صبری اُک عضو کمیته رهبری کنفدرالیسم جوامع کوردستان با شرکت در برنامه روژوا ولات در تلویزیون سترک تیوی به پرسشهای مرتبط با تحولات جاری در کوردستان، ترکیه و منطقه پاسخ داد. بخش دوم و پایانی گفتوگو به شرح زیر است:
سترک تیوی: اخیرا در ترکیه مباحث فراوانی حول کودتا و انتخابات در جریان است. این مباحثات با چه هدفی شکل گرفته و علت آن را چه میدانید؟
صبری اُک: از نظر ما، آ.ک.پ خود دستور کار روز را مشخص میکند و دیگر مسائل حول آن قرار میگردند. آ.ک.پ میخواهد تا واقعیت پوشالین خود، تنشهای سیاسی و اقتصادی ترکیه و بنبست سیاسی خود را مخفی نگاه دارد، آن را وصله نماید و به این منظور دستور کاری غیر واقعی و توخالی را دنبال کند. یعنی در ترکیه چگونه کودتا میتواند اتفاق بیفتد؟ نیازی به کودتا وجود ندارد. آ.ک.پ در مسند حاکمیت است. رهبر آپو پیش از این گفته بود که اردوغان نیازمند ارگنکون است، در مقابل ارگنکون ارادهای ندارد. هم ارگنکون و هم عناصر تشکیل دهنده دیگر، فاشیسم آ.ک.پ/م.ه.پ را مورد بهرهبرداری قرار دادهاند. منافع مشترک آنها با هم در این حاکمیت است، با همدیگر در تجسم کودتا هستند. یعنی خارج از یک کودتای فاشیستی، آنها حاکمیتی نخواهند داشت. کودتا و دمکراسی باهم مغایرت دارند. نمیتوان گروهی را پیدا کرد که خارج از آ.ک.پ دست به کودتا بزند. اما ماشین کودتا همانگونه که رهبر آپو نیز گفته است، نیازمند شرایط خود است. یعنی هیچ تصمیمی وجود ندارد که آ.ک.پ بتواند آن را در پارلمان ترکیه تصویب نکند. اردوغان برای تحقق مقاصد و نیات خود هیچگونه مانعی پیش رو ندارد. از تمامی امکانات برخوردار است. و این به معنای دیکتاتوری است. یعنی با در نظر گرفتن اصول وی در رویههای فاشیستی نیز هیچگونه مانعی پیش رو ندارد. به همین علت هیچگونه کودتایی را نمیتوان تصور کرد، از نظر من این موضوع موضعی پوشالی بیش نیست. انتحابات نیز به همین شیوه است. اردوغان احمق نیست که به جای اقداماتی که در پیش گرفته است، سازماندهی خود را ایجاد کرده است و در شرایطی که خود را حاکم قدر قدرت میبیند، به خوبی میبیند که در بعد اجتماعی چه خلق کورد و چه خلقهای ترکیه، زنان، کارگران و همه از وی سلب اعتماد نمودند و روز به روز میزان آرای او کاهش مییابد. اردوغان و باخچلی احمق نیستند که در چنین شرایطی وارد انتخابات شوند. میران آرای این دو کاهش پیدا میکند. اینان هم از مردم میترسند و هم تحت فشار هستند. مطالبات خود را به راحتی بر زبان نمیآورند، انچه را که فکر میکنند بر زبان نمیآورند. در واقعیت خود وضعیت ا.ک.پ/م.ه.پ بسیار بد است. در چنین شرایطی مباحثاتی مانند کودتا، مشخص کردن زمان انتخابات دستور کاری پوشالی است. نیازی به انتخبات نیست. پس چکار میکنند، اگر جامعه بپاخیزد، فاشیسم آ.ک.پ هیچ موقعیتی برای مانور ندارد. یعنی در پارلمان گروههایی ۴٠-۵٠ نفره از آ.ک.پ/م.ه.پ اگر انشعاب کنند، وارد احزاب دیگر شوند، تعداد این دو حزب در پرلمان کاهش پیدا کند، در تنگنا قرار میگیرند. اما اردوغان با اراده و میل خود وارد انتخابات نمیشوند. انتخابات راه حل به شمار نمیرود.
