست یابد؟

ریوار آبدانان: جنبش‌ها در صورت اقتدارگرایی و سلطه‌خواهیِ یک گروه انقلابی به‌سمت شکل‌گیری همان نوع رژیمی می‌روند که اکنون با آن مخالف‌اند و خواهان سرنگونی‌اش هستند. جنبش انقلابی «ژن ژیان ئازادی» وقتی پیروزِ همیشگی‌ست که ازهم‌اکنون هرنوع گرایش به قدرت، سلطه و میل به دولتی‌شدن را پس بزند و با چنین گرایشاتی که برای آزادی، دموکراسی و برابری همچون زهری کُشنده‌اند سازش نکند. هر صندلی قدرتی که به‌عنوان دورنمای پیروزی انقلاب به مردم نشان داده شود، به معنای فریب و به‌بیراهه‌کشاندن انقلاب است. ذات انقلاب دموکراتیک چنان است که هر نوع صندلی قدرتی را کنار می‌زند. صندلی قدرتِ مرد در خانه، صندلی قدرتِ سرمایه‌دار در محل کار، صندلی قدرتِ دولت در جامعه همه‌وهمه معضل‌آفرین و تباه‌کننده‌ی دموکراسی و نابودکننده‌ی آزادی‌های فردی‌ـ جمعی هستند. اصل ولایت مطلقه‌ی فقیه، اصل اصالت‌بخشیدن به ارباب و مشروعیت‌دادن به رعیت‌بودگیِ ابدی جامعه است. بنابراین ولایت مطلقه‌ی فقیه یعنی سلب آزادی و اراده از جامعه و تحمیل رابطه‌ی شبان‌ـ رمگی بر مردم. انقلاب وقتی موفق است که بتواند هم اصل ولایت مطلقه‌ی فقیه و رعیت‌زادگی مردم را فسخ کند و هم بتواند از شکل‌گیری هرگونه قدرت، ولایت و دولت جدیدی که خود را به‌شکل قانون الوهی یا زمینی به جامعه تحمیل کند، پیشگیری نماید. گسترش شاخصه‌های دموکراتیک جنبش در تمام عرصه‌های زندگی، گذار از اندیشه و ساختار ملتِ دولتی‌ـ حکومتی به «ملت دموکراتیک»، همچنین تمرین مستمر شیوه‌های خودمدیرانه و خودسازمانده از سوی همه‌ی هویت‌ها و ملیت‌های ایران و درونی‌سازی این شیوه از زندگی، می‌تواند سلامتی و پیروزی جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» را تضمین کند.

سوال: از آغاز جنبش «زن زندگی آزادی» تا به امروز شاهد فعالیت‌های هنری اعتراضی و انقلابی بسیاری بوده‌ایم. اهمیتی که این نوع هنر برای جنبش دربر دارد چیست؟

ریوار آبدانان: جوشش هنری در گرماگرم جنبش انقلابی «ژن ژیان ئازادی» از درون جامعه‌ی ایران و کوردستان نشانگر این است که نه تفکر و ایدئولوژی تنگ‌نظرانه و سنتی بلکه روح، تفکر و احساس مشترک اجتماعی، این جنبش انقلابی را هدایت می‌کند. انقلاب اجتماعی، انقلابِ زیبایی‌هاست. انقلابِ بازتعریف زیبا و زشت، نیک و بد، پاک و پلشت. این انقلاب، هنجارهای پوسیده‌‌ای که از سوی اسلام سیاسی تحمیل شده‌اند و ارزش‌های تصنعی و ریاکارانه‌ای را که از سوی قدرت و حکومت در جامعه تزریق گشته‌اند، درهم می‌کوبد. تمام صداهای در گلو مانده، ترانه‌های ممنوعه، رقص که حتی نام‌بردن از آن در جمهوری اسلامی گناه و ممنوعه است، همه‌وهمه در جنبش انقلابی «ژن ژیان ئازادی» همانند آتشفشانی زنده فوران کرده‌اند. حتی شکست تیم فوتبال جمهوری اسلامی، به یک جشنواره‌ی رقص و موسیقی و شادی برای مردم مبدل شد؛ مردم با هنر شادزیستن (آن‌هم در میانه‌ی تراژدی‌هایی که رژیم برایشان پدید آورده)، به نبرد با نظام نفرت‌انگیز و نفرات‌پراکن جمهوری اسلامی می‌پردازند. خوبی، نیکی و زیباییِ نوینی از دل ایده‌ها و رفتارهای انقلابی این جنبش شکل می‌گیرد. انقلاب «زن زندگی آزادی»، تنها یک رژیم سیاسی را ازهم نمی‌پاشد بلکه تمام اسطوره‌های فاشیستی، خداواره‌های تقلبی و مقدسات دروغین را درهم می‌شکند. این لحظه، لحظه‌ی آفرینش است. و آزادی درست از همان لحظه‌ای آغاز می‌شود که دست به آفرینش می‌زنیم. ما زن‌بودن، کورد‌بودن، ایرانی‌بودن و انسانیت‌مان را دوباره از درون خاکستر خودمان می‌آفرینیم. برجسته‌بودن مفاهیم «زن»، «زندگی» و «آزادی» در این جنبش، نشانگر همین آفرینش است. زن، نخستین آفرینشگرِ فرهنگ در جامعه‌ی تاریخی بوده است. خودِ زندگی، عرصه‌ی آفرینش‌ها و حضورها و بودن‌هاست. و آزادی نیز لحظه‌ی پوسته‌شکافتن‌ها و جوانه‌زدن‌ها و تجلی‌یافتن‌هاست. پس می‌بینیم انقلاب «زن زندگی آزادی» محوریتش فروپاشیِ صرف نیست بلکه محوریتش فروپاشی «پوسیده‌ها و کهنه‌ها» و آفریدنِ «نو و تازه‌ها» به‌طور همزمان و درهم‌تنیده است. هنر انقلابی و مردمی، این شکوه و عظمت را بازتاب می‌دهد.

