افزایش جمعیت و چالش‌های هویتی در ایران | یادداشت

نگاه ایدئولوژیک حاکمان فقهی ایران به مساله افزایش جمعیت شیعی، در عین حال که بازتاب دهنده سیاستهای زیستی و مداخله قدرت و از بالا به پایین در افزایش جمعیت محسوب می‌شود، با اعمال فشارهای اقتصادی ملموس و غیر ملموس به غیر شیعیان و همزمان غیر فارسها همراه است

   ساموئل هانتینگنون در سال ۲۰۰۳ با انتشار کتابی تحت عنوان چالشهای هویتی در آمریکا روند تاثیرگذاری افزایش جمعیت و مهاجرت را بر سیاستهای داخلی و خارجی این کشور مورد بررسی قرار داده و در این کتاب این خط استدلالی را پیگیری می‌نماید که در نتیجه روند مهاجرت هیسپنیک‌ها- بومیان آمریکای لاتین- به این کشور و نرخ فراوان زاد و ولد آنها در مقایسه با انگلو-پروتستانها آمریکا طی ۴۰ سال آینده، آمریکا با بحران هویتی روبرو شده و این مساله بر سیاستهای داخلی و خارجی این کشور تاثیر میگذارد. هانتینگتون در این کتاب با هشدار نسبت به افزایش مذهب کاتولیک و چالشهای فرا روی زبان انگلیسی در مقابل زبان اسپانیایی بر بازتاسیس هویت پروتستانی- انگلیسی آمریکا در مقابل هویتهای هیسپنیک تاکید می‌ورزد. آیا کشورهای دیگر نیز با چنین چالشهایی روبرو هستند؟ آیا فرایند ملت‌سازی امری خاتمه پذیرفته است یا ملت‌ها نیز همانند هر پدیده اجتماعی-سیاسی دیگری دستخوش ناپایداری می‌شوند؟

   حداقل از دوره نخست ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد سیاستهای کنترل جمعیت دچار چرخشی ناگهانی شده و  سیاستهای رسمی دولت و گفته‌های رهبر ایران، بر افزایش جمعیت در ایران تاکید فراوان داشته‌اند. اما در شرایط ناگوار اقتصادی ایران، افزایش سرسام آور قیمت مسکن به ویژه در کلان شهرها و تورم لجام گسیخته، تاکید بر افزایش جمعیت نشان دهنده چه ضرورتهایی در این رابطه است؟ چرا رهبر ایران و مقامات ارشد بروکراتیک در ایران همچنان بر سیاست افرایش جمعیت تاکید دارند؟ آیا مقامات ایران نیز همانند هانتینگتون چالشهای هویتی شدید و ناپایداری ملت در آینده ایران را پیش بینی می‌کنند؟

   دسترسی به آمارهای جمعیتی دقیق در ایران بر مبنای هویتهای مذهبی و اتنیکی امری غیر ممکن است، اما با این وجود بر مبنای گزارشهای تایید ناشده و حساسیتهای دولتی، میتوان رشد نرخ موالید و تغییرات هویتی در ایران را گمانه‌زنی نمود. این مساله در رابطه با افزایش  جمعیت سنی نشین حاشیه مشهد به ۴۰% ، افزایش نرخ رشد ۳% استانهای سنه [کردستان]، اورمیه [آذربایجانغربی]، سیستان، هرمزگان و گلستان که دارای اهل تسنن هستند خود را نشان داده است. از همین رو نخستین اظهار نظرهای رهبر ایران در ارتباط با افزایش نرخ جمعیت در سال ۱۳۹۳ نیز شنیده شد. در ابتدای این سال رهبر ایران با انگشت گذاشتن بر جمعیت ۱۵۰ میلیون نفری ایران در آینده اظهار داشت که افزایش جمعیت به افزایش قدرت ایران می‌انجامد. رهبر ایران در تاکید بر افزایش جمعیت ایران تا جایی پیش رفت که در متوقف نکردن برنامه‌های کاهش جمعیت ایران که از اواسط دهه ۱۳۷۰ آغاز شده بود خود را مقصر قلمداد کرده و بدین دلیل از خداوند نیز طلب مغفرت کرد.

