کودار؛ برای گذار از چهل سال سیر انحراف انقلاب ۵٧، یك انقلاب دمکراتیک اجتماعی لازم است

دُمل‌های چركین شوونیسم و فاشیسم به شكلی آبروریزانه چهره كریه نظام استبداد قشر تئوكراسی در برابر دین، جامعه، مدنیت، امت‌خواهی و دموكراسی را افشا كرد. كارنامه چهل‌ سال انگیزاسیون جمهوری اسلامی سراسر سیاه و خونین است زیرا دین را به دشمن دموكراسی مبدل ساخته..

جامعه دمکراتیک و آزاد روژهلات کردستان به مناسبت چهلمین سال انقلاب ١٣۵٧ و شرایط کنونی در شرق کردستان و ایران بیانیه‌ای منتشر کرده و بر لزوم پروژه کنفدرالیسم دمکراتیک خلق‌های ایران تأکید کرده است. کودار این پروژه را یگانه راهکار واقعی پایان بخشیدن به مسائل و بحران‌های کنونی عنوان کرده است.

 

متن بیانیه کودار به این شرح است:

"شیوه مملكت‌داری و حیات اجتماعی پنج‌‌هزار سال تمدن دولت‌گرای متكی بر ذهنیت قدرت‌گرایانه، هزاران انقلاب را به ضدانقلاب مبدل ساخت و ادوار تاریخی را در تباین با جوامع آزادیخواه به قعر تاریكی كشاند. از جمله این انقلابات، انقلاب ایران است. پس از چهل سال چه گذشت كه اینگونه دچار لعن و نفرین ایزدان آزادی جامعه شده و می‌رود كه آخرین نفس‌هایش را در تاریكی قرون‌وسطائیش بكشد؟ درحالی كه اخلاقیون، سیاسیون و روشنفكران بخاطر آزادیخواهی مدام از سوی نظام خفقان جمهوری اسلامی سركوب می‌گردند، حسابرسی از ضدانقلاب ایران یك وظیفه اخلاقی، سیاسی و روشنفكری است.

 