سوال: جنبش «زن زندگی آزادی» تا چه حد ظرفیت آن را دارد که ساختار سیاسی ایران را از ریشه دستخوش تغییر بنیادین و انقلابی کند؟

ریوار آبدانان: خیزش در خیابان، اعتراض در دانشگاه و اعتصاب در محل کسب‌وکار، مثلثی برمودایی است که می‌تواند جمهوری اسلامی را فروببلعد. تجزیه‌کردن جامعه به شهروندانی ازهم‌گسسته و فاقد تشکل از یک سو و انکار و سرکوب هویت‌های مختلف جنسیتی، ملیتی و عقیدتی از سوی دیگر، رمز ماندگاری دولت مدرنِ مستبد در ایران بوده است. ولی اکنون در حال گذار از این دوران هستیم. ستم و تبعیضی که رژیم جمهوری اسلامی علیه همه‌ی شهروندان، هویت‌های عقیدتی، ملیت‌ها و به‌ویژه زنان روا داشته، باعث شده که تمام این «تک‌افتاده‌های ازهم‌جدا» اکنون با همدیگر یک شبکه‌ی بزرگ مقاومت اجتماعی تشکیل بدهند که نامش جنبش انقلابی «ژن ژیان ئازادی» است. شبکه‌ی گسترده‌ای که جنبش انقلابی«زن زندگی آزادی» در میان هویت‌های سرکوب‌شده و به‌حاشیه‌رانده تشکیل داده، توسط یک رهبری جمعی و بدون ساختار سلسله‌مراتبی، در مسیر مبدل‌شدن به یک کل بزرگ و فرم اجتماعی نوین به نام «ملت دموکراتیک» حرکت می‌کند. ملت دموکراتیک یک فرم اجتماعی فراملیتی و فراجنسیتی است و نشانه‌های فراهم‌شدن زمینه‌های شکل‌گیری آن در جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» که ملیت‌ها و جنسیت‌ها و هویت‌های عقیدتی گوناگونی در آن مشارکت دارند، دیده می‌شود. جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» جنبش گذار از دولت مدرنِ مستبد، مرکزگرا، زن‌ستیز و تکثرستیزی است که در دوران سیاه پهلوی تشکیل شد و همانند یک میراث شوم تحویل خمینی و خامنه‌ای جنایتکار گردید. جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» می‌تواند میخ آخر را بر تابوت دولت‌ـ ملت در ایران بکوبد و آن را برای همیشه به گور بسپارد، می‌تواند طلوع ملت دموکراتیک را در ایران اعلام کند و آزادی و برابریِ همه‌ی هویت‌ها را با خودمدیریتی دموکراتیک آن‌ها برقرار سازد.

