امرالی از نگاه اوجالان – بخش دهم

مرگ دیگر برای من موضوع مهمی نبود. از چنان قدرتی برخوردار بودم که از مرگ استقبال کرده و آن را خوشامد گویم. مساله این بود که این واقعیت برای خلق ما، دوستان، پ.ک.ک و دولت بازگو شود. من در این راستا تلاش کردم

عبدالله اوجالان رهبر خلق کرد، سیستم امرالی را همانند بخشی از توطئه‌ی بین‌المللی ارزیابی می‌نماید. اوجالان در دفاعیات خود تحت عنوان از دولت کاهنی سومر به سوی جمهوری خلق، جریان توطئه‌ی بین‌المللی و واقعیت امرالی را به گونه‌ای مبسوط ترسیم می‌نماید. بخش دهم بدینقرار است:

 

هر دو روز با اطلاع قبلی تعیین شده بودند

براین باورم که پرونده در بعد سیاسی آن پذیرفته نمی‌شود، با این وجود مایلم در ارتباط با مجازات مرگی که به آن محکوم شده‌ام ارزیابی‌هایی را انجام دهم. حکم اعدامی که برایم مقرر گردید، در ٢٨ ژوئن ١٩٩٩/ ٧ تیر ١٣٧٨ صادر شده بود. چنین روزی مصادف با به دار کشیدن رهبر قیام کردها، شیخ سعید در سال ١٩٢۵/ ١٣٠۴ بود؛ و از این مهم‌تر، ١۵ فوریه، روز استرداد من به ترکیه، روز آغازین قیام شیخ سعید بود. هر دو روز با اطلاع قبلی انتخاب شده بودند. با چنین انتخابی درصدد خاطرنشان ساختن این مساله به خلق کرد برآمدند: هر چقدر قیام کنید، نتیجه‌ی آن تغییر نمی‌یابد. سلیمان دمیرل در یک سخنرانی اظهار داشته است: [کردها] ٢٨ بار قیام کرده‌اند، تمامی [این قیام‌ها] شکست خوردند. بدون گمان چنین عاقبتی در انتظار این آخرین [قیام] نیز می‌باشد.

 

بدیهی است که پیشاپیش سناریوی این اقدام طراحی شده است. متعاقبا دریافتم که اسرائیل، آمریکا و یونان نیز طی سال ١٩٩۶ به این سناریو پیوسته‌اند. هر یک از این کشورها اهداف و مقاصد متغیری را در سر داشتند، اما بر سر از میان برداشتن من به توافق دست یافته بودند. من تاثیر این نیروها را بر کردها و جنبش آزادیخواهی کرد بسیار دست کم گرفته بودم. تمامی اقدامات و تمهیداتی را که از طریق مزدوران خود در پیش گرفته بودند، خنثی شده بودند. از همین‌رو از چنین وضعیتی ناراحت بودند. در راس آنان بارزانی و طالبانی، در تمامی بخش‌های کردستان و طی ۴٠ تا ۵٠ سال روی صدها فرد و گروه اقداماتی انجام داده و تحقیق کرده بودند. اما اقدامات آن‌ها علیه من با شکست مواجه شده بود. چنین مساله‌ای دلیل اصلی انجام توطئه علیه من بود.

 

نتوانستند بپذیرند که از ابزار کردها بی‌بهره بمانند

استفاده از کردها به عنوان یک ابزار از نظر آن‌ها همواره یک ضرورت بوده است. هیچگاه نخواهند پذیرفت که به خاطر وجود من از چنین ابزاری بی‌بهره بمانند. بر این مبنا با مقامات ترک به توافق دست یافتند. از میان برداشتن آپو همگان را بهره‌مند می‌ساخت. چنین امری بر سوریه نیز گران آمده بود. معاون بشار اسد عبدالحلیم خدام نیز در گفت‌وگویی با یک روزنامه‌ی ترکی اظهار داشته بود که عبدالله اوجالان بر کردها در سوریه، عراق و ایران تاثیرگذار است. از همین‌رو ما او را اخراج کردیم. ما نمی‌توانستیم تاثیرگذاری او را بر کردها بپذیریم. در ارتباط با مساله‌ی پ.ک.ک ما نیز همان خط را دنبال می‌کنیم.

 

دولت یونان نیز در سال ١٩٩۶/ ١٣٧۵ برای کنترل جنبش آزادیخواهی کرد با کلینتون به توافقی دست یافته و از میان برداشتن من را به عنوان مناسب‌ترین راه تشخیص داده بود. براستی نیز همکاری آن‌ها خنثی شده بود. حتی نتوانسته بودند یک جاسوس کرد را نیز [در این راستا] به حرکت وادارند. آلمان نیز بنابه دلایل دیگری از من کینه به دل گرفته بود. غرور و خودپسندی آلمان‌ها در مواجهه با شخصیت من شکست خورده بود. من مخالف اهداف مرتجعانه‌ی آلمان‌ها در مزوپوتامیا بودم. انگلستان، فرانسه، سوئد و روسیه نیز بنابه دلایلی دیگر با من مخالفت می‌کردند. ذهنیت من با ذهنیت آنان نمی‌توانست به توافق دست یابد.

