اول ماه مه؛ روز قدرت‌نمایی کارگران در مقابل سرمایه‌داران! [یادداشت]

اول ماه مه روز جهانی کارگر، روز همبستگی و روز طرح خواسته‌ها و مطالبات همه بخش‌های کارگری، بیکاران و خانواده‌های مزدبگیران است تا این مطالبات را در طول ٣۶۵ روز سال پیگیری کنند

کارگران ایران هم‌زمان با هم‌طبقه‌ای‌هایشان در جهان، در حالی به استقبال روز جهانی خود می‌روند که دستمزدهای چهار برابر زیر خط فقر بر آن‌ها تحمیل شده  و در عین حال  بحران اقتصادی به شکل غیرقابل کنترلی درآمده است. در این میان، بیکاری، تورم، گرانی و هم‌چنین سرکوب و اختناق غیرقابل تحمل شده است. همین دستمزدها ناچیر کارگران را نیز به موقع پرداخت نمی‌کنند.

 

در حالی که سبد هزینه واقعی زندگی یک خانوار چهار نفره بالای پنج میلیون تومان است و عوامل حکومت در نهادهای دست‌ساز کارگری، آن را سه میلیون و ٧٠٠ هزار تومان تعیین کردند؛ با این حال، یک میلیون و یکصد و یازده هزارتومان به عنوان حداقل مزد، برای سال ٩٧ اعلام کردند تا هر چه بیش‌تر خانواده‌های کارگری را به قعر فقر و فلاکت بفرستند.

 

در عین حال ١١ میلیون کارگر در کشور، دارای قرارداد موقت هستند که حداقل دستمزد شامل حال آن‌ها نمی‌شود. ناهید تاج‌الدین عضو هیئت رییسه کمیسیون اجتماعی مجلس، به تازگی گفته است:"در خوشبینانه‌ترین حالت، ٨۵ درصد کارگران در کشور قرارداد موقت هستند و از ١٣ میلیون کارگر شاغل در کشور که سه نوع اشتغال دائم، غیر مستمر و پروژه‌ای دارند؛ بیش از ١١ میلیون آن قرارداد موقت هستند، البته ما کارگران پنهانی نیز داریم که در فهرست تامین اجتماعی نبوده و این‌ها نیز عموما قراردادهای موقت زیر یک‌سال دارند."

 

حکومت اسلامی ایران، به معنای واقعی یک حکومت سرمایه‌داری استثایی در جهان است. حکومتی که کودکان را اعدام می‌کند؛ حکومتی که در ردیف نخست و یا دوم اعدام در جهان قرار دارد؛ حکومتی که مانند قرون وسطا در میادین شهرها قربانیان خود را به دار می‌آویزد و به نمایش عموم می‌گذارد؛ حکومتی که رهبر آن خامنه‌ای از سوی نهادهای بین‌المللی، دشمن درجه یک آزادی بیان و اندیشه معرفی شده است؛ حکومتی که به زور سرکوب و پلیس حجاب اسلامی را بر زنان تحمیل کرده است؛ حکومتی که از سوی نهادهای بین‌المللی، یکی از فاسدترین حکومت‌ها معرفی شده است؛ حکومتی که دزدی و رانت‌خواری و غارت اموال عمومی جامعه در آن، نهادینه شده است؛ حکومتی که سران آن در روز روشن و در مقابل دوربین‌های تلویزیونی دروغ می‌گویند؛ حکومتی که هیچ احترامی به حقوق کودکان و بازنشستگان نمی‌گذارد؛ حکومتی که در جهان و منطقه به‌عنوان حامی تروریسم معروف شده است؛ حکومتی که عدم پرداخت دستمزد ناچیز کارگران توسط کارفرمایان و پیمان‌کاران دولتی و خصوصی را نه تنها جرم نمی‌شمارد، بلکه کارگران معترض و حتی خانواده آن‌ها را نیز تهدید و سرکوب و زندانی می‌کند و شلاق می‌زند؛ حکومتی که دشمن جشن و شادی و موزیک است و به جوانانی که جشن فارغ‌التحصیلی و تولد و غیره می‌گیرند در صورت دستگیری شلاق می‌زند؛ حکومتی که در خصوصی‌ترین امر شهروندان دخالت پلیسی می‌کند؛ و نهایت در ثروتمندترین کشور جهان، میلیون‌ها انسان بیکارند و اکثریت شهروندان ٨٠ میلیونی جامعه ایران نیز به شدت نگران آینده خود و فرزندان‌شان و حتی نگران تامین نیازهای روزمره خود هستند!

