عقل سلیم و دست‌یابی به راه‌حل

اوجالان: ما به شما خرد ارزانی داشتیم، اما آن را در شر به کار نبندید، بلکه در امور خیر بکار بندید و زمانی که به هر چیزی نیازمند بودید، به آن دست خواهید یافت. براستی باید این ندا را شنید و درک کرد

عبدالله اوجالان رهبر خلق کورد در جلد سوم مانیفست تمدن دمکراتیک، «آزمونی در باب جامعه‌شناسی آزادی»، به تهدیدات امروز اشاره و دست‌یابی به راه‌حل را نشان می‌دهد. او‌جالان در این بخش از دفاعیات خود براین باور است که صرفا از طریق تحلیلهای طبقاتی، نسخه‌های درمانی اقتصادی، تدابیر سیاسی، از طریق بیشینه انباشت سرمایه در حوزه قدرت و دولت نمی‌توان از فروپاشی اجتماعی و اکولوژیک ممانعت به عمل آورد. اوجالان تلاش می‌کند تا در این مقطع انسان عمیقتر در رابطه با مشکلات اندیشه کرده و در این راستا اعلام می‌نماید که دست‌یابی به راه‌حل از طریق عقل سلیم اجتماعی امکان‌پذیر است.

عبدالله اوجالان رهبر خلق کورد که اکنون ۲۱ سال است به تنهایی در یک سلول انفرادی ایزوله شده است، همواره در راستای دست‌یابی به یک راه‌حل اجتماعی بوده و همیشه آینده اجتماع را مورد توجه خود قرار داده است. اوجالان ۱۱ سال پیش در بخشی از دفاعیات خود تحت عنوان «آزمونی در باب جامعه‌شناسی آزادی» به تهدیدات امروزین اشاره، دست‌یابی به راه حل را در نظر گرفته است. اوجالان در بخش نیروی عقل اجتماعی به عقلانیت دست‌یابی به راه حل اشاره کرده و می‌گوید: انسان تا زمانیکه نیرو و ارتباط سطح ذهنی جنس با فرایندهای اجتماعی را درک نکند، نمی‌تواند هیچ فرصتی را در راستای حل معضلات اجتماعی به گونه‌ای درخور و شایسته خلق نماید. به عنوان یک گونه، در مرحله انسان شدن، معیار و پتانسیلهای سطح ذهنی وی، براساس تولد می‌تواند موضوعی مرتبط به اندیشه باشد. شاید نیز این سنجش ممکن نباشد. اما مشهود شده است که ما با ذهنی کاملا متمایز مواجه هستیم، این موضوع نیز از طریق پدیده جنگ در طول تاریخ بشر که در شرایط امروزی تمامی ما را در وضعیت نابودی قرار داده است، مشهود می‌شود. صرفا از طریق تحلیلهای طبقاتی، نسخه‌های درمانی اقتصادی و تدابیر سیاسی، از طریق انباشت‌های بیشینه در حوزه قدرت و دولت نمی‌توان از فروپاشی اجتماعی و اکولوژیک ممانعت به عمل آورد، این نکته درک شده است و حتی می‌توان گفت که اثبات نیز شده است. امری کاملا بدیهی است که انسان باید بیشتر در رابطه با مشکلات و معضلات تفکر و اندیشه‌ورزی نماید.

