پاسداری از ” انقلاب زن “، نیازمند تغییر بنیادین ذهنیتی است

رهبر آپو به صورت عملی زن و مسائل زنان را نه تنها درکوردستان بلکه در کل جهان موضوعیت بخشید یعنی زن را به مثابه مسئله ای بحث بر انگیزوقابل اعتنا وارد محافل فرهنگی وسیاسی و اجتماعی وآکادمیک کرد

رهبر آپو به صورت عملی زن و مسائل زنان را نه تنها درکوردستان بلکه در کل جهان موضوعیت بخشید یعنی زن را به مثابه مسئله ای بحث بر انگیزوقابل اعتنا وارد محافل فرهنگی وسیاسی و اجتماعی وآکادمیک  کرد البته نه به‌مانند تئوریسین‌های قبلی بلکه به شیوه‌‌ای عملی و با تحلیل زمان کودکی خود و چالش‌های ذهنی و عینی جامعه، مسأله‌ی زن را به‌عنوان مسأله‌ی بنیادین خاورمیانه مطرح نمود و تأکید کرد که  آزادی جامعه در گرو آزادی زن است. یعنی مسائل  وبحرانهای  به وجود آمده درعرصه های اقتصادی، محیطزیستی و سیاسی و تمامی انحصارات تحت تأثیرمسئله زن و نبود راهکار درحل مسئله ی زن است.  مسأله ی زن از نظر ذهنی به جامعه شکل می‌دهد و ساختار مدیریتی جامعه را مورد چالش قرار می‌دهد. ژرفای این تحلیل و واکاوی‌ها، رهبر آپو را به رهبری که امروزه فلسفه‌اش به دنیا راه یافته، مبدل کرد. رهبر آپو هیچگاه به دنیای خیال‌ انگیز کودکی خویش پشت نکرد و به صورت مداوم به آن خیال‌ها دامن داد و آن را پرورید . رهبر آپو در همان آغاز تأسیس حزب کارگران کوردستان  در اندیشه ی  بنیاد نهادن جامعه‌ای بودکه در آن انقلاب زن به‌وقوع بپیوندد. پیوندی برپایه ی رفاقت با زن و زندگی کردن با او، خود سرآغاز فلسفه‌ی جدیدی است که رهبر آپو  آن را پیش  نهاد ودر گام بعدی آن را تئوریزه کردو به سطح فلسفه‌ی زندگی آزاد رساند ودرادامه به ساختارریزه کردن و ایجاد ساختارهای لازم برای گسترش این فلسفه پرداختند رهبرآپوبا تحلیل و واکاوی جامعه‌ی طبیعی ازیک سو و تحلیل چگونگی پیدایش دولت به وسیله ی ذهنیت اقتدارگرای مرد که موجبات گسست انسان از طبیعت و جدایی زن از مرد به‌عنوان دو دنیای متفاوت از هم را فراهم آورد به تحیل نظام سرمایه‌داری و نظام‌ ارتجاعی می پردازند  که به این گسست وجدایی دامن و مشروعیت می‌بخشند  وبه این نیتیجه میرسند که انجام هر دوی این نظام ها به تجاوز، قتل و خشونت و به طور کلی به پندارجنس دوم بودن زن ختم میشود

مسلماً پیشینه‌ی تاریخی و اجتماعی جامعه‌ی کورد و تأثیر معنوی و فلسفیک آن  بر جامعه‌ی کورد  بسیار است.بدون شک تحلیل رهبر آپو وارائه ی  فلسفه اش خالی از این پیشینه‌ی تاریخی و اجتماعی نیست و درواقع  رهبری آن را نهادینه کرد و به الگوی انقلاب مبدل ساخت. ایشان تأکید دارند که در برابر ضدانقلابی که با شکست جنسی زن به وقوع پیوسته،بایستی انقلاب زن بنیاد نهاده شود. به باور رهبری حلقه ی مفقوده ی زندگی انسان در خاورمیانه  ؛ زن ، یعنی سرچشمه ی زندگی است که همه گونه ظلم ونابودی و فشار و سرکوب را در بالاترین سطح ممکن تحت لوای ناموس، ملک، دین و شریعت به خود دیده است. یعنی زن را در سطح هویت اجتماعی به زیر تیغ نابودی کشیدند.    