قرار بود انقلابی ظهور كند كه جامعه روشنفكر و آگاه ایران كه یك فرهنگ عظیم انقلابی در تاریخ دارد در خاورمیانه به الگوی شگفت ملت‌ها مبدل شود. بنا شد كه تبعیض دینی ـ مذهبی، ملی‌پرستی، دولت‌پرستی، فساد اقتصادی، خودكامگی سیاسی و زورمداری یك ایدئولوژی شوون در سال ١٣۵٧ ه.ش پایان یابد. قرار شد با آمدن انقلاب، ملتِ ملت‌ها در ایران متشكل از فارس، كورد، بلوچ، لر، عرب، آذری و … بر بام فلات ایران جشن آزادی بگیرد و عدالت اجتماعی در اقسانقاط ایران‌زمین طنین‌انداز شود. انقلاب ۵٧ برای بازگشت به سنت فرهنگی ملت‌های ایرانی بود اما رژیم، این ماهیت رنساس آن را به انحراف برد و به ابزار دینی سیاسی در برابر دین حقیقی مبدل كرد. انقلاب نتیجه فرهنگ‌های تاریخی ـ اجتماعی ملت‌های ایران بود ولی روحانیون دولتی آن را در ید قدرت الیگارشی خود قبضه كردند. پس از چهل سال، نظام جمهوری اسلامی، جامعه‌ای بشدت منزوی از مردمان ایران ساخته و خود، برعكس به بحرانی بزرگ تبدیل شده كه تبعات آن جهانی است. دست قوی روحانیون، ارتشی‌ها و بازاریان در سال ۵٧ موجب گشت كه  بجای وعده فریبنده «امت اسلامی» كه هنوز هم شعار مشغول‌ساز نظام جمهوری خودساخته است «ملت ارتشی(سپاه پاسداران)» دیوآسا سر برآوَرَد و این جامعه تاریخی را بلعیده و پس از چهار دهه ستم و بیداد آن را بی‌شرمانه استفراغ كند. یك دولت ـ ملت سپاهی در سال ۶٢ ش پس از سركوب انقلابیون غیرروحانی یعنی چپ‌گرایان و ملی ـ مذهبیون با زور تمام با خط‌مشی روحانیون خرده‌بورژوا شكل داده شده كه فقط نمونه هیتلری آن در تركیه امروزی مشاهده می‌گردد. كاملا آشكار است دلیل اصلی این نحسیت و دچارشدن نظام به این ستم آگاهانه، بیداد بی‌حدومرز آن با ملت‌ها بویژه ملت كورد می‌باشد. زیرا انقلاب ۵٧ پس از كودتای خرده‌بورژوازی روحانیون تئوكرات از خط دین مبین خارج و امت‌شدگی را با آمال سیاسی خود در منافات دانست. این قشر دموكراسی را بشدت تقبیح می‌كند چون مدام خواسته كه دگراندیشان، نخبگان و مبارزان رادیكال جامعه مدنی را حذف فیزیكی كند و كرده. از مشروطه تا به امروز به‌مثابه یك دوره مدرن، ایرانی‌ها مدام تشنه دموكراسی و مدرنیته هستند و همین عطش آزادی بود كه انقلاب ۵٧ را به میان آورد ولی رژیم جمهوری اسلامی نه تنها پاسخگوی این نیاز نشده بلكه آن را سركوب هم ساخته. نخست غصب انقلاب، دوم، حذف چپ‌گرایان، ملی‌گرایان و سازمان‌های مدنی، سپس تثبیت قدرت خسروانی با قتل‌عام زندانیان سیاسی در دهه ۶٠. كاملا و صریحا آنچه ایران را در خودكامگی نظام تهران ـ قم غرق نمود، شوونیسم جبهه روحانیون سردمدار بود و اكنون ملت‌های ایران متوجه تبعات اسفبار آن شده‌اند. دُمل‌های چركین شوونیسم و فاشیسم به شكلی آبروریزانه چهره كریه نظام استبداد قشر تئوكراسی در برابر دین، جامعه، مدنیت، امت‌خواهی و دموكراسی را افشا كرد. كارنامه چهل‌ سال انگیزاسیون جمهوری اسلامی سراسر سیاه و خونین است زیرا دین را به دشمن دموكراسی مبدل ساخته‌.

 

امروزه عامل اصلی خفقان، قدرت داخلی ولایی ـ سپاهی است كه قانون اساسی را باب  میل خود طرحریزی كرده. احكام جزایی روحانیون جای قوانین مدنی را گرفته. تمامی كردها، بلوچ‌ها، آذری‌ها، اعراب و … سركوب گشتند آن هم به حكم فتوا. یكی از عوامل انحراف انقلاب، ‌استثمار دین طی چهل سال شوونیسم است. جمهوری سرمایه‌دارانه به هویت تفكیك‌ناپذیر بلوك ولایت‌فقیه تبدیل شده، زیرا ولایت‌گرایان فقط یك بلوك هستند و تمام جامعه را نمایندگی نمی‌كنند. ترویج زورمدار یك دولت، یك پرچم، یك دین، یك وطن، یك‌ زبان و ضدیت با دیگر ملت‌ها با حذف موزائیك فرهنگی، نگاه امنیتی به كوردستان، بلوچستان، احواز و … امروزه به خمیرمایه قیام مبدل شده، لذا نظام به اندازه‌ای كه برای قدرت‌های غربی برنامه دارد به همان اندازه درصدد نابودی پتانسیل خلق‌هاست. سركوب‌های بنیادگرایان و تحریف انقلاب مردمی ۵٧ موجب سربرآوردن مجدد جنبش‌های متعدد سیاسی،‌ زنان و محیط‌زیستی شده، لذا روحانیت و سپاه مدام رویه سركوب و حذف را درپیش گرفته‌اند. درست به همین دلیل است كه نظام، مشروعیت ایدئولوژیكش را از كف داده.

