پیمان ویان عضو شورای اجرایی کژار: اتحاد و همبستگی خلقها ضامن پیروزی است
پیمان ویان: درد کوردها، عربها و بلوچها یکی است، درد ملتهای تحت ستم در ایران یکی است. تنها راه نجات مردم اتحاد و همبستگی است.
پیمان ویان: درد کوردها، عربها و بلوچها یکی است، درد ملتهای تحت ستم در ایران یکی است. تنها راه نجات مردم اتحاد و همبستگی است.
از تاریخ ۱۵ ژوئیه (۲۴ تیرماه ) تاکنون، مردم احواز به خیابانها آمده و تظاهرات گستردهای را علیه سیاستهای رژیم ایران بخصوص در پیوند با بحران بی آبی و افزایش مشکلات اقتصادی آغاز کردهاند. این اعتراضات محدود به احواز نبود و به شهرهای روژهلات کوردستان و دیگر مناطق ایران گسترش یافت. خشم و نارضایتی مردم علیه رژیم در جریان اعتراضات در حد زیادی افزایش یافته است. در این اعتراضات تاکنون طبق آمار رسمی منتشر شده، به دلیل مداخله نیروهای امنیتی ایران، دستکم ۸ نفر توسط نیروهای ایران کشته شده و تعداد زیادی نیز زخمی شدهاند.
پیمان ویان عضو شورای اجرایی جامعه زنان آزاد شرق کوردستان (کژار) ضمن تاکید بر اتحاد و همبستگی مردم و جوامع به عنوان یکی از ملزومات تداوم و گسترش مبارزه، در گفتگو با آژانس خبری فرات، تحلیل و ارزیابی خود را از این قیامها ارائه داد.
پیمان ویان، عضو شورای اجرایی کژار در اظهارات خود گفت:
"بیش از ۱۰ روز است که مردم به پا خواسته و خواستار حقوق مشروع خود شدهاند. مردم خواستار رفع مشكلات بیآبی شده و از حکومت خواستند این مشکل حیاتی را حل کند. حکومت دیکتاتوری ایران در عوض رسیدگی به خواستههای برحق مردم، مردم معترض را هدف شلیک مستقیم قرار داده و چندین جوان عرب در نتیجه آن جان خود را از دست دادند. اما مردم مصمم بوده و بر خواستههای خود پافشاری نموده و ایستادگی کردهاند. حکومت ایران تمام توان سرکوب و قتلعام خود را به کار گرفته است، تا به هر روشی که ممکن است، آنها را ساکت و سرکوب نماید. مردم فقط از آب صحبت نمیکنند، زندگی آنها در مخاطره افتاده است. هزاران خانواده بیکار شدهاند، آنها با صید در رودخانه کارون معیشت خانواده خود را تامین میکردند. اما با خشک شدن رودخانه، دیگر ماهی آنجا نماند که مردم صید کنند. حیواناتی که مردم دارند از بیآبی همگی تلف شده و مردم دیگر چیزی برایشان نمانده است. هزاران راس گاومیش مردم در این بین تلف شده و امکان کشاورزی و کاشت نیز از مردم گرفته شده است.
حکومت ایران با انتقال آب این منطقه به مناطق مرکزی ایران، حیات این ناحیه را در معرض نابودی قرار داده است و بدین شیوه زندگی مردم را بسیار سخت کرده است. این واقعیت را باید پذیرفت که حکومت ایران یعنی شكنجه، نسل کشی و اعدام. ۴۲ سال است که رژیم ایران خواستههای خلقها را با شکنجه، اعدام و قتلعام پاسخ میدهد. میگوید یا اینکه آسیمیله شده و فرهنگ، زبان، آداب و رسوم و هویت خود را انکار میکنید، یا قتلعام خواهید شد. به این شیوه سیستم دیکتاتوری خود را بر خلقها تحمیل کرده است.
ملتهای کورد، عرب و بلوچ سالهاست که قربانی این سیاستها هستند. جغرافیا و مناطق محل زیست این خلقها سرشار از ثروت و فرصتهای زندگیست و میتواند زندگی میلیونها انسان را تامین کند. اما فرزندان این ملتها برای پیدا کردن لقمهای نان، مجبور به کولبری میشوند و در این راه توسط نظامیان ایران کشته میشوند. تعداد زیادی خودکشی کرده و یا مهاجرت کرده و پناهجو میشوند. این مردمان روزانه با هزاران نوع تحقیر روبرو میشوند. مردم و جوانان بلوچستان را تنها و تنها به دلیل سوختبری آماج حمله قرار داده و با شلیک مستقیم به قتل میرسانند، حتی آنها را انسان نیز نمیدانند، آب را روی آنها قطع کرده و میخواهند به این شیوه آنها را قتلعام کنند.
