خبات آندوک: باید فاشیستها ریشه‌کن شوند، زیرا آنها تلاش دارند تا همه را ریشه‌کن نمایند | بخش دوم و پایانی

... اکنون در ترکیه هیچ کس از این وضعیت رضایت ندارد. اگر انسان، انسانیتی داشته باشد، دمکرات باشد و ضد فاشیست باشد و میهن دوست باشد مهم نیست که در کجا باشد. زیرا انسانها نمی‌توانند در وضعیت فاشیستی حیات داشته باشند ...

   عضو شورای رهبری کنفدرالیسم جوامع کردستان خبات آندوک در برنامه ویژه سترک تی‌وی به پرسش‌های انس یلدز پاسخ گفت. بخش دوم و پایانی این مصاحبه به زبان فارسی منتشر می‌گردد.

   خبات آندوک عضو شورای رهبری ک.ج.ک با اشاره به تصرف شهرداریهای حزب دمکراتیک خلق‌ها گفت: آنجه که در برهه کنونی انجام می‌شود جنگی برای نسل‌کشی است. آندوک در این رابطه اظهار داشت که هیچ کس نباید خود را خارج از این جنگ ببیند. زیرا این جنگ، جنگی تمام عیار علیه کردها است.

   انس یلدز: آیا این مساله می‌تواند برای حزب جمهوری خلق به یک تجربه بدل شود؟

   خبات آندوک: تمامیت این مساله یک تجربه به شمار می‌رود. در برهه انتخابات، آ.ک.پ/ م.ه.پ با زبان متمایزتری سخن می‌گفتند، اظهار داشتند که ما حزبی متعلق به همه هستیم. کردها نیز به آنها رای دادند، کردها انتخاب کنندگان فهمیده‌ای هستند. می‌دانستند که از رای خود چگونه استفاده کنند. در این میان سوالی مطرح می‌شود که این احزاب تا چه اندازه پایبند سخنان خود هستند؟ تا چه میزان پایبند گفته و عمل خود هستند؟ اکنون این مساله به آزمون باید کشیده شود. اکنون هم کردها انان را در معرض آزمون گذاشته‌اند و هم نیروهای دمکراسیخواه ترکیه و هم نیروهای بین‌المللی اکنون آنها را رصد و کنترل می کنند. اما در مقطع کنونی حزب خلق جمهوری در معرض آزمون بزرگی قرار گرفته است. هیچ کس حزب دمکراتیک خلق‌ها را به آزمون نمی‌گیرد که این حزب چکار می‌کند و نمی‌کند. این حزب با جنگ روبروست. تلاش برای نابودی این حزب در جریان است. آنها نیز همانند یک انسان شرافتمند تلاش می‌کنند، مقاومت می‌کنند. حزب دمکراتیک خلقها بر مبنای خط‌مشی خود، بر مبنای اتمسفر خود و شرایط موجود به مبارزه خود ادامه می‌دهد. تمامی مقاومت و بیانیه‌ها‌ی این حزب نشان دهنده این موضوع هستند. اکنون نظر و عمل حزب دمکراتیک خلق‌ها یکی است. حزب خلق جمهوری و احزاب دیگر دست اینگونه نیستند. از سوی دیگر هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند. در سخن دمکراسیخواه بوده و در عمل از نظر آنان نباید هیچ کس به خیابان بیاید. پس فاشیسم چگونه از میان خواهد رفت؟ این حزب می‌گوید این مساله [تصرف و کنترل شهرداریهای شمال کردستان] یک کودتا است و باید در مقابل کودتا چنین و چنان کرد. رفتن به خیابان‌ها را همانند خطایی برای خود تلقی می‌کنند. درست، اما حتی این نیز درست نیست، کلیچداراوغلو خود همانند یک حزب از صبح تا غروب که در خیابانها نیست، برای نمونه برای ارن اردم از آنکارا تا استانبول راهپیمایی کرد، میلیونها نفر از اعضای حزب خلق جمهوری را به خیابانها کشاند، پس این عمل چه بود؟ برای مسائل اکولوژیک به خیابانها می‌آیند، بدون تردید عملی درست است، چرا برای برخی افراد یا مسائل به خیابان آمدن مشروع است. در این زمان است که کردها می‌گویند: نگرش این حزب نیز همانند دیگر احزاب است.