 

در این میان، کارگران، بیکاران، محرومان جامعه و خانواده‌های آن‌ها در معرض انواع و اقسام خطرات و آسیب‌های اجتماعی قرار دارند. بنابراین، همه آن‌چه که در بالا بدان‌ها اشاره کردیم مستقیما بر زیست و زندگی طبقه کارگر و عموم ستم‌دیدگان جامعه ایران تاثیر می‌گذارند. از این‌رو، طبیعی‌ست که طبقه کارگر و حامیان آن، روز جهانی خود را به یک روز مبارزه سراسری علیه کلیت حکومت سرمایه‌داری اسلامی ایران تبدیل کنند و به حدی قدرتمند ظاهرا شوند که سران و مقامات و تئوریسین‌ها و نهادهای نظامی، سیاسی و قضایی حکومت را چنان دچار رعب و وحشت سازند تا به مطالبات فوری کارگران که همانا افزایش دستمزدها و پرداخت دستمزدهای معوقه است سریعا اقدام کنند. هم‌چنین عدم پرداخت به موقع دستمزد کارگران، به لحاظ قانونی جرم محسوب شود تا کارفرما و پلیس حق نداشته باشند دست در دست هم به کارگران معترض یورش ببرند.

-برگرفته از شماره پنجم مجله کمون- ٣٠ آوریل ٢٠١٨

همان‌طور که گفتیم در جامعه ایران، ثروت‌های سرشاری وجود دارد اما این ثروت‌ها، نباید به عرصه‌های خدماتی و رفاه عمومی، اشتغال، آموزش و بهداشت و درمان و غیره اختصاص داده شوند. ارقام بودجه سالانه دولت، به روشن‌ترین شکلی تعیین می‌کند که بخش اعظم بودجه سالانه، بین نهادها و حتی افراد خودی، به ویژه به عرصه میلیتاریسم اختصاص داده شود.

 

در یک نگاه ساده به بودجه سال ١٣٩٧، می‌بینیم که بخش اعظم بودجه سال ١٣٩٧ کشور، به عرصه نظامی و نهادهای مذهبی اختصاص یافته است. هزینه‌هایی که بر بودجه عمومی تحمیل می‌شود غیر از ٣٧ میلیارد تومان برای مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، ۴٧ میلیارد تومان برای مجمع جهانی اهل بیت و مبالغ هنگفت دیگری است که به موسسه و نهادهای مشابه اختصاص می‌یابد.

 

علاوه بر این‌ها، در لایحه پیشنهادی دولت برای موسسه آموزشی موسوم به "جامعه المصطفی العالمیه" که مرکز آن در قم قرار دارد و برای ترویج و تعلیم علوم اسلامی در کشورهای دیگر فعالیت می‌کند ٣٠٣ میلیارد تومان بودجه در نظر گرفته شده است.

 

فهرست نهادهای مذهبی در لایحه بودجه سال ١٣٩٧، بسیار طولانی است. آن‌چه در این لایحه، مانند بودجه سالیان گذشته جلب نظر می‌کند عدم تناسب میان منابعی است که برای بخش‌های مختلف در نظر گرفته شده است. به‌عنوان نمونه، بودجه شورای سیاست‌گذاری "حوزه‌های علمیه خواهران" نزدیک به ١٣ برابر کل بودجه‌ معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری و بیش از دو برابر ١٣٨ میلیارد تومانی است که برای برنامه حمایت از خانواده و زنان سرپرست خانوار پیش‌بینی شده است.

 

از میان ده‌ها نهادی که برای "تبلیغات اسلامی" بودجه دریافت می‌کنند، برای تنها دو مرکز‌ (دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم و سازمان تبلیغات اسلامی) روی هم ٣٠٣ میلیارد تومان بودجه در نظر گرفته شده است.

 

این سیاست اقتصادی "سخاوتمندانه" دولت شیخ حسن روحانی در حالی است که سازمان حفاظت محیط زیست و پژوهشکده آن روی‌هم، با وجود انبوه مشکلات و تهدیدهایی که محیط زیست و سلامت شهروندان با آن روبه‌رو هستند، کم‌تر از ٢٧۴ میلیارد تومان بودجه دارد.

 

کارشناسان هشدار داده‌اند که اگر تا سال ٢٠٣٠ میلادی جلوی خشک شدن کامل دریاچه ارومیه گرفته نشود، زندگی دست‌کم ١۴ میلیون نفر در معرض خطر قرار خواهد گرفت.

 

در کنار این‌ها، صدها میلیارد تومان دیگر صرف دیگر حوزه‌های علمیه، مدارس علوم دینی و حمایت از فعالیت‌های فرهنگی و تبلیغی طلاب سراسر کشور می‌شود. در حالی که وزارتخانه‌های آموزش و پرورش و بهداشت و درمان، فقیرترین وزارتخانه‌های ایران هستند و مسئولین آن، همواره از کسر بودجه می‌نالند.

