"گسستهای سیاسی در میان نیروهای پراکنده کردستان حول مسائل ناشی از خود بزرگبینی روز به روز بیشتر میشود، حکومت با فراغ بال و از طریق سیاستهای خزنده خود به کشتار سفیدی دست زده است که تا سالهای آینده می تواند کل مساله کرد در شرق کردستان را وارد تغییری در منازعات فضا، جمعیتی نماید"
یکماه پیش اردشیر نوریان، نماینده شهرکرد در مجلس ایران، خبری را مبنی بر تصویب ممنوعیت رسانهای شدن مسائل آب در شورای عالی آب و شورای عالی امنیت ملی مطرح کرد. خبرگزاریهای داخلی ایران نیز لاجرم آن را تنها به عنوان یک خبر کوتاه در خروجی رسانه های خود قرار دادند. اما پرداختن به ابعاد عمیق این فاجعه را که در آینده میتواند وضعیت شرق کردستان و ایران را به شدت تنش آلود نماید، باید در سطحی گسترده تر مورد بررسی قرار داد.
خبرگزاری فرات درصدد است با گشایش پرونده پیش روی، تاثیرات مربوط به تغییرات آب و هوایی، پروژه های سد سازی و تونلهای انتقال آب را بر عوامل انسانی و جنگ در آینده ی شرق کردستان و ایران مورد ارزیابی قرار دهد. این مساله از این روی واجد اهمیت فراوانی است که اکنون بخش بزرگی از آبهای شرق کردستان با احداث سدها و تونلهای آبی غارت شده و به مناطق داخلی ایران هدایت میشوند. از سوی دیگر خشک شدن نواحی داخلی ایران به مهاجرت ساکنان این مناطق به دامنه های زاگرس و شرق کردستان منجر شده و در نهایت مساله کرد در شرق کردستان را دچار دگرگونیهای فراوان مینماید. به همین علت پی بردن به ابعاد متنوع و پیچیدهی این مساله در تنشهای آینده، بده بستانهای سیاسی، جنبش آزادخواهی کرد و اعمال فشار شرق کردستان بر ایران یا بالعکس، حایز اهمیت فراوانی است.
...........
در پایان فیلم مستند لئوناردو د کاپریو در ارتباط با تغییر آب و هوا تحت عنوان قبل از سیل باراک اوباما به بازیگر این فیلم میگوید که ممکن است تغییر آب و هوا در بحران اخیر پناهندگان سوری ایفای نقش نموده باشد. خشکسالیهایی که به فاصلهی اندکی قبل از خیزش سوریه در سالهای ۲۰۰۶-۲۰۰۷ رخ دادند، به جنگ داخلی این کشور کمک کردند. در سال ۲۰۱۵ هیلری کلینتون نیز طی یک سخنرانی اعلام نمود که تغییرات آب و هوایی یکی از عامل اصلی در ایجاد بحرانها هستند. مدتی بعد جان کری نیز در سخنرانی در نورفولکِ ویرجینیا اعلام نمود که بلافاصله قبل از شروع جنگ داخلی در سوریه، این کشور سختترین خشکسالی خود را تجربه باشد. در گزارشی که در نشریه تخصصی «PNAS» منتشر شده است به بررسی رابطه ی میان تغییرات اقلیمی و خشکسالی شدید بخشی از هلال حاصلخیز فرات و دجله در فاصلهی زمانی سالهای بین ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ می پردازد و بر این باور است که کشورهای ترکیه، عراق و سوریه تحت تاثیر وضعیت یاد شده قرار گرفتهان. نهادهای بین المللی نز در این رابطه به تحقیقات گستردهای دست زده اند، مجمع بینالمللی تغییرات اقلیمی (IPCC) نیز طی گزارشی در سال ۲۰۱۴ هشدار داده است که افزایش خشکسالی و گسترش بیابانها، میتواند به قحطی و افزایش موج فزاینده آوارگان منجر گشته و به طور غیرمستقیم در بروز جنگهای داخلی و خشونت بین گروههای اتنیکی مختلف تاثیرگذاری مستقیم داشته باشد.