سترک تیوی: در سالگرد واقعه پارک گزی هستیم. امروز در مقابل فاشیسمی که در تمامی بخشهای جامعه پیش رفته است، جبهه دمکراتیکی مانند آنچه که در پارک گزی روی داد شکل نمیگیرد؟
صبری اُک: بدون تردید، گزی در سال ٢٠١٣ روی داد، اما علت آن چه بود؟ قرار بود سیمای استانبول تغییر پیدا کند. یعنی این شهر به شهری بتنی تبدیل شود، درختها را برچینند و نابود کنند. بر این مبنا یک مرکز خرید را تاسیس کنند. آن زمان آگاهی وجود داشت، جامعه نیز نارضایتی خود را نشان داد. گفتند که ما خواهان برچیدن درختها نیستیم، ما نمیخواهیم شهر به بتن تبدیل شود. اینگونه است که در مقابل اکولوژی، پاکی طبیعت، شهرها، هوای سالم و پاک و بعد از آن در مقابل فاشیسم، سرمایه داری، اقتدارگرایی و عدم سازماندهی رویداد پارک گزی به وقوع پیوست. سوسیالیستها، انقلابیون، لیبرالها، دانشجویان، زنان، جوانان، مدافعان محیط زیست و طرفداران حیوانات، ضد کاپیتالیستها و همه در این نقطه به هم رسیدند. اکثریت مانند ضد سرمایهدار، ضدیت با تاراجگران محیط زیست و کسانی که با حیات انسانها بازی میکنند، مبارزه کردند. محتوای ان چه بود؟ دمکراسی.
یعنی برای این معیارها دمکراسی مبنا بود. دمکراسی اینگونه توسعه یاقت. همه همدیگر را قبول میکردند. یعنی سوسیالیستها و لیبرالیستها همدیگر را قبول کردند، لیبرالها دینداران را پذیرفتند، جوانان بقیه را پذیرفتند. یک علت و یک دلیل وجود داشت و آنهم خیزش در مقابل اراده و دیکتاتوری بود. در واقع جوانان دستور کاری مشخص را ایجاد کردند و آن را آفریدند. اردوغان ترسید، در واقع اردوغان از روح واقعه گزی ترسید. واقعه پارک گزی یک روح است، یعنی عصیانی دمکراتیک است. یعنی عدم پذیرش حاکمیت و دیکتاتوری فاشیسم است. ممانعت از آلودگی جامعه و طبیعت بود. تمامی عناصر تشکیل دهنده اجتماعی در این نقطه به یکدیگر رسیده و شوری حماسی ایجاد شد. روحی در بدن جامعه پدیدار شد و در تمامی بخشهای جامعه گسترش یافت. یعنی همانگونه که اردوغان میگوید یک قیام رادیکال بود، حتی اگر اینگونه نیز نباشد، موضعی تاثیرگذار بود و بسیار مشروع گسترش یافت. اردوغان از این مسئله ترسیده و تمامی اقدامات لازم را برای ممانعت از آن در پیش گرفت. یعنی دهها انسان در این رویداد کشته، شهید و مجروح شدند. اردوغان با مشاهده این رویداد دریافت که اگر از آن ممانعتی به عمل آورده نشود، و در چند منطقه دیگر نیز رویدادی مانند پارک گزی روی دهد، حاکمیت وی سرنگون میشود. ترسیده و تمامی خطرات را پیش روی قرار داد. راهپیمایی و تظاهرات گزی را نیز ممنوع کرد. امروز نیز مشاهده میشود که بسیاری از سیاستمداران و بسیاری از شخصیتها و افراد همچنان در زندان هستند. برای نمونه گفته میشود که عثمان کاوالا محرک این رویداد بوده است و همچنان در زندان است. سیاستمداران بسیاری، روشنفکران و افراد اکولوژیست که در مقابل دیکتاتوری موضع گرفتهاند نیز همچنان زندانی هستند. اما روح گزی مانند تلاشی دیده میشود، برای تاریخ انقلابی دمکراسی در ترکیه گامی بلند محسوب میشود و لازم است که این روح همواره در حرکت بوده و به نتیجه برسد.