   چرا شهرداری های کردها را تصرف می‌کنند اما به شهرداریهای دیگر کاری ندارند؟ چرا در آنجا آمدن به خیایان اشکالی ندارد اما در اینجا اشکال دارد؟ در این مواقع ذهنیت آنان نیز همانند ذهنیت آ.ک.پ/م.ه.پ است. عناوین آنها از یکدیگر متمایز و مجزا هستند اما در اصل همانند یکدیگر هستند. هنوز هم فرصت باقیست. تجربه اتمسفر موجود  ٢٣ ژوئن، ٣١ مارس وجود دارد که چگونه تمامی نیروهای خارج از آ.ک.پ/م.ه.پ به اتحادی در مقابل این دو دست زده بودند. این اتحاد در راستای رهایی از فاشیسم بود، اکنون نیز فرصتی تاریخی است.  همانگونه که ٢٣ ژوئن برای آ.ک.پ/م.ه.پ به کودتایی بزرگ تبدیل شد، این امر نیز فرصتی بزرگتر است. زیرا بیعدالتی بزرگی است که هیچ کس نگفته است که دست شما درد نکند. تمامی این فرایند اشتباه است. تمامی این فرایند یک کودتا است. فرصتی برای رهایی از فاشیسم آ.ک.پ/م.ه.پ و پرینچک است. می‌توانند چنین کاری را انجام بدهند، اما نمی‌کنند. من خودم بر این باورم؛ این اقدامات سوء و مشهود را انجام می‌دهند که همه می‌گویند: این اندازه نیز امکان ندارد. همه می‌توانند انتقاد بکنند. چنین مساله‌ای عادی است و در صورتیکه انتقادی در جریان نباشد غیر عادی است. انتقاد بدین شکل می‌تواند وجود داشته باشد. اینکه چه باید کرد، اگر چنین عمل نکنند آیا حزب دیگری به میدان می‌آید یا نه مایه بحث است. حتی اگر به موفقیت نیز دست یابند به زور اخراج می‌شوند. به آنها احتیاج دارند اما اخراج می‌شوند. نیروهای جهانی آنها را خارج می‌نمایند. شاید در میان دولت نیروهایی که مایل به اخراج آنها باشند وجود داشته باشند، ما براین مساله واقف نیستیم، اما بالاخره این مساله نیز معلوم می‌شود. آنها تلاش می‌کنند تا وجود نارضایتی و ناراحتی بزرگی را نسبت به این حاکمیت نشان بدهند.

   از سوی دیگر در بخشهای اجتماعی نیز سیاست انتظار ایجاد شده است. میل به تغییر و دگرگونی وجود دارد، اما از سوی دیگر این میل و خواست تغییر و دگرگونی را به شیوه‌ای دیگر قبضه می‌کنند. ما نیز می‌گوییم؛ حقیقتی است که در ترکیه خواست و میل به تغییر و دگرگونی وجود دارد. همه منتظر و مترصد دگرگونی‌ای از این شکل هستند و به شکلی طبیعی بر عهده حزب دمکرات خلق‌ها می‌افتد، در واقع حزب دمکراتیک خلق‌ها حزب همه است. فاشیست دشمن موجودیت و بودن است. باید فاشیستها ریشه‌کن شوند، زیرا آنها تلاش دارند تا همه را ریشه‌کن نمایند. بدون هیچ تردیدی آنها حتی در رویا نیز سال ٢٠٢٣ را نخواهند دید. با اینحال کی و چگونه این مساله روی می‌دهد امری است که باید آرایش و پوزیسیون آن ایجاد شود. مباحثات مختلفی در جریان هستند. از این برهه به بعد انها هیچ انتخاباتی را در زمان معین انجام نخواهند داد.