سوال: شعارهای گوناگونی در جنبش «زن زندگی آزادی» سر داده می‌شوند. این شعارها و زمینه‌ی شکل‌گیری آن‌ها را چطور می‌توان توضیح داد؟

ریوار آبدانان: شعارها در گذر زمان رنگ می‌بازند و کارکرد خود را از دست می‌دهند. هشتگ‌ها به‌طور ناگهانی جهانی می‌شوند و ناگهانی‌تر بخار می‌شوند و محو می‌گردند. اما فریاد «زن زندگی آزادی» فریاد تاریخ است که در امروز انعکاس یافته و پیامدهایش را در آینده‌ی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کوردستان، ایران، کل خاورمیانه و حتی جهان خواهیم زیست. شعار «ژن ژیان ئازادی» شعار مرکزی و مانیفست این جنبش است و تا همین لحظه نیز بسیار تاریخ‌ساز گردیده. شعار‌های «مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر»، «نه سلطنت نه رهبری، دموکراسی برابری» و «نه شیخ می‌خوایم نه ملا، لعنت به آیت‌الله» سمت‌گیری و گرایش جنبش به نظام سیاسی دموکراتیک و گذار از نظام‌های استبداد ملی‌گرایانه و استبداد دینی را نشان می‌دهد. یعنی جامعه‌ی ایرانی بر دموکراتیزه‌شدن تأکید دارد و می‌خواهد از ساختارهای بازتولیدکننده‌ی استبداد چه «شاه‌پرستی و آریاگرایی» که نماد ناسیونالیسم ایرانی است و چه «فقیه‌پرستی و ولایت‌مداری» که نماد دین حکومتی و اسلام سیاسی است، گذار کند. شعار «بسیجی! داعشی! پیوندتان مبارک» شعاری‌ست که افشا می‌کند حنای رژیم برای انتگراسیون (جذب و الحاق) جامعه به نظام از طریق بسیج‌پروری، دیگر رنگی ندارد و بسیجی‌بودن سمبل بی‌شرفی و لعنت‌شدگی‌ست. شعار «این نقشه‌ها تکراریه، داعش خود سپاهیه» بیانگر این است که مردم به‌خوبی از توطئه‌ها و سناریوسازی‌های رژیم آگاهی دارند و فریب نمی‌خورند؛ سپاه پاسداران سمبل جنایت و انسان‌کُشی‌ست. شعارهایی همچون «آذربایجان اویاخدی، کوردستانا دایاخدی» و «کورد و بلوچ برادرند، تشنه‌ی خون رهبرند»، «از تهران تا کوردستان، ستم علیه زنان»، «از کوردستان تا تبریز، صبر ما شده لبریز» و «خونین تمام ایران، از کوردستان تا تهران» نشانگر همبستگی و همسرنوشتیِ خلق‌های ایران و بی‌اثرشدن تلاش‌های رژیم برای تفرقه‌اندازی بین آن‌ها در این لحظه‌ی تاریخی‌ست. شعارهای فراوان دیگری هم هست که نشانه‌ی پایین‌کشیدنِ نقاب مقدسات پوشالیِ جمهوری اسلامی توسط جامعه‌اند و عمق نفرت مردم از این رژیم کودک‌کُش و بی‌رحم را روایت می‌کنند.

سوال: با توجه به نقش کوردها در جنبش «زن زندگی آزادی» به نظر شما اتحاد احزاب کورد و وحدت سایر اپوزیسیون‌های ایرانی چگونه می‌تواند به روند پیشروی جنبش کمک کند؟

