امرالی از نگاه اوجالان- بخش ششم
من به موجودیت و مطالبات آزادیخواهانهی تاریخی کهنترین خلق اشاره کردهام که تا به کنون نیز نام آنها مورد پذیرش واقع نگشته و هیچیک از حقوق بشری آنها به رسمیت شناخته نشده است
من به موجودیت و مطالبات آزادیخواهانهی تاریخی کهنترین خلق اشاره کردهام که تا به کنون نیز نام آنها مورد پذیرش واقع نگشته و هیچیک از حقوق بشری آنها به رسمیت شناخته نشده است
عبدالله اوجالان رهبر خلق کرد سیستم امرالی را همانند بخشی از توطئهی بینالمللی قلمداد مینماید، تا جاییکه امرالی را نه به عنوان یک زندان، بلکه مکانی درمییابد که مدرنیتهی سرمایهداری بر آن است خلق کردستان و دیگر خلقهای منطقه را هدف حملات خود قرار دهد. اوجالان در نوشتهها و ملاقاتهای خود به این سیستم و مقاومت خود علیه آن اشاره مینماید. اوجالان در دفاعیات خود تحت عنوان از دولت کاهنی سومر به سوی جمهوری خلق مرحلهی توطئه و واقعیت امرالی را گونهای مبسوط ترسیم مینماید. بخش ششم این تحلیل بدینقرار است:
آتن؛ نخستین جایی که به صلیب کشیده شدم
آتن نخستین جایی است که در آن به صلیب کشیده شدم. آتن با روحی جبون و فرهنگ عمیقا انتقامگیر خود یا به دلیل بهت و سکوت خود، درصدد برآمده است درد حاکمیت سه هزار سالهی خود را به نمایش بگذارد. از من نیز خواهان نمایش شکوهمندی دون مایه و بدون اصولی را خواسته است. با درک غیر ممکن بودن آن، و با این تصور که مالک من میباشند، در مقابل امتیازاتی چند در قبرس و اژه، همچون کادو یا همانند قوچی برای قربانی، به خیانت علیه من در مقابل دولت ترکیه دست زده است. نه تاریخ تا به کنون شاهد چنین خیانتی بوده است و نه میتوان این بی حرمتی را در جایی سراغ گرفت. در حالی که در ظاهر [یونان] عضو اتحادیهی اروپا است مرتکب جرم حقوقی شده است. بدون اشاره به بهانهای، بی اخلاقی و جرم [دولت این کشور] در مقابل قانون کاملا بدیهی است. در صورت لزوم، این جرم را میتوان با شواهد و ادله و اشاره به بیانیههایی چند ثابت کرد.
این توطئه علیه میلیونها کرد انجام شد
نیکوس کازانتزاکیس نویسندهی یونانی، دیری است رمان مسیح بازمصلوب را نوشته است. نه از موضعی شخصی، [اعلام میکنم که] میلیونها کرد دارای ارادهی آزاد و متعهد به رهبری خود به صلیب کشیده شدهاند. یونان از زئوس به بعد میتواند خود را [تمدنی] کهن قلمداد کند. دختر وی، آتنا میتواند با حیله و مکر وارد اندرونی دفوبوس شده و وی را به قتل برساند. بدین شیوه میتواند دروازههای آناتولی را بگشاید. این واقعه در افسانهها نیز آمده است. قبل از سال ۲۰۰۰ و قرن بیستم، من را در این تله قرار دادند. در صورتیکه من را به قتل میرساندند و طی توطئهای به این کار دست میزدند، مایهی تاسف من نبود. چنین امری میتوانست برپایهی فرهنگ آنان بازخوانی شود. اما چرا یونانیان خطر کرده و من را چونان هدیهای بسته بندی شده، که در هیچ کتاب بشری و در میان هیچ یک از اصول اخلاقی جای نمیگیرد، همراه با آلام سی هزار شهید و سرشک مادران شهدا، در برههای بحرانی من را تسلیم تیمهای جنگ ویژهی ترکها مینماید؟ ظاهرا در پشت چنین اقدامی رئیس جمهوری ایالات متحدهی آمریکا، بیل کلینتون قرار داشت که دستور این اقدام را صادر کرده است( بلیند کین مشاور ویژهی این خبر را در رسانهها برملا کرد). حکومت یونان هم این دستور را به مرحله عمل درآورد.
کلینتون در آن زمان تحت فشار ناشی از رسوایی مسالهی مونیکا قرار داشت. برای رهایی از این رسوایی، به تصمیمی دست زد که به استرداد من منتهی گردد. در غیر اینصورت [استرداد من] به معیاری برای حکومت یونان تبدیل نمیشد. برای حمایت از رئیس جمهوری آمریکا به هر اقدامی دست زدند. در غیر اینصورت نمیتوانستند مرتکب این بی اخلاقی گشته یا خارج از حیطهی حقوق عمل نمایند. در چنین صورتی اسرائیل نیز واجد حقی برای ایجاد توازنی استراتژیک نبود تا من را قربانی نماید.