امروزه مشاهده میشود که زمینههایی که بتوانند روح رویداد پارک گزی را بازآفرینی کند وجود دارد. نمونه پارک گزی در مقابل فاشیسم و دیکتاتوری، علیه از میان برداشتن محیط زیست و همچنین در مقابل فشار ستمگری بر جامعه، برای پاکی شهرها، و بیش از همه در برابر ضدیت با دیکتاتوری و فاشیسم است. در چاناک قلعه و در بسیاری از مناطق کوردستان و ترکیه طبیعت را نابود میکنند، یعنی این تلاشها شدت گرفته است. آ.ک.پ نه تنها عقبنشینی نکرده است بلکه بر این مسئله اصرار میکند. و در بعد سیاسی و اجتماعی نیز مشاهده میشود که قساوت و وحشیگیری آ.ک.پ/م.ه.پ گسترش یافته است. کسی که از خطر و تهدیدات آ.ک.پ/م.ه.پ آسیب نمیبیند و تحت تاثیر آن واقع نگردد وجود ندارد. در این هنگام چه اقدامی درست است؟ اقدام درست اینست که تمامی نیروها، ارادهها و امکانات متحد شده و کاملا طبق روح موجود در اعتراضات پارک گزی به مبارزه دست بزنند. وجود این روح بیش از هر زمان دیگری لازم است. یعنی اکنون کارگران به تنهایی نمیتوانند به موفقیت دست یابند. مبارزات زنان، جوانان و سوسیالیستها و انقلابیون و لیبرالها هر یک معنادار و مهم ارزیابی میشود. اما مبارزه همه این گروهها با یکدیگر معنای مهمتری دارد، از قدرت و تاثیرگذاری بیشتری برخوردار است. به همین دلیل نیز مهمتر است که در برابر فاشیسم با روح پارک گزی، رادیکال و دمکراتیک مظالبات دمکراسیخواهانه پیش برده شود.
به آ.ک.پ نگاه کنید و ببنیند که نمیخواهد و اجازه نمیدهد که حتی یک صدای متفاوت از جامعه برخیزد. حتی حزب خلق جمهوری را به به این دلیل که گویا با پ.ک.ک ارتباط دارد متهم میکند. آیا این اتهام با عقل جور در میآید؟ در تمامی تصمیمهای مهم و استراتژیک، در حمله به باشور (جنوب کوردستان)، در حمله به روژآوا همیشه حزب خلق جمهوری به آ.ک.پ/م.ه.پ کمک رسانده است. اما اکنون میخواهد که این حزب را هم ساکت کند. با اتهاماتی که گویا با پ.ک.ک ارتباط دارد، این به معنای اینست که چون حزب خلق جمهوری با حزب دمکراتیک خلقها ارتباط دارد میخواهند بگویند که این حزب را متوقف کنند، بدون صدا و بدون اراده کنند و در واقع تا اندازهای نیز به نتیجه رسیدهاند. یعنی حزب خلق جمهوری نمیتواند با اراده و جسارت خود سخن بگوید که آ.ک.پ یک دروغگو و یک دیکتاتور بیش نیست و من در مقابل تو مبارزه کرده و اپوزیسیون اصلی و راستین تو هستم. این نقش را برای خود ایفا نمیکند. این حزب میگوید که اگر این قدم را بردارم احتمالا ا.ک.پ آن را چگونه تفسیر میکند، در واقع این برداشت حاکی از روح حزب خلق جمهوری است. به همین علت در قاعده این حزب راه برای دمکراسی باز است اما در سطح بالا چنین چیزی مشاهده نمیشود. اگر تمامی عناصر تشکیل دهنده اساسی با روح و اراده در صحنه سیاسی حضور دشته باشند، اردوغان شانسی برای بقا ندارد. حزب آینده، حزب دعوه، و بسیاری از نیروها و سازمانهای دیگر علیه فاشیسم خواهان ایجاد مقاومت و پیشرفت هستند. در اینجاست که نقش اصلی بر دوش حزب دمکراتیک خلقها میافتد. یعنی حزب دمکراتیک خلقها باید برای مبارزه بیشتر و رادیکال تر اماده باشد. این حزب هزینههای فراوانی را متحمل شده است. حزب دمکراتیک خلقها خود را به اثبات رسانده است که برای آزادی و دمکراسی ایفای نقش میکند. بدون گمان حزب دمکراتیک خلقها اگر بتواند این نقش خود را ایفا کند میتواند به اهداف خود دست پیدا کند.