   برای سازماندهی شهروندان، حزب دمکراتیک خلقها وجود دارد. این مساله را رهبری ما به عنوان خط سوم نامگذاری کرده است. دو خط اقتدارگرا نیز که همواره در رقابتها وجود  دارند سه حزب آ.ک.پ-م.ه.پ-ج.ه.پ هستند. ذهنیت آنان در چارچوب دولت ترک به یکدیگر شباهت دارد. این بخشهایی که از سوی دولت اداره و مدیریت می‌شوند دیگران را بسوی نابودی و امحا سوق می‌دهند. کسانی که دمکراسیخواه به شمار می‌روند نیز باید خود صحنه را به روی خود بگشایند. حزب دمکراتیک خلق‌ها در این مسیر قرار دارد و در عمل نیز همین امر مشهود است. اکنون علیه کردها، علیه حزب دمکراتیک خلق‌ها، علیه نیروهای دمکراسی جنگ در جریان است. مقاومتی در سطح بالا در جریان است. همزمان این مساله فرصتی تاریخی نیز به شمار می‌رود. زیرا توان تفکر را نداشته و مرتبا مرتکب اشتباه می‌شوند. غیر از چماق زور، چیزی دیگری ندارند، حتی قادر به ارائه یک سخنرانی درست نیز نیستند. در مقابل این زور و سرکوب مقاومت به انحای گوناگون وجود دارد. در این مقاومت نه فقط کردها، بلکه همه دست به مقاومت می‌زنند. در هر منطقه‌ای از کردستان مقاومت در جریان است. خصوصا که در شمال کردستان و ترکیه واکنش بسیار قدرتمندی در مقابل انها وجود دارد. همه از این مقاومت بسیار شدید اطلاع دارند. ما می‌دانیم که آستانه تحمل افراد چقدر است، لازم است که با شدتی بیش از این دست به عمل بزنند.

   لازم نیست که مجددا در ارتباط با دولت ترک دست به تحلیل زد، سر تا پای دولت، دولتی نابودگر است. مساله مهم اینست که در مقابل این نابودگری چه باید کرد؟ نباید خود را دستپاچه و سرآسیمه نشان داده و بگوییم که نمی‌دانیم چرا این بلا بر سر ما فرود آمد؛ چرا ما بد شانس هستیم. در مقابل این دولت چه باید کرد؟ نمی‌توان گفت که کاش آ.ک.پ/م.ه.پ وجود نمی‌داشتند. در رویکرد جنگی‌اشان خواهان از ریشه برکندن کردها هستند؛  چه باید کرد؟ اقدامات تا سطحی انجام می‌شوند، اما کافی نیستند. خلقمان در جنگ قرار دارد،  نتایج این جنگ در این نقطه مشخص می‌شوند. شیوه‌ی نبرد و جنگ نیروهایی که با یکدیگر در جنگ هستند، نتایج و آینده را معلوم می‌نماید. جامعه ما نیز در میان این جنگ قرار گرفته است. دولت ترک بدین شیوه به حمله علیه جامعه ما نیز دست می‌زند. از همین رو ‌سرتاپای جامعه ما نیز باید آرایش جنگی به خود بگیرد. ما این جنگ را آغاز نکرده‌ایم، کردها به ناگهان خود را در میانه این جنگ یافتند و یکصد سال است که در میانه این جنگ واقع شده‌اند. حتی با بازگشت به قبل از سال ١٨٠۶ نیز می‌توان گفت که کرد و کردستان با جنگ دست به گریبان بوده است. و در چنین وضعیتی است که با مخاطب قرار دادن دولت یا می‌گوید بس است یا همه چیز را قبول می‌کند. اکنون در آمد برخی به خیابانها آمده و اعتراض خود را نشان می‌دهند. نه فقط ناراضیان به خیابانها می‌آیند، بلکه حتی کسانی که در منازلشان می‌مانند نیز ناراضی هستند. همه از وضعیت ناراضی هستند. حتی گفته می‌شود که خود اعضای آ.ک.پ ناراضی هستند. در این میان توهینها و بیعدالتیهای فراوانی را شاهد هستیم. از کردها در هراس هستند، از حزب دمکراتیک خلق‌ها بسیار می‌ترسند. از خیابانها در هراس هستند. زیرا گفته‌های ما آنها را آچمز کرده است و نمی‌توانند سر بلند نمایند. جنگ علیه کردها در جریان است و اکنون در شرنخ و بوتان و در هر منطقه دیگری جنگ در جریان است. کرد و کردستان در آستانه نابودی است، آنها تلاش دارند تا در کلان شهرهایشان زندگی آسوده‌ای را در پیش گرفته و در کردستان نیز زندگی با نابودی و زهر همراه گردد.