 انقلابی که اکنون در شرق کوردستان و ایران بر پا شده است عملی کردن این فکر و فلسفه است. درواقع در انقلاب روژآوا، در کوهستان‌های آزاد کوردستان، شمال کوردستان و اکنون نیز در شرق کوردستان که سرچشمه‌ی تاریخی این فلسفه است، زن دوباره نیروی انقلابی طبیعی خود را بازیافته است. شکستن مرزهای جهانی، ملی و جنسیتی برای سردادن این شعار و راهیابی آن به تمامی جهان، ظهور عصر انقلاب جدیدی است. درواقع این شکست ایدئولوژ‌یکی لیبرالیزم است چرا  که مدرنیته‌ی سرمایه‌داری تنها شکل  و فرم آزادی را مبنا قرارمی دهد ودر عمل  تمامی جامعه را قطعه قطعه ومرزبندی  میکند وآنچنان ازاین مرزها مراقبت میکند که حتی در درون مقوله ی جنسیتش نیز دگراندیشی به‌وقوع پیوسته  و این را تنها می‌توان انحرافی در حقیقت دانست. اما در این انقلابی که برپا شده‌  هم انترناسیونالیست‌ها  حضور دارند و هم زنان و مردانی که با فلسفه‌ی آپویی پیشآهنگی نمودند.

 رژیم اشغالگرایران کم ازرژیم های  سوریه و افغانستان نیست. سیستمی که در بالاترین سطح ممکن فاشیست، ملت‌گرا، دین‌گرا و جنسیت‌گراست.وبا این خصیصه هایش برتمامی سطوح اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی حکومت میکند بعد از44 سال حاکمیت اقتدارگرای ایران خلق هیچ‌گاه زیر بار این ذهنیت نرفت ومنفعل نماند و همیشه هزینه های زیادی در قیام‌ها و اعتصابات سراسری دادند. در گذشته بیشتراعتراضات به مطالبات صنفی و یا گروه خاص و روشنفکران جامعه  و به خواست‌هایی محدودآنان مربوط می‌شد، رژیم هرگز نگذاشت تا این مطالبات رنگ ایدئولوژیکی و سیاسی به خود بگیرد اما این انقلاب اکنون تمامی جامعه را دربرگرفته است..

انقلاب زن در شرق کوردستان و ایران دیگر کاملاً ایدئولوژیک و سیاسی گشته و به دنیا راه یافته است.  در فرانسه  اعلام شده که این اولین انقلابی است که با این گستردگی و حول چنین مانیفستی به وقوع پیوسته است. در این‌جا موجودیت ایدئولوژیکی جامعه بیشتر خود را نمایان ساخته و روشن می‌سازد که خود ایدئولوژی تاچه حد جامعه را متحد می‌سازد. در این‌جا بایستی خاطرنشان ساخت که فرهنگ دولت ـ ملت با فلاسفه‌ای که مشروعیت سیستم اقتدارگرا را رقم زدند و با مکاتب فکر و فلسفی‌ای که بوجود آوردند، به جامعه تلقین نمودند که در برابر هر ـ ئیسم ـ ی می‌توان، مکتب فکری دیگری خلق کرد و جامعه را به استیلا بکشانند. در عصر مدرنیته‌ی سرمایه‌داری نیز این ـ ئیسم‌ ـ ها چنان کرد که اتحاد و دوستی میان ملت‌ها، جنسیت‌ها، افکار متفاوت را مرزبندی نموده و محدود کردند اما بایستی دانست وبه این درک رسید که جامعه‌ و زنان کورد ازهم گسیخته تنها با ایدئولوژی می‌توانند یکپارچه شده و در برابر چرخ مطیع کردن جامعه، آشفتگی و ازهم‌گسیختگی تنها می‌توان با ایستادگی ایدئولوژیک و بنیاد نهادن جامعه‌ای با ایدئولوژی رهایی زن، رهایی خلق‌ها را رقم زد و دولت و ذهنیت اقتدارگرایی را منفعل ساخت.

