نامه یک پیشمرگه پارت دمکرات برای حزب کارگران کوردستان

محمد شریف پیشمرگ پ.د.ک سال ۱۹۸۳ در نامه‌ای کە برای حزب کارگران کوردستان نوشته است از این حزب می‌خواهد که برای پایان دادن به جنگ پ.د.ک و حدکا میانجیگری کند. واقعیت تلخ اینکه پ.د.ک تقریبا با تمامی احزاب کورد هر چهار بخش کوردستان جنگیده است.

نامه محمد شریف در سال ١٩٨٣ در روزنامه "سرخبون (استقلال)" منتشر شده است، به گزارش روزنامه سرخبون محمد شریف در سال ۱۹۴۷ در روستای قصروک از توابع زاخو به دنیا آمده است، وی فعالانه در مبارزه آزادیخواهانه ملی در جنوب کوردستان به عنوان پیشمرگ مشارکت داشته و در حین مبارزه، مجروح نیز شده است، یکی از برادرانش در طی حملات رژیم بعث عراق  به شهادت رسیده و یکی دیگر از برادرانش در جنگ داخلی با نیروهای روژهلات کوردستان جان خود را از دست داده است. نامه‌ای که محمد شریف برای حزب کارگران کوردستان نوشته، در همان زمان در روزنامه "سرخبون" منتشر شده است.

متن نامه به این شرح است:

"زاخو: نامه محمد شریف، پیشمرگه پارت دمکرات کوردستان

درسال ١٩۶١ میلادی مبارزه آزادیخواهی کوردستان (عراق) دوباره جان گرفت و آغاز شد، در کودکی، پدرم در این مبارزه سهیم بود و مسئول جوخه‌ای از پیشمرگه‌ها در منطقه "سینت" از توابع "هفتانین" بود، فعالیت‌های او و حملات و فشارهای دشمن، من را نیز وارد مبارزه کرد. در جریان مبارزه و زمانی که پدرم پیشمرگه بود، وی به دلیل بیماری و نبود پزشک و خدمات پزشکی فوت کرد.

با توجه به این رویداد و در دوره پیشمرگه‌ای متوجه شدم، تا زمانی که مسلح نشویم، نمی‌توانیم زندگی آزاد و شایسته‌ای در کوردستان داشته باشیم و خودمان را در برابر حملات دشمن حفظ کنیم. به این نتیجه رسیدم که برای روبرو شدن با وضعیت سختی که بر کوردستان حاکم است، مبارزه‌ای جدی لازم است و زندگی از طریق مبارزه محقق می‌شود.

در سال ١٩۶٨ به صفوف پیشمرگه‌های بارزانی پیوستم، در مناطقی که من به عنوان پیشمرگه حضور داشتم، حملات زیادی به دشمن صورت می‌گرفت. در جریان حملات من همواره در خط مقدم بودم. از مهمترین این حملات می‌توانم به عملیاتهای "مانگه شک"، "چیای سپی" و چندین عملیات کوچکتر دیگر اشاره کنم.

تا سال ۱۹۷۴ مبارزه ما با وجود تمام کاستی‌ها به خوبی ادامه داشت. در سال ۱۹۷۴ صدام با تشکیل نیروهای مزدور موسوم به "جاش" و با نیرویی ۲۰ هزار نفری، حملات همه جانبه‌ای علیه ما را شروع کرد، این حملات با پشتیبانی چندین هواپیما، هلیکوپتر و تانک همراه بود، در آن زمان ما یک دسته متشکل از ۴۰۰ پیشمرگه بودیم که به عنوان نیروهای داوطلب به عضویت نیروهای پیشمرگه و جنبش درآمده بودیم. حدود ده روز مسیر مابین زاخو تا راوندز را طی کردیم، آنجا سه ماه در جنگ بودیم و هر روز ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر از نیروهای دشمن را خنثی کرده و آسیب‌های زیادی به دشمن وارد می‌کردیم. البته ما نیز آسیب‌های زیادی دیدیم و چندین تن از نیروهایمان را از دست دادیم. برادرم انور شریف در همین درگیری‌ها شهید شد و یکی از برادرزاده‌هایم نیز زخمی شد. این آخرین درگیری ما بود و بعد از این درگیری سە ماهه به منطقه خود در زاخو برگشتیم.