 

در حوزه خارج هم، تقابل، تقابل رژیم جمهوری الیگارشی اسلامی با نظام جهانی سرمایه‌داری است كه می‌تواند تا دخالت نظامی پیش برود. اختلاف ایران با آنها بر سر شیوه سیاسی انحصار سرمایه و قدرت در قالب هژمونی منطقه‌ای و جهانی است به همین خاطر با دنیای غرب، خاورمیانه درافتاده. دخالت ایران در سوریه، عراق، لبنان، فلسطین تا برسد به یمن پای آمریكا به آن كشورها و خود ایران را باز كرده. تجارت سنتی و مدرنیته بحران‌زا به‌مثابه یك معضل بزرگ دیگر پس از جنبه سیاسی می‌آید. همان سیاست، توسط گروه‌ها و نهادهای ایدئولوژیك جمهوری بصورت باندبازی داخلی بازتاب یافته. درواقع دشمنی با غرب، عرب و اسرائیل بدان صورت بازتاب می‌یابد. این است كه ملی‌گرایی فارس ـ شیعی زمینه سرمایه‌گذاری خارجی را از بین برده. امروزه مسئله حقوق بشر در كنار مسایل هسته‌ای، موشكی و تجارت سودآور با ایران هیچ‌ ارزشی نه برای جمهوری اسلامی دارد نه جهان غرب. سوریه‌ای شدن كه به شیوه خاص ابرقدرت‌های جهانی مبدل شده نزدیك است دامن ایران را هم بگیرد.

 

فساد نهادی در ایران پس از انقلاب از وقتی شروع شد كه سپاه پاسداران توسط رفسنجانی وارد حوزه اقتصاد گردانده و علم‌دار فرهنگ انحصاری هژمونی در منطقه شد. حذف عاملان علم و آگاهی اقتصادی موجب نابودی بعد علمی اقتصاد شده لذا جای خالی علم و تولید را تجارت سنتی دینی پر كرده. تجارت‌پیشگی نظام با این رویه متكی بر ستون رانتیر نفتی است. درآمد نفتی و تجاری رانتیر در تهران، محرومیت ملت‌های كورد و غیره را به حد انفجار رسانده و در كشتار كولبرها به حد نسل‌كشی. نهادسازی‌های رژیم موجب شكل‌گیری قطب‌های اقتصادی بی‌رقیب در ایران شد كه از جمله آنها سپاه و نهادهای روحانیون هستند. اینها نهادهای بلامنازع انحصارگری هستند. پس از جنگ با عراق مشروعیت سیاسی و ایدئولوژیك رژیم از دست رفت. اقتصاد تك‌محصولی نفت امروزه بخاطر مافیایی‌شدن، محرومیت خلق‌ها را موجب و تحریم‌های جهانی آن را سرطانی ساخته. باندها و مافیاها افسار خصوصی‌سازی را از چهل سال پیش بدست گرفته‌اند. این امر موجب رشوه‌خواری، اختلاس، رانت، نابودی محیط‌زیست، سربرآوردن بنگاه‌های تولیدی بی‌رویه و ضعیف، كاهش تولید و … شد. بنیادگرایی تجارت‌پیشه از جنوب تا شمال و شرق تا غرب مافیای سدسازی، غارت منابع طبیعی،‌ آبی و جنگلی را در پی داشته. بحران آب و خشكی سراسری در كنار بحران سیاسی ـ نظامی، سرزمین ایران را در سراشیبی زوال برای همیشه سوق داده. الیگارشی شیعی بدنبال ایجاد هلال شیعی در خاورمیانه برای سلطه‌سیاسی و هژمونی و نیز تجارت انحصاری روحانیون با زبر شمشیر سرمایه‌داری است. الیگارشی قدرت به سود و ثروت فوری برای تثبیت پایه‌های سیاسی خود نیاز داشت كه در این میان، همچنان از كارت كورد و فلسطین جهت معامله‌های پلید استفاده می‌كند. پس نهادهای اقتصادی كه همان نهادهای سیاسی هستند در فساد غرق شدند. نهادهای مذهبی ولایی ـ اوقاف و نهادهای نظامی سپاه پاسداران در قالب سپاه و بسیجی در داخل و سپاه قدس در عرصه خارجی، غارت كوردستان تا بلوچستان و نابودی ملت‌های كورد و بلوچ را آماج قرار داده. پس از چهل سال سیاست‌های مبتنی بر خودكفایی شكست خورده و شكست‌های آینده را رقم زده. گرانی، اختلاس، فساد، احتكار، گرسنگی، بیكاری و فاصله طبقاتی را تشدید كرده. این یك واقعیت است كه هنوز هم ایران بدون اتكای بر خارج نمی‌تواند از منابع استراتژیك نفت و گاز بهره‌برداری كند و در بازاریابی جهانی جای پایی بیابد. طی این چهل‌سال، اصلاحات اقتصادی همچنان با فقدان اجماع میان بلوك‌های قدرت روبروست.

