بحران مشروعیت نظام جمهوری اسلامی؛ از زلزله کرماشان تا سیل اخیر | یادداشت

به باور بسیاری از تحلیلگران سیاستهای ایران، بخش بزرگی از بحران‌های موجود در ایران ناشی از ناکارآمدیهای سپاه در حوزه‌های مختلفی است که در آن فعالیت دارد

بحرانهای موجود در جمهوری اسلامی ایران با حداقلی از تنشهای روزانه عمق خود را نشان داده و سیاستهای خارجی و اقتدار نشان داده شده از سوی این کشور را به چالش میکشند. این بحرانها طیف وسیعی از مشکلات این کشور را در حوزههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بازنمایی نموده و ناکارآمدی آن را در این حوزهها به نمایش میگذارند. این ناکارآمدی پیشرونده طی چند سالهی اخیر چنان عمیق بوده است که به بحران مشروعیت این حکومت تبدیل و حتی بنابه گفتهی مسئولان حکومتی نیز فاصلهی مردم و حکومت را طی سالهای اخیر بسیار پر رنگتر نموده است. این فاصلهی عمیق و بحران مشروعیت را چگونه میتوان توضیح داد؟ زلزلهی کرماشان در دو سال قبل و سیل روزهای اخیر چگونه بر این بحران مشروعیت دامن زده و دلایل آن را چگونه میتوان توضیح داد؟

 

در حالی که دولت اسلامی ایران حداقل بعد از حملهی دوم امریکا به عراق، سیاستهای توسعه طلبانه خود را به گونهی خزندهای در خاورمیانه و شاخ آفریقا دنبال کرده است، دیگر کشورهای مهم خاورمیانه نیز به انحای گوناگون وارد این رقابتهای منطقهای شدهاند، جنگ داخلی سوریه و یمن به عرصهای برای دست اندازیهای ایران و دیگر کشورها منتهی شده است؛ قدرتهای جهانی نیز حمایت از سیاستهای یکی از این کشور عملا زمینه را برای آغاز جنگی نیابتی در خاورمیانه آغاز کردهاند که به بهای ویرانی حداقل سوریه و یمن در برههی کنونی ختم شده است. اما حداقل تفاوت چشمگیر ایران با کشورهای دیگر منطقه در این جنگ نیابتی، اهمیت غیرقابل انکار نقش ایدئولوژی -شیعی و مبتنی بر ولایت فقیه- در سیاست خارجی این کشور است؛ امری که کشورهای دیگر تا اندازهی بسیار کمتری در سیاست خارجی خود بر آن اتکا دارند. در حالیکه کشورهای دیگر منافع ملی خود را در این جنگ نیابتی دنبال میکنند، جمهوری اسلامی ایران عملا به بهای نابودی منافع داخلی، فقر فزایندهی ساکنان این کشور و فرسودن زیرساختهای حیاتی، دامنهی نفوذ و قدرت خود را در منطقه به پیش میبرد. این ایدئولوژی که هم در عرصهی داخلی و هم در سطح منطقهای به نیروی محرکهی سیاستهای اقتدارگرایانهی جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده است با بهرهگیری از نیروی سخت آن، یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم سیاست خارجی را مدیریت کرده و هم در عرصهی داخلی ایران، بر گرهگاههای مهم سیاسی، اقتصادی، بازرگانی و تجاری، فرهنگی و زیر ساختهای کشور نیز کنترل کامل یافته است. به باور بسیاری از تحلیلگران سیاستهای ایران، بخش بزرگی از بحرانهای موجود در ایران ناشی از ناکارآمدیهای سپاه در حوزههای مختلفی است که در آن فعالیت دارد. این امر به ایجاد دولتی در دولت یا ایجاد یک دولت موازی در ایران منتهی شده است که با بهرهگیری از وسیعترین امکانات و رانتهای موجود، روند مدیریت اجرایی این کشور را همواره دستخوش چالشهایی جدی نموده است.

