انقلاب زن زندگی آزادی انقلابی است که در بطن جامعه ظهور نمود

طلوع آفتاب آزادی در شرق کُردستان، انقلاب آزادی زن را به ارمغان آورد که آنهم موجب به لرزه درآمدن پایه‌های نظام حاکم گردید.

طلوع آفتاب آزادی در شرق کُردستان، انقلاب آزادی زن را به ارمغان آورد که آنهم موجب به لرزه درآمدن پایه‌های نظام حاکم گردید. این انقلاب چهره‌ی منحوس و استبدادگر نظام را چنان عریان نمود که آه و ناله‌ی مسئولان نظام همچون؛ خامنه‌یی و ره‌ئیسی را به فراز آسمان‌‌ رساند و بالعکس امید و باور مبارزان همیشه در صحنه‌ی آزادی را چنان درخشان نمود که موج نوینی از اتحاد و همبستگی و قیام خودجوش مبارزان آزادیخواه زنان و خلق‌ها را نه تنها در ایران بلکه در عموم جهان خروشان ساخت برای همین می‌توان چنین قیامی را بزرگ‌ترین قیام قرن یعنی انقلاب زنان نامید. زیرا پرچم این قیام با شعار زن زندگی آزادی توسط خلق کُرد بخصوص زنان و جوانان آزادی‌خواه برافراشته شده که ماحصل آن، انقلاب جهانی زن و دمکراسی در شرق کُردستان، ایران و جهان را تقویت خواهد نمود. این انقلاب برای مسئولان نظام در حقیقت همان روز محشری است که به‌خاطر فرارسیدن و گسترشش در هراس بودند. چون تنها قشری که موجب فروپاشی و شکست خیال‌های استعمارگرانه سردمداران نظام گردیده و رعب و وحشت در ذهن و باطن مسئولان نظام انداخته، زنان آزادی‌خواه کُرد و متحدان آزادی و دمکراسی خلق کُرد می‌باشند. بدین دلیل زنان کُرد و سایر خلق‌های موجود در ایران برای طلوع حقیقت زن زندگی آزادی مدام با تهاجمات ددمنشانه‌ی نظام مواجه گردیده و به قشری مخرب‌، آشوبگر و فتنه‌انگیز متهم می‌شوند که اینهم سرآغازی نوین برای سرکوب و کشتار خلق‌ها بشمار می‌آید. بدین منوال در قرن ۲۱ زنان و خلق‌های موجود در ایران از ابتدایی‌ترین حق و حقوق طبیعی‌‌شان محروم گشته‌اند و با طناب اعدام موج هراس انگیزی و وحشت را در ذهن آحاد جامعه قرار می‌دهند.

در نهایت، انقلاب زن زندگی آزادی ذهنیت شوم و زن‌ستیزانه‌ی نظام را به لبه‌ی پرتگاه سوق داد که ماحاصل آن ذهنیت و ایدئولوژی نظام را به منجلابی کشاند که 43 سال زنان و خلق‌های ایران را در اسارت محبوس کرده بودند. ذهنیت مردمحور و مستبدانه‌ی نظام، رهایی زنان و خلق‌های ایران از این باطلاق نظام استبدادگر ایران را بی‌پروا و بی‌باکانه به مرگی ننگین برای قدرت و اقتدار مردسالارانه‌ی خود قلمداد می‌نماید. یعنی نجات زنان از بند استبداد و بردگی، وقوع زلزله‌ای مهیب با ریشتری بسیار شدید است که پس لرزه‌های آن روزانه نهادهای نظام را به کام مرگ فرومی‌برد. آزادی زن در ذهنیت مردسالار نظام برابر است با مرگ حتمی کل نظام. در حالیکه این انقلاب وقوع و فوران انقلاب دمکراسی و آزادی و نویددهنده‌ی برساخت ملت دمکراتیک در چارچوب ایران می‌باشد.