   کردها برای دستیابی به راه حل به نبرد پرداختند. کردها به انحای مخنلف به مقاومت و مبارزه دست زدند و مقاومت ١۵ اگوست بدین شکل روی داد. پیش از این روند حزبی شدن بدین شیوه انجام می‌شد. دولت ترک مشخص می‌نماید که از چه طریق و راهکارهایی مساله را حل و فصل می‌نماید. برای نمونه، مثلا ما قبول نمی‌کنیم یا خود مدیریتی را قبول می‌کنیم. مساله ما آزادی کرد و کردستان است. مساله ما آزادی کردستان و دمکراتیزاسیون ترکیه است. از سوی دیگر رهبری ما برای راه حل همواره اعلام آمادگی کرده است.تمامی پیامهای رهبری ما در در این چارچوب هستند. مساله‌ای که کردها به آن دست می‌زنند صرفا انتشار بیانیه و درخواست از دولت است. کردها تلاش می‌کنند موجودیت خود را حفظ و تداوم بخشند. این دولت زمانی که بعد از یکصد سال اعلام نمود که قادر به نابودی کردها نیستم، برای اعتراف به رسمیت شناختن کردها، به چنین امری اعتراف نکرده است. بر مبنای سیاستهای دمکراتیک به کردها حمله می‌نماید. حصر و انزوای تحمیلی بر رهبری ما، حمله به جنوب کردستان و گریلاهای ما، حمله به روژآوا همگی در چارچوبی هستند که براین باور است کردها در هر جای دنیا که باشند به ان حمله می‌کنند. تصمیم به اعتراف و به رسمیت شناختن کردها نکرده‌اند. حتی سلام آنها نیز به منظور نابودی است. می توان از طریق ملاقاتها و دیدارها اتمسفر جدیدی آفرید؛ اما معلوم نیست که این دیدارها به چه منظوری و چگونه روی می‌دهند. هزاران نفر به اعتصاب غذا پیوستند، با پیشاهنگی مادران مقاومتی رهبری شد. اما تمامی تلاشهای آنها در راستای نابودی کردها مبنی بر چگونگی نابودی حزب کارگران کردستان بوده است؛ این امر نیز با در پیش گرفتن راهکاری برای نابودی کامل در پیش گرفته شده است. در جریان فرایند راه حل تلاش نمودند تا گونه‌ای سرآسیمگی، به فریب دست بزنند. خواستند ذهن کردها را مغشوش کنند. اما در مقابل تمامی محاسبات خود را بر مبنای جنگ قرار دادند. تلاشهای جاسوسی و جنگ ویژه را به پیش بردند. هر کسی دستور کار ویژه‌ای دارد؛ دستور کار کردها نیز مقاومت است. از همین رو با درهم شکستن تلاشهای اردوغان در عراق، در سوریه و ترکیه و... منطقه می‌تواند به صلح و آرامش دست یابد.

