رویکرد هویت‌مدار کودار و آذربایجان | فواد بریتان

نظریه‌ برساخت "ملت‌ دمکراتیک" و ساختار دمکراتیک آن، می‌تواند بستری برای سیاست‌ورزی و احیای هویتِ سیاسی‌ـ اجتماعی ملت‌های درون جغرافیای ایران باشد. این ظرفیت‌سازی، ساختار دمکراتیک نسبت به مسئله‌ حیات مسالمت‌آمیز خلق‌ها و ...

نظریه برساخت "ملت دمکراتیک" و ساختار دمکراتیک آن، میتواند بستری برای سیاستورزی و احیای هویتِ سیاسیـ اجتماعی ملتهای درون جغرافیای ایران باشد. این ظرفیتسازی، ساختار دمکراتیک نسبت به مسئله حیات مسالمت‌آمیز خلقها و از جمله آذریها و کردها، امکان همگرایی و همبستگی اجتماعی و سیاسیای را فراهم می‌آورد که کنش سیاسی این هویتها منجر به برقراری و استقرار ساختار دمکراتیک گردد.

 

در واقع نوعی از رابطه هستیمند و دیالکتیک که هر یک برسازنده دیگریست؛ یعنی همگرایی هویتی نمیتواند بدون وجود ساختار پدید آید و پدیدآوردن این ساختار نیز خود موجب همگرایی خواهد بود.

 

ظرفیت پذیرش و موجودیت کنشگرانه سیاسی و اجتماعی هويتهای فرهنگی، اجتماعاتِ محيطزيستگرا و شهروندان آزادِ ملتی دمکراتیک در ساختاری دمکراتیک، نیازمند خوانش نوین از مقولات هویتی و به‌ویژه موضوع ناسیونالیسم است. کودار به‌عنوان ساختار جامعه دمکراتیک و آزاد شرق کردستان، ساختار همگرای جوامع مدنی كردهاست؛ نه يك تشكل دولتگرای کردی که الزاماً کردها را به‌عنوان یک گزینه فضیلتمدار حاکمیتی بنگرد. این بدین معنیست که کردها هم نظیر دیگر هویتهای موجود در ساختار، از حقوق و آزادیهای برابر برخوردارند نه به‌عنوان فضیلت هویتی یا ملی و قومی که در نظامهای دولتگرا نهادینه میگردد. اگر در ايران به مشاركت و نقش همه خلقها در احیا و برساخت ايرانی دمکراتیک اعتقادی صميمانه و منسجم وجود داشته باشد، آنگاه ملتِ دمکراتیک کرد، كه شكل مديريت سياسی كنفدراليسم دمکراتیک غيردولتی را برای خویش برگزیده است، در درون كليت بزرگتری كه ملت دمکراتیک ايران نام دارد، خود را بازتعریف مینماید. اگر ملت را با چنين نگرش انعطافپذيری بازتعريف نماییم، آنگاه میتوان از ظرفیتسازی دمکراتیک و احیای عناصر اجتماعی هویتمدار بر مبانی آزادی و دمکراسی نیز جهت دچارنگشتن به نگرش ملیگرایانه و همچنین بروز معضلات ناشی از گرايشات نظامی، امنيتی و سركوبگرانه نظامهای سیاسی حاکم جلوگیری به‌عمل آورد.

 

واقعيت تاريخی ايران و خلقهای آن نشان میدهند كه اگر به ايجاد ايرانی دمکراتیک، برساخت ملتِ دمکراتیک ايران و يا يك نظام دولتی كه درهايش بر روی رشد دمکراسی گشوده باشد، معتقد باشيم (چه جمهوری دمکراتیک ايران يا هر نوع فرم دولتیِ دمکراسیپذير، غير از دولتـ ملت)، پروژه جامعه دمکراتیک و آزاد شرق کردستان ‫‌ـکودار‫‌ـ يك الگوی مناسب مديريتی است كه با همه آن‌ها میتواند سازگار بوده و قابليت اجرايی داشته باشد. در هرجا كه محيط يا موقعيت دمکراتیکی ايجاد شود، محتوا و مضمون آن را میتوان با رشد و بالندگی نظری و عملیِ برساخت ملت دمکراتیک که زاییده جامعهای اخلاقیـ سیاسیست پُر نمود و فرم و شاکلهبندی ساختارین آن نیز میتواند نظام كنفدراليسم دمکراتیک باشد.

