از کفش‌های سبز ورزشی تا 'مکاپ'های زرد گریلاهای کردستان

تنها چند گریلا کفش 'مکاپ' به پا کرده‌اند. زلال یک گریلای زن است. او تازه به نیروهای گریلا ملحق شده و هنوز کفش گریلاها را دریافت نکرده است

از او نمی‌پرسم که از کجای کردستان به کوهستان‌های آزاد آمده است. به مراسم پایان دوره گریلاهای جوانی می‌رویم که آموزش اولیه خویش را به پایان رسانده‌اند. از ما می‌خواهند که تصاویر آنها را به دلایل امنیتی منتشر نکنیم. مدیریت مرکز آموزش به ما گفت که نمی‌خواهیم این رفقای تازه به دلیل پخش عکسهایشان لو روند. اما در عوض می‌توانستیم از اطراف عکس بگیریم. برای شرکت در مراسم پایان دوره به مکانی که از قبل تعیین شده بود رفتیم.

 

مراسم با یک دقیقه سکوت در احترام به ‌شهیدان راه آزادی کردستان آغاز شد. نومبارزان نیروهای مدافع خلق کردستان- ه.پ.گ و یگان‌‌های زنان آزاد – یژاستار در تیم‌های سه یا پنج نفره پیرامون میزی که روی آن عکس عبدالله اوجالان رهبر خلق کرد، یک قبظه اسلحه و پرچم‌های پ.ک.ک قرار داده شده‌اند حلقه می‌شوند و سپس سوگند یاد می‌کنند. آنان سوگند یاد می‌کنند که به خلق کرد و آرمان آزادی کردستان وفادار باشند و زندگی خود را وقف مبارزه کنند. گریلاهای جوانی که پس از این مراسم رسما به عضویت نیروهای گریلا درمی‌آیند آنچنان شور و هیجان بر آنان مستولی است که وصف آن دشوار می‌نماید.

 

هنوز کفش‌های ویژه کوهستان را نپوشیده‌اند. هر کدام کفشی با رنگ و مدلی متفاوت. تنها چند گریلا را می‌توان دید که کفش گریلاییِ 'مکاپ' به پا دارند. کفش‌ مکاپ کفش ویژه‌ی کوهستان‌های کردستان است که به عنوان کفش گریلایی هم شناخته می‌شود.

 

مراسم پایان دوره با اجرای تئاتر، ترانه و پایکوبی به پایان می‌رسد. زلال و هم‌دوره‌‌ای‌هایش پس از این مراسم کفش مکاپ خواهند گرفت و با کفش‌های ویژه کوهستان مبارزه را آغاز خواهند کرد. آنان چند ماه در دوره آموزشی فکر و اندیشه‌ انقلابیگری در کردستان را یاد گرفته‌اند.

 

مبارزان تازه پس از پایان مراسم به مناطق تعیین شده اعزام خواهند شد. گریلای جوانی که صبح امروز کفش‌های ظریف ورزشی را در پای او دیدم باید در تپه پارتیزان به انجام وظایف سازمانی بپردازد. خواستم با او صحبت کنم. کفش‌های سابقش را ندیدم. گفت؛"کفش‌های سابق در تپه پارتیزان دوام نمی‌آوردند، به همین دلیل یکی از رفقا کفش‌های مکاپ خود را به من داد." برای اینکه همراه دیگر رفقا راهی انجام مأموریت شود با عجله خداحافظی کرده و از ما دور شد.