 

انقلاب ۵٧ قدرمسلم به ضرر زنان تمام شد. محروم‌ساختن زنان از حقوق سیاسی و اجتماعی، ممانعت از مشاركت آنها در خودمدیریتی، دستمزد كم، قراردادن در درجه دوم بعنوان جنس دوم كمتر از مردان، نگاه سیاسی ـ نظامی به مبارزات نهادهای خودجوش و مدنی زنان، كالاشدگی و استفاده ابزاری، زور و اجبار در حجاب و خلاصه‌كردن وجود معنوی زنان در قالب مفهوم ساختگی حجاب و لاپوشانی تمامی حقوق حق از جمله رفتارهای خشن جنسیت‌گرای نظام ایران علیه زنان است. در سالهای اخیر مبارزات زنان در كنار سركوب‌های رژیم بی‌وقفه ادامه داشته. حركت خودجوش زنان در تهران و دیگر شهرها حكایت از اوج‌گرفتن جنبه مبارزه زنان در سال‌های اخیر دارد. رژیم برای نشان‌دادن چنگ‌ودندان قدرت‌طلبانه، با استثمار قوانین اسلام به زندان، شكنجه و اعدام فعالان زن می‌پردازد كه در جهان نظیر آن كم است.

 

قیام و اعتراضات مردمی از دی‌ماه ٩۶ در قالب سه‌جریان خودجوش مدنی آغاز شده و دیگر متوقف نخواهد شد: نخست، مبارزه زنان. دوم، مبارزات كارگری. سوم، مبارزات روشنفكری از قبیل معلمان، فعالان سیاسی ـ مدنی، محیط‌زیستی، زنان، اصناف، ملیت‌ها و … . این سه جریان مدنی مكمل جنبه سازمانی و انقلابی ـ نظامی اپوزیسیون‌های دمکراتیک هستند و آینده نزدیك سراسر ایران حتی سرنوشت ملت‌های كورد، فارس، آذری، بلوچ و غیره را رقم خواهد زد. زنان در هرسه جریان حضور پررنگ و امیدواركننده دارند.

 

از لحاظ اجتماعی نیز جمهوری اسلامی جامعه را كاملا در منجلاب بحران‌های عمیق اجتماعی گرفتار ساخته. فساد، فحشا، اعتیاد، بی‌اعتمادی، سوداگری و رباخواری همچو بحران‌های اجتماعی برخاسته از سیاست‌های آگاهانه و عامدانه نظام در كنار بحران سیاسی، محیط‌زیستی و آب آن جامعه را به تدریج نابود می‌كند. فساد و بی‌اخلاقی سیاسی ریشه این بحران است. ترویج لیبرالیسم و رقابت طبقات برای ربودن سود از یكدیگر به حالت سرطانی رسیده و نهادهای بزرگ رهبری از آن بهره‌برداری سلطه‌جویانه می‌كنند و بودجه را برای جذب مردم بكار می‌گیرند. سیستم آموزشی بد و بی‌بودجه، حوزه بهداشت و سلامت، شهرداری‌های مقروض كه به كارگران حقوق نمی‌پردازند، ادارات بروكراتیك محروم از بودجه، واحدهای تولیدی روبه‌تعطیلی و ورشكستگی بسوی خصوصی‌سازی فاجعه‌بار می‌روند و سرطان‌های اجتماعی را تا سرحد مرگ افزایش داده‌اند.