سترک تیوی: در ۱۶ مه سال ۱۹۱۶ بین انگلستان و فرانسه پیمان سایکس پیکو منعقد گردید. با این پیمان سرزمین کوردها نیز بین دولتهایی تقسیم شد. آن زمان خاورمیانه در حال طراحی بود. امروز نیز میبینیم که بار دیگر خاورمیانه در حال طراحی مجدد است. خلق کورد برای قربانی نشدن مجدد چه باید بکند؟
صبری اُک: یکصدسال از سایکس پیکو که بخشی از اسامی وزرای فرانسوی و انگلیس است، گذشته است. در واقع آینده یکصد ساله خاورمیانه را این دو تعیین و تحمیل کردند. این دو نقشه خاورمیانه را با ۲۲ کشور ایجاد کردند و همه را نیز به خود وابسته کرده و خلق کورد نیز در چهار بخش پراکنده شد و از آن زمان از سوی اشغالگران اداره میشود. و این سهم خلق کورد بوده است. سایکس پیکو این وضعیت را بر کوردها تحمیل نمود. یعنی ابرقدرتهای آن زمان مانند فرانسه و بریتانیا مشاهده کردند که دیگر کشتی عثمانیها به گل نشسته است و نمیتواند حاکمیت و امپراتوری خود را ادامه دهد. بر عثمانیها فشار وارد آوردند. یعنی اظهار داشتند که بس است که بیش از این نباید مدیریت و رهبری در اختیار تو باشد. ابتکار عمل را خود در دست گرفتند و با نام و پسوند خود در سال ۱۹۱۶ آن را پیش بردند. اما در اساس، خلق کورد و جامعه عربی آزارهای آن را متحمل شد. یعنی ۲۲ کشور عربی را ایجاد کرده و هر ۲۲ کشور را نیز به دشمن یکدیگر تبدیل کردند و هر کدام از آنان را به میدانی دائمی برای کسب منافع خود مبدل کردند. همه را بیاراده و فاقد اختیار برای رهبری و مدیریت جامعه کردند. یعنی در نهایت برای جامعه عرب نیز چندان مایه خیر نبود. برای خلق کورد نیز تقسیم و تجزیه بود. یعنی سایکس-پیکو خاورمیانه را یکصد سال با بیماری رها کرده و جامعه خاورمیانه در این مدت دچار جنگ و خونریزی بوده است. در رابطه با خلق کورد نیز اظهار داشتند که دیگر چنین خلقی وجود ندارد و مرده است یا در حال احتضار است.
رهبر آپو در رابطه با اروپا نیز اظهار نموده است که پیمان ورسای وجود دارد، نام این پیمان، پیمان صلح اروپا است اما در واقع به صلح در اروپا خاتمه داده است. باعث شد تا جنگ جهانی دوم در اروپا آغاز شود. پیمان سایکس پیکوی فرانسه و بریتانیا نیز یکصد سال بیشتر دوام آورده است و دیگر اینگونه نخواهد بود. یعنی از این برهه به بعد نه جامعه عرب خواهان ادامه آن هستند و نه خلق کورد. همچنین نیروهای هژمونیک نیز بیش از این نمیتوانند در مقابل سازماندهی و پیشرفتهای جامعه خاورمیانه خود را ادامه دهند یعنی تغییر و تحولی در این زمینه وجود دارد. خلق کورد نیز اینگونه است. برای نمونه در همین رابطه ترکیه میگوید که ما مانع از تحقق و اجرایی شدن پیمان سور شدیم. اما سور به پاسخی درخور تبدیل نشد. برای کوردها مایه نابودی شد. اکنون جستجوهایی برای این مسئله در جریان است. برای نمونه؛ مشکلات کنونی خاورمیانه چیستند؟ تمامی خلقها و جوامع خاورمیانه از حاکمان خود ناراضی هستند. میبینیم و میدانیم که این حاکمیتها، حاکمیتهای دیکتاتوری الیگارشیک هستند. زندگی دمکراتیک و آزاد در این مناطق و با وجود این حاکمیتها ایجاد نمیگردد و میدانند که بدون اراده بوده و به بریتانیا، آمریکا و نیروهای مدرنیته سرمایهداری وابسته هستند. هر گونه سوء رفتاری علیه جامعه تحمیل میگردد. لبنان را میبینیم، عراق حکومت خود را جدیدا تشکیل داده است، وضعیت ایران نیز قابل مشاهده است و در مجموع تمامی خاورمیانه چنین وضعیتی دارد. یعنی خلق از این وضعیتی که یکصد سال است در آن به زور بر وی تحمیل شده است، ناراضی است و در مقابل آن مبارزه میکند. مسئله مهم چیست؟ یعنی جامعه و خلقهای خاورمیانه همانگونه که همیشه میگویند در جستجوی رهبر هستند و اما این رهبر پیدا نمیشود. یا رهبری وجود دارد که اقدامات وی کافی نیستند. سازماندهی ناشده هستند. و اینگونه نیست که جامعه خاورمیانه حیاتی آزاد و پر از شکوه و دمکراتیکتر را قبول نداشته باشد. خواهان دستیابی به آن هستند و برای آن مبارزه نیز میکنند. اما به اندازه کافی برای آن سازماندهی نشده است. برای نمونه انقلاب روژآوا در این رابطه از تاثیر بسیار مهمی برخوردار بوده است. در سطح جهانی تاثیرگذار بوده است، امکان ندارد که بر همسایگان بدون تاثیر باشد. یعنی چشم جامعه عربی را نیز باز کرده است. ذهنیت آنان را نسبت به موضوع باز کرده