   برای بار دیگر رهبر ایران طی دیداری با زوج‌های جوان که در فروردین سال جاری برگزار شد مجددا بر اهمیت افزایش جمعیت در ایران تاکید نمود. خامنه‌ای در بخشی از سخنرانی خود با اشاره به نمونه‌های موفق چین و هند در سیاستهای ازدیاد جمعیتی گفت: "جمعیّت زیاد به عنوان یک ارزش اجتماعی، ارزش سیاسی، یک ارزش بین‌المللی برای آنها توانسته موفّقیّتهایی را به وجود بیاورد. بنابراین نسل باید افزایش پیدا کند؛ اینکه من تکرار میکنم، تأکید میکنم، به خاطر این است."

سیاستهای جمعیتی و ژئوپولتیک شیعه در خاورمیانه
   با پایان جنگ ایران و عراق برای نخستین بار طی دهه ۱۳۷۰ حسینی تهرانی از علمای مشهد، کتابی را علیه طرحهای دولت مبنی بر کاهش جمعیت ایران منتشر کرد، در زمستان سال ۱۳۹۰ هفته‌نامه شما، ارگان رسمی حزب پرنفوذ موتلفه اسلامی با انتقاد شدید نسبت به سیاستهای کاهش جمعیت هشدار داد که رشد جمعیت شیعی ایران  امروز از ۱.۸ درصد به ۱.۶ درصد کاهش پیدا کرده است. اما نرخ رشد جمیعت در میان غیر شیعیان افزایش یافته  و به حدود ۷ درصد رسیده است . این هفته‌نامه در همان زمان نسبت به اینکه طی ۲۰ یا حداکثر ۳۰ سال دیگر ایران کشوری شیعه نخواهد داشت هشدار داد. چنین هشداری با توجه به وجود خلقها و هویتهای متمایز بر مبنای یک نگاه ایدئولوژیک و هویت شیعی - زبان فارسی قرار گرفته است. از همین رو در لایه‌های بالای حکومتی و فقهی در ایران با حساسیت فراوان دنبال میشود. این امر زمانی اهمیت خود را باز می‌یابد که رهبر ایران خود را به عنوان شخصی که از رسالت تاریخی برای احیای جهان تشیع برخوردار است، بازخوانی شود. رهبر ایران خود را نماینده نهضت جهانی اسلام قلمداد کرده  و از همین رو خود را به شیعیان لبنان خیلی نزدیک‌تر از غیر شیعیان ایران می‌بیند.

   از همین رو مخاطب سیاست افزایش جمعیت ایران را باید شیعیان و فارس زبانانی دانست که در آینده می‌توانند امپراتوری شیعی-ایرانی را در منطقه تشکیل دهند. زیرا هم سیاستهای ایران در سطح منطقه حاکی از چنین رویکردی بوده و هم رهبر ایران در ذهن خود به دنبال تشکیل یک امپراتوری شیعه برآمده است. قاسم سلیمانی در  جریان سخنرانی ۲۷ بهمن ۱۳۹۲ اظهار داشته است که  جمهوری اسلامی ایران، مرجعیت سیاسی شیعه بوده و به همین دلیل خواستار احیای شیعه در منطقه با مرجعیت ایران شده است. از همین رو مرجعیت سیاسی شیعی در ایران در صورت تداوم سیاستهای جمعیتی کنونی، با منافع کلان سیاسی ایران در سطح جهانی همخوانی نخواهد داشت.

   قاسم سلیمانی این مساله را با تعریف هلال شیعی را به عنوان مساله‌ای اقتصادی و ژئواستراتژیک بیان داشته و اطهار می‌دارد اینکه می‌گویند هلال شیعی؛ هلال شیعی، هلالی سیاسی نیست. هلال شیعی هلال اقتصادی است. مهم‌ترین مسئله اقتصادی جهان نفت است. ما می‌دانیم سه کشور ایران، عربستان و عراق بیشترین نفت جهان را دارند. عربستان اول و ایران و عراق دوم و سوم هستند و تقریبا ۷۰ درصد نفت جهان در منطقه شیعه نشین است یا قریب بر ۸۰ درصد در منطقه شیعه‌‌نشین است. نفت عراق در همین کریدور بصره و بغداد؛ کویر عربستان ۸۰ درصد نفتش در منطقه شیعه نشین دمام، قطیف قرار دارد. ایران هم که مشخص است.