 

همچنین از لحاظ محیط‌زیستی نیز باید گفت که هرچند بسیاری خطرات جهانی از قبیل جنگ و اشغال‌گری، ایران را تهدید می‌كند اما بحران آب، شوره‌زاركردن زمین‌ها، نابودی جنگل‌ها، رودخانه‌ها و دریاچه‌ها و تالاب‌ها بخاطر سیاست‌های شدیدا اشتباه سودجویانه مافیای سدسازی، قطع‌درختان جنگل و بهره‌برداری بی‌رویه از آبهای زیرزمینی منشأ خشكی، محرومیت و تغییر منفی جغرافیا و دموگرافی شده است. ایران به یكی از بزرگترین تولیدكنندگان گازكربنیك در گرمایش زمین مبدل شده. اینگونه پیش برود، اگر جنگ هژمونی جهانی ایران را نابود نكند بحران آب و مافیای سدسازی و انحصار زراعت ـ تجارت آن را نابود خواهد كرد. در این میان منابع آبی و جنگلی شرق كوردستان با سرعت بیشتر غارت می‌گردد.

 

برنامه‌های ایران و برنامه كودار

رویكرد رژیم ایران با مسئله كورد و دیگر ملت‌ها، همچنان یكجانبه است. نوعی یكجانبه‌گرایی كه طی آن، رژیم سركوب كوردهاٰ،بلوچها،اعراب و آذریها را همچو استراتژی اساسی، بعنوان راه‌حل دربرگرفته است. در دیگر سو، استراتژی كودار ـ كژار و پژاک بصورت اقدامات عملی یكجانبه نیست. چاره‌یابی مسایل اجتماعی ـ سیاسی مثلا مسئله كورد و دیگر خلقهای ایران باید ارزش عملی داشته باشد. موضع‌گیری‌های خصمانه ایران موجب شده آن ارزش همچنان در حد ذهنی بماند. رژیم، راهكارهای پیشنهادی را رد چیزی به اسم مشکل ملیتها و اقلیتهای قومی و مذهبی را انکار می‌کند. اقدامات جمهوری ایران متكی بر قدرت و حذف است ولی اقدامات كودارـ كژار و پژاک متكی بر سیاست دمکراتیک و تعین سرنوشت ملتها توسط خود آنهاست. این تفاوت بزرگ، ایران را در قبال جنبش‌ آزادیخواهی به هراس انداخته. رژیم فضای دیالوگ را نابود، كوردستان را ملیتاریزه، جنگ داخلی با جنبش آن را ادامه، منابع طبیعی آن را غارت، بسیج ـ مزدورسازی را افزایش داده و به نسل‌كشی فرهنگی مستمر طی چهل سال دست زده است. كودار ـ كژار و پژاک در گذشته بارها برنامه‌های عملی مشترکی را برای رساندن كوردها و نظام جمهوری اسلامی به یك نقطه مشترك جهت حل مسئله كورد و دیگر خلق‌های ایران ارائه كرده‌ و بر آن اصرار ورزیده‌اند. تفاوت كودار با دیگر طرف‌ها حتی خود ایران به لحاظ ارائه راهکارها، تفاوت در ماهیت برنامه‌هاست. همگان كنجكاو هستند كه كودار چه می‌خواهد! با تشریح ماهیت سه برنامه موجود در ایران می‌توان، حقیقت را آشكار ساخت. كودار تلاش می‌كند میان طرف‌های درگیر با مسایل ایران و ملت‌ها یك برنامه عملی مشترك را تحقق بخشد، ولی نظام‌های طرف‌های موجود و كاراكتر سیاسی ـ ایدئولوژیك آنها یك مانع بزرگ است. امروزه كودار برای گذار از ذهنیت و بحرانهای موجود که یکی نشات گرفته از دیدگاها و برنامه‌های نابودگر و سنتی و دیگری نسخه‌ی فدرالیستی و ملی‌گرایی ابتدایی ست راه حل سوم یعنی راه‌حل چاره‌یابی دموکراتیک را پیشنهاد می‌کند.