ریوار آبدانان: آن‌دسته از احزاب و سازمان‌هایی که بدون در نظر گرفتن تفاوت اندیشه‌ها و جهان‌بینی‌ها، از سایر احزاب و سازمان‌ها توقع «اتحاد و یکی‌شدن بی‌چون و چرا» دارند، دارای دیدگاهی توتالیتر و همه‌چیزخواه هستند. آن‌ها معمولا می‌خواهند با استفاده از مفهوم جذاب «اتحاد و یکی‌شدن»، سایر سازمان‌ها را به سمت خویش بکشند و تحت استیلای خود دربیاورند. اصولا مگر ممکن است یک سازمان مردسالار، دولت‌خواه و سرمایه‌پرست که تا مغز استخوان سلطه‌طلب است و به‌هیچ‌وجه به آزادی زن و برابری هویت‌ها باور ندارد، با سازمانی که به دموکراسی باور دارد و جهان‌بینی و فلسفه‌ی وجودی‌اش بر پایه‌ی آزادی و برابری زن و مرد است، به وحدت و یکی‌شدن برسند؟! اگر بر فرض، وحدتی هم صورت بگیرد، آن سازمانی که انقلابی، دموکراتیک و آزادیخواه است دچار خودباختگی، دنباله‌روشدن و تضاد با آرمان‌هایش می‌شود. تن‌دادن به «ولایت» و «بیعت»، تحت هر نام و با هر نیتی که باشد، به استبداد و دیکتاتوری ختم می‌شود. حتی در یک جامعه‌ی دموکراتیک نیز آن نوع وحدتی که تفاوت‌مندی‌ها را در نظر نگیرد و بر پایه‌ی به‌تعویق‌انداختن خواسته‌های هویت‌های مختلف به‌نفع گفتمان یک هویت یا طبقه‌ی غالب باشد، قابل پذیرش نیست زیرا موجب مصادره‌شدن همه‌چیز به‌دست یک جریان سلطه‌جوی انحصارطلب، تباهی دموکراسی و نابودی آزادی می‌شود. بنابراین بهتر است که بحث از اتحاد احزاب و سازمان‌ها را کنار بگذاریم و به مفاهیم واقع‌بینانه‌ای که برای دموکراسی مناسب‌تر هستند نظیر همپیمانی، میثاق، توافق، قرارداد و نظایر آن روی بیاوریم. به نظر می‌رسد این شیوه، برای مدیریت‌کردن اختلافاتی که مانع از همگرایی سازمان‌های کورد و ایرانی در جهت یک هدف مشخص سیاسی می‌شوند، راه‌حل صحیح‌تری است. درست همانند جامعه‌ی ایران که اکنون نوعی قرارداد اجتماعی مشترک و نانوشته در درون خود امضا کرده و جنبش فراگیر «زن زندگی آزادی» را با حضور همه‌ی جنسیت‌ها، هویت‌های عقیدتی و ملیت‌ها به‌راه انداخته است، احزاب و سازمان‌هایی که خود را کثرت‌گرا، دموکراتیک و آزادیخواه می‌دانند، می‌توانند بین خود قراردادها و همپیمانی‌های کوتاه‌مدت و میان‌مدت برقرار کنند. با تداوم جنبش و آشکارشدن عملکرد احزاب و سازمان‌های سیاسی، می‌توان این همپیمانی‌ها و قراردادهای سیاسی را یا فسخ کرد یا به سطح قرارداد بلندمدت رساند. برای نمونه چنین راهکاری می‌تواند از طرف احزاب کورد اجرا شود و یک همپیمانی دموکراتیک گسترده‌ در بین سازمان‌ها و احزاب کورد تشکیل شود. می‌توان در بین احزاب کورد با احزاب و سازمان‌های سایر خلق‌ّهای ایران هم این راه‌حل دموکراتیک را آزمود.

سوال: اکثر جریانات سیاسی که خود را همراستا با جنبش «زن زندگی آزادی» می‌دانند از ارزش‌هایی نظیر آزادی، دموکراسی و برابری سخن می‌گویند. آیا همین مفاهیم کلی کفایت نمی‌کند که این جریانات سیاسی را بخشی از جنبش تلقی کرده و به آن‌ها اعتماد کنیم؟

ریوار آبدانان: مفاهیم بنیادینی مانند آزادی، برابری، دموکراسی، عدالت، مشارکت سیاسی، جامعه‌ی مدنی و نظایر آن همانند بومرنگ هستند و اگر کسی یا جریانی از این مفاهیم به‌شکل درست و در معنای حقیقی آن‌ها استفاده نکند و تنها به‌شکل تبلیغاتی و ابزاری برای دستیابی به امتیازاتی از آن‌ها بهره بگیرد، این مفاهیم به‌شکل مرگباری به سمت خودشان بازمی‌گردد؛ عملکردشان از سوی جامعه زیر سؤال می‌رود و ماهیت‌شان افشا می‌شود. بنابراین باید فلسفه،‌ جهانبینی و عملکرد هر جریان سیاسی‌ای که خود را در کنار جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» می‌داند زیر ذره‌بین گذاشت و بررسی کرد که آیا مفاهیم مورد بحث را به‌درستی و به‌شکل حقیقی و صادقانه به‌کار می‌برد یا به‌شکل شعارگونه، ابزاری و منفعت‌طلبانه.

سوال: از عشق به آزادی و اهمیتش گفتید. چگونه بدانیم که جنبش به‌درستی به‌سوی آرمان آزادی حرکت می‌کند و از این لحاظ در مسیر قابل اعتمادی قرار دارد؟