پیشرفت عقل در پرتو پیشرفت جامعه است

اوجالان با اشاره به ارتباط پیشرفت اجتماعی و عقل اظهار می‌دارد: بدون تردید در تمامی اعصار، همواره بر نیروی تفکر و اندیشه توجه شده است. من نکته چندان جدیدی را به آن نمی‌افزایم. صرفا درصدد گفتن این نکته هستم که بیش از هر زمان دیگری زمان توجه و تمرکز بر بعد دیگری از عقل فرارسیده است. پیوند عقل با جامعه موضوعی بدیهی است. هر ناظر تاریخی معمولی نیز می‌تواند آن را مشاهده کند، تا زمانیکه جامعه پیشرفت نیابد عقل نیز پیشرفت نمی‌کند. به شیوه‌ای اساسی و بنیادین، نکته‌ای که باید آن را درک کرد اینست که موجودیت اجتماعی در چه شرایطی عقل را الزام‌آور می‌داند؟ توضیح تخریبات اجتماعی و زیست‌محیطی  که مدرنیته‌ی سرمایه‌داری و به ویژه سلطه‌ی سرمایه‌ی مالی جهانی در دوران متأخر، به واسطه‌ی کسب سودهای هنگفت از طریق «عقل نمادین» منجر بدان گشته، در هیچ شرایط مشروعیت اجتماعی‌ای قابل درک نیست. واضح است که هیچ نوع جامعه‌ی اخلاق‌مدار، آزادی‌خواه و سیاسی، چپاولگریِ «عقل نمادین» را تأیید نمی‌کند. بنابراین، سدهای مشروعیت اجتماعی چگونه و به دست چه کسانی و کدامین ذهنیت‌ها و ابزارها از هم پاشیدند؟ در برابر نیروهای تخریب عقل، نقش «ساخت، تعمیر و سالم‌سازی» برعهده‌ی چه کسانی است؟ باید این نقش را با کدام قواعد ذهنیتی و ابزارها، ایفا نمایند؟ این پرسشها حیاتی بوده باید کاملا به آنها پاسخ داد.

بروکراسی مدرنیته سرمایه‌داری جامعه را به قفس آهنین می‌اندازد

اوجالان در ادامه تحلیلهای خود خاطرنشان می‌سازد که نیروها تغییر موقعیت داده و می‌افزاید: والرشتاین اهمیت فراوانی را برای لحظه پدیدار شدن نظام و سیستم مدرنیته سرمایه‌داری تمرکز کرده و من نیز برای این تلاش وی اهمیت قائلم. فرناند برودل نیز در رابطه با این موضوع تحلیلهای عمیقی را ارائه و من این تلاش‌ها را همانند مبارزاتی که آینده بشری را روشن می‌کنند، نگریسته‌ام. سمیر امین نیز در چارچوب فروپاشی تمدن‌های اسلامی در خاورمیانه در رابطه با این موضوع تدقیق نموده است و از ارزیابی‌های وی در رابطه با سرمایه‌داری می‌توان بسی آموخت. اندیشمندان فراوانی با حساسیت به این مسئله نزدیک شده‌اند. تمامی نتایج مشترک به دست آمده حول تضعیف سنت دولت در اروپا، از پاشنه خارج شدن در کلیسا و تاراج تمدن اسلامی از سوی چنگیزخان مغول می‌گردد. سرمایه‌داری را به شیر در قفس تشبیه کرده و اظهار می‌دارند: در این شرایط فرصت بازشدن در قفس را غنیمت شمرده، در سایه توسعه‌ای که پیدا کرده ابتدا بر اروپای غربی حاکمیت برقرار نموده و سپس هجوم خویش را به ترتیب بر تمامی اروپا و آمریکای شمالی بسط داده و امروزه نیز این حمله را در تمامی جهان با موفقیت به اتمام رسانیده است. نیرویی که پیش از این در قفس نگاه داشته می‌شد، حکمرانی جهان را در اختیار گرفت و حکمرانان پیش از آن را نیز به دورانِ دَر انداخت. جامعه را به دست لویاتان به درون قفس انداخته و به شیوه‌ای استعاری آن را بر زبان می‌آورند. طبق قول مشهور ماکس وبر، بروکراسی مدرنیته سرمایه‌داری جامعه را در قفس آهنین محبوس می‌نماید. تمامی جامعه‌شناسان مشهور، حتی اگر کاملا شفاف نیز به آن آشاره نکنند، با روانی گناهگارانه، بر ترسی لکنت‌بار، تلاش می‌کنند تا تصاویر اجتماعی خطرناک را بر زبان آورده و این وضعیت را بدینگونه ترسیم کنند.