 

برنامه‌ی کودار در رویارویی با دو برنامه دیگر است:

١ـ برنامه نابودگر و سنتی که اقشار متشكل از بورژوازی الیگارشی و بروكراسی ایران كه طبقه متوسط رانت‌خوار سیاسی،‌اقتصادی و نظامی هستند و برنامه‌شان عدم حل مسئله‌كورد و ملت‌ها و نابودی و انكار است. آنها هم در دستگاه نظام ایران و هم اپوزیسیون‌ها پخش شده‌اند. به دنبال نابودی كامل و خشن هستند و گرایش‌های ملی‌گرایانه، شوونیستی سازمانی ـ دولتی و فاشیسم خود را تحمیل می‌كنند. از هیچ تلاشی برای نابودی زمینه گفتگوی دمکراتیک و صلح‌جویانه فروگذار نیستند. كوردها از زمان جمهوری كوردستان علیه سیاست‌های این برنامه انكاراگرایانه مبارزه و مقاومت كرده‌اند. هم عوامل جای‌گرفته در درون نظام ایران و هم مزدوران سنتی كوردستان، بلوچستان، احواز، آذربایجان و غیره این برنامه‌ها را درپیش گرفته و آن را تحمیل می‌كنند. كودار ـ كژار و پژاک نیز دارای چنان توانی هستند كه در مقابل آن، هم برنامه عملی متفاوت و دمکراتیک دارند و هم توان دفاع فعالانه نظامی ـ سیاسی مقاومت‌گرانه. این پتانسیل و انرژی نهفته در كودار روز به روز وارد فازهای نیرومندتر می‌گردد و تعین‌كننده یك آینده دمکراتیک می‌باشد.

 

٢ـ برنامه فدرالیستی و ملی‌گرا: دولت ـ ملت‌های استثمارگر منطقه‌ای و جهانی در مقابل رهیافت‌های دمکراتیک، این برنامه را می‌پسندند و باب میل خود بدان ساختار می‌بخشند. همانند ساختار استانی در ایران كه بسیار ضعیف و در راستای نسل‌كشی فرهنگی و فیزیكی است و نیز ساختار فدره كوردستان عراق كه طراحی آن توسط قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی برای راضی‌كردن كوردها صورت گرفته. اینجاست كه قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی متخاصم با یكدیگر در قبال مسئله كورد به سازش رسیده‌اند. ایران فعلا این را برای جنوب كردستان پذیرفته اما برای شرق كوردستان نه و خود را مجبور به ورد به آن مرحله نمی‌بیند به همین دلیل برنامه‌های كودار ـ كژار را رد می‌كند. این سازش جهانی برای ممانعت از انقلاب دمکراتیک كوردهاست. محور اصلی برنامه فدرالیستی و ملیت‌گرا 'تفرقه‌بیانداز و حكومت كن' است كه امروزه در داخل ایران، تركیه، عراق و سوریه حاكم می‌باشد. هدف اساسی آن حذف كودار و جنبش‌ آزادیخواهی هر چهاربخش كوردستان است. سیاست داخلی ایران و منطقه‌ای كشورها در كنار سیاست بین‌المللی، این برنامه را مطابق منافع شوونیسم عملی می‌كنند لذا منافع همه آنها در تضاد و حتی خصومت با یكدیگر قرارمی‌گیرد و كارایی عملی برنامه خود را می‌بازد. جوانب سیاسی،‌ اجتماعی،‌ اقتصادی، ایدئولوژیك و فرهنگی این برنامه برای اكثریت كوردها افشا شده و  بدان باور ندارند. كودار بعنوان نیروی دمکراتیک در برابر قدرت‌های منطقه‌ای و برنامه‌های جهانی استثماری اینچنینی مقاومت می‌كند. ملی‌گرایان كورد در مغاك برنامه مذكور كشانده و به بازی گرفته می‌شوند.