ریوار آبدانان: آزادی صرفا رهاشدن از مقولات نامطلوب نیست. آزادی را باید ساخت و بنیاد نهاد یعنی باید آن را هم در اندیشه پرورد و هم در عمل ملموس نمود. رهاشدن از دیکتاتوری، پدرـ مردسالاری، اشغالگری و سلطه، پیش‌زمینه‌ی آزادی هستند ولی آزادی به همین محدود نیست و عبارت است از بنیادنهادنِ جهان ذهنی و ملموسی که در آن «خودبودنِ» ما امکان و استمرار پیدا کند. این خودبودن و استمرار آن، از طریق خودآگاهی جمعی و تبدیل این خودآگاهی به خودمدیریتی، مشارکت سیاسی مستمر و فرهنگ‌سازی ممکن می‌شود. یک گل‌سرخ، آزادی‌اش را با رنگ و بوی منحصربه‌فرد خود نشان می‌دهد و آن را بنا می‌نهد. اما انسان و جامعه‌ی انسانی با هویت‌مندشدن، فرهنگ‌سازی، اندیشه‌آفرینی و تبدیل اندیشه‌ها به حقیقت است که به آزادی دست می‌یابد و آزادی خود را می‌سازد. جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» در مسیر صحیح آزادی قرار دارد زیرا تنها به رهاشدن از دیکتاتور و همه‌ی نشانه‌های نامطلوبی که نظام سلطه بر زندگی ما نهاده است اکتفا نمی‌کند و بر خودبودن هر هویت، امکان خودمدیریتیِ همه‌ی هویت‌ها و فرهنگ‌سازی اصرار دارد. هرجا زندگی در مسیر طبیعی خود و بدون مداخله‌ی سلطه جریان داشته باشد، آزادی هم هست. یعنی هرجا شاهد تنوع سبک زندگی‌ اجتماعی باشیم، آنجا آزادی حضور دارد. جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» مبارزه‌ای‌ست میان «سبک زندگی‌های متکثر و دموکراتیک» علیه سبک زندگی تک‌بعدی‌ای که از سوی جمهوری اسلامی تحمیل گردیده. بنابراین تا وقتی که بر سبک زندگی‌های دموکراتیک و متنوع که با سرشت هر هویت و ملیت و جنسیت همخوانی دارند، اصرار بورزیم، آزادی نیز موجودیت خواهد داشت و محافظت خواهد شد.

سوال: از اهمیت حضور چشمگیر زنان در جنبش «زن زندگی آزادی» و زنانه‌بودن این انقلاب بسیار سخن گفته‌اند. در این باره چه ارزیابی‌ای دارید؟

ریوار آبدانان: برخلاف دیدگاهی عمومی که با اتکا به دانش آماری، زن را نیمی از جامعه فرض می‌کند، باید گفت که زن نیمی از جامعه نیست بلکه زن، خود جامعه است؛ زیرا انسانیت یک کلیت و موجودیت اجتماعیِ متشکل از «زن و مرد» است و حذف یا سرکوب یک جنس به معنای آسیب‌رسیدن به «کلیت» می‌شود و خود جامعه و انسانیت بی‌معنا می‌گردد. جامعه‌ی بدون زن، دیگر جامعه‌ی انسانی نیست و از لحاظ هستی‌شناختی امکان بقا ندارد. دقیقا به همین دلیل است که جنبش انقلابی «ژن ژیان ئازادی»، با محوریت‌بخشیدن به زنان و آزادی زن، جنبش رادیکالی‌ست برای برطرف‌سازی آسیب‌هایی که در طول تاریخ به انسانیت‌مان وارد شده؛ جنبشی‌ست برای بازگرداندن کرامت و شأن انسانی به همگان. جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی»، جنبش گذار از بی‌جامعه‌زیستن است؛ جنبشِ اصرارورزیدن بر جامعه‌ماندن و مبدل‌شدن به جامعه‌ا‌ی مدرن و دموکراتیک است. زن، نماد هم فردبودن و هم اجتماعی‌بودنی است که ممنوع و مطرود شده است و اینک در جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» تمام آن‌ فردیت‌ها و اجتماعی‌بودن‌ها و سبک ‌زندگی‌هایی که داغ ممنوعیت خورده‌اند، ناگهان امکان ابراز وجود پیدا کرده‌اند. تمام هویت‌های سرکوب‌شده به‌واسطه‌ی حضور زنان به سوژه‌گی، خودآگاهی و عاملیت سیاسی دست پیدا کرده‌اند؛ و این اتفاق بسیار بزرگی‌ست. بدون کُنش سیاسی، آزادی ناممکن است. آزادی زن نیز وابسته به کُنش‌مندیِ سیاسی زنان است. این کُنش سیاسی به‌هیچ‌وجه در فضای انحصاری و بسته‌ی جمهوری اسلامی قابل اجرا نیست. بنابراین یگانه راه مناسب برای سیاسی‌شدن و رسیدن به آزادی، مبارزه و انقلاب ا‌ست. سیاست‌ورزی زنان و زن آزاد، مرگ‌بارترین ضربه‌ها را بر تفکر و ساختار جمهوری اسلامی و دیکتاتوری و فاشیسم وارد می‌کند. خیابان‌ها، محل‌های کسب‌وکار، دانشگاه‌ها و مدارس، اصلی‌ترین مراکز این انقلاب و محل‌های سیاست‌گذاری زنان و جوانان علیه حکومت‌اند. از دل سیاستی که جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» طرح‌ریزی و اجرا می‌کند، ارزش‌ها و هنجارهای تازه‌ای شکل خواهند گرفت که مدرن، دموکراتیک، زن‌آزادخواه، محیط‌زیست‌گرا و ضدفاشیستی خواهند بود. اینکه «آزادیِ زن» در کانون جنبش نوین ایران قرار گرفته یک خوش‌اقبالی و پیروزی بزرگ است. وقتی «آزادی زن» در کانون گسترده‌ترین جنبش دموکراتیک کشور ایران قرار می‌گیرد، نوید آن را می‌دهد که می‌توانیم از جامعه‌ی مردد بین «سنّت» و «مدرنیته‌ی وارداتی»، به عصر مدرنیته‌ی دموکراتیکِ کوردی، ایرانی و خاورمیانه‌ای گذار کنیم. زیرا آزادی زن، شاخصه‌ی اصلی و نخستین دموکراتیک‌شدن است. آینده وامدار دختران دبستانیِ امروز است که با جسارتی مثال‌زدنی روسری از سر برمی‌دارند و شعار «زن زندگی آزادی» سرمی‌دهند. آینده‌ی آزاد و دموکراتیک ما از میان دستان کوچک اما نیرومند آن‌ها طلوع می‌کند. آن‌ها فرمان زیستن می‌دهند و مرگ از مقابل فریاد‌هایشان می‌گریزد.