سالهاست که موطن و ثروتهای این ملل تحت ستم به سرقت رفته و ارزشهای مادی و معنوی آنها هدف نابودی قرار گرفته است و جهت تثبیت دیکتاتوری و افزایش قدرت دیکتاتور به کار گرفته میشود. ۴۲ سال است که این ملتها هدف نسلکشی سیاسی، فرهنگی و فیزیکی قرار گرفتهاند. چه در رژیم پادشاهی و چه در رژیم اسلامی همواره شاهد قتلعام خلقهای کورد و عرب بوده و این جوامع با نسلکشی روبرو شدهاند. قتلعام، همسانسازی و آسیمیلاسیون، تغییرات جمعیتی و تخریب محیط زیست مناطقی که این خلقها در آن زندگی میکنند، سیاستی بوده است که در یک قرن گذشته توسط حکام ایرانی انجام گرفته است.
آنها شکنجه شدند و گرسنه نگه داشته شدند، انواع و اقسام شکجنهها را دیدند، اعدام شدند و هدف قتلعام قرار گرفتند، ولی هیچگاه تسلیم سیستم فاشیستی ایران نشدند. به ویژه در سالهای اخیر، با افزایش اعترضات مردمی و قیام مردم علیه سیستم استعماری ایران، پایههای این رژیم فاشیستی متزلزل شده و رژیم دچار وحشت شده است. البته میتوان گفت که طی ۴۲ سال گذشته مردم همواره ناراضی بوده و اعتراضات خود را نشان دادهاند. اعتراضات با فواصل ده ساله همواره روی دادهاند. اما افراد و گروههایی که توسط این رژیم و در درون این سیستم آموزش دیدهاند، با حمایت از این اعتراضها، امکان کنترل آن را در دست گرفته و در نهایت آن را به نفع رژیم مصادره کرده و تغییر جهت دادهاند. اما میتوان گفت که از سال ۲۰۱۷ به بعد این روند تغییر پیدا کرد، اعتراضات مردم بنیادیتر شده و به شکل وسیعی فراگیر شدهاند. این اعتراضات رادیکال بوده و پایه و اساس این حکومت را هدف گرفته است. آنچه باید به آن توجه کرد، اراده مردم و خواستههای سیاسی واقعی آنها است که در اعتراضات اخیر بازتاب داده شد. قبلا مردم اعتراض میکردند و خواستار انجام تغیرات و اصلاحات میشدند. اما اکنون مردم خواهان تغییر رژیم و ساقط کردن این حکومت هستند. قبلا افراد و گروههای وابسته به حکومت با ورود و مصادره اعتراضات، مسیر خواستههای سیاسی مردم را منحرف میکردند، ولی امروز آنها نیز رسوا شدهاند و نقابای آنها افتاده است، مردم آنها را شناخته و دیگر فریب آنها را نمیخورند. حکومت از خون مردم تغذیه میکند و مردم دیگر توان تحمل این رژیم را ندارند و شعار آنها مستقیما اصل ولایت فقیه (عالیترین نهاد وابسته به خامنهای) را هدف گرفته و خواهان سقوط آن هستند. مردم دیگر توقع اصلاح و تغییر این ساختار فاشیستی را ندارند و یکصدا خواستار سقوط این حکومت و تغییر رژیم هستند. قیامهای مردم در سال ۲۰۱۸ نقطه عطف این تغییرات بود که تمامی شهرها و مناطق را دربرگرفت، از زمان اول انقلاب تا آن لحظه، این اولین بار بود که شاهد خیزش رادیکال مردم باشیم، خیزش و قیامی که تاکنون متوقف نشده است. البته رژیم ایران با استفاده از کشتار و قتلعام تلاش کرد که معترضان را ساکت کند. در قیامهای عمومی آبان ماه ١٣٩٨ که مردم به دلیل گرانی بنزین به خیابانها آمدند. هزار جوان معترض توسط حکومت به قتل رسیده و هنوز تعداد زیاده مفقود شدهاند. این جدای از بازداشت و شکنجه هزاران جوان معترضی است که در جریان این اعتراضات بازداشت شدند. رژیم ایران در بحران شدید سیاسی، اجتماعی و نظامی قرار گرفته است. تمام توان خود را به کار گرفته است که با سرکوب مردم، حاکمیت خود را ادامه دهد. خلقها هزینههای سنگینی متحمل میشوند، به همین دلیل است که به خیابانها آمده و خواستار حقوق خود هستند. آنها دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند، از حق زندگی محروم شدهاند، روزانه با سرکوب و ستم روبرو میشوند و احتمال یک انفجار اجتماعی عظیمی به وجود آمده است.