مبارزه ما اواخر سال ١٩٧۵ با شکست روبرو شده  و چند تن از نیروهای ضعیف، خودباخته و نادان خود را تسلیم رژیم بعث کردند، البته باید ذکر کرد که برخی از پیشمرگه‌ها نیز تسلیم شدن را نپذیرفته و آماده ترک مبارزه نبودند. بیشتر پیشمرگه‌ها می‌گفتند: بهتر است در عوض تسلیم خودمان به دشمن، خودمان را از کوه‌ها پرت کنیم و این شکلی بمیریم، تا اینکه دست از سلاح‌هایمان برداریم و تسلیم شویم. از طرف دیگر نیروهای ما پراکنده شده و هیچ سازماندهی نداشته و در یک منطقه باریک و محاصره‌شده گیر کرده بودیم.

وقتی ترکيه نيروهای خود را در مناطق مرزی مستقر کرد، ارتباط و پیوند ما با باکور کوردستان قطع شد. دشمن اصلی و نماینده امپریالیسم، یعنی حکومت پادشاهی وقت ایران، ارسال کمک‌های خود برای ما را قطع کرد. در واقع همین رابطه با شاه و سیستم پادشاهی ایران یکی از دلیل اصلی شکست ما بود. کمک‌های اعطایی امپریالیسم با اهداف دیگری همراه بود، طرحی برنامه‌ریزی شده و برای بازی دادن کوردها ترتیب داده شده بود. عدم ارتباط با نیروهای دوست و محاصره جغرافیایی که بر ما تحمیل شده بود، شرایط ما را بسیار سخت کرده بود و نمی‌توانستیم هیچ گونه کمکی دریافت نماییم. صدام نیز فشارهای خود را شدت بخشید و بە قتل‌عام ملت کوردستان اقدام کرد. همین مسئله باعث شد که اکثریت جامعه ما آواره شده و تسلیم ایران شوند و به عنوان پناهنده در ایران اسکان داده شوند.

رژیم صدام، در مرزهای خود با ترکیه و ایران، روستاهای ما در عرض ۲۰ کیلومتری را سوزانده و تخلیه کرد، در این عملیات بیش از ۱۴۰۰ روستای کوردستان ویران شدند، زنان، کودکان و سالمندان ما در اردوگاه‌های جنوب عراق اسکان داده شدند. این مسئله رنج بزرگی برای ما بود. این برای ما قابل قبول نبود که خانواده، زن، شرف و ناموسمان زیر دست و تحت کنترل صدام باشند، به همین دلیل یک تیم چند نفره کوچک تشکیل داده و علیه یکی از پادگان‌های صدام، عملیاتی را به انجام رساندیم.

صدام پس از مدت کوتاهی عفو عمومی داد و بە خانواده‌ها و فرزندانمان اجازه برگشتن داد، اما جایی برای اسکان آنها باقی نمانده بود و همه جا ویران شده بود. من و خانواده‌ام با چند خانواده دیگر به ترکیه رفتیم تا آنجا در جایی ساکن شویم، سختی و مشقت‌های زیادی دیدیم، این را می‌دانستیم که دولت ترکیه دشمن کوردها است، ولی چاره‌ای نداشتیم، می‌خواستیم خودمان را از درگیری با این حکومت دور نگاه داریم، مدتی در مناطق آنجا همواره در کوچ بودیم، تا اینکه در روستای "بیلکه" از توابع سلوپی ساکن شدیم، مردم روستا کمک‌های زیادی به ما کردند، سرپناه و غذا از جمله کمک‌هایی بودند که مردم روستا به ما می‌کردند. ما تا کودتای ١٢ سپتامبر در آنجا ماندیم، از ١٢ سپتامبر حملات و عملیات‌های ترکیه افزایش یافت، مردم روستاها شکنجه می‌شدند، وضعیت ما نیز در خطر افتاد، به همین دلیل با خانواده‌ها و کودکان به ایران رفته و آنجا پناهنده شدیم، البته این همزمان بود با شروع مجدد مبارزه کوردها علیه رژیم وقت عراق، پیشمرگه‌ها دوباره خود را سازماندهی کرده و عملیاتهای خود علیه رژیم را آغاز کرده بودند.