سوال: از خشم مقدس زنان و جوانان و اهمیت آن در جنبش بحث می‌شود. آیا خشم یک عامل مثبت در پیشبرد جنبش زنان و خلق‌های ایران است؟

ریوار آبدانان: نسل نو، نسل انفجار خشم‌های فروخورده است. نسل مدارا نکردن با هر آنچه که سبک زندگی‌های آزاد و غیرحکومتی را مورد هجوم قرار می‌دهد. این خشم باارزش است زیرا مدافع زندگی‌ست. برای بازپس‌گیری لبخند و آرامش و آزادی، خشم اجتماعیِ نسل نو و جوان فوق‌العاده ارزشمند است. انقلاب، آمیزه‌ی شگفت‌انگیز درد و شادیِ اجتماعی است. لحظه‌ی خشم و اندوه و درد با لحظه‌ی شادی و لبخند و شور تلاقی می‌کنند و درهم‌می‌آمیزند. وقتی درد و شادی اجتماعی به اوج و نهایت خویش می‌رسند، شناخت نوینی حاصل می‌شود و از دل همین شناخت است که می‌توان واقعیت اجتماعیِ جدیدی را برساخت. جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» هم جنبش دردمندان است و هم جنبش آنانی که می‌خواهند از سر شورِ زیستن و شادیِ رهایی، به رقص درآیند. حضور زن در این جنبش انقلابی، این موقعیت را تشدید می‌کند. چرا که زن نماینده‌ و نمود تمام ممنوعیت‌ها، پیش‌فرض‌های تحمیلی و طبیعی‌انگاریِ فرودستی است. به‌پاخاستن زن، خیزش حقیقتِ زنده‌به‌گورشده‌ایست که سنگ قبر خود را شکافته. «ژن ژیان ئازادی»، رستاخیز ‌زنان و خلق‌ها علیه هیولای استبداد است. سیاست استبدادی، سیاستی پدر‌ـ مردسالارانه است؛ جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» سیاست را زنانه نموده و بافت‌های سرطانیِ قدرت را از آن جدا کرده و به سیاست اجتماعی آزاد مبدل ساخته است. دموکراسی، به سوژه‌های سیاسیِ غیردولتی و سلطه‌ستیز نیاز دارد. به‌نظر می‌رسد جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» گام مهمی در راستای پیدایش این سوژه‌های مدنیِ سلطه‌ستیز برداشته و سوژه‌های پدرـ مردسالار دولتی را به‌حالت تعلیق و تعطیل درآورده است. خشم زنان و جوانان، مسیر پیشروی را برای کل جامعه، گشوده است.