وجود یک مرز اخلاقی لازم است
حضرت ابراهیم نخستین پیامبری است که سنت قربانی کردن دینی را از میان برداشت. به منظور ادای احترام خاطرهی و گرامیداشت وی موساد نمیبایست به این قربانیکردن میپیوست. کسب بزرگی نیازمند داشتن مرزی اخلاقی است. نمیبایست حکومت یونان هیچگاه وارد این بازی پلید نمیشد. نمیبایست یک کرد را، شخصی چون من را به سان یک بمب اتمی زنده مورد استفاده قرار دهد. میبایست حساب میکرد که ممکن است روزی کردها نیز به این درک دست یافته و انتقام خود را سازمان بخشند. چنین احتمال را حتی اگر یک در هزار نیز باشد، باید میدادند.
میبایست در این جرم که جسم مسیح را دگرباره به صلیب میکشد، چنین ارزان فروشی نمیکرد. میبایست دگرباره به معاصران یهودای اسخریوطی تبدیل نمیشدند. و بدتر آنکه میبایست با این بیانیههای مزورانه، این بی اخلاقی را لاپوشانی نمیکردند. در اینباره بیش از این سخن نمیگویم، صلیبی که در آتن ساخته شد و اولین میخی که بر آن کوبیدند در درون این چارچوب انسانی و تاریخی قرار دارد. تحلیل صحیح آن نیازمند پرداختن به ابعاد سیاسی و حقوقی آن نیز میباشد.
دومین میخ این صلیب در مسکو زده شد
دومین میخ این صلیب در مسکو زده شد. در مقابل این حرکت نه بهت زده نشدم و نه ناراحت. از نظر من ناراحتی واجد معنای چندانی نیست. احتمال نمیدادم که روسهای بدور از اخلاق متعالی، چندان در غم بشریت و اخلاق باشند. روسها در آن برهه مشخص ساختند که میتوانند در ازای پول هر چیزی را فدا نمایند. روسیه که خود عضو شورای اروپا میباشد، پیمان حقوق بشر اروپا را پذیرفته است. از همین رو درخواست پناهندگی من را که در پارلمان این کشوربا ۲۹۸ رای در مقابل یک رای مورد تصویب قرار گرفت قبول نکرده و مرا از روسیه اخراج کردند. چنین اقدامی برخلاف حقوق میباشد. این امر به اتحادیهی اروپا و دادگاه حقوق بشر این اتحادیه ارتباط مییابد.
سومین میخ، در مقابل چشمان پاپ
در رُم، پایتخت مقدس اروپا، سومین میخ را در مقابل چشمان پاپ بر صلیب زدند. اگر چه پل مقدس نخستین مسیحیای بود که در روم کشته شد، نمیبایست مرحلهای بدتر از مرگ را بر من تحمیل میکرد. اروپا و روم مدعی نمایندگی تمدن معاصر را دارند. روم میبایست یک سال قبل از سال ۲۰۰۰ برای دومین بار حکایت قدیس پل را تکرار نمیکرد. من نیز همچون او از سوریه آمده بودم. هر اندازه که در توان داشتم، واقعیاتی را در ارتباط با تمدن باز میگفتم. چگونه به این سطح رسیدند که آن را قبول نکردند؟
به مدت ۶۶ روز، به سان اسیر در قفسی آهنین بیرحمانه با من رفتار کردند. من به موجودیت و مطالبات آزادیخواهانهی تاریخی کهنترین خلق اشاره کردهام که تا به کنون نیز نام آنها مورد پذیرش واقع نگشته و هیچیک از حقوق بشری آنها به رسمیت شناخته نشده است. بسیار صریح است که این خواست بر مبنای ارزشهای سیاسی و حقوقی اروپا، حقی دمکراتیک است. به این حق ادای احترام نکردند. به منظور ربایش و دستگیری من به هر اقدامی دست زدند. تمامی کارکردهای روانی به صلیب کشیدن را به اجرا درآوردند. لازم است دادگاه حقوق بشر اروپا حول این مساله اعلام موضع نموده و این موضوع را مورد بررسی قرار دهد که چرا در رومی که به اتحادیهی اروپا جان بخشیده است، چنین وضعیتی ایجاد شد؟
کنیا، برمبنای خواست اروپا و آمریکا بود
ربودن من از کنیا با تصمیم و خواست مشترک اروپا و ایالات متحدهی آمریکا انجام شد. پستترین نقش را نیز به حکومت یونان اختصاص دادند. این داستان سر دراز دارد. اندکی در این باره سخن گفتهام، درصورت لزوم، به صورت شفاهی و کامل میتوانم استردادم از کنیا به ترکیه را برای دادگاه حقوق بشر اروپا بازگویم. یکی از پلیدترین بخشهای این توطئه، برداشتن تابوت و به صلیب کشیدن من به دست آدمخواران آفریقایی در کنیا بود. ظاهرا اروپا پاک بوده، اما کنیا مرتکب جرم شده باشد! بدیهی است که اروپا از تجربهی کافی برای قرار دادن خلقها در مقابل یکدیگر برخوردار است. در اینجا نقش جلاد سیاسی را بجای آورده است. از آنجا که در مقابل افکار عمومی و قوانین تخطی کردهاند، چنین تاکتیکی را به کار میبندند. زیرا در اروپا امکان انجام کارهای پلید نبوده و اگر نیز چنین امری انجام پذیرد جای آن در میان آدمخواران خواهد بود.
