برای ایران، بازتولید دولت‌- ملت فاشیستی یا برساخت ملت دمکراتیک؟

به مدت دویست سال است از زمان ورود کمپانی هندشرقی، تمامی خاورمیانه تحت هژمونی انگلستان و آمریکا قراردارد.

به مدت دویست سال است از زمان ورود کمپانی هندشرقی، تمامی خاورمیانه تحت هژمونی انگلستان و آمریکا قراردارد. در ۴۳ سال گذشته ایران توانسته بصورت نیمه‌مستقل از زیر فشارهای هژمونی آمریکا خارج شود که این امر موجب خشم و نفرت آمریکا شده. تمامی برنامه آمریکا برگرداندن ایران به درون سیستم هژمونی جهانی – خاورمیانه‌ای خود به هر قیمتی است.

باید اذعان داشت که در تمایم نظام‌های هژمونیک پنج‌هزار سال گذشته جایی برای پدیده دولت مستقل وجود نداشته. امروز هم به همین منوال روند هژمون‌گرایی قدرت جهانی ادامه دارد. ایران اما در برابر مرکز هژمونی جهانی که آمریکاست، قلدری می‌کند. خصوصا در ۴۰۰ سال گذشته که نظام سرمایه‌داری فراتر از سایر ادوار گذشته تاریخ توانسته هژمونی خویش بر کل جهان را حاکم گرداند، بحث از وجود پدیده دولت مستقل بیهوده است و تحلیل جامع این مقوله را رهبر آپو در مانیفست تمدن دمکراتیک وضع نموده. هژمونی توام با خشونت مداوم موجب شده مسئله دولت مستقل تنها در حد حرف مطرح شود و یک سفسطه از آن باقی بماند. هژمونی جهانی به این معناست که هیچ دولتی خارج از دایره سلطه ابرقدرت جهانی، خارج نشود. ایران هم چون در تلاش برای خارج شدن کامل است، تنبیه می‌گردد. نوع رایج از دولت در نظام سرمایه‌داری، دولت – ملت وابسته به ابرقدرت جهانی می‌باشد که امروز آمریکاست. بنابراین نوع مستقل دولت را برنمی‌تابد لذا وجود دولت ایرانی مستقل هم برایش قابل تحمل نیست حتی اگر دارای پیشینه ۲۵۰۰ باشد. سرمایه‌داری، غیر از حاکمیت هژمونیک از طریق طرد دولت مستقل، تداوم‌پذیر نیست. صدام حسین نیز در گذشته در برابر سرمایه‌داری جهانی نقشی را بازی می‌کرد که امروز ایران بازی می‌کند. به همین دلیل عراق ۹۹ در معرض فروپاشی است زیرا شدیدا از سوی نظام مرکزی سرمایه‌داری نظم‌دهی نوین می‌گردد. ممکن است بدین‌منوال و درصورت دمکراتیزه‌نشدن، دولت ایرانی ۲۵۰۰ ساله هم فروپاشد. هژمونی جهانی از دو چیز در جهان به نفع خود ممانعت می‌کند: یکی، تشکیل دولت مستقل، و دوم، شکل‌گیری ملت دمکراتیک. به همین‌خاطر نظام جهانی امروز و تمدن آن، دمکراتیک نیست. حتی تمدن مرکزی اروپا نیز زیر یوغ هژمونی آمریکا قراردارد. پس از جنگ اکراین – روسیه این نظم آمریکایی تک‌قطبی روبه افول و تزلزل کامل است و ممکن است بیش از همه کشورهای ایران، ترکیه، عراق و سوریه به موجب وجود مسئله کورد، شدیدا از ناحیه آن آسیب ببینند.

بنا به اوصاف فوق، آنچه امروز اپوزیسیون پان‌ایرانیست بدنبال احیای آن است، بازتولید دولت غیرمستقل تحت هژمونی ابرقدرت جهانی است. خود جمهوری ولایی هم به دنبال مبدل‌شدن به دولت مستقل کامل است و با موانع بسیار خطرناک برخورد کرده. غیر از جنبش آزادیخواهی کورد، در چارچوب ایران و شرق کردستان حتی چپ‌ها هم مقاصدی مبتنی بر «طرد پدیده دولت» و یا تشکیل «ملت دمکراتیک» ندارند چون بخوبی واقفند که توانش را بدست نیاورده‌اند. لذا به پدیده دولت کلاسیک و ملت دولتی مجددا اکتفا می‌کنند و این بازتولید دولت را با عوام‌فریبی، انقلاب می‌نامند.