رژیم ایران با سیاستهای امنیتی که در اهواز پیاده کرد، رودخانه کارون را خشکاند، مردم را گرسنه و تشنه کرد، روزانه جوانان مردم را اعدام میکند، مردم را از هرگونه حق و حقوقی محروم کرده است. وقتی مردم اعتراض میکنند و به خیابان میآیند، تنها حرف حکومت که نشان از فاشیسم آن است این جمله است: "این اعتراضات کار نیروهای خارجی است و آنها مردم را فریب دادهاند". اما حقیقت این است که آنها حاضر به اعتراف نیستند و نمیخواهند بپذیرند که سیاستهای فاشیستی، دزدی، قتلعام و سیستم شکنجه و اعدام آنها مردم را به خیابانها آورده است و صبر خلقها لبریز شده است. این ملت از جان خود سیر نشدهاند که به خیابانها بیایند و توسط رژیم فاشیستی ایران به طرزی وحشیانه قتلعام شوند. خامنهای مغز و هسته مرکزی این سیستم مخرب و ویرانگر است. اما به شکلی خود را نشان میدهد و نقش بازی میکند، انگار که این قتلعام و ستم توسط حکومتی دیگر انجام گرفته است و بیشرمانه به جان باختگان تسلیت میفرستد. این سیاست و رفتار از اخلاق انسانی بسیار دور میباشد.
مردم و خلقهای تحت ستم تنها در خیابان و با اعتراضات فراگیر میتوانند حقوق خود را کسب نمایند، همانطور که در انتخابات فرمایشی مشاهده کردیم، در ایران حق تنها در خیابان گرفته میشود، نه با شرکت در انتصاباتی فرمایشی که از قبل همه چیز مشخص شده است و این خلقها هیچ سهمی در آن ندارند. حکومت ایران با آوردن ابراهیم رئیسی به مردم اعلام کرد، که سیاست قتلعام و اعدام به شیوهای شدیدتر به مردم تحمیل میشود. ابراهیم رئیسی که به قصاب و آدمکش معروف است، از یک تاریخ سیاه برخوردار است، حاکمیت با یکدست سازی سیستم موجود، اقدامات اولیه یک کشتار جدید را فراهم کرده است. اما برای مردم روند مقاومت و همبستگی آغاز شده است، درد کوردها، عربها و بلوچها یکی است، رنج و ستمی که بر این ملتها تحمیل میشود، یکی است. تنها راه نجات همبستگی، اتحاد و مبارزه مشترک این خلقهاست. اگر فقط چند روز، این خلقها باهم و در یک جبهه علیه اشغالگری و استبداد رژیم ایران مبارزه کنند، اگر تمامی آحاد جامعه از شهروندان عادی گرفته تا هنرمندان، کارمندان، کارکنان بهداشت، نویسندگان، دانشجویان، کارگران، کشاورزان و تمامی قشرهای دیگر جامعه با هم و یکصدا علیه این رژیم فاشیستی به پاخیزند، این رژیم توان مقابله نخواهد داشت و سرنگون خواهد شد. رژیم ایران این خطر را جدی گرفته است و به همین دلیل است که با تمام توان نظامی خود، با استفاده از نیروهای نظامی، بسیج و شبه نظامیان و نیروهای مزدور به معترضان حملهور شده است. اما هیچ نیرویی توان مقابله با نیرو مردم معترض نخواهد داشت، این واقعیتی است که ما مشاهده میکنیم. بنابراین لازم است که مردم به قدرت خود ایمان داشته باشند و با یکصدایی و اتحاد خود به مبارزه با این رژیم رفته و پیروزی را از آن خود کنند.
لازم است که توجه داشته باشیم که نقش زنان و جوانان در این روند بسیار مهم است، زنان و جوانان به عنوان پتانسیل تداوم حیات جامعه باید نقش تاریخی خود را به خوبی بشناسند و رهبری قاطعانه را به دست گیرند. ندای حمایت از این اعتراضات در حال افزایش است و لازم است فراگیرتر شود، نقش زنان همانطور که در سایر قیام ها مشهود بود بسیار پررنگ است و لازم است که زنان با قدرت بیشتری در این اعتراضات جایی بگیرند. حمایت زنان در مترو تهران از اعتراضات احواز، دادن شعارهایی علیه ولایت فقیه بسیار شجاعانه و ارزشمند بود، اما آنچه بسیار مهم است این است که همه سکوت را بشکنند و وارد این اعتراضات شوند. سکوت تنها به معنای مرگ است، سکوت یعنی پذیرش سیستم بردگی و مشروعیت قتلعامهای اعمال شده توسط رژیم ایران، لذا باید سکوت را شکست. آنچه بسیار مهم است، این است که مردم خواهان حق حاکمیت خود شدهاند و هیچ سیستم و حکومتی نمیتواند آنها را مطیع خود کند، آنها خواستار سیستم خودمدیریتی هستند. این مردم در طول تاریخ همواره جنگیده و بهای دستیابی به آزادی را نیز پرداختهاند، اما بارها نظام عوض شده، حکومت جدیدی روی کار آمده، اما تنها شاهد تعویض حکام بودیم و همان سیستم استبدادی و فاشیستی بازتولید شد. آنچه باید دید و پذیرفت، این است که مردم تکلیف را مشخص کردهاند، آنها تداوم این سیستم را رد کرده و خواستار عینیت بخشیدن به اراده و خواست خود شدهاند، آنها خواستار حقوق نقض شدهای هستند که از آنها سلب شده است. به این معنی که آنها خط سوم هستند و حاضرند از آن دفاع کرده و برای آن هزینه بدهند."