   در این میان کردها و حزب دمکراتیک خلق‌ها نیز بر مبنای شرایط دست به عمل زده و تا آخرین نفس، مقاومت کنندگان و بیانیه‌های آنان بر این مبنا خواهد بود. نظر و عمل حزب دمکراتیک خلق‌ها یکی است. اما نظر و عمل حزب خلق جمهوری و دیگر احزاب هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارد. در نظر و سخن دمکراسیخواه هستند؛ اما در عمل بدینگونه نیستند. در اینصورت فاشیسم چگونه از میان می‌رود؟ مگر خود آنها نمی‌گویند که کودتایی روی داده است؟ می‌گویند که در مقابل کودتا باید چنین و چنان کرد. اگر به خیایانها نریزند، اگر این مساله را همانند خط قرمزی برای خود نبینند، این مساله خاتمه می‌باید، اما اینگونه نیستند. کلیچداراوغلو خود در این میانه و همراه با نمایندگان خود از صبح تا دم غروب برای ارن اودم به خیابانها امدند. از آنکارا تا استانبول حرکت کردند و با میلیونها نفر از اعضای حزب خلق جمهوری به خیابانها ریختند. برای مسائل اکولوژیک به خیابانها می‌ریزند، بدون گمان این مسائل خوب هستند. کردها نیز می‌گویند که نگرش این حزب نیز همانند احزاب دیگر است. چرا شهرداریهای دیگر احزاب را تصرف نمی‌کنند و فقط شهرداریهای کردها را قبضه می‌کنند. این مساله نیز در نوع خود تبعیض است. چرا برای آن مساله خیابان باید وجود داشته باشد اما در اینجا برای کردها ریختن به خیابانها ممنوع است. ذهنیت آنها نیز همانند ذهنیت آک.پ/ م.ه.پ است. اما هنوز نیز این فرصت را دارند. هنوز نیز آن اتمسفر ٢٣ ژوئن و ٣١ مارس در جریان انتخابات، به عنوان نیروهایی که خارج از مدار آ.ک.پ/م.ه.پ شکل گرفتند، برای رهایی از شر فاشیسم وجود دارد. فرصت تاریخی هم اکنون است. در این برهه زمانی است. ٢٣ ژوئن همانگونه که به فرصتی بسیار بزرگ تبدیل شد، برای آ.ک.پ/ م.ه.پ نیز ضربه‌ای بزرگ بود. اگر مشاهده شود امروزه هیچ کس نمی‌گوید که [آ.ک.پ/ م.ه.پ با تصرف شهرداریها] به کار خوبی دست زده اند. سر تا پای این اقدام اشتباه و یک کودتا تلقی می‌شود. اما آنها [حزب خلق جمهوری] خود را قدرتمند ارزیابی کرده و بنابه دلایل مختلفی دست به اقدامی نمی‌زنند. به رغم آنکه فرصت تاریخی بسیار بزرگی پیش رو است که می‌تواند از این فرصت به صورت بهینه استفاده شده و این دولت-ملت و جغرافیا را فاشیسم آ.ک.پ/م.ه.پ و پرینچک رها نماید.

— پیش از این اطلاعاتی به بیرون درز کرد که از اول آوریل تمهیداتی برای این مساله [تصرف شهرداریها] اندیشیده شده بود. شهروندان اسنادی را در این زمینه به وزیر کشور فرستاده بودند. در ٣١ مارس انتخابات پایان یافت. با کمی دقت می‌بینیم که ٣١ مارس مصادف با روز شنبه بود. انتخابات ٣١ مارس انتخابات نبود. ما به خوبی بر این نکته واقف هستیم. در میان این جنگ کردها برخی نواحی را قبضه کردند، اما اکنون نیز جنگ ادامه دارد. و آنها سیاست مبنی بر چگونگی پیروزی در این جنگ را دارند. در جریان این جنگ موجود آیا می‌توان از احتمال انتخاباتی در آینده نزدیک سخن گفت؟