 

خلقهای ايران سالهاست با استبداد، تبعيض و مركزگرايی دستوپنجه نرم میكنند. به‌دليل عدم شكلگيری يك نظام سياسی و مديريتی مختص به جامعه، تاكنون مبارزات اين خلقها به نتيجهی مطلوب نرسيده است. فقدان حقوق و آزادی برای تنوعات فرهنگی و هويتهای مختلف موجود در ايران، عدم آزادی آموزش به زبان و فرهنگ مادری برای خلقهای مختلف، ژرفايافتن ضدفرهنگ تحقير عليه خلقها، تداوم تبعيض و ستم شديد عليه زنان، فقدان آزادی اندیشه و بيان، بيكاری، فقر، شيوع بحرانهای زيستمحيطی و صدها مسئله و معضل اجتماعی و سیاسی نشان می‌دهند كه بدون ارائهی يك راهكار متفاوت نمیتوان ادعای حل مسائل جامعه ايران را داشت.

 

کودار اتحاديهای نامتمركز، فارغ از ملیگرایی و عاری از قدرتطلبیست كه دغدغه تغییر مرزهای سياسی موجود را ندارد و اقدام به مرزبندیهای تازهای نیز نمیکند. اين اتحاديه دربرگيرنده تمام واحدهای اجتماعی غيردولتی اعم از عقيدتی، فرهنگی، اقتصادی و... است كه به شكل خودگردان به مديريت امور خود میپردازند. عدم ايجاد تغيير در مرزبندیهای سياسی موجود يعنی سیاستی که يكپارچگی كشور را از بين نمیبرد و مرزهای تازهای ترسيم نمیكند. ساختار دمکراتیک كه فرم مديريت سياسی ملتِ دمکراتیک کرد است، تمام تنوعات فرهنگی و واحدهای اجتماعی کرد و ساير هويتهایی كه در جغرافیایی مشترک با کردها زندگی میكنند (نظير آذری، آشوری، ارمنی و...) را در درون خود جای میدهد و امكان مديريتهای خودگردان آن‌ها و آزادیشان را فراهم میآورد. اين قابليتِ نظام كنفدراليسم دمکراتیک، در نواحی و مناطق مختلف هر كشور يا سرزمينی میتواند مصداق یابد. به‌عنوان نمونه غربِ ايران از لحاظ تنوعات هويتی بسيار غنی است. کردها، آذریها، ارمنیها، و تنوعات هويتی با زبانها و آیینها و مذاهب و گروههای اجتماعی مختلفی در آنجا زندگی میكنند. برای آنكه تمام اين تنوعات فرهنگی بتوانند از يك نظام مديريتیِ بومی برخوردار باشند و به رفع مشكلات خويش بپردازند، میتوان نوعی سازماندهی مختص به این منطقه در قالب اتحاديهای دمکراتیک كه بخشی از "كنفدراسيون دمکراتیک ايران" خواهد بود را طرحريزی و اجرایی نمود. چنين ساختار دمکراتیکی میتواند تمام اين تنوعات هويتی را در خود جای دهد. بدين ترتيب خلقهای اين منطقه از مديريتهای بومی و ذاتی برخوردار خواهند بود كه حافظ هويت و فرهنگ آن‌هاست. چنين ساختاری منعطف است. ساختار کودار در برابر سیاستهای سیستمی همچون جمهوری اسلامی در راستای منافع هویتی خلق‌های درون سیستم دمکراتیک، اقدام به سیاستورزی مینماید، نه براساس تأمین منافع دولت. به‌همین سبب در برابر سیاستها و رویکردهای سلطهطلبانه این رژیم، نه تنها از مبادی دمکراتیک خویش گذار نخواهد کرد، بلکه با توسعه پرنسیبهای دمکراسی و منافع هویتی خلق، گسترش و پویایی، کنش سیاسی و مشارکت اجتماعی تنوعات را در برابر اقدامات جامعهستیز دولت فراهم مینماید. در واقع وجود تکثرات هویتی در ساختار دمکراتیک نه یک تهدید بلکه به‌عنوان یک غنای هویتی، اجتماعی و دمکراتیک در ترسیم آیندهای عاری از ستیز و سلطه اصلیترین نقش را دارند.