انقلاب آزادی زن از جانب سردمداران نظام و حتی دشمنان زن با هجمه‌های نوینی مواجه شده تا با دسیسه‌های پلیدشان گوهره‌ی انقلاب را به انحراف بکشانند و انقلابی که کُرد آزاد را به هویت نوین خاورمیانه مبدل می‌نماید، رخدادی کوچک و ناچیز قملداد ‌نمایند. چون سردمداران نظام از آینده‌ی درخشان خلق کُرد در منطقه چنان در هراسند که نویددهنده‌ی فروپاشی دیوار استبداد و ظلم را به ارمغان در بردارد. در حالیکه چنین تحریفاتی عواقب وخیم‌تری را برای نظام و چهره‌های دوگانه‌ و عوامفریب را در برخواهد داشت. یعنی نظام با اتهام‌زنی، پرونده‌سازی، سیاه‌نمایی و دروغ‌پردازی نمی‌تواند در برابر انقلابی مانع ایجاد نماید که با ذهنیت، اعمال و رفتارهای دمکراتیک تجهیز شده باشد. در واقع برچسب‌های ننگین و اتهامات نابجای مسئولان نظام، بر اهمیت و اعتبار انقلاب زنان تأثیری نخواهد داشت. چون قیامی که امروز در جغرافیای ایران برپا شده، ماحصل اعمال و کارنامه‌ی سیاه مسئولان نظام است که کلیت نظام را به چالش کشانده و نظام را با بحران حاکمیت و ایدئولوژی مواجه ساخته است. بدین دلیل لازم نیست که نظام در جستجوی کشف کانون قیام آزادی زن باشد و این قیام را به عوامل خارجی نسبت بدهد و آن را دسیسه و توطئه علیه امنیت ملی ایران قلمداد نماید. زیرا شعارهای دمکراتیک مردم در خیابان‌ها حقیقتی را بر زبان می‌راند که جواب معمای پیچیده‌ی نظام را به‌وضوح بیان می‌کند. این شعار یعنی «زن زندگی آزادی» – «ژن ژیان ئازادی» فلسفه‌ی چگونه زیستن، مبارزه‌گری، رهایی از بند اسارت و برساخت جامعه‌ی دمکراتیک و در کل مانیفست آزادی زن را در بردارد که معمار این فلسفه و شعار «رهبر آپو» است. نظام با شایعه و دروغ‌پردازی و تفره‌رفتن از این حقیقت دیگر نمی‌تواند خلقی که به هویت نوین خاورمیانه مبدل گردیده را به آسانی انکار نماید.

