آخرین سنگر مقاومت را تنها نگذاریم | یادداشت

میدان مقاومت خلق‌های دمکراتیک صندلی برای تماشا ندارد آنچه هست مبارز است و مقاومت، هر جا و هر مکانی عرصه نبرد است، کوه و دشت، شهر و روستا.

◼️ مقاومت گریلاهای آزادی کوردستان در قلەهای سر بە فلک کشیدە زاگرس وارد چهارمین هفتە خود گردید، طبق آگاه‌های که از مناطق جنگی به رسانه‌ها می‌رسد همچنین پیام‌های ارسالی از فرمانده‌های جبهه‌های جنگ، گریلا توانسته است نه‌تنها حملات دولت اشغالگر ترکیه را دفع نماید بلکه ابتکار عمل را در میدان در دست خویش نگه داشته هر روزه دشمن را متحمل خسارات جدی می‌نماید. در چند سال اخیر گریلا توانسته ضمن به‌کارگیر تاکتیک‌های نوین نظامی در مقابل برتری تکنیک جنگی دشمن که مداوم از طرف ناتو تقویت می‌گردد موفق عمل نمایند. در طول مبارزات آزادیخواهانِ ملت کورد با پیشاهنگی حزب کارگران کوردستان ضمن گره زدن آرمان‌هایش با آرمان و آمال انسانیت و سوسیالیسم، جهت رسیدن به دمکراسی خلقی و به دست آوردن حق برابری زنان مبارزه بی‌امانی را با دولت‌های فاشیستی منطقه و نظام سطح جهانی صورت داده. گریلا به‌ویژه در برابر حملات درنده‌خویان فاشیسم سیاه داعش به نمایندگی از تمامی خلق‌ها و بخصوص زنان جهان ایستادگی نمود و با متلاشی نمودن پایتخت آن‌ها در  شهر رقا سوریه برگ نوینی را در مبارزات انسانیت رقم زد. گریلا بر اساس فلسفه دفاع ذاتی خود را تبدیل به نیرویی مدافع آزادی‌های دمکراتیک خلقی نموده است.

گریلا بارها اثبات نموده که توانسته است این وظیفه تاریخی خود را با بهترین شیوه به انجام برساند. شکست عملیات اشغالگرانه‌ی ترکیه در سال ۲۰۰۸ در زاپ، حملات دولت مرتجع ایران در قندیل در سال ۲۰۱۱ و پیروزی‌ فوریه ٢٠٢١ در گاره و در حال حاضر هم مقاومت افسانه‌ای شاهین‌های زاگرس و جنگ خابور نمونه‌هایی از این فداکاری است. واضح است گریلا نیرویی مردمی بوده و تمامی این موفقیت‌ها میسر نمی‌شد اگر با پشتیبانی‌های خلقی همراه نمی‌گردید.

ارزش‌هایی که اینک در زاگرس از آن‌ها سیانت می‌شوند ارزش‌های بنیادی جامعه انسانی می‌باشند یعنی اصل اجتماعی بودن حیات انسان است که گریلا به نمایندگی از انسانیت از آن‌ها دفاع نموده و ارتش فاشیستی دولت ترکیه به نمایندگی از نظام سرمایه‌داری آنتی سوسیالیسم و نئولیبرالیسم درصدد نابودی آن می‌باشد. واضح است نظام امپریالیستی جهانی که هدفش ایجاد بازاری برای انباشت سرمایه بیشتری است با فروریزی ساختارهای اجتماعی تحت عنوان شعار آزادی که چیزی جز ره‌ها شدگی و سلب آزادی اراده و سیاست مبتنی بر هویت تنوع فرهنگی و در همان حال مصرف منطقی از طرف نیروهای اجتماعی، و آشکار است این هدف بدون از بین بردن نیروهای سوسیالیست و دمکراتیک امکان‌پذیر نیست. دولت ترکیه ضمن بکارگیری بیشترین فشار بر این نیروها و همچنین عوام‌فریبی که با تبدیل ارزش‌های فرهنگی و هویت‌های اجتماعی به شعارهای سیاسی که دیدگاهی فاشیستی است جامعه را در مقابل همدیگر قرار داده و موجب ایجاد تفرقه گشته به‌ گونه‌ای که جامعه با مبدل شدن به میدان انتقام‌جویی فرقه‌ای، نسبت به حوادث اساسی که در اطرافش رخ می‌دهد و روزبه‌روز هستی اجتماع را به‌سوی پرتگاه نابودی می‌برد، خنثی گردیده و واکنشی نشان ندهد. دقیقاً مصداق قورباغه‌ای که به‌صورت تدریجی در دیگی که هرلحظه به‌سوی جوش آمدن می‌رود جانش را از دست می‌دهد. تا زمامی که نیروهای سوسیالیست خود را متشکل ننمایند و به‌صورت جنبشی عمل نکنند امکان رهایی از این وضعیت نیست.