 قم به‌عنوان مرکز ایدئولوژیکی دولت اشغالگر ایران  به  انقلاب زنان پیوست و زنانی که خود چادر به سر داشتند موافقت خود را با سوزاندن روسری‌ها و سردادن “ژن، ژیان، ئازادی” اعلام داشتند ـ در قیام‌های قبلی نیز ایستادگی مردم قم دربرابراستبداد  دیدیم ـ و این نیز ایستاری ایدئولوژیکی است که می‌توان آن را نابودی ذهنیت اقتدارگرای ایران تفسیر کرده و گفت که ایران از نظر ایدئولوژیکی به ورشکستگی کامل رسیده است.  قیام اخیر مردم قم  گواه این است که “انقلاب زن”، انقلابی اجتماعی است و هیچ حد و مرز و طبقه و جنسیت و دین و ملیتی نمی‌شناسد. درواقع انقلاب زن، چاره‌ یابی تمامی مسایل وراه بروفت از بحران اجتماعی است.

 رهبر آپو برمبنای چالش ذهنیتی و جستجوی حقیقتی که از کودکی آغاز کرده است، انقلاب زن را کلید می‌زند و همیشه تأکید دارند که شخص انقلابی بایستی عواطف و احساسات شگفت‌انگیزی داشته باشد. عواطفی معطوف  به زنان و طبیعت برپایه ی این طرز نگرش فکر و فلسفه‌ای را بنیاد نهاد که سرچشمه‌ی آن اولین گسست است. گسست زن و مرد، گسست زن و طبیعت و گسستی که تمامی زندگی اجتماعی را تحت‌تأثیر قرار داد. اینها را با واقعیت اجتماعی موجود ارزیابی نموده و بار دیگر برای ساختن جامعه‌ای اخلاقی و سیاسی آلترناتیوهای مشخصی را ارائه کرده است. لازم به ذکراست که رهبر آپو با توجه به حساسیت‌های اجتماعی موجود هرگز حاضر به رد دین، عرف و عادات اجتماعی و باورهای مختلف اجتماعی نشد و سعی نمود تا با ارائه‌ی سیستم مدرنیته‌ی دموکراتیک اتحاد خلق‌های خاورمیانه را محقق سازند با تکیه بر احساسات انقلابی خاورمیانه و زنده نمودن و نیرومند ساختن آن‌ها

. ارزیابی‌ها و پیشبینی‌هایی صحیحی که رهبر آپو از همان آغاز مسیر مبارزه انجام داد به جایی رسید که اکنون به شیوه‌ای عینی در تمامی عرصه‌های زندگی اجتماعی خاورمیانه و جهان به فلسفه‌ی زندگی و آغاز انقلابی نوین تبدیل شده است. چراکه این فکر و فلسفه‌ی زندگی آزاد که برمبنای “ژن، ژیان، ئازادی” بنیاد نهاده شده، توسط سازمان، ارتش و نهادهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی جنبش آپویی در تمامی عرصه‌های مبارزه‌ی زندگی نوین ریشه دوانده است. یعنی هم به‌عنوان نیروی دفاعی، هم نیروی سازماندهی اجتماعی و دیگر نیروهایی که به شیوه‌ای استراتژیک دموکراتیزه کردن زندگی  را به بیراهه کشانده اند را هدف برنامه‌های خود قرار داده است.