کردها و ترکها باید کنه این توطئه را دریابند
نقش آمریکا در کنیا کاملا مبرهن است. رئیس جمهوری آمریکا بر نقش خود و دستور استرداد من صحه گذاشته است. به نظر من سازمان اطلاعات یونان و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا این اقدام را در راستای علاقهی خود به ترکیه انجام ندادهاند. اعتقاد دارم که خواهان مرگ من توسط ترکها بوده و چنین امری استراتژی آنها را تشکیل میدهد. از نظر من انگلستان نیز چنین نگاهی دارد. زیرا من را به عنوان مقاومتگری دگماتیکی که به دشمنی صرف با ترکها اکتفا کنم درنیافته و ارتش ترک هم کمی با تدبیر رفتار کرده، راه را بر انفجار بمبی بسته است که در صورت مرگ من، دهها هزار نفر جان خود را از دست میدادند. راه را بر تبدیل قرن ۲۱ به قرن جنگ کرد-ترک مسدود کرده است. اما بسیار مبرهن است که این توطئه چنان پست و حقیرانه است که حتی در بازیهای بیزانس نیز نمونهای از آن را نمیتوان یافت. براین باورم که کردها و ترکها باید از این زاویه به توطئه بنگرند.
استراتژی راستگرایانهی اسرائیل
در رابطه با انزوا و استرداد من اسرائیل نقش موثری را ایفا کرده است. اسرائیلیها حضور من در خاورمیانه و ایجاد خط مشی جدیدی را در جنبش کردها به عنوان رقیبی تلقی کردند. هنگامی که به جنبش کردها اشاره میگردد، اسرائیل نیروهای کرد در عراق را مبنا قرار داده و از طریق ارتباطات همه جانبه تلاش مینماید تا تمامی کردها را وارد شبکهی استراتژی خود نماید. از انجا که من این شبکه را دچار گسست نمودم، مستقل عمل نموده و عرصه را بر نیروهای نزدیک به اسرائیل تنگ نمودم، این کشور نیز در مواجهه با من استراتژی [دیگری] اتخاذ نمود. براین باورم که از نظر اسرائیل بیش از عرفات شخص من، غیرمطلوب هستم. بنابه این دلایل اسرائیل با ترکیه به ائتلافی استراتژیک دست زده است. از نظر من این خط راستگرایان اسرائیلی بوده و مشخص نیست که این خط از سوی خط چپگرایانهی شیمون پرز تا چه میزان مورد پذیرش واقع شده است.
اسرائیل قبل از ٩ اکتبر سال ۱۹۹۸ من را مورد حمله قرار داده است. از بمبگذاری ۶ می سال ۱۹۹۶ نیز مطلع و از ان نیز حمایت به عمل آورده بود. باید این نکته مورد بررسی قرار گیرد که یونان در این توطئه تا چه میزان به واسطهگری دست زده است. اعزام من از سوی پریماکف، نخستوزیر روسیه به مسکو، با لابی اسرائیلی و یهودیان مرتبط بود. به یاد دارم که آخرین بار آریل شارون نیز [در آنجا حضور داشت]. اسرائیل در رابطه با آمریکا، به اعمال فشار علیه ایتالیا نیز دست زد. واقعیت یهودیان در دستور استرداد نهفته است.
خاورمیانه جای خلق یهودی نیز است
این موضع اسرائیل را به بلایی که بر سر موسی آوردند تشبیه میکنم. من همواره خواستهام خاورمیانهی دمکراتیک جایگاه خلق یهودی نیز باشد. قدرت علمی، هنری و فلسفی یهودیان را پاس میدارم. با مشکلاتی که در مسیر من ایجاد کردند، درخواهند یافت که به خود ضرر رساندهاند. هرگاه کردها این واقعیت را دریابند، نیروی خود را به دست آورده و اثبات خواهند کرد که میتوانند مجری تحقق عدالت باشند.
ادامه دارد ...
... بیشتر بخوانید ...
| امرالی از نگاه اوجالان - بخش نخست
| امرالی از نگاه اوجالان - بخش دوم
| امرالی از نگاه اوجالان - بخش سوم
| امرالی از نگاه اوجالان - بخش چهارم
| امرالی از نگاه اوجالان - بخش پنجم