به رغم آنکه بسیاری از تحلیلگران سیاسی نسبت به چنین تحلیلهایی روی خوشی نشان نمیدهند اما در عین حال به تغیرات آب و هوایی به عنوان کاتالیزوری در افزایش تنش های اتنیکی اشاره نموده و زمینه سیاسی سوریه را به عنوان عاملی که میتواند پذیرای نقش تغییرات اقلیمی باشد میپذیرند. فراتسیسکا د چاتل یکی از روزنامه نگاران فرانسوی متخصص خاورمیانه با حمایت از چنین رویکردی، نقش سیاستهای دیکتاتوری رژیم اسد (پدر و پسر) را همراه با تغییرات آب و هوایی به عنوان یک مکمل میپذیرد و براین باور است که این خشکی آب و هوا و کمبود آب نبود که به جنگ داخلی این کشور منتهی شد، بلکه شکست حکومت سوریه در در پاسخ به بحران انسانی که یکی از عوامل چکاندن ماشه قیام بود و نیز نارضایتیهایی بود که مدتها پیش در مناطق روستایی در حال پیدایش بود. پیتر گلایک رئیس انستیتوی پاسیفیک در اوکلند کالیفرنیا نیز طی گزارشی سال ۲۰۱۴ در مجله تخصصی هوا، اقلیم و جامعه گزارشی را در ارتباط ییا کمبود آب در سوریه و نقش مستقیم آن در سقوط اقتصاد سوریه منتشر نموده بود.
رشد بیسابقه جمعیت سوریه از ۴ میلیون نفر در سال ۱۹۵۰ به ۲۰ میلیون نفر در سال ۲۰۱۰، تکاپو بر سر دسترسی به منابع محدود، به افزایش نارضایتی در کشور منجر شد. در فاصله ی این ۶۰ سال اما اتفاقات فراوانی نیز روی داده بود؛ در سال ۱۹۶۳ یکی از افسران امنیتی سوریه در حسکه، طرحی را برای حل مساله کرد در سوریه مطرح نموده بود که بخشی از آن انتقال جمعیت عرب مناطق داخلی سوریه به روژآوای کردستان بود. هدف محمد الهلال هم تغییر بافت انسانی روژآوا و هم بهره گیری اعراب از امکانات آبی در غرب کردستان بود، که عملا مناطق روبه خشکی مرکزی و جنوب شرقی این کشور را از سکنه خالی کرده بود. طی سالهای بعد با افزایش میزان خشکسالی ها بخشهای فراوانی از جمعیت مناطق خشک این کشور به شهرهایی مانند دمشق و حلب، حسکه، قامیشلو سرازیر شده و این امر تنشهای اجتماعی، اتنیکی و قشربندیهای اجتماعی، نابرابریهای اجتماعی را به شدت تحت تاثیر خود قرار داد و شمار حاشیه نشینان شهری را افزایش داد. بر اساس آمار منتشر شده، حدود یک میلیون و پانصدهزار نفر از شهروندان سوریه در این بازه زمانی از مناطق خشکی زدهی این کشور به شهرهای پرجمعیت و روژآوای کردستان که از منابع آبی فراوانی برخوردار است کوچ کردهاند.
این روند در نتیجهی افزایش خشکسالیهای ممتد پیچیدهتر گشت و بسیاری از سوریها جدا از خشکسالی، همراه با دیکتاتوری بشار اسد زندگی سختی را تجربه کردند. رهبری ضعیف، اختلافات طبقاتی و نابرابری اجتماعی، رشد شدید جمعیت و عدم توان دولت در زمینه ی فراهم سازی آسایش اجتماعی شهروندان ماتریکس پیچیدهای را از عوامل تاثیر گذار بر جنگ داخلی سوریه به نمایش میگذارد که بخش بزرگی از آن منتج از تغییرات آب و هوایی بوده است. از همین رو میتوان بر احتمال تاثیر روند درازمدت کمبود باران و افزایش گرمای منطقه در ناآرامیها تاکید نمود.