است. ادیان و هویتهای مختلف نیز در این باره میخواهند که با هویتهای مختلف آزادانه زندگی کنند. یکدیگر را بپذیرند. یعنی این موضوع امکان دارد و هم بدون حاکمیت اقتدارگرا امکان دارد. این موضوع تاثیر بسیار مهمی را از خود در خاورمیانه برجا گذاشته است. بدون تردید بر آینده نیز تاثیر گذار میشود. مهم پارادایم رهبر آپو به عنوان ملت دمکراتیک، مبارزه ۴۰-۴۵ ساله و بدون وقفه است که علیه حاکمیتهای منطقه در جریان بوده است و تنها اراده جامعه دمکراتیک را برای خود مبنا قرار میدهد و مفهوم ملت دمکراتیک برای آن بسیار مهم است. خصوصا برای خاورمیانه بسیار مهم است. یعنی دین، هویت، قبایل و عشایر و خانوادهها با اسامی مختلف، هر یک به شیوهای با دیگری دشمنی دارند. پارادایم رهبر آپو برای هر یک از موارد به پاسخی شایسته تبدیل میشود، و از طریق ملت دمکراتیک این امر امکان پذیر است. از این طریق است که این ذهنیت و تفکر گسترش خواهد یافت، بر خاورمیانه تاثیرگذار خواهد بود، روشنفکران، هنرمندان، سیاستمداران در این میان حضور دارند، انقلابیون حضور دارند، جامعه حضور دارد، یعنی ما از هر طریق به این مسئله نگاه کنیم، رهبری تاثیرگذار مبارزه برای آزادی خلق کورد در خاورمیانه را مشاهده میکنیم. البته سایکس پیکو پا به سن گذاشته است، از اکنون به بعد خلقهای خاورمیانه زندگی جدیدی را آغاز میکنند.
سترک تیوی: در این فرایند کوردها باید اتحاد خود را ایجاد کنند تا قربانی پروژههای دیگر نشوند، برای بقا و تداوم دستاوردهایشان، خلق کورد باید چه کند؟
صبری اُک: درست است، زمانیکه سایکس پیکو منعقد شد، کوردها در چه حال و روزی بودند؟ در واقع در آن مقطع کورد حضور نداشت، از خود ارادهای نداشتند. سازماندهی نشده بودند، به همین علت هم اکنون نیز پذیرفته نشدهاند، زیرا نیروی آنها این قدرت را نداشت. اما اگر در آن زمان خلق کورد از ارادهای برای سازماندهی برخوردار بود، متحد میشد، تقدیر خلق کورد اینگونه رقم نمیخورد. یکصد سال این مصائب را تحمل نمیکرد. امروز خلق کورد بار دیگر از یک فرصت تاریخی برخوردار شده است. فرصتی تاریخی است، از هر گوشهای با هر ذهنیتی نگاه شود، نشانهای مشهود میشود، که کورد باید متحد شود، تاریخ اینگونه به حرکت در میآید. این مسئله پر از جسارت است. خلق کورد برای رقم زدن آینده خود در خاورمیانه باید صد بار بیشتر از گذشته در این رابطه تمرکز کند. نتیجهای تاریخی از آن عاید شود و خود را برای آن آماده کند. برای آینده دستور کار معرفی کند و خود بر روند امور تاثیر گذار باشد. این مهم نیز اتحاد خلق کورد است. وضعیت کنونی شایسته نیست. نمیتوانند هر یک به تنهایی ادامه دهند، باکور کوردستان به جدایی، روژهلات کوردستان مستقلا، و باشور و روژآوا خود مستقلا عمل کنند. در تمام خاورمیانه نزدیک به ۵۰ میلیون کورد حضور دارند اما هر یک در بخشی. هیچ کس نباید خود را فریب دهد که فلان بخش از کوردستان را نجات دادم، و برای من است. اینگونه نیست. نه برای باشور و نه برای روژآوا این مسئله درست نیست. یک مسئله در این میان وجود دارد که دستاورد کوردها در روژاوا و باشور چیست و این دستاورد بر بخشهای دیگر چه تاثیری خواهد گذاشت و این دستاوردها چگونه حفظ میشوند؟ با اتحاد خلق کورد، با ملیت خلق کورد. ما به خوبی میدانیم که تا زمانیکه این چتر عمومی، به عنوان اراده خلق کورد ایجاد نشود، سازماندهی آن امکانپذیر نیست. هیچ بخشی از کوردستان روی ارامش نخواهد دید و همیشه با زحمت و دشواری رویاروی میشود. مصیبتها همیشه وجود خواهند داشت و رویدادهای دیگری نیز به وقوع میپیوندند. به این منظور، این حق خلق ما است. برای نمونه سیاستمداران کورد که میگویند ما سازماندهان و رهبران کورد هستیم، بخواهند که موضعی رادیکال پیشه کنند، اکنون حتی هنرمندان کورد موضعگیری میکنند، اکنون روشنفکران موضعگیری میکنند. در مواقع بسیاری من خواستهام از باکور، باشور، روژآوا و روژهلات؛ زمانیکه میتینگی برگزار میشود اجازه بدهید یک شعار، یک نوشته وجود داشته باشد و ان اتحاد ملی باشد. لازم است جامعه بر سیاستمداران خود فشار وارد کند. این موضوع اهمیت دارد. همه باید به لحاظ سیاسی، اخلاقی به منافع ملی خلق خود توجه کنند. فقدان سازماندهی و شخصیت، هم اکنون نیز این مسئله مورد بحث و بررسی است.
