پیامدهای قیام خونین خلق‌های ساکن ایران | یادداشت

... پخش سخنان ابوالفضل بهرام‌پور با عنوان کارشناس مذهبی صداوسیما در برنامه آفتاب شرقی شبکه یک که با تمسک به تفسیر قرآن کشتار گسترده و فجیع معترضان را توصیه می‌نمود، گمانه‌ای است بر رویکرد جدید حکومت و عدم مماشات با معترضان و مخالفان ...

چهل سال گذشت. تا مدعاهای خلق کورد مبنی بر جنایتکار بودن رژیم دینی ایران برای تمامی خلق‌های ایران کاملا عیان گردد. اعتراضات پنج روزه در تمامی نقاط ایران و کشتار وسیع و وحشتناکی که در مناطقی مانند استان خوزستان با سرکوب سنگین و قتل‌عامی تمام عیار همراه بود، برافتادن نقاب ریاکاری و فریب این حکومت را در میان تمامی خلق‌های ایران را نشان داد. از ابتدای به قدرت رسیدن حکومت دینی در ایران چهره واقعی این حکومت برای کوردها عیان بود، اما کشتارهای وسیعی که به دست این حکومت در آغاز قدرت‌گیری حکومت دینی در کوردستان روی داد، در همهمه غوغا سالاری جنگ ایران و عراق، شعارهای اسلامی و حفظ تمامیت ارضی ایران گم شد و نزدیک به نیم قرن لازم بود تا خلق‌های ایران در شهریار بیش از یک صد شهید، در خوزستان بیش از این رقم و در سرتاسر ایران قریب به ۳۵۰ شهید را برای رهایی از حکومت دینی و دست‌یابی به رهایی از این حکومت تقدیم کنند.

در نتیجه اعتراضاتی که به بهانه افزایش قیمت بنزین روی داد و سریعا در بیش از یکصد شهر ایران شعله‌ور شد، دامنه مطالبات و شعارهای خلق‌های ایران در کوردستان، خوزستان و سایر مناطق ایران فراتر از مسئله نرخ بنزین به قیام تمام عیاری تبدیل شد که اصل حاکمیت دینی و شخص رهبر ایران را نشانه گرفت. در اهمیت و قدرتمند بودن این قیام اشاره به این نکته کافی است که رهبر ایران آن را توطئه‌ای بسیار عمیق و خطرناک خوانده و با استفاده از کلید واژه‌هایی مانند اشرار، کینه‌ورزان و انسان‌های ناباب مسئولان کشور را به حفظ تداوم  امنیت توصیه کرده و از آنان خواست تا به وظایف‌شان عمل کنند. به رغم استفاده رهبر و حاکمیت ایران از واژگان فرسوده و تحلیل رفته‌ای که در طول چهار دهه از آن به عنوان مستمسکی برای کشتار و سرکوب بهره جسته‌اند، اما قیام اخیر تکانه‌های سیاسی بسیار شدیدی را در موقعیت‌مندی سیاسی و تغییر موازنه نیروها در ایران را ایجاد می‌نماید که بدون هیچ تردیدی می‌تواند قرار گرفتن این حکومت را قراردادن  در روند فروپاشی کمک نماید.

نگاهی به گذشته

نخستین پدیده اعتراضی به حاکمیت دینی در ایران را می‌توان به سال ۱۳۷۸ منتسب نمود، در جریان این اعتراضات دانشجویان دانشگاههای تهران و تبریز مورد حمله قرار گرفتند. اما این اعتراضات فقط محدود به قشر دانشجویی بود و به سرعت از سوی نیروهای حکومتی سرکوب گردید. شعارهایی که اصل رهبری و حاکمیت دینی را هدف قرار داده بودند از طنین چندانی برخوردار نبودند. با گذشت ۱۰ سال و در جریان انتخابات ریاست جمهوری، جنبشی تحت عنوان جنبش سبز شکل گرفت که بیش از آنکه اصل نظام یا رهایی از حکومت دینی را هدف قرار داده باشد رقابتی درون حاکمیتی برای دست‌یابی به قدرت بود. شعار "رای من کو؟" بازتاب دهنده استراتژی کلان جنبش سبز بود، به رغم قلع و قمع این جنبش از سوی حکومت، اما جنبش سبز همچنان تلاش داشت تا در درون حاکمیت به کسب راههایی برای دست‌یابی به قدرت و به زعم خود اصلاح امور در ایران بپردازد. اما بنابه دلایلی فراوان و از جمله ناکارآمدی دولت و از جمله فرسودگی شدید مشروعیت سیاسی، فاصله اعتراضات سیاسی اکنون از ۱۰ سال به ۲ سال تقلیل پیدا کرده و شعارهای آن از اصلاح درون سیستمی یا رقابت درون حاکمیتی به گذار از نظام و نشانه رفتن اصل حاکمیت دینی در ایران منجر شده است.