با توجه به وضعیت حاد آب در ایران، گسترش بیایانها، خالی شدن سکنه نواحی مرکزی و جنوب شرقی این کشور و انتقال تقربیا تمامی آبهای شرق کردستان به نواحی داخلی ایران آیا میتوان به اتفاق افتادن چنین روندی در ایران نیز اشاره داشت؟ آیا بر مبنای گزارش مجمع جهانی اقتصاد، میتوان گفت که تاثیرات قابل انتظار تغییرات اقلیمی بر امکانات کشاورزی و دسترسی به آب میتوانند به جابجاییهای ناگهانی و کنترلنشده انجامیده و متعاقبا به گسستهای اجتماعی و افزایش تنشها، خصوصا در ایران منجر شوند؟
وضعیت آب و هوای ایران
ایران حداقل از دو دهه گذشته با مشکل کم آبی روبرو بوده است و در نتیجه آن بیابانهای این کشور پیوسته افزایش داشته است. خشک شدن تالابهای داخلی، خشک شدن هامون، بیآبی رودخانههای فصلی، به تلاشهای دولت مرکزی برای کنترل این پدیده جغرافیایی منجر و مهمترین بعد ان تلاشها خود را در صنعت سدسازی جلوه گر ساخته است؛ همین امر نیز در نهایت به عنوان بخشی از روند مداخله در طبیعت، مشکلات جدیتری را رقم زده است که این امر نیز به پیامدهای اجتماعی و انسانی منفی بسیاری متهی شده است. طبق گزارش نمایندۀ عمران سازمان ملل گری لوئیس، اکنون ۸۰ درصد سرزمین ایران را مناطق خشک و نیمه خشکی تشکیل می دهند؛ که پیوسته این مناطق در حال از دست دادن اندک جمعیت خود هستند؛ فرسایش سالانه خاک ایران ۱۵ تن در هکتار ارزیابی شده است که سه برابر متوسط فرسایش جهانی است و میزان تبخیر آب نیز سه برابر متوسط جهانی ارزیابی شده است، این میزان تبخیر در حالی است که متوسط بارندگی یک سوم متوسط بارندگی جهان میباشد. این امر از چنان اهمیتی برخوردار است که گری لوئیس اظهار داشته است که ایران با پدیده تغییر اقلیم روبرو است، برخی از کارشناسان نیز این رویکرد را خوش بینانه قلمداد کرده و از آن به عنوان نابودی سرزمین ایران یاد می کنند.
طی گزارش منتشر شدهای در ۸ مرداد (۳۰ ژوئیه) سالجاری از سوی خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا، آمار تکاندهندهای به نقل از مرکز ملی خشکسالی و مدیریت بحران سازمان هواشناسی درباره پدیده خشکسالی و بیآبی در ایران منتشر شده است. بر اساس این آمار، ۹۷ درصد از مساحت ایران دچار خشکسالی بلندمدت است. طبق گفتههای رئیس این مرکز بر اساس شاخص ۱۲۰ ماهه منتهی به پایان تیر، حدود ۹۷ درصد از مساحت ایران با درجات مختلف خشکسالی بلندمدت مواجه بوده که از این میان ۵.۵ درصد خشکسالی خفیف، ۲۸.۵ درصد دچار خشکسالی متوسط ،۵۰ درصد خشکسالی شدید و ۱۳ درصد خشکسالی بسیار شدید را تجربه میکنند. این آمار با نگاهی به میانگین بارش جهانی نیز قابل مقایسه است. در حالی که میانگین جهانی بارش سالانه ۸۵۰ میلیمتر است ایران با میانگین بارش ۲۵۰میلیمتر در بخش نیمه خشک و خشک جهان قرار گرفته است. طبق برآوردهای جهانی، ایران تا سال ۲۰۲۵ به خشکسالی کامل دچار خواهد شد. عیسی کلانتری رئیس سازمان حفاظت محیط زیست ایران نیز پیشتر هشدار داده بود که ۷۰درصد مشکلات [اجتماعی] ایران نشات گرفته از آب است. کلانتری ۳۰ مهر سال ۹۶ در مجلس نیز در توضیح بحران آب اظهار داشته بود که ایران در فرسایش خاک، فرسایش جرم پلاسمای ژنتیکی و مسائل ژنتیکی و حیوانی، فرسایش پوشش گیاهی و هدر دادن انرژی، مقام اول جهان را دارد. این امر را بر مبنای اقتصاد سیاسی توسعه گرایانه خطی ایران می توان طبق توضیح کارشناسان سازمان ملل فدای محیط زیست کشورهای رو به رشد به هزینه برنامههای توسعه تفسیر کرد. توسعهای خطی و بدون توجه به محیط زیست که به سد سازی بی رویه در ایران منجر شده است.