 

علیرضا سلیمی، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس روز ٢٠ آذر ٩۶، به خبرگزاری »خانه ملت« گفت: »مناطق زلزله‌زده و مدارسی که تخریب شده‌اند، نیازمند ساماندهی هستند و این در حالی است که هم اکنون آموزش و پرورش با کسری ۶ هزار میلیارد تومانی روبرو است بنابراین به نظر نمی‌رسد با توجه به شرایط هزینه‌ای آموزش و پرورش بودجه فعلی تعیین شده برای سال ٩٧ پاسخ‌گوی هزینه‌ها به‌طور کامل و کسری وزارت آموزش و پرورش باشد."

 

نهاد نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران نیز برای سال ٩٧، نود و چهار میلیارد تومان بودجه دریافت می‌کند که صرف کارهایی نظیر اعزام مبلغان روحانی، "توانمندسازی طلاب رزمی ـ تبلیغی" و "برگزاری مراسم، مناسبت‌ها و فضاسازی معنوی" شود.

 

علاوه بر این سازمان تبلیغات اسلامی نیز قرار است در سال جاری برای اموری چون "حمایت از فعالیت‌های تبلیغی و ترویجی تشکل‌ها و آحاد و اقشار تاثیرگذار، هدایت و حمایت از اجرای مراسم و فعالیت‌های فرهنگی، دینی و انقلابی و اطلاع‌رسانی و تبلیغات دینی رسانه‌ای"، ١۶٩ میلیارد تومان بودجه دریافت کند.

 

دولت دوازدهم که پس از زلزله کرمانشاه هنوز برای بسیاری از زلزله‌زدگان سر پناه مناسبی تدارک ندیده، در لایحه پیشنهادی خود، ٢١٨ میلیارد تومان برای سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در نظر گرفته تا صرف برنامه‌هایی از قبیل »اعزام استادان و مبلغان به کشورهای مختلف جهان و برگزاری و حمایت از برگزاری مراسم و مناسبت‌های مذهبی و فعالیت‌های قرآنی در خارج از کشور« شود.

 

در آستانه سال تحصیلی ٩۵-٩۶ وزیر آموزش و پرورش اعتراف کرد که هیچ وزیری از انقلاب تاکنون قادر به حل مشکل معیشتی معلمان نبوده ‌است.

 

معلمان معترضند که دولت آن‌ها را با کارکنان دیگر وزارتخانهها یک‌سان نمیبیند و پاداش و مزایا برای معلمان کمتر از کارمندان وزارتخانههای دیگر است. بنابراین، روزی نیست که معلمان شاغل و بازنشسته اعتراض نکنند.

 

حاکمیتی که چهار دهه به "مستضعف پناهی" تظاهر کرده، اما بی‌شرمانه در ملاءعام به کارگران شلاق زده؛ فعالین کارگری را زندانی و شکنجه کرده، دستمزد آن‌ها را به جیب زده و نهایتا سرکوب  و سانسور و استثمار شدیدی را در کارنامه خونین خود دارد؛ با ممنوعیت تشکل‌های مستقل کارگری و سرکوب هر گونه فریاد حق‌خواهی کارگران، شرایطی را در جامعه ایران حاکم کرده است که امروزه در ایران به‌عنوان یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان، حداقل مزد کارگران، چهار برابر زیر خط فقر بوده و این دستمزد ناچیز را هم معمولا با تاخیر پرداخت می‌کنند.

 

بسیاری از مراکز اقتصادی به علت تعطیلی و نیمه تعطیلی، همین حداقل دستمزد را هم پرداخت نمی‌کنند؛ در اثر خصوصی‌سازی واحدهای تولیدی، هم‌چنان تعدیل و اخراج و بی‌حقوقی کارگران ادامه دارد.

 

ارگان‌های سرکوبگر حکومتی، به‌ویژه سپاه پاسداران آن و شرکت‌های وابسته به "برادران قاچاقچی"، که بخش اعظم اقتصاد و صنایع ایران را در اختیار دارد هم دستمزد کارگران را به موقع پرداخت نمی‌کنند و هم کارگران معترض را شدیدا سرکوب می‌کنند. قرارگاه خاتم وابسته به سپاه با غارت اموال عمومی جامعه، صدمات جبران‌ناپذیری به محیط زیست وارد کرده‌اند و میلیون‌ها انسان، از جمله کشاورزان را به ورطه فقر و نابودی مطلق رانده‌اند.