مقاومت تاریخی گریلا در نیمه اول ماه مه در حالی ادامه دارد که این ماه از طرف ملت کورد به‌عنوان ماه شهدا و ماه گولان یا گل‌ها شناخته‌شده ماهی که این سرزمین ازیک‌طرف با گل‌های بهاری رنگین گشته و از طرف دیگر با خون شهدای راه آزادی گلگون شده. این ملت آزادیخواه بهترین فرزندان خود را در این ماه تقدیم دمکراسی و همزیستی مسالمت‌آمیز خلق‌ها نموده است. شهدا رسانه‌ای پژاک در ابتدای این ماه و شهدای دالاهو که با شیوه‌ای خائنانه و بامسموم کردن توسط سپاه اشغالگر ولایت‌فقیه شهید شدند. همچنین در ۹ مه (۱۹ اردیبهشت) پنج‌تن از فرزندان این مرزوبوم توسط رژیم توتالیتری که توانایی تحمل هیچ‌گونه مخالفتی را ندارد به چوبه دار سپرده شدند.  فرزاد کمانگر معلمی از نسل صمد بهرنگی و شیرین علم‌هولی زنی که ستم همه زنان این مرزوبوم را که هرروزه در زیر ستم مردسالاری پرپر می‌شوند را بر دوش می‌کشید. این قهرمانان با شعار: «سَر می‌دهیم، سِر نمی‌دهیم» به آرزوی روزی عاری از نفرت و رسیدن به آزادی طناب اعدام را بمانند مدال افتخار و خون بهایی برای دمکراسی خلقی به گردن آویختند. همچنین  اول ماه مه روز جهانی کارگر برای طبقات زحمتکش جامعه یادآور جشن مقاومت کسانی است که با ایستار خود  نظام سرمایه‌داری را به لرزه درآوردند، در همان حال سالروز شهادت سه تن از فرزندان سوسیالیست خلق ترک است :"دنیز گزمیش، یوسف اصلان، حسین اینان" که بدن خود به پلی برای همزیستی خلق کورد و ترک و سایر خلق‌های آناتولی مبدل کردند.

آنچه آشکار است نقش تاریخی است که گریلا در جبهه‌های مقدم این مقاومت تاریخی بر دوش گرفته و توانسته با بهترین شیوه به این وظیفه خود عمل نماید. لازم به یادآوری است که این مقاومت‌های نظامی زمانی می‌توانند نتیجه‌بخش بوده و تحولات عظیمی  درزمینهٔ سیاسی و تغییر ساختاری در پی خود داشته باشد که جامعه با این مقاومت‌ها همراهی نموده و آن را  تبدیل به خیزشی اجتماعی نماید. بدون خیزش اجتماعی و محدود نمودن آن در ابعاد نظامی نمی‌تواند انتظار تحول خاصی را داشت، این موردی است که دشمن به بهترین وجهه بر آن واقف بوده و سعی در ایزوله نمودن آن در چارچوب نظامی دارد، و برای رسیدن به این هدف تمامی توان خود را به کار می‌گیرد. دشمن ضمن قبضه نمودن دستگاه‌های رسانه‌ای و تبلیغاتچی‌ها، جامعه را در زیر بمباران جنگ روانی قرار داده است. همگام با آن با ایجاد موضوعات حاشیه‌ای سعی دارد جامعه را از پرداختن به متن بازدارد.