سدسازیهای بیرویه؛ سیاستی به هزینه قربانی کردن شرق کردستان
سد سازی به منظور ذخیره سازی و آبرسانی بعد از پایان جنگ ایران و عراق در دستور برنامه توسعه گرایانه ایران قرار گرفت. با پایان جنگ و ورود سپاه پاسداران به برنامههای توسعه ایران که برخوردار از رانتهای فراوان بود، در همان ابتدا ۶ سد به حجم کل مخزنی ۱۰۴۶ میلیون مترمکعب و ۱۶ سد به حجم کل مخزن دو هزار و ۹۰ میلیون مترمکعب احداث شد. طی برنامه پنج ساله سوم توسعه ۳۵ سد با حجم کل مخزن ۱۲ هزار و ۵۵۰ میلیون متر مکعب و در برنامه پنج ساله چهارم ۳۳ سد با حجم کل مخزن هفت هزار و ۵۲۹ میلیون مترمکعب احداث شدند. آمار سدهای احداث شده بین سالهای ۱۳۶۷ تا ۱۳۸۷ در مجموع نشان دهنده احداث ۹۷ سد می باشد. ۴۶۴ سد از سال ۵۸ تا ۷۶ در دست ساخت بوده است که از این رقم ۳۸۸ سد مورد بهرهبرداری واقع شده است. ۳۷۸ سد در بین سالهای ۷۷ تا ۸۴ در دست ساخت قرار داشته که ۱۶۸ سد به بهرهبرداری رسیده است. اما ۳۳۷ سد بین سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۲ در دست ساخت قرار داشته که فقط ۱۶ سد به بهرهبرداری رسیده است. بین سال ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶ برای احداث ۴۰ سد بازنگری صورت گرفت و اهداف این سدها تغییر یافت، اما در مجموع ۳۰ سد در دولت یازدهم به بهرهبرداری رسیده است. نکته مهم در این میان، به دلیل تغییرات آب و هوای ایران، اکنون تنها ۴۱ درصد سدهای کشور دارای آب کافی بوده و ۵۹ درصد سدهای ایران خالی میباشند.
در این میان استان سنه (کردستان) با ۳۴ سد در دست ساخت و مطالعه و مورد بهره برداری، استان اورمیه (آذربایجانغربی) با ۳۱ سد در دست مطالعه، ۹ سد در حال اجرا و ۲۲ سد بهره برداری شده، استان ایلام با ۱۵ سد در دست ساخت و بهره برداری شده، کرماشان ۳۶ سد در دست مطالعه، ساخت و بهره برداری شده رقم بزرگی از سدهای ساخته شده را به نمایش میگذارند که بخش بسیار بزرگی از آبهای جمع آوری شده آنها از طریق تونل و لوله هایی با قطر بزرگ به مناطق خارج از کردستان و به ویژه تبریز، خوزستان، زنجان و در مراحل آتی سمنان هدایت می شود.
مهاجرتهای ناشی از کم آبی و تغییر آب و هوا
آمارها در رابطه با تهدیدات خشکسالی و بی آبی در ایران و تاثیر گذاری آن بر تغییر ساختار دمگرافیکی این کشور و شرق کردستان مختلف هستند. طبق برخی از آمارهای متشر شده از سوی حکومت ایرانی، خشکسالی کنونی و بی آبی در مناطق داخلی و مرکزی ایران بیش از ۳۷ میلیون نفر را تهدید می کند، عیسی کلانتری رئیس سابق سازمان حفاظت محیط زیست طی مصاحبه ای با پایگاه تحلیلی ندای ایرانیان اظهار داشته است که در صورت تداوم وضعیت خشکسالی و کم آبی در ایران قریب ۷۰ درصد یعنی جمعیتی معادل ۵۰ میلیون نفر برای زنده ماندن در کشور مهاجرت خواهند کرد.