 

وضعیت کنونی کردها و آذریها در جغرافیای سیاسی امروز ایران، نمایی کلی از وضعیت خلقهایی هستند که نه با یکدیگر، که با وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور که ناشی از سیاستهای دولت است، دچار مشکل و مسئلهای عمیق هستند. یکی از بنیادیترین مسائل، وجود ساختار سیاسی دولتیست که قائل به موجودیت و هویتهایی نیست که خواهان مشارکت سیاسی در تعیین سرنوشت خویش هستند.

 

در واقع مشکل خلقهایی همچون آذری با کردها یا کردها با آذری، نه مسئله خود این خلقها که ناشی از سیاستی‌ست که موجودیت هر یک از این خلقها را به صورتی عوامفریبانه و با نهادینهنمودن مسائل نژادپرستی و سلطهخواهی انکار مینماید. کردهايی كه از ديرباز در مناطق کردستان ساكن شدهاند، هماکنون نیز میتوانند علاوه بر اينكه در چارچوب يك نظام مشترك دمکراتیک با مليتهای همجوار خود به صورت دمکراتیک زندگی نمایند، به عنوان بخشی از ملت دمکراتیک کرد در كنفدراليسم دمکراتیک کردستان نيز جای خواهند داشت. و این موضوع دال بر رد یا انکار دیگر هویتهای همجوار ندارد. و یا اینکه تحقق آن نیازمند این انکار یا تقابل نیست. يعنی ساختار كنفدراليسم دمکراتیک به گونهای منعطف است كه در برابر "چندهويتیبودن" و "مشاركت داشتن همزمان در چند ساختار كنفدرال" مانع ايجاد نمیكند. چنين ساختارهای كنفدرال دمکراتیکی را میتوان در جای‌جای ايران و در چارچوب كليتی به نام "كنفدراسيون دمکراتیک ايران" تشكيل داد. مناطق بسياری از ايران تكمليتی نيستند و تنوعات اتنيكی (قومی) و مذهبی مختلفی دارند كه بهترين راهحل برای همزيستی خلقهای اين مناطق و برخورداری عادلانه و برابر آن‌ها از مديريتهای دمکراتیک نامتمركز و بومی، كنفدراليسم دمکراتیک است. راهكارهای نژادپرستانه، ملی‌گرا و دولتی جز ايجاد تنش و درگيری در اين مناطق نتيجهای حاصل نخواهد كرد. جز يك ساختار كنفدراتيوِ دمکراتیک كه فارغ از مرز و محدوده باشد و مرزهای استانی و كشوری را مانعی برای خود به حساب نياورد، هيچ ساختار مديريتی ديگری نمیتواند کردها و حتی آذریهای پراكنده در تمام ايران را به شكل يك ملت دمکراتیک به هم پيوند بزند و كليتی را تشكيل دهد. به‌ويژه شهرهايی كه دارای بافت چندمليتی و چند آیینی و مذهبی هستند، فوريت بيشتری برای راهكار كنفدرال دمکراتیک دارند. بهطور مثال در شهرها و مناطقی از کردستان نظير اورميه، ماكو، خوی و سلماس (متشكل از کرد، آذری، آشوری و ارمنی)، قروه، بيجار و نقده (کرد و آذری) و ديگر مناطقی كه بافت جمعيتی آنها تركيبی از کرد و ديگر مليتهاست، مناسبترین راهكار برای همزيستی اين خلقها برقراری نظام كنفدراليسم دمکراتیک است. باتوجه به تنوعات بسيار گسترده فرهنگی و زبانی در ايران، نظام كنفدراليسم دمکراتیک میتواند به بهترين نحو توان چارهياب بودن خويش را جلوهگر سازد. اين نظام میتواند پيوندهای تاريخی و فرهنگی هر خلقی كه جغرافيای محل سكونتش توسط مرزبندیهای دويستساله اخير تجزيه شده و بافت جامعهاش از هم گسسته را بار ديگر و اين بار بدون نياز به تشكيل دولت و مرز تازه، برقرار كند.