   بدون هیچ تردیدی آنها نمی‌توانند رویاهایشان را برای سال ٢٠٢٣ تعبیر کنند. در این نکته تردیدی نیست. اما چگونگی آن، زمان آن و در چه موقعیتی باشد فعلا معلوم نیست؛ تلاش دارند تا اکنون موقعیت خود را ایجاد کنند. مباحثات متفاوتی وجود دارند، اما این نکته مسلم و قطعی است که نمی‌توانند در سال ٢٠٢٣ به رویاهایشان دست یابند. از همین ساعت به بعد، هیچ انتخاباتی را در زمان مقرر به چشم نخواهند دید. این خلای را که درصدد پر کردن آن هستند از سوی حزب دمکراتیک خلق‌ها پر می‌شود. حزب دمکراتیک خلق‌ها نمایندگی همان خطی را بر عهده دارد که رهبری ما از آن به عنوان خط سوم یاد کرده است. دو خط مشی دیگر نیز در این میان وجود دارند که همواره در میانه رفاقت و عداوت، به جنگ برای قدرت دست می‌زنند. این مساله با خط آـ.ک.پ/ م.ه.پ و خلق جمهوری  به پیش برده می‌شود و آنها نمایندگی این خط‌مشی را برعهده دارند. در چارچوب ذهنیت دولت ترک آنها مشکلی ندارند. اما مساله اساسی اینست که بخشهایی از جامعه که از سوی دولت مورد تجاوز قرار می‌گیرند در سخن دمکراسیخواه هستند. حزب دمکراتیک خلق‌ها نیز در برابر این ذهنیت و درک قرار گرفته است و بر عمل سیاسی نیز سایه افکنده است. هم اکنون در مقابل حزب دمکراتیک خلق‌ها، کردها و همزمان علیه تمامی نیروهای دمکراسیخواه جنگی در جریان است. هم اکنون فرصت و موقعیت تاریخی وجود دارد، زیرا هم اکنون تفکر آنها متوقف و مرتبا اشتباهات خود را تکرار می‌کنند. غیر از چماق سرکوب هیچ ابزار دیگری در دست آنها نمانده است. از هیچ گفته و ایستار درستی برخوردار نیستند. همزمان روح درستی نیز برای رتق و فتق امور وجود ندارد. همه بر پستی و حقارت انها واقف هستند. همه می‌توانند این مساله را به خوبی درک کرده و در این راستا تنها دستمایه آنان سرکوب است. بدین منظور نیز ما راهکارهای مختلفی را در دست داریم. نه فقط حزب دمکراتیک خلق‌ها و شمال کردستان در مقابل آنها قرار دارند بلکه بخشهای دیگر کردستان نیز در مقابل آنها مقاومت می‌کنند. در هر منطقه‌ای در مقابل آنان موضعگیری وجود دارد. اما هم اکنون در شمال کردستان و ترکیه در مقابل آنان موضعگیری شدیدی وجود دارد. ما می‌دانیم که خشم فروخورده شدیدی نیز وجود دارد، اما لازم است که اقدامات عملی بیشتری صورت گیرد. برهه کنونی فرصتی است و موضعگیری در مقابل چنین حرکتی ناروایی، چنان روا و مشروع است که می‌توان از طریق آن پیروزی بسیار بزرگی را کسب کرد.

— در مقابل این بیعدالتیها نه فقط خلق در شمال کردستان، بلکه نیروهای دمکراسیخواه در ترکیه باید چکار کنند؟

   باید [موضع] خود را مشخص کرده و مشخص نیز کرده‌اند. مشاهده می‌شود که همواره بیانیه‌های بسیار شدید الحنی را صادر کرده و موضع خود را اعلام کرده و هدفی را پیش روی خود گذارده و اعلام می کنند که بار دیگر شهرداریهای خود را بدست می‌گیرند. از آنجا که این شهرداریها متعلق به خلق هستند هیچ کس نمی‌تواند انها را تصرف کند. خلق می‌گوید که از این شهرداریها صیانت به عمل می‌آورد. مساله صرفا شهرداریها نیستند، بلکه مساله صیانت از خود است. زیرا این مساله حمله به کردهاست. زیرا کردها به رسمیت شناخته نمی‌شوند، شهرداریهای انان را نیز به رسمیت نمی‌شناسند. اگر به وجود کردها اعتراف می‌شد، اراده کردها و شهرداریهای انها نیز به رسمیت شناخته می‌شد. از انجا که می‌دانند این مساله حمله‌ای به موجودیت آنهاست از پذیرش آن سرباز زده و می‌گویند ما نیز در مقابل انها ایستادگی خواهیم کرد. بر این مبنا موضعگیری بسیار شدیدی وجود دارد و مشخص است که این موضعگیری شدیدتر نیز خواهد شد.