آنچه مهم است نقش جامعه و نیروهای دمکراتیک در این مقاومت تاریخی است. جواب به پرسش، من در این مرحله در کجای  تاریخ قرار گرفته‌ام؟ کدام مسئولیت تاریخی را بر دوش نهاده‌ام؟ مسئله‌ای که در فرهنگ سنتی ما قابل انتقاد است نبودن خودباوری است، همواره آرزوی تغییر را داشته و نسبت به وضعیت موجود سر ناسازگاری داشته‌ایم. همه ما دوست داریم در سرزمینی آزاد و سیستمی دمکراتیک زندگی کنیم، اما بجای اینکه اراده تغییر را نشان داده و آن را در خود بجوییم اراده‌ای معطوف به دیگری را داشته‌ایم، و خواسته‌ایم این توانایی را در دیگری بجوییم به زبان متون مقدس، همه برای تغییر در پی معجزه می‌گردیم و در انتظار آمدن کسی به‌مانند سوشیانت یا مهدی موعودی را داریم که با اسب سفید از ناکجاآبادی سر برسد و شمشیر از نیام بر کشیده، تمامی ناهمواری‌ها را برای ما هموار نماید. اما هیچ پرسیده‌ایم این مهدی موعود و یا سوشیانت کیست و کی و از کجا می‌خواهد بیاید؟ آیا نه خود ما هستیم و بایستی به پا خیزیم؟ اینک در سلسله کوه‌های زاگرس صدای زردشت‌های زمانه در پیچ‌وخم دره‌ها انعکاس صدای اهورایی است و از وجدان جمعی اجتماع انسانی سخن می‌رانند و در مقابل نیروهای فاشیست قد علم نموده‌اند. صدای پتک کاوه زمانه بر روی سندان تاج‌وتخت ضحاکان زمانه را به لرزه درآورده. بی‌انصافی است اگر مقاومت این مبارزان را تنها در چهارچوب مبارزات تنگ حزبی و یا ملی یک ملت تفسیر نماییم. آن‌ها پیام‌آور رؤیای دیرینه آزادی هستند که قرن‌هاست خلق‌ها این سرزمین سوخته بخصوص زنان و جوانان است در زیر هژمونی مردسالاری و بنیادگرایی اقتدارگرایان ناله سر می‌دهند. در نظام نخبه کش که زردشت‌ها، مانی‌ها، مزدک‌ها و بابک‌ها قتل و عام می‌شوند و مهدی‌ها در پس هاله‌ی فلسفه انتظار و سپردن خود به تقدیر که اوج لیبرالیسم شخص و اجتماعی را ترویج می‌دهد دستاویزی می‌شوند برای اقتدار جهت سرکوب جامعه. لازم است بیشتر راجع به فلسفه وجودی این سوشیانت‌ها و مهدی‌ها غور نماییم و با دیدگاهی عمیق‌تر به قضیه نگاه کنیم. آیا نه می‌خواهد این نکته را به ما یادآور شود که هر یک از ما می‌تواند تاریخی را رقم زند و بمانند سوشیانتی یا مهدی‌ای مرحله نوینی را رقم زند؟ وقتی به کنه این مطلب وارد می‌شویم نمی‌تواند چیزی جز این باشد چون هویت  زمانی و مکانی و شخصیتی این سوشیانت‌ها و مهدی‌ها به حدی مجهول بیان گشته است که می‌تواند در هرکجا و هر زمان و یا هر یک از ما باشد. در واقع این مجهولیت با آگاهی و بر اساس فرزانگی فرم یافته است تا هرکسی خود را در جایگاه این نجات‌دهندگان حس نماید و نقش فرد را در تغییرات اجتماعی یادآور گردد. فردی که می‌تواند با فدا نمودن خود ساختار اجتماعی را با تحولی روبرو نماید و برگی نوین از زندگی انسان را رقم زند. فردی که خود را در رهایی جمع می‌بیند نه جهت رهایی خود اجتماع را به نابودی می‌کشاند.

تاریخ درس‌های گرانبهایی را به کسانی ارزانی می‌نماید که حافظه قویی دارند و آرشیوهای گذشته خود را به‌خوبی مطالعه می‌نمایند. کوردها بارها به پا خواسته‌اند چه زمانی که حکومت کمالیستها در ترکیه بر روی کارآمد و یا در بحبوحه انقلاب خلق‌های ایران که هرکسی و هر جناحی برای اینکه بتواند سهم بیشتری از کیک قدرت در حاکمیت ایران را به چنگ آورد برای نزدیک نمودن خود به رأس هرم اقتدار در رقابت بودند. بپا خواستن در مقابل عدم دمکراتیک بودن نظام جمهوری اسلامی و مبارزه‌ای بی‌امان در این راستا را به پیش بردند و خون عزیزترین فرزندانشان را اهدا نمودند. آن‌هایی که بعداً متوجه این نا عدالتی‌ها شده و خود را به کوردستان رساندند دیگر دیر شده بود، آخرین سنگرهای مقاومت از رمق افتاده بود و  ایستاده تیرباران می‌شد. مقاومت‌های سید رضا در درسیم و مبارزات انقلابیون کوه‌های آرارات هدفی بیشتر از این نداشتند که در مقابل ماشین فاشیستی دولت – ملت  ترکیه نوظهور که هر رنگی را و هر صدایی متفاوت را در خود می‌بلعید و روزبه‌روز عرصه‌ی حیات خلق‌ها را تنگ می‌نمود ایستادگی نمایند. اما سکوت - آن‌هایی که احساس می‌کردند این چوبه‌های اعدام که هرروز در گوشه و کنار آناتولی بر پا می‌شوند برای آن‌ها نیست - در آن برهه‌ی زمانی سبب گردید تا این فرصت را به ضحاک‌ها بدهند تا عاقبت خود را به امروز برسانند و  در هیئت خلیفه و ولایت‌فقیه قد علم نمایند و خون همه آزادیخواهان را در شیشه کنند. بسیاری از آن آزادیخواهانی که در زمان خیزش شیخ سعید و سید رضا و جنبش آرارات خود را وارد مبارزات ننمودند و با این بهانه که «با من کاری ندارند» بعداً از سرکوب آن جنبش‌ها و تنگ‌تر شدن دایره خودی‌ها، آن‌ها هم تبدیل به غیرخودی شدند و خود نیز مجبور به خیزش شدند اما دیگر دیر شده بود و در کمترین زمانی و به‌آسانی بدون آنکه کسی برای نظاره کردن باشد به چوبه دار اعدام سپرده شدند. بقول مارتین نیمولر:

اول سراغ کمونیست‌ها آمدند

سکوت کردم چون کمونیست نبودم

بعد سراغ سوسیالیست‌ها آمدند

سکوت کردم زیرا سوسیالیست نبودم

بعد سراغ یهودی‌ها آمدند

سکوت کردم چون یهودی نبودم

سراغ خودم که آمدند دیگرکسی نبود تا به اعتراض برآید.

این تراژدی خلق‌‌ها، گروه‌های دمکراتیک و آزادیخواه است که هیچ‌وقت باهم هماهنگ نشده و تک‌تک همه را در سیاه‌چاله‌هایشان جای داده‌اند. سکوت نیروهای دمکراتیک و آزادیخواه در مقابل حملات نیروهای تا دندان‌ مسلح فاشیستی دولت ترکیه علیه نیروهای گریلا تکرار همان تراژدی‌های تاریخی است که اگر آگاه نباشیم بعداً تبدیل به دراماتیک‌ترین ژانرهای ادبیات حماسی می‌گردد. بایستی بدانیم که سکوت ما خیانتی است به آزادی، شاید این قهرمانان ایستاده شهید شوند اما عدم اعلام موضع و تبدیل نکردن خود به بخشی از این مقاومت بمانند خوره‌ای وجدانمان را بدرد آورده و خواب آرام را از ما خواهد ربود. آن‌هایی که حاضر نباشند برای به دست آوردن آزادی و آزاده زیستن بر مبنای هویت انسانی و اجتماعی خود هزینه‌ای بپردازند ممکن نیست بتوانند زنجیر بردگی نظام جامعه‌ستیز را که حلقه‌های آن با تمنیات فردی و فردگرایی به هم پیوند داده ‌شده‌اند و فرد را در سرای حاکمان اسیر نموده‌اند پاره کند. چنین شخصیتی هرگز طعم آزاد زیستن را نخواهد چشید.

میدان مقاومت خلق‌های دمکراتیک صندلی برای تماشا ندارد آنچه هست مبارز است و مقاومت، هر جا و هر مکانی عرصه نبرد است، کوه و دشت، شهر و روستا. مبارزه‌ایست که سن و جنس مشخصی ندارد، هرکسی و هرجایی، پیر و جوان مبارز این نبرد است، زیرا مبارزه‌ایست برای آزادی و آزادی هم همان چیزی است که کسی نمی‌تواند در به دست آوردن آن وکالت خود را به کس دیگری بسپارد. به چه میزان مبارز این راهیم به هما اندازه هم آزادیم، لذا در این راه ایستگاه معینی نیست. در یک جمله ساده سکوت و راکد بودن، بندگی را با خود یدک می‌کشد و قدم گذاشتن در این را ما را تبدیل به راهپیمایان آزادی می‌نماید.

بایستی بدانیم مبارزانی که در کوهساران زاگرس درنبردی بی‌امان بسر می‌برند به نمایندگی از انسانیت رزم‌آوران نور می‌باشند که عدم مسئولیت‌پذیری آن‌هایی که خود را آزادیخواه و دمکرات می‌خوانند باعث گشته تا باری که بر دوش دارند سنگین باشد. ما بایستی بر این مسئله واقف باشیم که بی‌مسئولیتی هر یک از ما در قبال این مبارزان که سرنوشت دمکراسی خلقی خاورمیانه و جهان را رقم می‌زند باعث این سنگینی گشته است. وظیفه هر انسان آزادیخواه و دمکراتی است که با مشارکت در این مبارزه ضمن ادای دین خود، در مسیر آزادی قدم بگذارد. من خوب می‌دانم تا خود به پا نخیزم و در مبارزه آزادی مشارکت فعالی نداشته باشم نمی‌توان آزاده زندگی کنم چون بر این نکته واقفم که کسی نمی‌تواند غیر از خود من در رسیدن به آزادگی ایفای نقش کند.◻️