یعنی گفته میشود که در روژآوا تلاشی در جریان است که کورد اراده خود را به شیوهای متحد به نمایش بگذارد. مشکلات خود را حل نماید. اقدام بسیار خوبی است. از سوی دیگر که مشاهده میشود رویداد زینی ورتی در جریان است، اراده انسان برای تحقق اتحاد ملی میشکند، غمگین میشود. بین دو سازمان اصلی، حزب کارگران کوردستان و حزب دمکرات کوردستان آیا باید چنین برخوردی روی دهد؟ ما خواهان چنین برخوردی نیستیم، همیشه برای ممانعت از آن فراخوان دادهایم، که هر دو طرف به موقعیتهای پیشین خود بازگردند و مشکلات حل شوند. کوردهای دیگر، کوردهای بخشهای دیگر نیز برای این مسئله شادمان میشوند و میتوانند در این راستا اتحاد خود را ایجاد کنند، این مسئله بسیار مهم است. مگر این اقدام تاثیرگذار نخواهد بود؟ هیچ کس این موضوع را رد نمیکند. همه از آن خوشحال میشوند. نباید با آینده و سرنوشت خلقمان بازی کنیم. مسئله زینی ورتی باید از این مسیر به راه حلی دست یابد. در واقع مشکلی نیست. نیروهای پیشمرگه به موقعیت پیشن خود بازگردند مسئله حل میشود. این اقدام در باشور، تاثیر خود را بر روژآوا نیز میگذارد. در مجموع هر روز خلقمان، بیانیههایی را میشنوند، باید عمل و نتیجه آن را مشاهده کنند. با اصرار بر جنگ، اصرار بر مسئله و مشکل، نتیجهای را عاید نمیکند. تنها نتیجه آن تحمیل هزینه بر خلق کورد است. دولت ترک نیز، هر روز مناطقی را مانند برادوست، جنوب کوردستان بمباران میکند. چند روز قبل گزارشی از سوی آمریکاییها متتشر شد و آنها نیز آن را تایید کردند. در حملات هوایی علیه باشور کوردستان، ۸۰ درصد از کشته شدگان غیر نظامیان بودهاند، چرا این مسئله مورد توجه قرار نمیگیرد. چرا حاکمیت باشور کوردستان پ.ک.ک را نمیپذیرد؟ ما با باشور کوردستان هیچ مشکلی نداریم. ما انتقادات دمکراتیک و معقولی را داریم اما ما هیچگاه نگفتهایم که حاکمیت شما را نمیپذیریم. چنین چیزی در جریان نبوده است. ما نیز یکی از سازمانهای این سرزمین و این خلق هستیم. مگر در گذشته پ.د.ک به روژهلات کوردستان نرفت؟ به ایران و مسکو نرفت؟ پ.د.ک از این مسئله رضایتی نداشت، فشارهایی بر انان تحمیل میشد، عملا امکان هیچگونه تحرکی نداشتند. تاریخ اینگونه است. باید این مسئله قبول شود. اکنون پ.ک.ک نه از سر ناچاری، بربریت و اشغالگری بلکه در هر نقطهای که یک انسان کورد مقاومت کند، ما در هر منطقهای به مقاومت دست زدهایم. باید این مسئله دیده شود. باید نیروی اشغالگر درهم شکسته شود و حکومت باشور کوردستان این ذهنیت را درهم بکشند. زمان آن نیست که اشغالگری قدرت بگیرد، زمان آن نیست که پ.ک.ک تضعیف شود. در این رابطه همه مسئولیت دارند. در این فرایند تاریخی اتحاد خلق کورد لازم است. همانگونه در سده گذشته خلق کورد یکسره تسلیم و منقاد شد، امروز نیز باید برای مقابله با این امر آماده باشند. به سازماندهی خود دست بزنند و بتوانند به پاسخی شایسته برای مطالبات خلق خود بدل شوند.