سوال: جنبش «زن زندگی آزادی» انگار نشانه‌ای انقلابی از شکل‌گیری یک ایران نوین است. چنین ایرانی بر پایه‌ی کدام ویژگی‌ها شکل خواهد گرفت؟

ریوار آبدانان: «ژن ژیان ئازادی» اعلام منشور مدرنِ دموکراسی، آزادی و برابری توسط زنان و جوامع ایران است. «ژن ژیان ئازادی» پرچم آزادی، برابری و دموکراسی‌خواهی خلق‌های ایران است. «زن زندگی آزادی» اعلامیه‌ی حقوق شهروندیِ آزاد و جامعه‌ی دموکراتیک است. «زن زندگی آزادی» فسخ اصل ولایت مطلقه‌ی فقیه و اعلام پایان‌یافتن هرنوع رعیت‌بودگی، به‌حاشیه‌رانده‌شدگی، جنس دوم بودن و شهروندیِ فرودستانه است. جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» به‌مراتب از جنبش لغو بردگی و جنبش حق رأی زنان، مترقی‌تر و رادیکال‌تر است و ریشه‌ی هرگونه سلطه و قدرت را می‌خشکاند. نیاز تاریخی و روزانه‌ی جامعه‌ی ایران برای برطرف‌سازی مسائل حاد و تلنبارشده‌اش، ما را به این نتیجه می‌رساند که ایران نوین دیگر نمی‌تواند و نباید توسط مدل سلطه‌گرانه‌ی دولت‌ـ ملت یا اسلام سیاسی اداره شود. ایران نوین را دیگر نمی‌توان بر پایه‌ی ایدئولوژی‌های جزم‌اندیشانه و گرایشاتی که به بازتولید استبداد و سلطه منجر می‌شوند بنا کرد. ایران جدید بر پایه‌ی آزادی زن، دموکراسی، کثرت‌گرایی، زدودن مرکز‌ـ حاشیه، مشارکت سیاسی همه‌ی صداها، شهروندیِ آزاد، حقوق دموکراتیک، خودمدیریتی هویت‌ها، و خارج‌کردن دین و مذهب از حوزه‌ی سیاست بنا خواهد شد. در چنین ایرانی، ادیان و اعتقادات مذهبی‌ـ آیینیِ مختلف به‌عنوان عناصر فرهنگ دموکراتیک پذیرفته می‌شوند، به همه‌ی ملیت‌ها و هویت‌ها آری گفته می‌شود اما به سینه‌ی هر نوع ملی‌گرایی، جنسیت‌گرایی، دین‌گرایی و سلطه‌خواهی که مانع آزادی و دموکراسی‌اند دست رد زده خواهد شد. تمام ارزش‌ها و هنجارهایی که برشمردیم، در جمهوری اسلامی و استبداد ایرانیِ چندصدساله وجود نداشته‌اند و از شکل‌گیری آن‌ها جلوگیری به‌عمل آمده است؛ دقیقا به همین دلیل است که جنبش «ژن ژیان ئازادی» به‌راه افتاده تا این ارزش‌ها و هنجارها را در زندگی و قرارداد اجتماعی جدید برقرار سازد.

سوال: دورنمای جنبش «زن زندگی آزادی» را چگونه می‌بینید؟

ریوار آبدانان: با شکل‌گیری جنبش انقلابی «ژن ژیان ئازادی» تغییر و دگرگونی تدریجی‌ای که در ژرفای جامعه جریان داشت، موج‌به‌موج به سطح آمد و حالتی علنی و پر شتاب پیدا کرد. از این پس دیگر وضع همانند گذشته نخواهد بود. حتی با فرضِ سرکوب خشن جنبش توسط رژیم جمهوری اسلامی، جنبش کار خود را در اعماق جامعه و در ذهن و زندگی جامعه ادامه خواهد داد و عقب‌نشینی نخواهد کرد. کلیه‌ی تحولات و مبارزات یکصدوچندساله‌ی ایران و کوردستان خود را در جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» متمرکز ساخته و این جنبش، مفاهیم و دیدگاه‌های بدیع و تازه‌ای نیز بر آن‌ها افزوده است؛ به‌عبارت دیگر، جنبش از زوایه‌ی دید، پارادایم (سرمشق) و جهان‌بینی تازه‌ای به همه‌ی مسائل تلنبارشده‌ی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه نگاه می‌کند. خواسته‌ها، آرمان‌ها، پرسش‌ها، دردها و جستجوگریِ همه‌ی نسل‌های گذشته در این جنبش ترکیب شده و انرژی‌شان در این جنبش برهم‌انباشته شده است. جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی»‌ حتی اگر نظام موجود را به‌یکباره نیز سرنگون نسازد بازهم این توانایی را دارد که مرحله به مرحله بر پیکره‌ی نظام (هم از لحاظ ایدئولوژیک و هم ساختاری) ضربه بکوبد، خیابان و دانشگاه را به قرارگاه مبارزاتی خود مبدل سازد و نظام را به رگبار بی‌امان خیزش‌های سرتاسری ببندد. به این ترتیب می‌تواند هر بار بخشی از پیکره‌ی رژیم را دچار شکست، فروریختن و عقب‌نشینی نماید و این مراحل آنقدر ادامه یابند تا جایی که جنبش به خواسته‌ی اصلی خود و پیروزی نهایی دست یابد.