— چرا در مناطقی مانند ترابوزان، سینوپ و سامسون شهرداریها تصرف نمی‌شوند؟

    چنین چیزی در آنجا امکان ندارد. زیرا وضعیت موجود به معنای حمله و جنگ علیه کردهاست. این جنگ، جنگی نابودگرانه است و کردها نیز به خوبی بر این مساله واقف هستند. در این رابطه لازم نیست تحلیلهای جدیدی را در راتباط با دولت ارائه داد. سرتاپای دولت ترک، دولتی نابودگر است. مهم چه باید کرد در مقابل این نابودی است. ما نمی‌توانیم خود را مشغول این نکته نماییم که چرا دولت ترک به ما حمله کرد و چرا ما چنین مصیبت زده هستیم. مهم اینست که در مقابل فاشیسم چه باید کرد. نباید آرزو داشت که آ.ک.پ/ م.ه.پ وجود نمی‌داشتند، زیرا این حمله نابودگرانه وجود داشته و ما زیر ضرب حمله قرار گرفته‌ایم. تمامی رویکرد آنان رویکردی جنگی بوده و تلاش دارند تا ما را از ریشه برکنند. بدین منظور باید چکار کرد؟

    تلاشهایی در این راستا جریان دارند. اما این تلاشها کافی نیستند. باید این تلاشها تقویت شوند. خلقمان درگیر یک جنگ است. نتیجه این جنگ از طریق این آزمون مشخص می‌شود. عملکرد نیروهایی که با یکدیگر درگیر جنگ هستند، آینده را مشخص می‌نماید. اگر خلقمان درگیر جنگ بوده و دولت ترک بدینگونه به جامعه ما حمله می‌کند، لازم است که تمامی بخشهای جامعه ما نیز وارد موقعیت جنگی شوند. ما آغازگر این جنگ نبوده‌ایم، این جنگ وجود داشته است. کردها خود را در میانه جنگ یافته‌اند. حداقل یکصد سال است که در این جنگ هستند. از سال ١٨٠۶ به بعد، کرد و کردستان در درون این جنگ قرار داشته است. هر کسی نیز که در این میان گفت دیگر بس است، گام در راه از ریشه برکندن این دولت گذاشته است. در شمال کردستان این خلق به مقاومت دست زده و این مقاومت برای ادامه حیات دولت ترک بسیار مهم است.  کردها می‌توانند آنها را از ریشه برکنده و در آنصورت موقعیت را در دست بگیرند. بدون تردید چنین موقعیتی وجود دارد، اما باید ان را برسمیت شناخته و خلق کرد را همانند خلقی که درگیر نبرد است، از همین رو نحوه و چگونگی اجرای این جنگ بسیار مهم بوده  و عملکرد خلقمان در شمال کردستان برای بقای دولت ترک و فاشیسم نقشی تعیین کننده دارد. اکنون شماری از مردم به خیابانها آمده و نارضایتی و اعتراض خود را نشان می‌دهند، اما افرادی که به خیابان آمده‌اند، تنها افرادی نیستند که از این وضعیت ناراضی هستند. همه از وضع موجود ناراضی هستند. حتی خود اعضای آ.ک.پ نیز ناراضی هستند. زیرا مرتکب بی‌عدالتی شده و در این راستا کردها را مورد توهین و آزار و اذیت قرار می‌دهند. اگر بر این مبنا عمل نمایند و به خیابانها بریزند می بینند که چگونه وضعیت تغییر می‌کند. آنها بشدت از حزب دمکراتیک خلق‌ها، از خلق کرد و به خیابان آمدن خلق در هراسند.