 

در حقیقت سیاست‌های اقتصادی حکومت اسلامی، سبب شده‌ که آسیب‌های اجتماعی در ایران تکان‌دهنده باشد: کودک کار، کودک خیابانی، کارتن‌خوابی، کولبری، دست‌فروشی، تن‌فروشی، کلیه‌فروشی، جنین‌فروشی، اعتیاد به مواد مخدر، طلاق و خودکشی را به اوج رسانده‌ است. صدها هزار کودک، برای سیر کردن شکم خود، به زباله‌گردی روی آورده‌اند. با توجه به آن‌چه اشاره شد ادامه بحران و رکود اقتصادی، نه تنها مانع اشتغال می‌گردد، بلکه امنیت شغلی کارگران شاغل را نیز بیش از پیش به خطر می‌اندازد.

 

در جمع‌بندی این مبحث، ضروری است که تجارب ارزنده خیزش و هم‌چنین سرکوب دی ماه سال گذشته را همواره مدنظر داشته باشیم و به این نتیجه برسیم که جز مبارزه متحدانه و همبسته و هدفمند کارگران و خلق‌های محروم سراسر ایران که متحد طبیعی مزدبگیران و ستم‌دیدگان هستند، راه دیگری برای خلاصی از وضعیت فلاکت‌بار وجود ندارد. و در این میان تشکل مهم‌ترین ابزار ما برای رسیدن به اهداف تاکتیکی و استراتژی‌مان است. پس ضرورت عاجل دارد که در این دوره، نیروی ویژه‌ای به عرصه تشکل‌یابی در کارخانه‌ها، محلات، دانشگاه‌ها، مدارس و هر جا که امکانش وجود دارد بدهیم. تشکل‌هایی که خود را برای مدیریت دمکراتیک آینده جامعه ایران آماده کنند و نگذارند جامعه در تحولات احتمالی پیش رو، غافلگیر شود.

 

اول ماه مه روز جهانی کارگر، روز همبستگی و روز طرح خواسته‌ها و مطالبات همه بخش‌های کارگری، بیکاران و خانواده‌های مزدبگیران است تا این مطالبات را در طول ٣۶۵ روز سال پیگیری کنند. این روز، کارگران نباید به هیچ عنصر بورژوازی و حکومت آن، اجازه تعرض دهند. این روز، روز اعتراض و اتحاد جهانی کارگران علیه ستم و بردگی در سرتاسر جهان است. تاریخ اثبات کرده است که اگر کارگران صفوف خود را متحدتر کنند و به‌طور هدفمند به مبارزه طبقاتی خود روی آورند و در ابعادی سراسری با خواست رهائی از فقر و فلاکت و سرکوب، دست به مبارزه هدفمند بزنند، هیچ نیرویی توان مقابله با آن را نخواهد داشت. اگر مبارزه موجود کارگران شاغل و بیکار، بازنشستگان، معلمان، پرستاران، دانشجویان، دانش‌آموزان، روزنامه‌نگاران، هنرمندان، نویسندگان پیشرو و محرومان و ستم‌دیدگان، مال‌باختگان، کشاورزان و مبارزه خلق‌های محروم و ستم‌دیده کردستان، خوزستان، سیستان و بلوچستان، آذربایجان، ترکمن صحرا، لرستان، مرکز و شمال ایران با هم متحد شوند بی‌تردید می‌توانند گام‌های تعیین‌کننده‌ای را در راستای پایان دادن به مشقات و مصائب موجود بردارند. بنابراین، جز خود طبقه کارگر و متحدان آن، هیچ‌کس به فکر نجات مردم و جامعه از نابودی و تباهی و فقر و فلاکت و جنگ نیست.

 

بحران اقتصادی ایران، به جایی رسیده است که آیت‌الله‌های حکومتی نیز به‌شدت نگران آینده حکومت‌شان هستند. آیت‌الله جوادی آملی، با اشاره به مشکلات اقتصادی کشور، چنین هشدار داده است: »بدانیم که اگر با وجود این مشکلات ملت قیام کند همه ما را به دریا خواهد ریخت به همین جهت حواس‌تان باشد.« او که در دیدار با علی ربیعی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، سخن می‌گفت، خطاب به مسئولان حکومت افزود:"بسیاری از کشور فرار کردند یا جای فرار خود را فراهم آوردند اما ما جای فرار نداریم."

 

بدون شک، ما سازندگان و تولیدکنندگان نیازهای جامعه بشری با اتحاد طبقاتی‌مان، نه تنها قادریم قدرت دولتی را درهم بشکنیم، بلکه می‌توانیم مدیریت جامعه را در همه عرصه‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، دفاعی و دپیلماسی به‌عهده بگیرم و از طریق تشکل‌های خودگردان و خودساخته دمکراتیک خود هم‌چون شوراها و مجالس مردمی، جامعه را به بهترین وجهی مدیریت کنیم!

 

- برگرفته از شماره پنجم مجله کمون- ٣٠ آوریل ٢٠١٨