"برادرم در جنگ داخلی شهید شد، او خواستار این جنگ نبود"

در آن زمان جنگ داخلی مابین حزب دمکرات کوردستان ایران و حزب دمکرات کوردستان عراق شروع شده بود، برادرم موسی شریف در سال ۱۹۸۳ در درگیری با نیروهای قاسملو در "گرکه‌شان" به شهادت رسید. برادرم هرگز خواستار این جنگ نبود، افتخار او این بود که علیه دشمن می‌جنگد، وحدت کوردها را می‌خواست. من خودم نیز آن جنگ را نفرین می‌کردم و از آن بیزار بودم. اگر این جنگ‌های داخلی متوقف می‌شد، وحدت میان ملت کورد بسیار قویتر می‌شد و هیچ دشمنی نمی‌توانست با ما روبرو شود. من بر این نظر بودم که هیچ پیشمرگه‌ای طرفدار و خواستار این جنگ نبود، چون این درگیری داخلی تنها به ضرر ما بود و نیروی ما را از بین می‌برد. انقلابیون حتما باید راه حلی برای این کار پیدا بکنند. من بر این باور بودم که پ.ک.ک می‌تواند مانع این جنگ‌های داخلی شود، بنابراین ما این تقاضا را از پ.ک.ک داریم.

این جنگ‌ها ناشی از امپریالیسم و عقب‌ماندگی است، آنها می‌خواهند به این طریق ملت کورد را بازی دهند. من سه ماه پیش در اثر این جنگ داخلی هدف اصابت چهار گلوله قرار گرفتم، دستم هنوز بهبود نیافته است، استخوان‌هایم شکسته شد و بهبودی آن سخت است. اگر این زخم در جنگ با دشمن ایجاد می‌شد، اینقدر برایم سخت نبود. سه تن از برادرانم در جنگ با دشمن شهید شدند، سخت بود اما به آنها افتخار می‌کنم، ولی این مسئله با جنگ داخلی قابل مقایسه نیست و رنج و آزار جنگ داخلی بسیار سخت‌تر است.  چند روز قبل برادرم سلمان شریف در جنگ با نیروهای قاسملو شهید شد. سلمان مبارزی بسیار کوشا بود، او در بمباران هوایی حکومت بعث به شدت مجروح شده بود، بار دیگر در انفجار مین و حملات نیروهای بعث زخمی شد، اگرچه جراحات شدیدی داشت، اما امیدش را از دست نداده بود و آماده بود همه چیزش را برای کوردستان قربانی کند.

"وضعیت مالی ما خوب نیست، اما این مانعی برای تدوام مبارزه نخواهد شد"

وضعیت مالی ما هیچ وقت خوب نبوده است، اما هنوز لقمه نانی پیدا می‌کنیم و ما به این راضی هستیم، خانواه ما الان  ١٢ نفره است و باید مخارج همسر و فرزندان برادران شهیدم را نیز تامین کنم، موضوعی که بار سنگین بزرگی است، اما این مسائل و مشکلات من را از مبارزه با دشمن باز نخواهد داشت. شعار ما این است «هر چیزی باید در راه آزادی کوردستان باشد». من می‌بینم که کسانی نیز هستند کە در وضعیت بدتری قرار دازند، این واقعیت زندگی ملت کورد است.