 

شالوده دولتـ ملت اين است كه سلطه خود را از طريق ايجاد يك شهروند تكزبانی و تك قوميتی بر همگان برقرار سازد. شهروند دولتـ ملت به يك عقيده رسمی و مقدسات ساختگی آن وابسته میگردد و طبق قوانين آن هدايت میشود. اين اعتقاد رسمی نوعی ميهندوستی نيست، بلكه يك مليتگرايی نژادپرستانه است. اين ملیگرایی كه از طريق دولتـ ملت به جامعه تزريق میشود تا حد يك دينگرایی، افراطی و مخرب است. دولتـ ملت، تنوعات اجتماعی را قبول نمیكند. بلكه میخواهد ارزشهای همه گروههای اجتماعی را به خود شبيه و همسان گرداند. اما ملت دمکراتیک، از زبانها، اتنيسيتهها (اقوام)، اديان، ملتها و فرهنگها، گروهها و افراد دارای منافع جداگانهی بسياری تشكيل شده است. در نظامهای دولتیِ مدرن (دولتـ ملتها) شعار تك زبان، تك وطن، تك دولت، تك مركز، تك پرچم و تك مارش، مبنای همه عملكردهای دولت و مداخله عليه هويتهای مختلف در سطح كشور است. مديريتهای دولتی به اندازهای كه در "تك نمودن تنوعات" و تحت كنترل مركز درآوردن آن‌ها موفق شوند، خود را مقدس و خدايی اعلام میكنند. اما برساخت ملتِ دمکراتیک، نه دولتـ ملت بلکه سیستم کنفدرالیسم دمکراتیک را مبنا میگیرد. نظام کنفدرالیسم دمکراتیک جهت همه نوع همپيمانی و وفاق ملی دمکراتیک بستر و امکانی مهیاست و ساختاری تكمحور و حذفكننده ندارد. حتی در سطح خاورميانه و جهان میتواند انواعی از اتحاديهها و همپيمانی‌های دمکراتیک را پديد آورد.

 

سیستم و مدل مورد نظر ما که همان سیستم کنفدرالیسم دمکراتیک است، با نگرشِ وطن مشتركِ دمکراتیک به جغرافيا مینگرد. نه تركيه، عراق، ايران و سوريه وطنهایی مختص به ترك و فارس و عرب هستند و نه کردستان صرفاً مختص به کردهاست. زيرا در گستره اين جغرافياها هويتهای اتنيكی (قومی)ـ دينی كثيری بهسر میبرند. بنابراين در كنفدراليسم دمکراتیک اين بينشِ غلط كه ايران را به فارس‌‌بودن محدود كرده و حقوق و آزادی‌‌های ملتهای کرد، عرب، بلوچ، آذری و تركمن را ناديده میانگارد، كنار زده میشود؛ همچنين اين ديد نژادپرستانه كه کردستان را سرزمينی صرفا متعلق به کردها میشمارد، رد مینمايد. زيرا در کردستان انواعی از تنوعات فرهنگی نظير آشوری، يهودی، ارمنی، عرب، آذری و نظاير آن زندگی میكنند و به بخشی از واقعيت تاريخی اين سرزمين مبدل شدهاند و جامعهی کرد همواره در پی همزيستی با آن‌ها بوده است. میان خلقها نوعی خطوط همزيستی، همبستگی و دوستی وجود دارد كه در چارچوب آن تشكلات اجتماعی گستردهتر و دارای سطوح بالاتر ايجاد میشود. در اين تشكلات اجتماعی تازه، هر خلق با خلقهای همجوار خود به همكاری، دادوستد، همياری و آفريدن فرهنگهای مشترك میپردازد. مرزهای موجود در دولتـ ملت برای قطع روابط خلقها و ملتها ایجاد شده و قفسی هستند تا هر دولتـ ملت خلقهای خود را در آن نگهداری كرده و به ميل خود با آنها رفتار كند. كنفدراليسم دمکراتیک با گذار از منطق مرز و محدودههای جغرافيایی، امكان بيشترين آزادیهای مثبت و روابط متقابل ميان ملتها را فراهم میآورد.