 

٣ـ برنامه چاره‌یابی دمکراتیک: دولت ـ ملت ایران هرگونه چاره‌یابی دمكراتیك را همچنان شبیه نوع برخورد با جمهوری كردستان و انقلاب ۵٧، رد می‌كند و در این دو فرصت، كوردها را سركوب و انكار كرده. امروز هم در فرصت سوم كه همچو كودار آن را فراهم و نقشه راه عملی آن را ارایه داده‌ایم، همان رهیافت را دارد. امروزه سازمان‌های مدنی، محیط‌زیستی، حقوق‌بشری، كارگری و زنان در سراسر ایران و شرق كوردستان امكان عملی‌شدن برنامه دمکراتیک كودار را بیش از پیش تقویت نموده‌اند. فضای ایران و كوردستان پس از چهل سال برای این امر مهیاست لذا مخالفت‌های مكرر نهادهای اساسی نظام ایران شانسی برای اصرار بر مقاصد خود ندارد. دمكراسی محلی و ایران دمکراتیک مبتنی بر كنفدرالیسم دمکراتیک و ملت دمکراتیک برنامه اصلی كودار است. مطابق آن همه ملت‌ها از بلوچ تا كورد و فارس حق تصمیم‌گیری آزادانه بدون دخالت مركزی ضمن دست‌نزدن به تمامیت ارضی دارند. كار نظام ایران نیز گشایش دمکراتیک برای حل مسایل موجود می‌باشد. درغیر اینصورت كوردها و دیگر ملیتهای داخل ایران موظف به حفظ موجودیت و كسب آزادی خویش همچو انقلاب ۵۷ در برابر رژیم شاهنشاهی مجبور به مقاومتی همه‌جانبه خواهند بود. پس همچو كودار خواهان رهیافتی دمکراتیک و تغییر ماهیت و ذهنیت و رفتار جمهوری اسلامی در قبال مشکلات ملیتها و باورداشتهای موجود در ایران میباشیم و آن را همچو فرصتی تاریخی برای رژیم ایران می‌بینیم.

 

در پایان، بنا به آنچه عیان است، نظام ایران خود را برای مقابله هژمونی نظامی ـ سیاسی با طرف‌های جهانی، منطقه‌ای و سازمان‌های آزادیخواه ملت‌های ستمدیده جهت سركوب آماده كرده نه گشایش دمکراتیک. لذا به همپیمانی با تركیه، سوریه و عراق بر ضد كوردها دلخوش كرده است. این یعنی هدردادن فرصت تاریخی قرن‌ بیست‌ویكم برای دمكراتیزاسیون و مهیاكردن زمینه برای هژمونی جهانی جهت محوساختن اتحاد دمکراتیک و آزادانه خلق‌ها؛ یعنی خودكشی سیاسی و ناكامی چهل‌ساله در اتكا به رهیافت‌های صلح‌جویانه و دمکراتیک. درحالی كه جنگ جهانی سوم با مركزیت كوردستان ادامه دارد، موضع‌گیری انكارگرایانه علیه كوردها و مبارزات آنان، شادی‌بخش سوداگران سیاسی جهانی شده است، اما یقینا تنها نیروهای دمكراتیك و انقلابی توان دارند از عواقب فلاكت‌بار این جنگ رهایی یابند. ایران دمكراتیك و كوردستان آزاد تنها رهیافت در چارچوب ملت دمكراتیك است كه از سوی كودار برای رهایی كامل ارایه شده و پرشانس‌ترین گزینه موفقیت‌آمیز است."