خاورمیانه‌ی دمکراتیك در میانه جنگ ایران و امریکا | یادداشت

برای مسائل خاورمیانه راه حلی غیر از کنفدرالیسم دمکراتیك وجود ندارد. بنابراین خلق‌های خاورمیانه می‌باید توجه خود را به مبارزه برای یک انقلاب دمکراتیك معطوف کنند.

بشریت می‌خواست که با امیدهای بزرگ در رابطه با آزادی و دمکراسی به ۲۰۲۰ میلادی وارد شود اما بحران و جنگ میان ایالات متحده امریکا و ایران وضعیت متفاوتی رقم زد. در عراق که از اکتبر ۲۰۱۹ صحنه اعتراضات خیابانی بوده و شرایطی بحرانی منجر به استعفای نخست وزیر شده است وضعیت به مراتب بحرانی‌تر شد. نخست طرفداران حکومت ایران در واپسین روز ۲۰۱۹ به سفارتخانه امریکا در بغداد حمله کردند. در سوم ژانویه بود که در فرودگاه بغداد، قاسم سلیمانی ژنرال ایرانی و مهدی المهندس معاون رئیس حشدشعبی در حمله هوایی ایالات متحده کشته شدند. بدین ترتیب منازعات چهل ساله میان ایران و امریکا با حمله‌ای چنین بزرگ به آستانه یک جنگ تمام عیار رسید که انتهای آن معلوم نیست.

تردیدی نیست که هجوم آمریکا در سطحی عالی و قاطعانه برنامه‌ریزی شده است. تا حدی که گمان نمی‌رفت حمله‌ای در این سطح انجام شود و این اقدام خیلی‌ها را شوکه کرد. ایران ضربه بزرگی را در حال حاضر پذیرفته است به صورتی که بزرگتر از این ضربه قابل تصور نبود. مشاهدات نشان داد که نظام ایران و اجتماع آن تکان محکمی خورد.

دولت امریکا از همان ابتدا مسئولیت اقدام خود را پذیرفت و اعلام کرد که حمله به فرمان دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده انجام شده است. واشتنگتن بعدا اعلام کرد که خواهان جنگ نیست و فراخوان مذاکره با ایران داد. تصمیم به اعزام سه هزار نیروی بیشتر به خاورمیانه و تدابیر نظامی دیگر از جمله اقدامات دیگر امریکا در این مدت بوده است. حکومت ایران در پی رفع شوک بود که اعلام کرد انتقام می‌گیرد. روسیه و چین و برخی طرفهای دیگر هرچند تلاش کردند که مخالفتی لفظی با امریکا نشان بدهند اما واقعیت این است که هیچ کس امریکا را به خاطر حمله‌اش محکوم نکرد. سایر طرفین به دعوت به خویشتنداری و اعلام نگرانی اکتفا کردند. جامعه جهانی به نظر می‌رسد از بروز این وضعیت نگران است اما در رابطه با ایران و امریکا قدرت کافی ندارد.

اکنون این سئوال مطرح است که چه خواهد شد؟ ایران چه انتقامی خواهد گرفت؟ جنگ میان امریکا و ایران از طریق اقدامات انتقام‌جویانه خواهد بود یا اینکه یک جنگ تمام عیار نظامی دو طرفه خواهد بود؟ این حالت چه تبعاتی برای منطقه و جهان در پی خواهد داشت؟ در حال حاضر کسی نمی‌تواند که پاسخ این سئوالات را بدهد. مقامات ایران گفته‌اند که بجای جنگ از گزینه انتقام استفاده می‌کنند. دعوت ایران به مذاکره از سوی امریکا هم تا حدودی متناسب با این پاسخ است. البته معنای فراخوان امریکا این است که "تسلیم شو".

اگر بخواهیم تحولات اخیر را بررسی کنیم باید به علل بروز این وضعیت نگاه کرد. از انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ تاکنون که چهار دهه از آن می‌گذرد میان طرفین اختلافات بزرگ وجود داشته و شرایط همیشه جنگی بوده است. به دنبال فروپاشی شوروی، ایالات متحده آمریکا ایران را در ردیف متخاصم قرار داد تا به رهبری جهان از طریق نزاع ادامه دهد. واقعیت این است که طرفین چهل سال گذشته را در جنگ بسر برده‌اند اما سطح آن پائین بود و عملا توسط گروههای نیابتی انجام می‌شد. طرفین اما اکنون جنگ را به استراتژی سیاسی خود بدل کرده و تلاش می‌کنند که تخاصم خود را به تمام خاورمیانه گسترش دهند.