اوجالان در رابطه با خرد تحلیلی نیز تامل کرده و اظهار می‌دارد: من خود به شیوه‌ای گسترده و جامع‌تر در پیوند با نظام تمدن مرکزی به این مسئله می‌نگرم. تا جاییکه لازم است معضل را با تاریخ توسعه خرد نمادین- تحلیلی پیوند داد. بدون شک، خرد تحلیلی در نظام تمدن مرکزی گامی غول‌آسا برداشته است.  تمامی ساختاربندی‌های تمدنی خود به تنهایی می‌توانند از چنین تأثیر مشابهی برخوردار باشند. تعیین دیگر عامل مهم به‌صورت «کسب خصوصیت سمبلیک از طرف خرد انسان و دست‌یابی به استعداد چاره‌یابی تحلیلی»، به اندازه‌ی عامل تمدن حائز اهمیت است. زیرا این خرد تحلیلی است که در را بر روی عامل تمدن می‌گشاید.

از ابتدایی‌ترین جانداران گرفته تا پیشرفته‌ترین نوع آن یعنی انسان، تمامی این انواع با معیارها و اصول عقلانیِ خطاناپذیر فعالیت می‌کنند. این شیوه از خرد را که می‌توان آن را خرد طبیعی یا عاطفی نیز نامید، منطبق بر رفتار غریزی است. خصیصه این تأثیرپذیری‌ها واکنش‌های بسیار آنی است. در این رابطه بشر می‌تواند از تاثیر واکنش‌های گیاهان و حیوانات بسیار بیاموزد. حیات آنان که مشتمل بر تولیدمثل، حفاظت و صیانت و تغذیه است، از طریق عقل غریزی و به شیوه‌ای بسیار عالی آموخته شده ادامه می‌یابد. احتمال بروز خطا چنان اندک است که می‌توان گفت وجود ندارد. من طرفدار آنم که موضوع به حوزه‌ی موجودات بی‌جان نیز تعمیم داده شود. به عنوان مثال، اگر قوه جاذبه‌ی زمین را به منزله عقل غریزی تصور کنیم (من قائل به چنین نظری هستم) هر ابژه و حتی ذره این ابژه نیز به تناسب نیروی خود، تحت تأثیر جاذبه و دافعه‌اش قرار می‌گیرد. گریز از این تأثیر، بسیار محدود است. اما احتمال گریز تنها زمانی امکان‌پذیر است که پدیده‌ها توانی در سطح نور داشته باشند. در این چارچوب است که فلسفه‌هایی که کیهان را فاقد اصول و رها شده بر می‌شمارند، از نظر من چندان قانع کننده نیستند. تفکری که بر این باور است که جهان با هوشی معینی رفتار و حرکت می‌کند، اندیشه‌ای است که لازم است آدمی بر اساس شایستگی‌های خود در باب آن هر چه بیشتر تامل نماید.

این‌بار خطر متفاوت است

اوجالان با خاطرنشان ساختن تهدیدهای آینده براین باور است که انسان از ذهنی شگفت‌انگیز برخوردار است؛ زیرا ذهن انسانی می‌تواند جهان را دچار اختلال کند. حتی از طریق مثال نور، شاید بتوان این شکل از ذهنیت و هوش(هوش تحلیلی) را به عاملی برای برتری و تفوقی برای انسان تعبیر نمود. اما این ذهن با شیوه تعقل کیهان در تناقض است. پس چگونه باید آن را تحلیل نمود؟ شاید «نظریه‌ی کائوس» بتواند موضوع را نسبتا روشن گرداند. همان‌گونه که می‌دانیم در نظریه‌ی کائوس، در درون بی‌نظمی و نابسامانی عظیم، به دنبال نظم می‌گردند. نظم بدون کائوس ممکن نیست، جوانب محقانه و صحیح موجود در این رویکرد، انکارناپذیرند. اما در این رابطه مسئله اینست: حیات انسان تحت تاثیر بحران اجتماعی (محدودیت و تنگنا و بحران) تا چه زمانی و در کجا و چگونه می‌تواند ادامه داشته باشد؟ زیرا زمان و تاب‌آوری و تحمل اجتماعی در برابر فرایندها و مراحل بحرانی محدود است.