   آنها براین باورند که هیچ کس جرات مخالفت با عمل آنها را ندارد. جوی ایجاد کرده‌اند که هیچ کس جرات مخالفت را نداشته باشد. سلیمان سویلو گفته است: آنها [کردها] با ما هستند و به ما کمک می‌کنند. خود این گفته توهین به خلق است، مگر نه اینکه به رغم چنین سخنانی خلق با شمار فراوانی به خیابان نیامده است؟ بدینگونه در امد، وان و ماردین جنگی را علیه خلق براه انداخته‌اند. جنگی در شرنخ در جریان نیست، در منطقه باتمان نیز جنگی وجود ندارد. در هر منطقه‌ایی و هر جایی، کرد و کردستان در مواجهه با اشغالگری است. میلیونها کرد اکنون در کلان شهرهای ترکیه حضور دارند و انچه که آنها را به هراس می‌اندازد حضور کردها در این کلان شهرهاست. زیرا تلاش دارند تا در این کلان شهرها شرایط مناسبی را ایجاد کرده و در مقابل زندگی را در کردستان به کام خلق، تلخ نمایند. از انجا که وضعیت بدینگونه است، در ترکیه لازم است که خلق اجازه آسودگی در کلان شهرها را ندهد. براین باورم که اگر کردهای ما که در این کلانشهرها زندگی می‌کنند، اگر بپاخیزند، به رغم میل خود، دولت عقب‌نشینی خواهد کرد. هم اکنون ما درگیر جنگ هستیم؛ و پیش از این نیز، پیش از جنگ این عده به استانبول رفته‌اند. کردها بنابه دلایلی در تمامی جهان پراکنده شده‌اند. بدلیل جنگ و سیاستهای نابودگرانه به خارج از کردستان رفته‌اند. اکنون در حال نابودی کردها هستند و چگونه می‌توان توجیه کرد که کسانی که در این کلان شهرها هستند از نابودی خود اگاهی نداشته باشند؟ صرفا کردها هستند که می‌توانند تمامی این فرایند را دستخوش تغییر نمایند. در این میان صرفا کردها نیستند که از این وضعیت رضایت ندارند،  اکنون در ترکیه هیچ کس از این وضعیت رضایت ندارد. اگر انسان، انسانیتی داشته باشد، دمکرات باشد و ضد فاشیست باشد و میهن دوست باشد مهم نیست که در کجا باشد. زیرا انسانها نمی‌توانند در وضعیت فاشیستی حیات داشته باشند. نمی‌توان در شرایط بیعدالتی زیست. لازم است که همه از این نقطه نظر به این مساله نگاه کنند. حتی در یک رابطه دو طرفه، اگر یکی از طرفین با نگاه بالا به پایین و حاکی از حقارت به دیگر بنگرد، این رابطه امکان ندارد؛ پس چگونه است که در چنین حقارتی زندگی می‌کنند؟ فاشیسم حقارت را بر تمامی ترکیه اعمال کرده و بدین منظور لازم است که تمامی آحاد جامعه موضعی قدرتمند و صحیح را از خود نشان بدهند. همانگونه که در ٣١ مارس دولت ترک گماشتگان خود را در شهرداریها منصوب کرد؟ هم اکنون نیز رویکرد دیگر را در پیش گرفته است. در انتخابات شرکت کرده و به رغم آن محله به محله را از دست دادند. و این دومین سیاست اشتباه برای درهم شکستن آ.ک.پ/ م.ه.پ است. دست برداشتن از خودپسندی نیازمند جسارت است. در چنین وضعیتی ترکیه به سوی مصیبت و بدبختی گام برداشته و سیاستهای انان در تمامی ابعاد خود و در هر منطقه‌ای با شکست مواجه شده‌اند.