امرالی از نگاه اوجالان- بخش اول
"شرایط را برای مرگ من مهیا کرده بودند. بیشتر با هدف حذف فیزیکی، اگر آن هم میسر نشد، میخواستند از لحاظ معنایی من را از بین ببرند."
"شرایط را برای مرگ من مهیا کرده بودند. بیشتر با هدف حذف فیزیکی، اگر آن هم میسر نشد، میخواستند از لحاظ معنایی من را از بین ببرند."
رهبر خلق کُرد، عبدالله اوجالان سیستم [زندان] امرالی را عنوان بخشی از توطئه بینالدولی علیه خود تفسیر میکند. اوجالان تنها به عنوان یک زندان به امرالی نمینگرد؛ بلکه به مانند مکانی که سیستم مدرنیته کاپیتالیست در حمله به شخص او در واقع حملات شدیدی را علیه خلق کُرد و دیگر خلق های منطقه طراحی میکند، ارزیابی مینماید. اوجالان در یادداشتها و ملاقات خود به تحلیل این سیستم میپردازد و از مبارزه خود [علیه آن] سخن میگوید.
اوجالان در دفاعیات خود که با عنوان «دفاعیات دادگاه حقوق بشر اروپا: از دولت کاهنی سومر به سوی جمهوری خلق» که در سال ٢٠١١ منتشر شد، مراحل توطئه بینالدولی و واقعیت امرالی را با جزئیات تشریح میکند. این تحلیلات را در چند بخش جداگانه منتشر میکنیم.
"یکی از بزرگترین خیانتهای قرن، خود را همچنان به عنوان دوست و حامی آزادی نشان میداد. صاحبان مواضع مظلوم و قهرمانانه از بین رفته و فراموش میشدند. میدان را به روی خائنان و نوکرانی میگشود که برای منافع خود منتظر چنین وضعیتی بودند.
همه چیز برای مرگ من فراهم شده بود
همه چیز برای مرگ من مهیا شده بود. بیشتر به منظور حذف فیزیکی، اگر آن هم میسر نشد، میخواستند از لحاظ معنایی من را از بین ببرند. با وجود اینکه بسیار در این موضوع اندیشه کردم، گمان نمیکنم هدف دیگری در پس آن باشد. توطئه بسیار عمیق و نامشخص بود، به همین منظور به یک اقدام انسانی پیشرو در حد یک معجزه نیاز بود تا این توطئه خنثی شود.
میخواست به شکل دیگری انتقام بگیرد
سرنوشت بیرحمانهای فراهم شده بود که در چنین شرایطی همه دنیا در مقابل من قرار گرفته بودند، دوستان و رفقای بسیار نزدیک نیز بر اساس اعتقاد و ارزشهای اخلاقی خود به غیر از "مرگ شرافتمندانه" انتظار دیگری نداشتند. ذهنیت قرن اینگونه بود. ذهنیت دوست و دشمن نیز چنین بود. جایی که احساس و ایمان منجمد میشدند. هر چیزی یک تنهایی خطرناک را تحمیل میکرد. نمیتوان گفت که تفاوت فراوانی با "به رگبار گلوله سپردن" طبق قوانین جنگ داشت، اما با وجود اینکه به عنوان حق و حقوق تعبیر میشد نیز، برای من به رسمیت شناخته نشده بود. این تمدن میخواست به شکل دیگری از من انتقام بگیرد.
فرزندی که به رویاهای خود پشت نکرد
من به هیچ وجه وارد بازی قهرمان سازی نشدم. جسارت آنچنانی که در من تخمین میشود را ندارم. با وجود اینکه میخواهم "هر چه هستم آنگونه دیده شوم"، نزدیکترین دوستان نیز به این واقعیت پی نبردند. اما من یک خصوصیت داشتم که هرگز به آن خیانت نخواهم کرد: همیشه آن فرزندی میماندم که به رویاهای کودکانهاش پشت نمیکرد. من خدایان تمدن را قبول نمیکردم، در موسسات آن ذوب نمیشدم، و به مردِ زنان یک خانواده مبدل نمیشدم. دیالکتیک شخصیت ما چنین گام بزرگی را به ثمره نشانده بود. موضوع دیگر یک اختلاف داخلی ساده در ترکیه نبود. وضعیتی به سان پرومتئوس عصر به من تحمیل میشد.
آتن، مسکو، رُم و کنیا
مصلوب شدن من به تخته سنگهای امرالی و مصلوب شدن پرومتئوس به کوههای قفقاز از یکدیگر جدا نیستند. مسئلهای که بیش از هر چیزی درد سنگینی را القا میکند این است که هر دوی این مصلوب شدن از سوی خدای آتن زئوس انجام گرفته است. یکی از مراکز مشخص تمدن، مسکو، با یک بازی ناجوانمردانه، به خاطر یکی دو پیشنهاد و اعتبارات صندوق بینالمللی پول به ارزش چند میلیارد، علیه من به مانور پرداخت.
در رُم، عرصه بردهداری کلاسیک و احتسابات ظریف کاپیتالیسم، هیچ ارزش اخلاقی و حقوقی به رسمیت شناخته نمیشد. با ترور شدید روانی سعی بر تحمیل یک جنگ بزرگ علیه عزت من میشد تا ناچار شوم عکسالعمل مناسبی نشان دهم.
آتن نیز با اعتقادی تحت عنوان رفاقت که به شکل بزرگترین فاحشه هم نتوانست از خود جسارت نشان دهد، با نامردی من را در پایتخت کنیا به سرزمین وحوش تسلیم میکرد.
من هیچگاه به قضا و قدر اعتقاد نداشتم، اما گرفتار در صلیب قرن بیستم که نیروهای قدر به من تحمیل نمودند، من تنها میماندم. با این وجود تا ضربان آخر قلب خود و آخرین توان فکری خویش را نیز برای انسانیت به کار میبستم.
در برابر نفرت تمدن معاصر نباید تسلیم میشدم
برای کسانی که میخواهند در مورد موضع من در [زندان] امرالی بیشتر بدانند، این ارزیابی را کوتاه بیان میکنم. چیزی که در واقع روی میدهد، انتقاد یا خود انتقادی سادهای نیست، بخشش هم نیست، انتظار هم نیست. برخوردهایی اینچنین به معنای وجودی من پاسخگو نیستند. اوضاع بسیار متفاوت است و نیاز به فهم ریشهای و مستقلی دارد. موضع برادری و صلح، بدون هیچ شک و گمانی، برای من توصیف ذاتی و عمیقی دارد. موضع سیاسی در ردیف دوم است چون سیاست را در ابتدا انتخاب نمیکردم، اگر هم برای انتظارات این تمدن ثمرهای نداشت، خود را به بازیچه دست تمدن مبدل نمیکردم.
در اینجا عظمت خاصی را میدیدم و فورا در مقابل تمدن معاصر تسلیم نمیشدم. هرگونه برخورد سیاسی که ارزشی برای زندگی برادرانه، صلح و آزادی عزتمند قائل میشد، برای من بسیار قابل احترام است.
جوهرهی دفاعیات من در امرالی این است. امیدوارم ارزش آن روز به روز بیشتر درک شود.
ادامه دارد...