شدت عمل حکومت دینی در مقابل اعتراض کنندگان در برهه کنونی نشان دهنده این نکته است که از سال ۱۳۷۸ تا سال ۱۳۹۸  حکومت دینی براین نکته واقف شده است که مشروعیت خود را در نزد  تمام تمامی خلق‌هایی که در چارچوب جغرافیای ایران زندگی می‌کنند از دست داده و شکاف موجود بین حاکمیت و خلق‌های ایران چنان عمیق شده است که حکومت نسبت به از دست دادن کنترل امور بسیار در واهمه است. از سوی دیگر تداوم روند اعتراضات و تغییر شعارها طی دو دهه اخیر باعث شده است که حکومت جهت کنترل هر چه بیشتر امور به رویکردهای کاملا امنیتی و نظامی رجوع کند، این امر نیز به نوبه خود به از میان رفتن موازنه قوا در درون نظام منجر گشته قیام کنندگان را بیش از پیش خشمگین‌تر و جسورتر می‌نماید. پیام میرحسین موسوی، از رهبران اصلی جنبش سبز دقیقا حاکی از گذار یک جنبش بزرگ ایرانی از اصلاح امور به تغییر نظام بوده و نشان از دگردیسی بخش بزرگی از نیروهای داخل حاکمیت دارد.

ویژگیهای پیام میرحسین موسوی

میرحسین موسوی در پیام کوتاه خود نحوه برخورد با قیام کنندگان را به کشتار میدان ژاله در شهریور ۵۷  تشبیه نموده و تلویحا خامنه‌ای را با شاه مقایسه نمود. در این پیام وی  آدمکشان سال ۵۷ را نمایندگان یک رژیم غیر دینی قلمداد می‌کند و ماموران و تیراندازان آبان ۹۸ را نمایندگان یک حکومت دینی؛ که در سال ۵۷ فرمانده کل قوا شاه بود و امروز اینجا ولی فقیه با اختیارات مطلقه. فارغ از عملکرد موسوی در دوران نخست وزیری، آنچه که در این میان حایز اهمیت است لحنی است که وی با آن خامنه‌ای را در ردیف شاه نشانده و پیامد کشتار خلق طی روزهای گذشته را همانند کشتار میدان ژاله ارزیابی می‌کند. این رویه جدید آشکارا می‌تواند نشان دهنده گسست بخش بزرگی از ناراضیان درون حاکمیتی و گذار از سیستم جمهوری اسلامی و در نهایت شتاب گرفتن مخالفت با اصل نظام نیز بازخوانی شود. این سخنان میر حسین موسوی از این رو واجد اهمیت است که جنبش سبز در میان دیگر معترضین اخیر در ایران که عمدتا جنبشی جوان و بدون رهبری و فاقد سازماندهی تشکیلاتی هستند، تنها حرکتی است که دارای رهبری می‌باشد. اهمیت این نکته در اعتراضات و خیزشهای آینده در ایران خود را نمایان می‌سازد. اگر در اعتراضات خونین سال ۱۳۹۶ خلق‌های ایران شعار گذار از جمهوری اسلامی ایران را به صورتی آشکار کلید زدند، اکنون بخش مهمی از معترضان جنبش سبز نیز پیامهای کلیدی میرحسین را مبنی بر لزوم گذار از نظام و اصلاح ناپذیری آن درک می‌کنند.