اکنون تمامی جامعه‌‌‌ و به‌ویژه زنان وظیفه‌ی اصلی و اساسی‌شان، دفاع از انقلابی است که جریان دارد تا به بیراهه کشیده نشود. بایستی تدابیری بنیادین را اتخاذ نمود تا زنان در فردای آزادی، بار دیگر فرودستی را تجربه ننمایند. تمامی عرصه‌های اجتماعی باید به عرصه‌ی مبارزه‌ی ذهنیتی جهت تغییر جامعه‌ی جنسیت‌گرا ـ که نشأت‌گرفته از ذهنیت اقتدارگرا و اشغالگر دولت است ـ تبدیل شود. اگردر دفاع از این انقلاب تأکید و اصرار می ورزیم، بدین جهت است که نمونه‌های آن را در تاریخ جهان داشته‌ایم، یکی از آنان  انقلاب سرخ شوروی است. انقلابی که ذهنیت مردسالار و جنسیت‌گرای گسسته از ذهنیت ذاتی زن آن را به بیراهه کشاند وآن را بیگانه از خویش وتهی ساخت . هم طرز انقلابی که در جریان است و هم تداوم آن را با شیوه‌هایی زنانه که هم رادیکال باشد ـ تغییر ذهنیت جنسیت‌گرای مرد را مبنا قرار دهد ـ و هم راه و روش‌های انقلابی زنانه را دارا باشد بایستی به کاربرد. با بررسی و واکاوی‌هایی در رابطه با ذهنیت مردسالاری، تاریخ شکست جنسی زن، تاریخ مبارزاتی زنان و تحقیق درباره ی  “ایدئولوژی رهایی زن” تا میتوان به پرسش‌هایی را که از این به بعد برای دفاع از انقلاب زنان مطرح می‌گردد، پاسخ درست وروشنی داد.

رهبر آپو برای آنکه نیروی نظامی‌ای را که به دست مرد بود در جهت غصب، تجاوز، غارتگری و خشونت تغییر ماهیت دهد به میلیتاریزه کردن زنان  با فلسفه ی واجب بودن  دفاع ذاتی و نیز ابزای جهت برپایی جامعه ی مدرنیته‌ی دموکراتیک با تکیه بر موازین جامعه‌ای اخلاقی و سیاسی مبادرت ورزیدند. بدین‌شیوه برای حل تمامی مسایل تاریخی ـ اجتماعی  به راه حل صحیحی  دست یافته اند. شیوه‌های مبارزه در برابر سیستم اقتدارگرا و اشغالگر را بایست رنگی زنانه داد و از سویی اگر قائل به رد نهادهای دولتی  است  بایستی  پیش از آن آلترناتیوی ارائه شود و آموزشی دموکراتیک را در مرکز اهداف خود قرار دهد با این شیوه سیستم خودمدیریتی  توسعه می‌یابد.که تئوری و نظریه‌ی آن موجود است و تا سطح بالایی نیز به‌عنوان کنفدرالیسم دموکراتیک در روژآوای کوردستان سازماندهی شده است .

 خلق  ما در شرق کوردستان و ایران با پیشآهنگی زنان می‌توانند با سازماندهی کومین، مجلس و دیگر نهادهای دموکراتیک در تمامی عرصه‌ها‌ی اجتماعی، سیستم خودمدیریتی خود را به  راه انداخته و جهت سازماندهی این سیستم دموکراتیک تمامی تلاش خود را برای پوچ‌سازی نهادهای دولتی به کار بگیرند. به‌نوعی می‌توان گفت که خالی نمودن درون‌مایه‌ی نهادهای دولتی و چاره‌یابی مسایل اجتماعی با مدیران اجتماعی که زنان و خلق خود انتخاب نموده‌اند، بهترین گزینه برای “دفاع از انقلاب زنان” خواهد بود.

