وقتی بهار فرا رسید، به گریلا نگاه کن! *

گریلا شیندار اکنون خود را برای عملیات بهار آماده می‌کند و معتقد است، هیچ نیرویی نمی‌تواند گریلا را متوقف کند.

گفته‌ی "بگذار بهار فرا برسد و آفتاب طلوع کند" مدت ۵ ماه است در گوش من صدا می‌دهد. قلبم پاسخی ساده مانند "آن زمان مرا ببین" را می‌دهد. این‌ها گفته‌های سال‌های دور و دراز است و در میان گریلا از گفته‌های کلاسیک است.

در کمپ ما هرروز این سخنان را می‌شنوید. روزهای اخیر این سخنان معنادار‌تر و عمیق‌تر شده‌اند. زمانیکه بهار فرا برسد، چه می‌شود؟ زمانیکه آفتاب طلوع کند، چه رخ خواهد داد؟ چرا کسانی که این سخنان را بر زبان می‌آورند، این‌گونه فکر می‌کنند که آن زمان متفاوت خواهد بود؟ در کوهستان‌های کوردستان، با این سخنان خود را برای بهار آماده می‌کنند.

زمانیکه صدای پای گریلا می‌آید

بهار نشانه نو شدن است. در میان کوردها عید مقاومت و رستاخیز است. برای گریلا نیز بیرون رفتن از کمپ‌های آموزش زمستانی است. خورشید طلوع کرده، مدافع و پشتیبان است. در میان کوردها که خود را فرزندان خورشید می‌دانند، سمبل پیروزی است. تا زمانیکه نور و اشعه خورشید در کوهستان‌های کوردستان بتابد، گریلاهای آزادی کوردستان می‌جنگند، مقاومت می‌کنند و زندگی می‌کنند. "آن زمان تو مرا ببین".

پس ‌از آموزش‌های بسیار در کمپ‌های آموزشی زمستانه، دیگر برای گریلا زمان جنگ با دشمن فرا رسیده ‌است. در مجلات و همه اخبار گزارشگرها می‌گویند، "صدای پای گریلا می‌آید". اکنون زمان آن فرا رسیده ‌است. آن گریلاهایی که می‌خواهند بهار را ببیند، می‌خواهند پیام "برعکس کردن و شکستن توطئه‌های پاک‌سازی و اشغالگری دشمن" را به همه برسانند.

دل گریلا در زمستان و بهار می‌تپد

کوهستان هَرَکُل ۲۹۶۲ متر ارتفاع دارد. ما در کمپی زمستانه هستیم که ۱۰ متر در زیر زمین قرار دارد. برف زمستانی که در بیرون باریده‌ است، نه‌فقط خارج بلکه درِ غار ما را نیز پوشانده ‌است. هرکل با برف سفیدپوش شده‌ است. علی‌رغم برف فراوانی که در بیرون باریده است، در دل هر گریلا در کمپ زمستانی، بهاری وجود دارد.

جوش‌وخروش شیندار

شیندار یکی از گریلاهایی است که بیشتر به بهار فکر می‌کند. اخیراً او بسیار هیجان‌زده است. مدت ۱ هفته است خود را برای بهار آماده می‌کند. برای تدارک ملزومات که مقدار کمی باقی ‌مانده است، به هیچ وجه متوقف نمی‌شود. هم‌زمان رفقایش را نیز به هیجان و کار و فعالیت وامی‌دارد. شیندار سال گذشته از کوهستان‌های باشور کوردستان به‌عنوان یکی از گریلاهای تندرستی به باکور آمده بود.

شیندار بسیار دوست دارد زندگی و جنگ در باکور را درک کند و به‌طور مستقیم در آن شرکت نماید. با تحرکات خود در زندگی عشق و علاقه خود را نشان می‌دهد. شیندار اهل بوتان است. زمانی‌که در سنین پایین بوده خواسته به گریلا بپیوندد. برای آنکه شایسته حزبش باشد که اهداف خود را در آن به دست آورده ‌است، تا آنجا که ممکن است تلاش می‌کند. از یک طرف به کارهای سلامت می‌پردازد و از طرف دیگر نیز با هیجان بسیار خود را برای میدان جنگ آماده می‌کند.

گریلا شیندار گفته "بگذار بهار بیاید، بگذار خورشید طلوع کند، آن زمان تو مرا ببین" را تکرار می‌کند. اکنون نیز خود را برای عملیات‌های بهار آماده می‌نماید. معتقدم هیچ‌کس نمی‌تواند او را متوقف کند.

* یکی از نوشته‌های ژیان آمارگی که قبل ‌از شهادتش آن را به رشته تحریر درآورده است.