کردستان؛ پاشنه آشیل ترکیه و چشم اسفندیار ایران! | یادداشت

​​​​​​​... نگاه فاشیستی به موجودیت کردها چنان وضعیت مضحک و استهزاآمیزی به سیاستهای داخلی و خارجی دولت ترکیه بخشیده که بدون آن هیچ کدام از سیاستهای ترکی قابلیت تعریف را نخواهند داشت ...

در طی دو دهه اخیر مناسبات سیاسی، اقتصادی و نظامی ترکیه و ایران با همه فرازوفرودهایش همواره دارای یک فکت مشترک بوده است؛ مساله کرد. نقاط فصل این دو دولت یونیتر، بیش از آن چیزی است که گاها تصور میگردد. در یک رهنمود کلی، رویکرد استراتژیک ترکها با ایرانیها حول محور مسایل منطقه‌ای و در نمونه تیپیک و عینی خویش یعنی سوریه چالشی عمیق، بنیادین و ناسازه دارد. فرای همه اختلافاتی که میتوان لیست بلندبالایی از آنها را ردیف کرد، هژمونگرایی ایدئولوژیک هر یک از این دو دولت که سبقه‌ای تاریخی دارد و برآمدگاه آن را میتوان صفوی و عثمانی ذکر کرد نیز مزید بر علت میگردد تا جمع ضدین محال گردد. اگر ایدئولوژي را جنبه حیاتی و قاطعانه سیاست بدانیم که اینگونه نیز هست، برآیند نگاه و رویکرد ایدئولوژیهای نئوصفوی و نئوعثمانیگرایانه ایرانیها و ترکها گستره‌ای از مداخلات سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی است که از آسیای میانه، قفقاز، بالکان گرفته تا تمامیت خاورمیانه را پوشش میدهد که نتیجه‌ای جز بی‌ثباتی و عدم اسقترار را درپی نداشته است. اما «مساله کرد» نقطه وصل ترکها و ایرانیها و درد مشترک آنهاست. دردی که بدون دستیابی به رهیافتی بنیادین همه‌جانبه برایش همواره وجود خواهد شد و در شرایط فعلی خویش و باتوجه به رویکردهای فاشیستی هر دوی این دولتها به صورت کابوسی بی پایان و جانکاه برایشان باقی خواهد ماند. یک سده نگاه فاشیستی به موجودیت کردها چنان وضعیت مضحک و استهزاآمیزی به سیاستهای داخلی و خارجی دولت ترکیه بخشیده که بدون آن هیچ کدام از سیاستهای ترکی قابلیت تعریف را نخواهند داشت. به واقع این کردها هستند که تعیین کننده اساسی رویکردهای خارجی و تمامیت ائتلاف‌سازیهای داخلی ترکیه هستند. همین شرطی شدن به مساله کردها بود که ترکها را تا خرخره در باتلاق سوریه فروبرد و دومینووار مجموعه‌ای از مسایل و معضلات دیگر منجمله بحران اقتصادی در ترکیه را رقم زد.

کردها برای دولت ایران همان معنا و مفهومی را دارند که برای ترکها. کردستان برای جمهوری اسلامی نقش لابراتواری را دارد که همیشه محک امنیتی‌ترین پروژه‌های اطلاعاتی، نظامی و فرهنگ‌ستیزانه بوده است. میزان موفقیت‌آمیز بودن این پروژه‌ها سنجه‌ای برای ایرانشمول نمودن آنها و به صورتی بارزتر گسترش این پروژه‌های ضدخلقی در حاشیه بوده است.

از اوایل سالهای ۲۰۰۰ و همزمان با روی کارآمدن حزب عدالت و توسعه برخی تحلیلگران و حتی بعضی از محافل روشنفکری و سیاسی کرد چه در ترکیه و چه در خارج از آن نیز بر این باور بی‌پایه و متوهمانه دامن زدند که این حزب گامهایی را در جهت چاره‌یابی مساله کرد خواهد برداشت و آغازی خواهد بود بر یک سده انکار و امحای موجودیت سیاسی، فرهنگی و حتی فیزیکی کردها. نقش مخرب بارزانیها که سیاستهایشان در یک همپوشانی کامل با سیاستهای حزب عدالت و توسعه  قرار دارد در این بین برکسی پوشیده نیست. کسی باور نداشت که این حزب گرگیست در پوستین بره که از همان بدو با استثمار عواطف و احساسات دینی کوردها، مانیپلاسیون، فریب و عوامفریبی را در دستور و پلن کاری درازمدت خویش قرار خواهد داد. اکنون که سلطان عریان گشته و نقاب از چهره‌اش برافتاده است، سو‌استفاده از عواطف دینی مردم کرد اگر نگوییم به تمامی اما در ابعاد وسیعی رنگ باخته است. تنها استدلال و آرگومنانتی که برای اردوغان مانده فاشیسم است که در قالب ائتلاف جمهور نمایان گشته است.