سترک تیوی: یکصد سال بعد از سایکس پیکو، در خاورمیانه مشاهده میکنیم که امروز در سوریه، در لیبی و یمن اختلاف و جنگ وجود دارد. این جنگها چگونه میتوانند در مقابل اراده خلقها قرار گیرند؟
صبری اُک: اگر جامعه سازماندهی نشود، اراده خود را تحقق نبخشد، گسترش ندهد، به موفقیت دست نمییابد. ما براین باور هستیم که دولت ترک، فاشیسم آ.ک.پ/م.ه.پ در بعد انسانی، یعنی مدیریت انسانی با هزینه صفر مالی جنگی را علیه خلق کورد آغاز کرده است، در یمن و در لیبی و حتی میتوان گفت در باشور کوردستان نیز در مقابل خلق کورد با هزینه مالی صفر جنگی را آغاز کرده است. این افراد چه کسانی هستند؟ تبهکار هستند. با هویت عربی به این جنگ دست زدهاند. اگر جامعه عربی بتواند مشکلات خود را حل کند، مشکل دمکراسی را حل کند، دمکراسی را توسعه بخشد، سازمانهای تبهکار نمیتوانند بقای خود را ادامه بدهند. دولت ترک، یا دولت- ملتهای خاورمیانه، دولتهایی که خود خلقهای خاورمیانه، حاصل رنج آنها را برای حاکمیت خود مورد بهرهبرداری قرار میدهند، به آسانی نمیتوانند آنها را مورد استفاده خود قرار دهند. از سر استیصال، عدم سازماندهی، فقدان آموزش را مورد استفاده خود قرار میدهند. در جنگ اشغالگری دولت ترکیه در سوریه و در ادلب، در روژاوا، بیش از ۹۰ درصد، ۹۹ درصد عربها هستند که با خود به جنگ پرداختهاند، خونریزی بین عربها در جریان است. در لیبی نیز اینگونه است، یعنی ترکیه با هزینه مالی صفر این اقدامات را انجام میدهد. عاری از هر گونه اخلاقی این جنگ ادامه دارد. صرفا به منافع خود فکر میکنند. جامعه را به حال و روز کنونی درآوردهاند، جامعه را در فقر و گرسنگی رها کردهاند.
این نبردی که در راستای منافع دولت-ملتها و نیروهای هژمونیک بینالمللی قرار دارد، هیچ منفعتی برای برای خلقها ندارد. با خلقها بازی میکنند. مانند جنگ اول و دوم جهانی میلیونها نفر جان خود را از دست میدهند. خلقها از این جنگ چه فایدهای میبرند؟ در منطقه، خلقهایی که سازماندهی خود را ایجاد کردند، توانستند به انقلاب دست بزنند. اما در نهایت این خلقها در این جنگ هیچگونه حق و حقوقی ندارند. نبردی برای اشغالگری است، جنگ بین ملت-دولتهاست. جنگی انقلابی در جریان نیست، جنگ بین خلقهای انقلابی نیست، جنگ علیه ظلم نیست که در مقابل آن مقاومت کنند. در یمن و لیبی نیز چنین جنگی در جریان است. واقعیت چیست؟ خاورمیانه تا زمانیکه به سطح دمکراسی ارتقا نیابد، نمیتواند مشکلات خود را حل کند. مشکل خاورمیانه، خلقهای آن، عدم دستیابی به حیات آزاد و دمکراتیک شدن بوده است. راه حل نیز دمکراسی است. ملت-دولتهای خاورمیانه یا نیروهای مدرنیته سرمایهداری و هژمونیک بینالمللی، دمکراسی را ایجاد نمیکنند. منافع آنان هیچ نیازی به تحقق دمکراسی ندارد. علیه دمکراسی هستند. اما جوامع با مبارزه خود میتوانند دمکراسی را ایجاد کنند، برای نمونه در سوریه میتواند اپوزیسین دمکراتیک وجود داشته باشد، عدالت وجود داشته باشد، شمال-شرق سوریه میتواند؛ این اراده میتواند در آینده سوریه تاثیرگذار باشد، سوریهای جددی، سوریهای دمکراتیک امکانپذیر است. برای همین است که مبارزه انجام شده است. خلقهای کورد، مسیحی و عرب و تمامی خلقهای خاورمیانه میتوانند از این طریق عمل نمایند.