 

در آغاز سال جدید و در حالیکه تمامی ساکنان ایران از وضعیت اسفبار اقتصادی دلایل این وضعیت ناگوار اطلاع دارند، رهبر این کشور همراه با تهدید دیگر کشورهای رقیب منطقه این سال را 'سال رونق تولید ملی' نامگذاری کرد. اما سیل دو روز بعد در ایران و بحران ناشی از آن هر دو محور اصلی سخنان رهبر ایران را به تمامی به حاشیه برد و بار دیگر فرسودگی زیر ساختهای ایران، عدم آمادگی برای کوچکترین بحران و در نهایت رقابت شدید بین سپاه پاسداران و دولت را به نمایش گذاشت؛ امری در برهههای مهم در ایران طی چند سال اخیر به کرات تکرار شده است. اوج این رقابتها را باید در سخنرانی روحانی خطاب به مدیریت و دخالت سپاه پاسداران در حوادث مرتبط به سیل شمال ایران پیگیری کرد که متعاقب دستور محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه بخشی از جاده 'چارقلی-گمیشان' به منظور خروج آب از آق قلا منفجر و مدیریت جهادی نام گرفت.

 

نگاهی به یک پروژهی مدیریت جهادی

خط آهن گرگان-اینچه برون، به عنوان بخشی از خط‌آهن بین کشورهای ایران، قزاقستان و ترکمنستان با ۹۲۴ کیلومتر طول که ۱۲۹ کیلومتر آن در ایران واقع شده است در جریان اردیبهشت‌ سال ۱۳۹۲ و مجددا در  آذر سال ۱۳۹۳ توسط روحانی افتتاح شد. در مراسم افتتاح گفته شد که ۱۱۰میلیارد تومان دیگر برای تکمیل پروژه هزینه شده است.

 در ۲۴ آذرماه ۱۳۹۳، عبادالله عبداللهی، فرمانده وقت قرارگاه خاتم‌الانبیای سپاه پاسداران، در جریان نشستی خبری از اجرای پروژه خط آهن 'گرگان-اینچه برون' به عنوان 'اولین رکورد در کشور' یاد کرده و اظهار داشت که این قرارگاه، این پروژه را در مدت کمتر از یک سال ساخته است. رمضان شریف، مسئول روابط عمومی سپاه پاسداران نیز این پروژه را  به عنوان نقطه عطف تعامل دولت و سپاه نام برد. اما نگاهی به وضعیت این پروژه و دیگر پروژه‌هایی که از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مدیریت شده‌اند نشان میدهد که نه تنها این پروژه طی یک سال ساخته نشده است بلکه از زمان کلنگ زنی آن در سال ١٣٩٠ با حضور علی‌نیکزاد، وزیر وقت مسکن و شهرسازی، تا زمان خاتمه پروژه سه سال و نیم به طول کشیده است.

 

اکنون این پروژه 'مدیریت جهادی' که از چهارم فروردین سالجاری به بحرانیترین مسالهی سیل اخیر-تا کنون- تبدیل شده است به هجویهای برای این مدیریت جهادی در سرتاسر ایران تبدیل شده است؛ روحانی، روز جمعه نهم فروردین در جلسه شورای هماهنگی مدیریت بحران استان خوزستان اظهار داشت که از منطقه سیل‌زده در گلستان بازدید هوایی انجام داده و مشاهده شده است که شکستن جاده و راه‌آهن از تأثیری در کاهش بحران برخوردار نبوده است:‌ آب از این ور آمده آن ور، مثل یک قسمت از آب کاسه را می‌فرستید آن طرف کاسه. هیچ تاثیری نداشته است. اما در مدیریت جهادی سپاه هم ساخت و هم انفجار آن  افتخار قلمداد شده است. از جمله دیگر افتخارات این مدیریت جهادی، بنابه گفتهی نورمحمد تربتی‌نژاد، نماینده گرگان در مجلس، قرار داشتن این راه‌آهن در مسیر سیل و عدم طراحی و ساخت گذرگاه‌های آب نیز بوده است.