 

نگاه و رویکرد دولت ایران نیز تفاوت چندانی با دولت –ملت ترک ندارد. به واقع تفاوت دولتهای ایران و ترک صرفا تفاوت در نوع مدرنیسم موجود در آنهاست. با کمی واکاوی و شکافت عناصر بنیادین تشکیل دهنده، درک اینکه آبشخور هردویشان فاشیسم است چندان سخت نخواهند بود. کردها برای دولت ایران همان معنا و مفهومی را دارند که برای ترکها. کردستان برای جمهوری اسلامی نقش لابراتواری را دارد که همیشه محک امنیتی‌ترین پروژه‌های اطلاعاتی، نظامی و فرهنگ‌ستیزانه بوده است. میزان موفقیت‌آمیز بودن این پروژه‌ها سنجه‌ای برای ایرانشمول نمودن آنها و به صورتی بارزتر گسترش این پروژه‌های ضدخلقی در حاشیه بوده است.

 

از دهه شصت تاکنون حتی یک روز هم در کردستان غیرامنیتی سپری نشده است. چه آنکه وضعیت موجود را بایستی نوعی حالت فوق‌العاده و یک حکومت نظامی غیرمعمول بلاوقفه به پشقراولی سپاه پاسداران و شاخه‌های امنیتی ذیربط آن توصیف کرد. اما دیالکتیک مبارزه در کردستان را نیز نباید دست کم گرفت. نگاه امنیتی به کردستان آن را به سیاسی‌ترین جغرافیای ایران صدالبته با سبقه تاریخی نیز مبدل کرده است. همه بازداشتها و دستگیریها در کردستان جنبه سیاسی دارند حتی بازداشت فعالان فرهنگی و محیط زیستی. دستگیری بیش از پنجاه تن از فعالان کردستانی در طول دو ماه اخیر خود شاهد گویای این مدعاست. تکه های پازل سیاسی، امنیتی و نظامی موجود را که جنبه های بیرونی و درونی دارد، بایستی با دقت تمام کنار هم چید. در غیر این صورت درکمان از رویدادها قشری و سطحی‌نگرانه خواهد بود. از سویی شاهد یک قلع و قمع و یا نسل‌کشی سیاسی تمام عیار در کردستانیم از سوی دیگر نیز مراکز جنگ ویژه و سپاه «سایبرین»(cyber) در داخل و خارج ایران که برخی کردنماهای متقلب نیز در آن جای دارند به شدت مشغول سمپاشی علیه جنبش آزادیخوانه کردها میباشند. در سطح کلانتر نیز ترکها از آغاز حمله مشترک به کردها خبر میدهند. در اینکه شرایط سیاسی، تاریخی، جغرافیایی و کنژکتوریل کردستان را به پاشنه آشیل ترکها و چشم اسفندیار ایرانیها مبدل ساخته هیچ شکی نیست. بودن یا نبودن این دو نیز در کردستان رقم خواهد خورد. ترکها در مواجهه با خلق کرد همه گزینه‌های موجود را آزموده، به نتیجه‌ای ملموس دست نیافته و در آخرین جدال همه چیز را از دست خواهند داد. اینکه آیا جمهوری اسلامی آنهم در این شرایط احتضارگونه خویش دست به این خودکشی خواهد زد یا خیر در طی هفته‌ها و ماههای پیش رو مشخص خواهد شد. اما همه بدانند و بدانیم آستانه صبر کردها نیز حد و حدودی دارد. کردها دیگر اسیر دو گزینه و دوگانه یا جنگ یا مرگ نیستند. گزینه‌ها برایمان اکنون بسی بیشتر از پیشند. ما دیگر به خوبی از کف و سقف مطالباتمان مطلعیم. ظرفیت‌ها، تواناییها و کمبودهای خویش را می‌شناسیم و توانایی آن را داریم مابین امیال و بودنمان تعادل برقرار نماییم. از این نظر خطای محاسباتی برای ترکها و جمهوری اسلامی میتواند بسیار گران تمام شود. بنابراین فکت کردها که آن را نقطه وصل دولت ترک و جمهوری اسلامی برشماردیم قابلیت آن را دارد که به نقطه ختم هردوی این دولتها نیز مبدل گردد.