طولانی‌شدنِ زمان و تخریب فراوان مکان (محیط زیست) به آسانی می‌تواند جامعه را به نابودی بکشاند. در طول تاریخ مشاهده می‌شود که جوامع بسیاری به این اوضاع دچار گشته‌اند. می‌دانیم انسان‌ها در طول مدی‌زمان طولانی (نود و هشت درصد از مدت‌زمان حیاتشان) که در سطح اجتماعات ابتدایی موجودیت خویش را ادامه داده‌اند، تقریبا در همین محیط کائوتیک زیسته‌اند. مدت‌زمان حیاتی که در جریان نظام‌های نئولیتیک و تمدن گذشته است، کمتر از دو درصد کل مراحل حیات است. خلاصه اینکه، طولانی شدن مرحله کائوتیک، شاید هم به تمامی حیات را رو به زوال نمی‌برد. اما این بار خطر متفاوت‌تر است.

در فاصله بین فرایند کائوتیک پیشاتمدنی و پس از آن،  تفاوتی مشهود به چشم می‌خورد. تمدن با تخریباتش بر روی محیط‌زیست، نه تنها حیات جامعه‌ی انسانی بلکه حیات تمامی جانداران را به مرزهای خطرناکی رسانده است. و از آن بدتر، اقتدارگرایی و سرمایه موجود در بطن جوامع، هر ساعت به شیوه‌ای سرطانی (رشد بی‌رویه شهرنشینی، طبقه متوسط، بیکاری، ملی‌گرایی، جنسیتگرایی و افزایش غیرقابل کنترل جمعیت) گسترش می‌یابد. حتی تداوم گسترش‌یابی این شیوه‌ی سرطانی به حالت کنونی، سبب حسرت به مرحله‌ی کائوتیک پیشاتمدن خواهد شد. مرحله‌ای که با سرطان می‌آید، ممکن است به‌جای نظام‌های نوین، به مرگ جامعه ختم شود. قضاوت مبالغه‌آمیزی انجام نمی‌دهم. دانشمندان و شخصیتهایی که احساس مسئولیت می‌کنند، هر روز در رابطه با این موضوع قضاوت‌های شدیدتری ارائه می‌دهند.

خرد اجتماعی راه‌حل است

اوجالان در این رابطه به اهمیت خرد اجتماعی اشاره کرده و براین باور است که: بشریت باید جایگاه و ارزش فراوانی را به خرد اختصاص دهد. این موضوع اهمیتی بنیادین دارد. خرد اجتماعی یک واقعیت است. خودِ جامعه، حوزه‌ای است که خرد در آن تمرکز می‌یابد. نا امیدی هیچ معنایی ندارد. در این میان صدای دیگری نیز طنین‌انداز می‌گردد که از مقدسات بر‌می‌خیزد و بانگ بر می‌آورد که ما به شما خرد ارزانی داشتیم، اما آن را در شر به کار نبندید، بلکه در امور خیر بکار بندید و زمانی که به هر چیزی نیازمند بودید، به آن دست خواهید یافت. براستی باید این ندا را شنید و درک کرد. صدای وجدانی که به ان عقل سلیم اجتماعی گفته می‌شود و صدای اخلاق اجتماعی نیز به آن گفته می‌شود. صدایی که می‌خواهد هنر آزادی، یعنی سیاست اجتماعی را محسوس گرداند و ضرورت آن را به‌جای آوَرَد نیز همین را می‌گوید. فعالیت‌های جامعه‌ی دمکراتیک، تحقق و عمل به این نداست. نظام تمدن دمکراتیک، تئوری این نداست.