 

اما محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران که در ١٠ فروردین در پاسخ به این اتهامات، انفجار خط آهن گرگان-اینچه‌برون را کاری درست قلمداد کرده و اظهار داشت: منطقه کل‌آباد در شهرستان آق‌قلا دچار آب‌گرفتگی بود و این کار (انفجار خط آهن) برای سرعت بخشیدن به تخلیۀ آب از این منطقه انجام شد که موثر بود... تلاش ما این بود که آب زودتر فروکش کند. امیداریم با این کارهایی که انجام می‌شود و انفجارهایی که صورت می‌گیرد، دیگر به ما تهمت اینکه آب را از این طرف به آن طرف انتقال می‌دهیم نزنند.

 

سیاستورزی در ایران کنونی

این متلک پراکنیها در جمهوری اسلامی ایرانی از سابقه‌‌ای طولانی برخوردار است؛ بارزترین نمونهی آن اشاره به تدارکاتچی بودن رئیس جمهوری از سوی محمد خاتمی، برادران قاچاقچی از سوی احمدینژاد و متلک پراکنیهای روحانی و سپاه به یکدیگر است، که حول مسالهی برجام، خروج آمریکا از آن، آماده سازی انفجار میتینگ سازمان مجاهدین خلق در اروپا از سوی سپاه و مسالهی سیل آق قلا کاملا وجه بیرونی یافته است. اما باید این امر را در ستیزه برای کسب قدرت کامل در ایران توجیه نمود. در حالیکه سپاه پاسداران در دورهی نخست ریاست جمهوری احمدی نژاد دست بالا را در تمامی ساختارهای ایران کسب نمود، در دورهی دوم با محدودیتهایی مواجه و در دوره ریاست جمهوری روحانی که در صدد ایجاد یک دولت کاملا بوروکراتیک برآمده بود، این نهاد امنیتی-نظامی ایرانی موانع دیگری را فرا روی خود یافته است. مسیری که روحانی که درصدد نهادینه نمودن آن است با مسیر پیگیری شده از سوی سپاه به عنوان دولتی موازی کاملا در تضاد بوده و از سوی دیگر رقابت برای رهبری آینده ایران این رقابت را بیش از پیش فشردهتر میسازد.

 

برآمدن ابراهیم رئیسی در سه سال اخیر، تبدیل عنوان وی از حجت الاسلام به آیتالله و نزدیکی بیش از پیش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را باید در این راستا ارزیابی کرد؛ تا جایی که از سال گذشته تا به امروز از سوی نهادهای نزدیک به سپاه پاسداران دو بار مسالهی استیضاح ریاست جمهوری را مطرح و اخیرا نیز صراحتا جایگاه وی را در کنار بنی صدر عنوان کردهاند. این مساله را باید در سایهی رقابت روحانی- رئیسی تحلیل کرد که حاکی از روبرو شدن شدید سپاه با روحانی نیز میتواند تفسیر گردد. با توجه به این نشانهها به نظر میرسد که بتوان این اختلافات را  نشانههای بحران همه‌گیری قلمداد کرد که با کمترین تنش کلیت نظام را دستخوش تکانهای شدیدی مینماید. بخشی از سپاه و حلقههای ارشد آن که از پایبندی شدیدی به ضدیت با غرب و گسترش نفوذ ایران در منطقه به هر قیمتی برخوردارند، هر گونه سیاست مبتنی بر مماشات با غرب را به عنوان عدول از انقلابیگری تفسیر کرده و آن را به عنوان سازش مطرح مینمایند. این نگاه که ریشه در غرب ستیزی به جا مانده از اوایل انقلاب سال ۵٧ دارد، اکنون طی سازگاری با تشیع صفوی، رنگی رقیق از ایرانیت و آمیختگی وسیع با منافع مالی و رانتهای اقتصادی به بهای نابودی تمامی زیر ساختهای جامعهی ایران، به دولتی موازی تبدیل شده است. قبضهی کامل ایران و یکپارچگی حاکمیت از آرزوهای این نهاد امنیتی- نظامی است.