آمارهای منتشر شدهی دیگری نشان میدهند که ایران طی دو دههی اخیر شاهد مهاجرت بیش از نیمی از جمعیت روستاها (یعنی ۱۱ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر) به حاشیه شهرها بوده است. به رغم آنکه بخش بزرگی از جمعیت باقی مانده روستاهای ایران همچنان با کمبود آب روبرو بودهاند، اما حکومت تمامی تلاش خود را در راستای ممانعت از سرایت بحران کم آبی به داخل شهرهای بزرگ به عمل آورده است. زیرا ممانعت از این امر همانند مورد سوریه می تواند به ترکیب فقر و بیکاری، حاشیه نشینی، فقدان بهداشت و امنیت منجر و منشاء انفجارهای اجتماعی غیرقابل کنترل باشد.
نمونه دیگری را در ارتباط با سیاستهای غلط جمهوری اسلامی در ارتباط با دریاچه اورمیه می توان برشمرد که خشک شدن تدریجی آن و هم تلاش برای احیای مجدد ان مشکلات عدیده ای را ایجاد کرده است که هر دو نیز به نحو مستقیمی بر شرق کردستان تاثیرگذار بوده اند. اخیرا مدیرکل دفتر مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیط زیست در یک کنگره حزبی فاش کرده است که سنگ بنای زوال دریاچه ارومیه از همایشی در دانشگاه تبریز گذاشته شد.
محمد درویش در این رابطه اعلام نمود که در همایشی با موضوع افزایش دریاچه اورمیه در سال ۱۳۷۵ که در دانشگاه تبریز برگزار گردید، پیشنهاد شد بر روی تمامی رودخانههای منتهی به دریاچه اورمیه ۱۰۵ سد احداث گشته و نیم و اجازه ورود آب به ین دریاچه داده نشود.
اکنون با بهرهبرداری از ۱۰۶ سد بر روی رودخانههایی که در سه استان به این دریاچه میریزند خشکی این دریاچه دورنمای نزدیک مهاجرتهای وسیعی را در حداقل ۴ استان نمودار کرده است. سعادت، استاندار پیشین استان اورمیه مرداد ماه ۹۶ اذعان داشته بود که در صورت بحرانیتر شدن وضعیت دریاچه اورمیه، پنج تا شش میلیون نفر از ساکنان حاشیه آن مجبور به مهاجرت خواهند شد. حسن روحانی نیز در این باره اظهار داشته است که اگر دریاچه اورمیه نجات داده نشود میلیونها انسان باید خانه و زندگیشان را ترک کنند. تنها بحث این استان نبوده، بلکه به دلیل انتشار توفان نمک زندگی مردم از بین رفته و تمام کشاورزی اطراف استان را از بین خواهد برد.
در خصوص موج مهاجرت روستانشینان به حاشیه شهرهای بزرگ و مناطق پر آب زاگرس و شرق کردستان کارشناسان براین باورند که تداوم خشکسالی معیشت و اقتصاد کشاورزی ایران را در مناطق گسترده ای به نابودی کشانیده و موج بزرگی از مهاجرت روستانشینان ایران را در بر می گیرد. تعداد این مهاجران که می تواند ده درصد از جمعیت کل ایران را تشکیل دهد وضعیت بغرنج شهرهای ایران و برخی از نواحی شرق کردستان را بسیار پیچیده می نماید. استان اورمیه، نواحی شرقی استان سنه و استان کرماشان به شدت از این مساله تاثیر پذیر خواهند بود.