هویت و سیاست
   نگاه‌های فقهی بر بخش بزرگی از سیاستگذاریهای ایران تاثیرگذار هستند. مراجع تقلید نیز همگام با رهبر ایران حساسیتهای موجود برای آینده ایران را بر مبنای مذهب تشیع درک کرده و سیاستهای کلی نظام را شکل می‌دهند. ناصر رفیعی از اساتید حوزه علمیه قم نیز  در جریان مصاحبه‌ایی از نگرانی مراجع عظام تقلید و علما نسبت به کاهش جمعیت شیعه ایران خبر داده است.  رفیعی اظهار داشته است که در سال تحصیلی ۹۲-۹۳ ایران، در پایه تحصیلی اول ابتدایی، جمعیت دانش‌آموزان شیعه و سنی برابری می‌کرده است. همچنین رفیعی از اینکه در یکی از شهرهای آذربایجان غربی [احتمالا اورمیه] این جمعیت ۷۰ به ۳۰ بوده است، به عنوان خطری جدی نام برده و هشدار داده است که در بعضی از شهرهای اهل سنت، جمعیت خانواده به صورت ۴ همسر و ۴۰ اولاد است.

   ایران به عنوان جغرافیای سیاسی جدیدی که سابقه آن به عنوان یک دولت مدرن حداکثر به دوره رضاشاه می‌رسد، کشوری است که اکنون فرایند ملت‌سازی آن با شکست مواجه شده است، مدرنیته سرمایه‌داری و نه مدرنیته دمکراتیک، با تحمیل سیاستهای سرکوب، همواره حاکمیت فرادستانه خود را بر اتنیکها و مذاهب دیگر تحمیل کرده و از همین رو از ایجاد فرایندی که با ملت سازی دمکراتیک همگام بوده باشد،  دور شده است. از همین رو باید پیگیری سیاستهای افزایش جمعیتی، احساس خطر از آینده قدرت شیعیان را بر مبنای روابط قدرت در ایران مدرن جستجو کرد. این مساله اهمیت خود را در جایی باز می‌یابد که سیاستهای فرادستانه چه در دوره رژیم پهلوی و هم در دوره حکومت اسلامی، تشیع را مبنای اصلی هویت در ایران قلمداد کرده است، زیرا با مبنا قرار دادن مذهب، شکافهای زبانی در میان غیر فارس زبانها و اقلیتهای دیگر نیز از میان برداشته شده است.

   ملتها پدیده‌های ثابتی نیستند، در مقاطع زمانی مختلف ظهور کرده و در برهه‌های زمانی دیگری نیز از میان رفته یا عناصر هویت بخشی آنان در معرض بازخوانی مجدد قرار می‌گیرد. این نگاه ایدئولوژیک حاکمان فقهی ایران به مساله افزایش جمعیت شیعی، در عین حال که بازتاب دهنده سیاستهای زیستی و مداخله قدرت و از بالا به پایین در افزایش جمعیت محسوب می‌شود، با اعمال فشارهای اقتصادی ملموس و غیر ملموس به غیر شیعیان و همزمان غیر فارسها همراه است. سیاستهای اقتصادی در سیستان و بلوچستان، ترکمن صحرا علیه سنیان، محرومیت شدید استان کردنشین و شیعی مذهب ایلام و بخشهایی از استان کرماشان را باید رویه‌هایی از این سیاست ارزیابی کرد. از همین رو سیاست خط سوم، همگام با احترام به تمامی مذاهب و ادیان، فرهنگها و ملت‌ها بر این باور است که چنین سیاستهایی صرفا در راستای بسط قدرت سیاسی فرادستان و در راستای مطامع ژئوپلتیکی حاکمانی قرار دارند که در این مقطع حساس همچنان در پی تشکیل امپراتوری جدیدی برآمده‌اند.