درسیستم کنفدرالیسم دموکراتیک، زن عنصر بنیادین می‌باشد. پایه و بنیاد این سیستم را زنان تشکیل می‌دهند و درواقع هسته‌ی نهادینه‌ی مدرنیته‌ی دموکراتیک می‌باشد. این هسته‌ی اساسی در عین حال که به اعتراض و اعتصاب می‌پردازد مرز اشغالگری را تنگ کرده و مشخص نموده و مجبور به عقب‌نشینی می‌کند، بایستی نهادهای اجتماعی و سیاسی خود را سازماندهی نماید. بایستی برساخت اجتماعی، رنگی زنانه به خود بگیرد. البته این ایستاری فمنیستی نیست، بلکه ایستاری انقلابی است که مدرنیته‌ی دموکراتیک را در هدف برنامه‌ی خود قرار می‌دهد.

قبل از هر چیزمی باید ما به‌عنوان جنبش آزادی‌خواهی زنان در شرق کوردستان  تدابیر لازم را جهت دفاع از “انقلاب زن” انجام دهیم تا به بیراهه کشیده نشود. این نیز با رنگ زنانه، ادبیات زنانه، تحلیل زنانه و مشارکت اجتماعی زنان و سازماندهی ساختار زنان، ممکن خواهد بود. از هم‌اکنون ساختارمندی ونحوه ی تشکل  نهادهای حوزه ی  زنان و تغییر قوانین زنان  را بایست به بحث و گفتگو گذاشت. این بهترین فرصت ممکن برای گفتمان و سازماندهی است، برای نمونه سالیان سال است که رٔژیم ایران درصدد است تا اسلام افراطی را در کوردستان توسعه دهد، اما امروزه همان اسلام رادیکال نیز در انقلاب زنان مشارکت می‌نماید. و خیل عظیمی از دولت‌گراها نیز اکنون دیگر در کنار و حتی در درون انقلاب زن جای گرفته‌اند. اکنون همان فرصتی است که تمامی آئینها، باورها و ملیت‌های مختلف خواسته‌های خود را در درون این انقلاب می‌بینند. در بلوچستان و لرستان  که زن از نظر محدودیت‌های اجتماعی در تنزل‌یافته‌ترین سطح موجود به‌سر می‌برد، اعلام می‌کنند که اکنون با تمامی نیروی خود در درون این انقلاب جای می‌گیرند. اگر رشت و مازندران به‌عنوان جوامعی که از طرف سیستم اشغالگر ایران به مرکز توریسم مبدل گشته و حساسیت و عکس‌العمل‌های اجتماعی‌شان تا حدود بسیاری عقیم گشته بود، به شیوه‌ای بسیار رادیکال کنشی انقلابی از خود نشان می دهند، مبین  زنده شدن دوباره ی این روح است که  مقدس پیروز است. 

دولت اشغالگر ایران در دوره‌ی اصلاحات و بعد از آن نیز قصد داشت از طریق مشتی نخبه ی لمپن و با محدودسازی پتانسیل و انرژی آزادی‌خواهی زنان و خلق‌های ایران و به‌ویژه کورد ، جامعه را از تغییر ناامید ساخته  و تمامی این پتانسیل را به سمت و سوی لیبرالیسم سوق دهد.

رهبری بحث از خرد اجتماعی و عقل گردونی می‌نماید که در آن جامعه دارای شعور اجتماعی بوده و قادر به پیروزی انقلاب است. البته که تجربه‌ی خوددفاعی، دیالوگ و مدیریت در حافظه‌ی تاریخی زنان، خلق کورد و دیگر خلق‌های خاورمیانه نهفته است و با خطر کژروی انقلاب زن مواجه خواهد بود. بر همین اساس بایستی تمامی اقشار و اصناف مختلف جامعه از طریق کمیته، تشکل و انجمن‌های دموکراتیکی که دارند و یا تشکیل می‌دهند با ایجاد فضای گفتمانی دموکراتیک شروع به سازماندهی سیستم آلترناتیو کرده و برای تغییرات ذهنیتی جامعه تمامی عرصه‌های زندگی را به عرصه‌ی مبارزه مبدل سازند.