جنگ ومنازعات اتنیکی بر سر آب
کارشناسان بسیاری بر این باورند که نه فقط خطر وقوع درگیری های منطقه ای در نتیجۀ بحران آب در ایران بسیار جدّی است، بلکه راه حلهای این بحران را نیز -سدسازی نیز ناکارامد قلمداد کرده و براین باورند که سد سازی تلف کنندۀ اصلی ذخایر آب در ایران است. علی کشتگر، فعال سیاسی و مهندس کشاورزی، براین باور است که هر چند جنگ آب هنوز ابعاد وسیعی به خود نگرفته است اما این جنگ در ایران آغاز شده است، از نظر کشتگر هم اکنون خوزستانی ها از این بابت ناراضی هستند که ذخایر آب آنها به سمت دشت های مرکزی و از جمله قم سرازیر می شود. مردم یزد و اصفهان می دانند که کم آبی در یزد و بی آبی زاینده رود ناشی از مصرف آب در زمین های کشاورزی بالادستی است. بنابراین، جنگ آب در ایران نه فقط اجتناب ناپذیر است، بلکه مستعد تبدیل شدن به جنگ های اننیکی و محلی نیز می باشد. طی دو سال گذشته زد وخوردهایی در سطح منطق ای بر سر آب در مناطق مختلف ایران روی داده است. عبدالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور، مرداد سالجاری اعلام نمود که در پنج ماه نخست سال ۱۳۹۷ حداقل ۲۰ اعتراض و درگیری مرتبط با مسئله آب در ایران روی داده است. مهمترین این رویدادها خود را در نماز جمعه اصفهان نمایش داد. هم تجمعهای اعتراضی در مورد کمآبی در برازجان مرکز شهرستان دشتستان استان بوشهر، در منطقه کازرون در استان فارس، منطقه یاسوج در استان کهگیلویه و بویر احمد و شهر سامان در استان چهار محال بختیاری نیز مواردی از این دست بوده است. این امر در حالی است که در شرق کردستان به رغم اطلاع از دزدی آب شرق کردستان و انتقال آن به نواحی مرکزی ایران، به دلیل سیاستهای بسیار امنیتی هیچ مجالی حتی برای اعتراض نیز موجود نمی باشد.
آینده شرق کردستان
به دلیل شکنندگی ساختار قدرت و نارضایتی های اتنیکی و مذهبی در ایران مساله بحران آب میتواند تشدید کننده معضل ناشی از تغییرات آب و هوایی به شمار رفته و حتی به عنوان کاتالیزوری برای بحران عمل نماید. مسیر هدایت شده آبهای شرق کردستان به نواحی مرکزی و داخلی ایران، تونلهای بزرگ ایجاد شده از پیرانشهر به نقده، تونلهای طویل و بزرگ آب از سد داریان به منطقه کرمانشاه و از آنجا به مناطق خوزستان، سدهای منطقه مرگور در نزدیکی ارومیه و سد زاب کوچک در نزدیکی سرشت و موارد بسیار دیگری علاوه بر آنکه به تخریب اکولوژی منطقه منجرمیگردند، حاکی از نقشه وسیعتری برای پیشبرد سیاست مبتنی کشتار سفید در شرق کردستان است که می تواند سیاستهایی همانند دیکتاتوری همتای خود را در سوریه به دنبال داشته باشد. مهاباد و سنه و نمونه پیشین آن، یعنی کرماشان اکنون در معرض سیاستهای تغییر بافت دموگرافیکی خود قرار گرفته و دامنه آن روز به روز نیز وسعت بیشتری به خود میگیرد. از همین رو، در برههای که گسستهای سیاسی در میان نیروهای پراکنده کردستان حول مسائل ناشی از خود بزرگبینی روز به روز بیشتر میشود، حکومت با فراغ بال و از طریق سیاستهای خزنده خود به کشتار سفیدی دست زده است که تا سالهای آینده می تواند کل مساله کرد در شرق کردستان را وارد تغییری در منازعات فضا، جمعیتی نماید، که این امر در نهایت به پاک شدن کل مساله کرد در شرق کردستان منتهی می شود. این آینده خطرناک اگر در مقطع کنونی به یکی از مباحث اصلی جنبش آزادیخواهانه و ملی کرد در شرق کردستان تبدیل نگردد، در سالهای آینده تمامیت آن را تهدید خواهد کرد.