قدمهای بعدی حکومت

رهبر ایران متصدی و مسئول تمامی عملکردهایی است که در ایران روی میدهند. خامنه‌ای به عنوان معمار حکومت دینی نشان داده است که از زمان شروع اعتراضات در دانشگاههای تهران و تبریز در سال ۱۳۷۸ همواره اعمال خشونت بی پرده و عریان را به عنوان آسانترین رویکرد برای حل مسئله انتخاب و همچنان بر استفاده از آن اصرار می‌ورزد. سخنان وی در دیدار با فرماندهان و نیروهای بسیج به مناسبت چهلمین سالگرد تشکیل این نهاد شبه‌نظامی می‌تواند نشان دهنده قدمهای بعدی حکومت نه تنها در مقابله با معترضان آینده، بلکه حکومتداری در آینده ایران و مسدود کردن کامل فضای زندگی سیاسی و اجتماعی در ایران باشد که به فاشیسم مطلق حکومت دینی منتهی می‌شود. خامنه‌ای در این رابطه بر حضور بسیج در تمامی میادین دفاع سخت، نیمه‌سخت و نرم و آمادگی در تمامی محله‌های کشور، گستردگی چابکی و عدم پایبندی به امور رایج اداری تاکید می‌نماید. خامنه‌ای  با کاربرد واژه‌های نظامی و تلقی جنگ امنیتی از خیزش اخیر خلق‌های ایران، درصدد انتقال این پیام است که درصورت بروز هر گونه اعتراض دیگری، کشور به سمت جنگ داخلی رفته و وی و سیستم تحت حاکمیت وی هیچگونه ابایی از سرکوب مستقیم ندارند. پخش سخنان ابوالفضل بهرام‌پور با عنوان کارشناس مذهبی صداوسیما در برنامه آفتاب شرقی شبکه یک که با تمسک به تفسیر قرآن کشتار گسترده و فجیع معترضان را توصیه می‌نمود، گمانه‌ای است بر رویکرد جدید حکومت و عدم مماشات با معترضان و مخالفان. تغییر موازنه نیرو در سطح داخلی را از این منظر نیز می‌توان بازخوانی نمود.

با از میان رفتن مشروعیت حکومت در نواحی داخلی ایران، آرایش جدید نظامی در داخل ایران شکل گرفته و به تبع آن به تغییراتی در عرصه قدرت سیاسی و انسجام و یکدستی بیشتر منجر می‌شود. انتخابات آینده مجلس و ریاست جمهوری دو مرحله مهم در برهم خوردن موازنه قوای نیروهای داخلی در ایران را نشان داده و میتوان گفت بخشی از شعارهای معترضان سال ۱۳۹۶ مبنی بر گذار از دوگانه اصلاح طلبی- اصولگرایی عملا تحقق می‌یابد. تعمیق سرکوب و شدت کشتارها در برهه جاری می‌تواند بخشی‌هایی از معترضان را به سمت مواجهه‌ای تمام‌عیار علیه حکومت سوق دهد و حاکمیت نیز از این مقطع به بعد، با محدود‌تر کردن حلقه وفاداران خود به سوی سمت بسته‌تر کردن انتخابات و ورود جمعی وفادارتر به نهاد ولایت فقیه حرکت خواهد کرد.

چهل سال طول کشید تا ساکنان نواحی داخلی ایران چهره واقعی حکومت دینی را درک کنند، وحشی‌گریهای روی داده در جریان پنج روز از اعتراضات هر چند برای کوردها در روژهلات (شرق) کوردستان تازگی نداشت اما عمق چهره ریاکار و فریبکاریهای حکومت را برای دیگر خلق‌های ساکن جغرافیای ایران عیان نمود. به رغم آنکه قیامهای سال ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ از رهبری و سازماندهی برخوردار نبوده و همین امر باعث سهولت در سرکوب آن شده است، اما دامنه تبعات این دو جنبش گسترده و شعارهای آن موازنه قوا در درون حاکمیت را بهم ریخته و به عنوان بزرگترین دستاورد، دوگانه کاذب و فریب دهنده اصلاح طلبی- اصولگرایی را از میان برداشته است. خلق‌های ساکن در ایران اکنون واقعیت رژیم را به بهای تداوم چهار دهه سرکوب در ایران دریافته‌اند.

 خامنه‌ای همواره براین باور بوده است که یک قدم عقب‌نشینی مساوی است با عقب نشینیهای دیگر و در نهایت سقوط نظام دینی. اما این سوال اکنون بسیار مهم است که آیا این اعتراضات می‌تواند رژیم را به نخستین عقب‌نشینی وادارد؟ پاسخ هر چه باشد، نمی‌تواند این واقعیت را تغییر دهد که صحنه سیاسی ایران از دو هفته پیش فرسنگ‌ها دور شده است.