اگر سختی‌ها را تحمل نکنیم و مقاومت نکنیم، رنج و آزار بیشتری خواهیم دید، پس باید صبر داشته باشیم، امروز مبارزه ملت کورد بیشتر و تقویت شدە و باور جامعه نیز افزایش یافته است. همه مستقیم در مبارزه مشارکت خواهند داشت و بر همین اساس مبارزه ما در دنیا نیز بیشتر بە چشم خواهد آمد.

مبارزه ما در حال حاضر هم از لحاظ نظامی و هم از نظر سیاسی نسبت به گذشته در وضعیت بهتری قرار دارد و محال است که دوباره به شکست بیانجامد، اما در میان ما گروهی وجود دارد که مانع پیشرفت است و می‌خواهند مبارزه و مقاومت ما را به شکست بکشانند. اگر بتوانیم، آنها را بی‌اثر کنیم، می‌توانیم بهتر به سمت جلو حرکت کنیم. در میان ما نیز افرادی هستند که سنتی بوده و مانع آزادی‌خواهی ما می‌شوند. باید به این مهم توجه کنیم که باکور کوردستان پشتیبان بزرگی برای ما و جنبش ما است و می‌توانیم  از توان خود برای پیشبرد اهداف مشترک خود بهره بگیریم. مبارزات هر بخش از کوردستان به شکلی مستقیم روی مبارزات دیگر بخش‌ها اثر خواهد گذاشت. من در باکور کوردستان بوده‌ام و ظلم و فشارهای اشغالگران ترکیه را دیده‌ام و خیلی دوست دارم برای این بخش از کوردستان نیز تلاش و مبارزه کنم. من همیشه برای این کار و وظیفه آماده‌ام، هیچ تفاوتی بین دشمنان خلقمان نمی‌بینم، مبارزه با دولت ترکیه یکی از آرزوهای بزرگ من است.

به دلایل بیشماری ما نمی‌توانیم در عراق اعلام استقلال کنیم، اما می‌توانیم خودمختاری خود را به دست آوریم. اگر صحبت از استقلال کوردستان است، تنها در باکور کوردستان می‌توان به آن دست یافت. قبل از حضور و زندگی در این بخش کوردستان، اطلاعات محدودی در مورد آنها شنیده بودم، اما خودم آنجا، مبارزه عظیم پ.ک.ک را مشاهده کردم، مبارزه‌ای که هم علیه فئودال‌ها و هم علیه مزدوران و جاش‌ها انجام می‌گیرد و این مبارزه همه جا مشاهده می‌شود و مثل بمب صدا داده است، پ.ک.ک در بعد سیاسی بسیار قوی عمل کرده است. اگر خود را در زمینه نظامی نیز توسعه دهد، هرگز شکست نخواهد خورد.

در نهایت می‌خواهم بگویم که پ.ک.ک و تمامی رفقای مبارز، ما را به یاد داشته باشید، شب و روز مبارزه مداوم داشته باشید و رهبری ملتمان را در مسیر آزادی انجام دهید. هر خانواده‌ای چندین شهید در راه آزادی داده و هزاران نفر هم اکنون در زندان‌ها هستند. ما هرگز نباید آنها را فراموش کنیم،  به نظر من هیچ فرد انقلابی نباید کسانی را که در زندان‌ها هستند و شکنجه می‌شوند و پارتیزان‌هایی که با شکم گرسنه در کوه‌ها مشغول مبارزه هستند و با خون خود از کوردستان دفاع می‌کنند را فراموش کند. کسانی که در جبهه دشمن هستند و بە ملت خود خیانت می‌کنند را باید در دادگاه تاریخ محاکمه و به سزای اعمالشان رساند.

زنده‌باد مبارزه رهایی‌بخش ملت کوردستان."