اتفاقی که رخ داد این است که جنگ نیابتی میان آنها تمام شد و بطور مستقیم با یکدیگر درگیر شدند. بنابراین جنگ‌های نیابتی نتیجه بخش نبودند و فقط موجب افزایش دامنه مشکلات و بروز بن‌بست شدند. جنگ کنونی در نتیجه بن‌بستی است که دشمنی پیشین ایران و امریکا به بار آورده است در حالی که هر یک از طرفیق می‌خواهند با این جنگ از بحران خارج شوند. اما این جنگ راهگشای بن‌بست کنونی نخواهد بود و بر عکس بر عمق آن خواهد افزود. تنها راه جلوگیری از مداخلات خارجی امپریالیستی و در عین حال چیرگی بر دولت- ملت‌های دیکتاتور منطقه، دمکراسی و چارەیابی مسائل خاورمیانه با تأکید بر رویکردهای دمکراتیك است. چنین راه حلی از طریق پروژەی کنفدرالیسم دمکراتیك عبدالله اوجالان، رهبر خلق کورد مبتنی بر خودمدیریتی‌های دمکراتیك ممکن است.

آشکار است که جنگ بد و پایان آن خوب است. تلاش برای خروج از بن‌بست‌ها یا میل به جنگی وحشیانه نیز به این شكل است. نتیجه جنگ بهرشکل منجر به راه‌حلی دائمی نمی‌شود. با توجه به این طبقات فرودست و مردم و نیروهای انقلابی و دمکراتیك نباید در این جنگ طرف ایران یا امریکا را بگیرند. این جنگ موجب تشدید بحران‌ها می‌شود و نتیجه دلخواهی به دنبال ندارد. آمریکا و حکومت‌های گلوبال که اراده سیاسی خلق‌های خاورمیانه را نادیده می‌گیرند به این ترتیب مورد قبول واقع نمی‌شوند و همەی سرکوب شدگان می‌باید برای دمکراسی مبارزه کنند. از سویی اما دولت- ملت‌های دیکتاتور زمینه را برای مداخلات خارجی مهیا می‌کنند. موضع درست و انقلابی این است که ما این زمینه‌ها را از میان برداریم تا به هدف مبارزه خود برسیم.

برخی معتقد بودند که امریکا نظامیان خود را از منطقه خارجه می‌کند، گروهی غمگین بودند و گروهی خوشحال. اما مشخص شد که این ادعا صحت ندارد. مشخص است که امریکا در حال ادامه استراتژی "خاورمیانەی جدید" است که از ۱۹۹۰ به این سو دنبال کرده و هدفش حاکمیت بر خاورمیانه است. امریکا از طرفی به دنبال سقوط رقا، پایتخت خلافت تبه‌کاران فاشیست داعش، طرحی را دنبال کرد که هدفش مصادره دستاورد مبارزه با داعش و تضعیف نیروهایی بود که در این نبرد نقش آفرین شدند. نیروهای حشد الشعبی و یگان‌های مدافع خلق از آن جمله بودند. وقایع اکتبر ۲۰۱۷ کرکوک و تحولات بعدی در عراق و اشغال عفرین در ژانویه ۲۰۱۸ و رویدادهای شمال و شرق سوریه را باید با توجه به این بررسی کرد.

از اکتبر ۲۰۱۹ به این سو اتفاقات مهم دیگری در لبنان و سوریه و عراق و ایران رخ داده‌اند. در لبنان دولت با بحران مواجه شد، ائتلاف فاشیستی آ.ک.پ/م.ه.پ ترکیه، نهم اکتبر در هجوم به روژاوا شهرهای گری‌سپی و سرکانی را به اشغال درآورد و همچنین اعتراضات ضد دولتی در عراق و ایران صورت گرفت. این اتفاقات که وابسته به هم بودند در چارچوب طرح امریکا است. بحران سفارت امریکا در بغداد و حمله به قاسم سلیمانی نیز  بخش‌های سطح عالی این طرح بودند. نگاهها به گام‌هایی است که در آینده برداشته می‌شوند.

بنظر می‌رسد که دونالد ترامپ با تکیه بر حمله‌ای که در بغداد انجام شد از استیضاح خلاص شود و حکومت ایران هم در این شرایط می‌تواند مخالفان داخلی را سرکوب کند. این هجوم تنها به نفع کسانی خواهد بود که دنبال نا آرامی هستند. برای مسائل خاورمیانه راه حلی غیر از کنفدرالیسم دمکراتیك وجود ندارد. بنابراین خلق‌های خاورمیانه می‌باید توجه خود را به مبارزه برای یک انقلاب دمکراتیك معطوف کنند. هرچند که جمعیت‌ها نمی‌توانند از این جنگ دوری گزینند اما تمایلی به ورود به آن و ایستادن کنار طرفین ندارند. آنچه ما باید انجام دهیم افزایش مبارزه آزادی و دمکراسی برای انقلاب است.

منبع: yeniozgurpolitika