بخصوص خامنه‌ای و مافیاهای داخل نظام با صراحت این انقلاب را حادثه و طرح نیروهای خارجی تعریف می‌نمایند که حتی خواهر و اقوام خودشان از دروغ‌های خامنه‌ایی و اطرافیانش به ستوه در آمده‌اند. یعنی با پریشانی و آشفته حالی سردمداران نظام، نمی‌توان انقلاب آزادی زن را بعنوان یک حادثه‌ی کوچک و طرح دولت‌های غربی قلمداد نمود. این خود به‌خود بزرگ‌ترین تحریف قرن و اعلام جنگ علیه جامعه و انکار اراده‌ی آزاد و نیروی ذاتی جامعه به‌شمار می‌آید. چون سده‌ی 21 برابر است با سده‌ی آزادی زن و خلق کُرد. بدین منوال گریز از این واقعیت به معنای رد ارزش‌های انسانی و نظام دمکراتیک بشری است و همانا وقایع دهشتناکی را برای نظام در برخواهد داشت. در واقع تداوم سیاست زن‌ستیزی و کُردستیزی نظام، مواضع جدیدش را علیه این اقشار برملا می‌سازد. یعنی نظام علی‌رغم آن‌همه اعمال ناشایست خود و وقوع انقلاب آزادی زن در ایران بدنبال پرونده‌سازی، دروغ‌پردازی و قدرت‌نمایی توخالی است. انقلاب کنونی بخاطر بحران‌های داخلی موجود در ایران شعله‌ورشده و در واقع مطالبات خلق‌های ایران را در بردارد. سردمداران نظام مقصر اصلی قتل «شلیر رسولی» و «ژینا امینی» و صدها جوان دیگر در ایران می‌باشند و نظام هنوز از اعمال پلیدش درس عبرت نگرفته. یعنی منشأ تمامی مشکلات و بحران‌های موجود در ایران سیاست منفعت‌جویانه‌ و اقتدارگرایانه‌ی نظام می‌باشد. برای همین چنین انقلابی نه حادثه‌ و طرحی خارجی، بلکه انقلابی نوین است که در بطن جامعه فوران نمود و نیرو و هسته‌ی اصلی این انقلاب زنان و جوانان و خلق‌کُرد می‌باشند که شعله‌های این انقلاب را  روز به روز فروزانتر می‌نمایند. از دیگر جهت، ذهنیت نظام با هستی و آزادی زن در تناقض است و زن آزاد در ایران تحمل‌ناپذیر می‌باشد. همچنین نظام با نهادها و تشکل‌های مختص به زنان سر دشمنی دارد. به همین دلیل با تمام نیرو درصدد سرکوب و شایعه‌سازی و دروغ‌پردازی علیه دستاوردهای انقلاب آزادی زن می‌باشد. در عین حال نظام با انقلاب هراسی و آزادی هراسی نمی‌تواند شعله‌های انقلاب آزادی زن را خاموش سازد و چشم بروی فریاد‌های آزادی‌خواهانه‌ی خلق‌ها ببندد و به‌طور ظاهرسازانه از ایران جزیره‌ای آرام و امن در ذهن آحاد جامعه مجسم سازد و طبل اتمام انقلاب را به صدا در آورد. چون نظام هنوز در برابر جرقه‌های نخست انقلاب آزادی زن و خلق‌ها قرار گرفته که نظام را در برابر آینده‌یی دشوار قرار داده. چون در ایران، انقلابی برپا گردیده که پایه‌های نظام را به لرزه درآورده و این انقلاب نوای خلقی است که آن کشور را برای سردمداران نظام به محیطی ناآرام و ناامن مبدل گردانده.

بهانه‌هایی که نظام برای سرکوب انقلاب و موج دستگیری و اعدام جوانان و زنان در دست دارد، هیچ مشروعیتی در بر ندارد. یعنی نظام با بهانه‌‌هایی از قبیل «نفوذ، طرح نیروهای خارجی، اغتشاشگر و ترور» نمی‌تواند شعله‌های انقلاب زن که همبستگی و اتحاد مابین خلق‌های ایران را به ارمغان آورد، با ماشین اعدام در نطفه خاموش نماید. بلعکس ترویج خشونت شعله‌های انقلاب را فروزانتر خواهد نمود و به کارگیری خشونت از جانب نظام بازی با آتشی است که وضعیت ایران را متشنج‌تر خواهد نمود و تیشه به ریشه‌ی نظام خواهد زد. جواب مطالبات مشروع و دمکراتیک خلق با خشونت و جنگ ویژه، مسئله را به گره‌کور مبدل می‌کند. برای همین لازم است بجای تشدید بحران و خشونت نظام در صدد چاره‌یابی ریشه‌ای و دمکراتیک مسائل موجود در ایران باشد و اقدامات جدی و گام‌های لازمه در باب دمکراتیزه کردن ایران و حل مسئله‌ی کُرد بردارد.

اگر نظام با حمله و هجوم به مقر احزاب کُردی و خلع سلاح نمودن و تهدید و همپیمانی با ترکیه در صدد کنترل و رصد انقلاب آزادی زنان است، سخت در اشتباه می‌باشد. یعنی حملات متعدد ترکیه و ایران علیه مقرهای احزاب کُرد عمر این نظام‌های مستبد و دیکتاتور را کوتاه‌تر خواهد نمود. با چنین تهدید و حملاتی خلق کُرد دست از نقش تاریخی خویش برنخواهد داشت. چون شعار خلق‌های ایران فراتر از شعار احزاب کُردی است. یعنی انقلاب زنان یک انقلاب پارادایمی، ایدئولوژیک، تمدنی، فرهنگی و دمکراسی‌خواهی است. برای همین ریشه‌ی این انقلاب فراتر از آن چیزی است که نظام در سر خود می‌پروراند.