سترک تیوی: چند روز دیگر سالروز مقطع تاریخی اول ژوئن است. مقطع تاریخی اول ژوئن در تاریخ خلق کورد از جایگاه مهمی برخوردار است. در وضعیت کنونی خلق کورد علیه فاشیسمی چنین وحشی مشغول مواجهه و رویارویی است. این مقطع تاریخی چه الزامی داشته است؟
صبری اُک: اول ژوئن ۲۰۰۴ در تاریخ خلقمان نقش و معنایی بسیار مهم دارد. چرا؟ بعد از توطئه بینالمللی تا سال ۲۰۰۴ ما به عنوان یک حزب و جنبش بیشتر مشغول مشکلات داخلی بودیم. رهبر آپو خواست که تغییراتی را ایجاد کند. نقش خود را ایفا کرده و نیروهای ما عمدتا از باکور کوردستان خارج شدند. بعد از ان نیروهای اشغالگر و نیروهای مدرنیته سرمایهداری تلاش کردند تا بر سازماندهی و سازماندهی ما، جنگ شخصیتی را تحمیل کنند، دستور کاری تقلبی را بر ما تحمیل کنند. ما نیز مشغول مشکلات داخلی بودیم، کسانی که اعتقادی به آن نداشتند، کسانی که دلسوز و پابند نبودند، کسانی که در صدد نابودی و تصفیه سازمانی برآمده بودند ماهی مرده روی آب ظاهر شدند. از طرف دیگر، فاشیسم آ.ک.پ/م.ه.پ نیز چنان میاندیشید که سازمان مشکلات خود را دارد. البته وضعیت خوبی نبود. در تاریخ جنبش ما، درمان تمامی مشکلات همواره مبارزه بدون وقفه بوده است. زمانی که مبارزه بدون وقفه جریان داشته باشد، مبارزه در ابعاد سیاسی و نظامی، دستور کار را مشخص میکند. اینگونه بوده است، در واقع ۱ ژوئن مداخله در جریان مشکلات داخلی بود. نقطه ختامی برای پایان دادن به مکرها و حیلهگریهای دولت فاشیست ترک بود که بیش از این، چنین بازیهایی را نمیپذیریم. مشکلات داخلی ما نیز با توسعه مبارزه علیه اشغالگری، با توسعه رویکرد انقلابی و مبارزه حل شده و در آینده نیز حل خواهند شد. به همین دلیل مقطع تاریخی اول ژوئن بسیار مهم است. با روح برخاسته از اول ژوئن بود که پاسخ به این فرایند، به پاسخی برای مشکلات آن زمان تبدیل شد و دستور کار جدید، هوایی جدید را آفرید و برای خلقمان امید، روحیه و خروشی بزرگ را ایجاد کرد، امروز نیز با همین روحیه، نیازمند ایجاد چنین فضایی هستیم. نیازمند این وضعیت هستیم و خواسته ما نیز تحقق مییابد. برای نمونه؛ ما باید بدانیم که تکنولوژی پیشرفتهای علیه ما بکار گرفته میشود. پیشرفتهترین تکنولوژیها علیه ما به کار گرفته میشود. ما در مقابل این تکنولوژیها به مقاومت دست زدهایم، ما اینگونه نبرد خود را بسط و توسعه دادهایم. به ویژه که در این اواخر که در آمد، در بوتان، در درسیم و سرحد، در باشور کوردستان گریلا گامهای بسیار بلندی را برداشته است. این پیشرفت حاصل روح اول ژوئن است. در این فرایند نقش مهمی را ایفا کرده و آینده را معلوم کرده است. در تمامی ترکیه نیز شاهد اقدامات و عملیات هستیم. معنای این مهم چیست؟ یعنی نباید به فاشیسم آ.ک.پ/م.ه.پ هیچ امیدی بست. همه چیز به سطح مقاومت و گسترش آن وابسته است. اگر در این رابطه ما به موفقیت دست یابیم، هیچ دلیلی برای عدم دستیابی به نتیجه نداریم. هیچ دلیلی وجود ندارد که در نهایت آ.ک.پ مغلوب و مقهور رهبر آپو نشود. این روح و معنای ۱ ژوئن است. اکنون نیز همان روح و همان موضع به هر نحو ممکن در تمامی ابعاد سیاسی، دیپلماتیک و اجتماعی ما بدون وقفه و به شیوهای بسیار قدرتمند، با عزمی راسخ مبارزه خود را ادامه خواهد داد.