 

با پيشبرد دمکراسی خلقها و اصرار بر راهكار ملت دمکراتیک، میتوان به سمت تعريف ملتِ ملتهای دمکراتیک نيز حركت نمود. يعنی مثلاً در ايرانی كه دمكراتيزه شود، میتوان ملتی متشكل از تمام ملتها يا خلقهای مختلف ايران را ملت دمکراتیک ايران ناميد. اما اين ملت ايران وقتی معنا دارد كه ملتها يا خلقهایی كه در گستره آن جای میگيرند از آزادی برخوردار باشند. شرط آن نيز تشكيل قانون اساسی دمکراتیکیست كه در آن، دولت ضمانتهای لازم را برقراری آزادی انديشه و بيان بگنجاند و به آن‌ها پايبند بماند. در ايران فعلی اگر چه از ملت ايران بحث می‌شود اما مليتهای مختلف موجود در ايران فاقد آزادیهای سازمانده، آزادی بيان و حقوق هستند و عملا سركوب، آسيميله (ذوب) و نابود میشوند. لذا در شرايط كنونی نمیتوان از وجود ملت دمکراتیک ايران بحث كرد. در ايران مذهب شيعه، زبان فارسی، پديده ولیفقيه و بسياری موارد ديگر نظير كشور، مرز، پرچم، مارش و... به حالت بت درآورده شدهاند و حالتی بسيار جزمگرايانه (متعصبانه) و قاطع يافتهاند. روح دمکراسی، با بتسازی ناسازگار و در تضاد است. از همين رو حتی يك ساختار دولتی کردی و یا آذری نيز نمیتواند در دراز مدت حلال مشكلات باشد زيرا بُتوارگی برخی موارد هميشه تنوعات فرهنگیـ دينی و زبانی کردها و آذریها را با خطر روبرو كرده و موجب بحران میشود. ولی در كنفدراليسم دمکراتیک، هيچ دين، زبان، عقيده و گرايشی به حالت بت درآورده نمیشود. به‌همين دليل مسائل به روی دمکراسی، بحث، انتقاد، اجماع و تحول گشوده هستند. در نظام كنفدراليسم دمکراتیک، به موارد ارزشمندی نظير وطن، پرچم و زبان تقدس بخشيده نمیشود. بر وطنِ هویتمند دمکراتیک، زبانهای بسيار و پرچم‌های مختلط كه دوستانه همديگر را میپذيرند، تكيه مینمايد. بنابراين در برابر جنگها، ستمها و خونريزیهای ضدانسانیِ نظامهای دولتی، يك جایگزین مناسب و اخلاقی است.

 

از این رو، ایجاد نظامی دمکراتیک و فراگیر که جامعه دمکراتیک و آزاد روژهلات کردستان (کودار) نیز برساخته از همین پارادایم میباشد و به وطن مشترك يا وطن دمکراتیک، يعنی وطنی كه صرفا متعلق به پيروان يك دين يا يك قوم تكزبانی نيست و شهروندان آن دارای مليتها، زبانها و دينهای بسيار میباشند را در چارچوب ملت دمکراتیک برساخت نماید. اين رویکرد سبب رشد همزيستی، برابری و جلوگيری از گسستهشدن بافت كليتمند فرهنگهای مختلف مناطق میشود. ميهندوستی در كنفدراليسم دمکراتیک بهمعنای نژادپرستی نيست بلكه نوعی پايبندی به محل سكونت، زادگاه و محيطزيست است. اگر وطن تنها به يك قوم يا دين محدود شود، بخش گستردهای از شهروندان نخواهند توانست بر پايه خصلتهای قومی يا دينی خود زندگی كنند و به ناگزير از هويت خود فاصله میگيرند و به هويت ديگری مبدل میشوند. اين برخورد، قطببندیها و گسستها را بيشتر میكند كه نتيجه آن افزايش تنش‌ها، جنگها، قتلعامها و نسلكشیهای فرهنگیست. اما چون در كنفدراليسم دمکراتیک، پديده شوم "ديگریشدن" وجود ندارد و هركس میتواند با هويت خود در ميهنی دمکراتیک زندگی كند. هر اندازه تنوع و تفاوتمندی وجود داشته باشد، زندگی اجتماعی غنیتر و متعالیتر میشود.