سوال: در پایان اگر نکته‌ای باقی مانده یا پیامی هست که بخواهید به آن اشاره کنید لطفا بیان کنید.

ریوار آبدانان: نکته‌ی نخست اینکه؛ جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» جنبش همبستگی و انقلاب وجدان‌های بیدار است. به همین دلیل انتظار می‌رود عموم خلق با مسئولیت‌پذیری بالایی به خانواده‌های جانفدایان، مجروحین و کسانی که به هر نحو در این جنبش عظیم انسانی دچار آسیب یا مشکلات اقتصادی شده‌اند، کمک‌رسانی کنند. اجازه ندهیم تا رژیم از طریق بدهکارِ خود نمودنِ زندانیان و آسیب‌دیدگان، صفوف مبارزه را تضعیف کند. جمهوری اسلامی با تکه‌تکه‌کردن جامعه و فروبردن هر کس در لاک انزوای خودش، همواره خواسته است جلوی خودسازماندهی و همبستگی جامعه را بگیرد. بنابراین کمک‌رسانی به طیف‌های نیازمندِ همیاری و آسیب‌دیدگانِ جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی»، ضربه‌ی بزرگی بر سیاست‌های پلید رژیم می‌زند و جنبش بیش از پیش نیرومند می‌گردد. و اما نکته‌‌ی آخر؛ نه حق و نه حد هیچ شخص، گروه و دسته و جریانی‌ست که مردم به‌پاخاسته و آزادیخواه را دعوت به آرامش، سازش و یا فروکاستن آتش مبارزات حق‌طلبانه‌ی خود کند. جمهوری اسلامی با توپ و تانک و تفنگ خود یک هیولای کودک‌کُش است اما جنبش انقلابی «ژن ژیان ئازادی» نیز با خشم خیابانی خویش، قهرمانی هیولاکُش است. شاید دوران قهرمانی‌های افسانه‌ای به‌سر رسیده باشد اما دوران جنبش‌های انقلابیِ شهروندان آزاد و جوامع دموکراتیکی که قهرمانانه با دیکتاتوری و فاشیسم مبارزه می‌کنند آغاز گشته و به اوج رسیده است. هیولای جمهوری اسلامی رویین‌تن نبود، اگر هم بود، تیر سحرآمیز «زن زندگی آزادی» طلسمش را شکست. جنبش انقلابی «ژن ژیان ئازادی» با پادگانی‌شدن و امنیتی‌گردیدنِ شهرها توسط نیروهای سرکوبگر رژیم، خاموش نمی‌شود. این جنبش در ژرفای جامعه مسیر خویش را ادامه خواهد داد و همانند رود خروشانی دوباره و صدباره به سطح خواهد آمد، طغیان خواهد کرد و همه‌جا را به تسخیر خود درخواهد آورد. «زن زندگی آزادی» پرچمی‌ست که افراشته خواهد ماند. آرزوهای پاک «مونا» و «دیانا» و ‌«کیان‌» کوچولو و همه‌ی کودکانی که وحشیانه توسط جلادان جمهوری اسلامی کشته شدند، نامیراتر از آن هستند که با گلوله از پا درآیند و فراموش شوند؛ زیرا راه مبارزه برای تحقق آرزوهایشان ادامه دارد. پیوستن به این جنبش، وصیت همه‌ی جانفدایانی‌ست که به ما فرمان پیشروی و تداوم مبارزه تا پیروزی را می‌دهند. خون سرخ جانفدایان جنبش «زن زندگی آزادی»، فسخ تمام روزمرگی‌هاست. به احترام خون ریخته‌شده‌ی آن‌ها سکوت نکنیم؛ فریاد برآوریم و بساط دیکتاتور اشغالگر را از سرزمین‌مان برچینیم. تا پیروزی «ژن ژیان ئازادی» در خیابان بمانیم؛ خیابان صدای ما را به جهان می‌رساند.