تضادی که امروز در وجود دولت ایرانی رویت می‌شود این است که هم نظام سرمایه‌داری را پذیرفته و خود بخشی از آن است و هم تظاهر به استقلال از هژمونی جهانی آن می‌کند. اگر به مقوله برجام و تقلای ایران برای احیای آن بنگریم، در عمق آن، همانا تسلیم‌شدن سرمایه‌داری پیرامونی ایران در برابر هژمونی مسلط آمریکایی مشاهده می‌شود. مابقی رجز‌خوانی‌ها و خودستایی‌های ایران همه پوشالی و مردم‌فریبانه است. همه دولت‌ها در جهان ابزارهای قوی تشدید مکرر بحران‌ها هستند، غیر از این حقیقتی ندارند. بصورت طبیعی وجود دولت به معنای ضدیت کامل با ملت دمکراتیک است به همین دلیل فقط نوع ملت دولتی را تحمل می‌نماید. آنچه امروز در ایران مسلط است و علیه آمریکا و اسراییل قدعلم نموده، خط ملی‌گرایی لیبرال است نه مذهب‌گرایی صرف شیعی. آنچه همیشه در تاریخ سرمایه‌داری به پدیده دولت ربط داشته، ملت است و دین و مذهب تنها دنباله‌های مکمل آن هستند نه بیشتر. محوریت از آن ملی‌گرایی است و جدال قدرت‌ها بر آن استوار می‌باشد. نظام ولایی می‌خواهد مذهب‌گرایی را با ملی‌گرایی کاملا مختلط کند و با ابزار آن علیه اسراییل – آمریکا بجنگد، اما هنوز موفق نشده. حتی ممکن است فروپاشد. امروز بنا به همان دلایل، خط‌مشی لائیک و سکولاریسم از خط‌مشی مذهب‌گرایی ولایت فقیه در رقابت قدرت، قوی‌تر است و جامعه که بدنبال صورتی نوین خارج از آن دو است، زیر فشار هر دو بسرمی‌برد. هژمونی جهانی، هم امت‌گرایی را با دین‌ستیزی لائیسم خویش و هم ملت‌گرایی را با ترویج دولت‌- ملت بازتولید شده، بر ایرانیان تحمیل می‌کند. این خطر همگان را تهدید می‌نماید. اینجا، سنتز فارس – شیعه نظام ولایی ایران به بن‌بست رسیده است. نابودی این نظام ایرانی فقط درصورت کنترل مجدد ترکیه که بخاطر قلدری‌های اردوغان از خط هژمونی کمی عدول کرده، ممکن می‌گردد. این نقش را دهها سال است به ترکیه علیه ایران داده‌اند. اما امروز هم ایران و هم ترکیه به سرکشی علیه نظام سرمایه‌داری جهانی رو آورده‌اند و در چارچوب نظم‌دهی نوین جهانی خاصه در مرحله‌ای که به یمن جنگ اوکراین به میان آمده، هر دو کشور در این جنگ زرگری خود تسلیم خواهند شد و یا شدیدا تنبیه می‌گردند.

در بعد دیگر قضیه، نه ملی‌گرایی شیعی ایرانی و ملی‌گرایی سفید ترک و عرب اعتبار دارد و نه بازتولید دولت‌-ملت‌های فاشیستی در چارچوب نظام سرمایه‌داری. اگر جهان بخواهد هزاره‌ای بسیار متفاوت و متمایز با تمدنی پیشرفته‌تر را آغاز نماید، لازم است همه نسخه‌های منسوخ سرمایه‌داری نفی گردد و بر ریل تمدن دمکراتیک، همه خلق‌ها به برساخت ملت دمکراتیک به جای دولت‌- ملت فاشیستی بیاندیشند.