آنانکه امروز خیابان‌ها را ناامن می‌کنند، مقدسات خلق را آتش می‌زنند، علیه تظاهرکننده‌گان اسلحه به کار می‌برند، شهروندان بی‌گناه را به خاک و خون می‌کشند، «ژینا امینی» را به قتل رساندند، با اعترافات اجباری قدرت‌نمایی می‌کنند و ظلم و ستم روا می‌دارند، جوانان را اعدام می‌کنند، مسئولان نظام می‌باشند، نه احزاب کُردی و خلق کُرد. برای همین مسئولیت این جنایات بعهده‌ی خود قوه‌ی قضائیه و مسئولان بالارتبه‌ی نظام است که البته دست خود قوه‌ی قضائیه نیز به خون آغشته است و بجای برخورد با نیروهای دولتی، خلقی که برای احقاق حقوقش طلب زندگی مسالمت‌آمیز و دمکراتیک را دارد، با ماشین سرکوب و اعدام نظام مواجه می‌گرداند. برای همین چنین برخوردی از جانب خلق غیرقابل قبول می‌باشد و مواضع تندی در این خصوص به صدا در خواهد آمد. یعنی هر برخوردی که بدور از مبانی آزادی و دمکراسی از جانب نظام انجام بگیرد، با برخوردی قاطع مواجه خواهد شد. برای همین نظام با دلیل‌تراشی و بهانه‌جویی نباید وضعیت خود را اسفبارتر نماید. چون تنها گزینه‌ی موجود پیش‌روی نظام تغییرات بنیادی در قانون اساسی و کل نظام می‌باشد. یعنی نظام بایستی محتوای اساسی مطالبات شعار «زن، زندگی، آزادی» را درک نماید و دیدگاه و برداشتی عقلانی از این شعار داشته باشد. همچنین با هر شیوه‌ای که به تخاصم و کینه‌توزی با فلسفه‌ی «زن، زندگی، آزادی« بپردازد، تابوت مرگ منتظر نظام است. چون پیغام دانشجویان و محصلان دختر در مدارس و خیابان‌ها برای نظام خیلی واضح است. یعنی بازگشتن به نقطه‌ی آغاز انقلاب خیالی باطل و تهی است. چون دانشجویان در تمامی دانشگاه‌های ایران پرچم این انقلاب را برافراشته‌اند و خود را بعنوان بانیان اساسی این انقلاب قلمداد می‌نمایند. برای همین لازم است بداند که امروز با چه نسل و قشری از جامعه طرف است.

انقلاب آزادی زن بدلیل آنکه ریشه در بطن جامعه و دمکراسی دارد از دستاوردهای تاریخی و بی‌نظیر برخوردار است. مزیت‌های اساسی این انقلاب، نظام را با چالشی عمیق مواجه نموده. برای همین پیروزی انقلاب آزادی زن به اتحاد و همبستگی خلق‌ها و مشارکت سرتاسری خلق در آن بستگی دارد. خلق‌های ایران با پیشگامی خلق کُرد به‌خصوص زنان و جوانان با شعار «مقاومت زندگیست» انقلاب آزادی زن را به انقلاب جهانی زن و دمکراسی مبدل خواهند نمود و برای مقابله با تهاجمات نظام، دفاع ذاتی را بعنوان سرلوحه‌ی مبارزات دمکراتیک خویش مبنا قرار خواهند داد و انقلاب آزادی زن را وارد مرحله‌ی نوینی از مبارزات دمکراسی‌خواهانه‌ی خویش خواهندساخت.

منبع: مجله‌ی آلترناتیو دوره‌ی سوم شماره‌ی ١٢