 

نمی‌بایست راه برای لنینی دیگر هموار می‌شد

در این میان ایتالیا بدین دلیل که به تازگی با مساله‌ی من آشنا شده بود، ناشیانه به گونه‌ای دیگر رفتار می‌کرد. ایتالیا نیز بعد از مدتی کم به این باور رسید که اخراج من از این کشور مناسب‌ترین راه است. در واقع تمامی نخبگان جهانی در سطوح طبقاتی، ملی و بین‌المللی متفق‌القول بودند که وجود من در ابعاد سیاسی و اقتصادی برای آنان مشکل‌ساز خواهد بود. از همین‌رو باید راه را بر ظهور لنین دوم می‌بستند. اما همزمان راه برای عیسای دوم می‌گشودند. ترک‌ها در حال دست‌یابی به این باور بودند که من را به عنوان بزرگترین دشمن تاریخ خود قلمداد نمایند. در واقع، شونیسم و ارتجاع سنتی با وجود من می‌توانست برای آنان منافعی به دنبال داشته باشد. چپ ترک نشان داده بود که بسی به دور از دمکراسی و برابری است. همکاران کرد نیز براین باور بودند که به سان کوه‌هایی که بخش‌های کردستان را هم جدا کرده‌اند، از ما دورند.

 

برای از میان برداشتن من همه به اتحاد دست زدند

 

تمامی نیروهای داخلی و خارجی با قاطعیت در سطوح عالی با راهکارهای آماده برای از میان برداشتن من به اتحاد دست یافته بودند. تلاش داشتند تا از طریق در پیش گرفتن رویه‌های ضد حقوقی و مبتنی بر توطئه فرمان مرگ من را با یکدیگر متفقا امضا کنند. اکنون نیز برخی از دوستان و همکاران متعجب مانده‌اند، اما من به همه پاسخی کلی ارائه می‌دهم: حضرت عیسی نیز در چنین وضعیتی قرار نداشت که چنین استراتژی و تاکتیک‌هایی را به کار برد.
 

علیه روم و گماشتگان رسمی یهودا، حرکت به سوی قدس در شان [حرکتی] تاریخی و تنها راهی بود که می‌توانست نتیجه‌ای بدنبال داشته باشد. من نیز از نظر گذراندم که سرنوشت در این سرزمین‌ها چقدر به یکدیگر شباهت دارد. هنگامی که فردی در مقابل جهان حاکم شورش می‌نماید چقدر به پیامبران شباهت می‌یابد؟ در این میان روحی مشترک و جریانی مشابه در جریان است، این دو جریان از یک ویژگی مشابه برخوردارند.

 

این وضعیت در شرایط متفاوت، با شیو‌های متفاوت در عرصه‌های تاریخی مشابهی دگر باره تکرار می‌شدند. وضعیتی اضطراری من را در مقابل این نتیجه سوق می‌داد. بدیهی است که دستور قتل صادر و به مشکلی تبدل می‌گردید. حاکم رومی [فلسطین] پونتیوس پیلاتوس نیز در ارتباط با حضرت عیسی از به صلیب کشیدن عیسی حمایت نکرده بود. گماشتگان مزدور یهودی بر به صلیب کشیدن عیسی اصرار داشتند. گیل گمش نیز درصدد قتل محافظ جنگل هومی‌بابا برنیامده بود، بلکه انکیدو زمینه‌ی قتل او را مهیا کرد.

 

حقیقت مرگ و زندگی

بدیهی است که فرمان مرگ امری کاملا سیاسی به شمار می‌رود. این امر را کاملا به عنوان بخشی از توطئه نمی‌نگرم. امکان داشت در صورت وجود حسن نیت، با ازدیاد شمار انسان‌هایی که با صعه‌ی صدر به مشکلات می‌نگرند، با اقدامی مبتنی بر توافق دمکراتیک مورد استفاده قرار می‌گرفت. کسانی که این نحوه‌ی تعامل را به عنوان یک بازی قلمداد می‌کنند، همانند کسانی هستند که درصدد بهره‌بردن از توطئه هستند. این افراد نیز آشکار خواهند شد. باید اعلام کنم که من خود نیز حقیقت مرگ و زندگی را روشن نساخته‌ام. این نقطه بسیار آشکار است، اگر واقعا به یک کاراکتر جمع‌گرا بدل شوم، قهرمانی شخصی و خیزش در مقابل مرگ به راهکاری اقدامی بدل نمی‌شد که انسان بدان توسل جوید. با صدور حکم مرگ من از سوی دادگاه، قاضی تورگوت اوکیای قلم خود را نشکست تا نشان دهد که مخالف اعدام است. به راستی نیز چگونگی مرگ من نا آشکار است. این وضعیت به یک نگرش یا زاویه‌ی سیاسی مهم بدل شده بود. با عجله می‌گفتند که ما آمدیم!

 

بسی بدور از نگرانی‌های شخصی

پ.ک.ک و کردها تاریخ قیام را بر مبنای نتایج حکم اعدام آماده می‌کردند. اطرافیان مرتجع و شونیست‌های ترک اجرای حکم اعدام را همانند سرمایه‌گذاری در انتخابات ملاحظه می‌کردند. احساسات انتقا‌م جویانه از هر دو سوی به اوج رسیده بود. تمامی نیروهای خارج نتایج احتمالی اجرای این حکم را تحلیل می‌کردند. آشکار است که در این میان فراسوی نگرانی‌های شخصی، می‌بایست با مسئولیت‌پذیری عمل نمایم. از این‌رو صحیح‌ترین موضع من اتخاذ رویکردی بود که روزانه و بر مبنای الزامات یک صلح شکوهمند و مبتنی بر توافقی دمکراتیک روند را ارزیابی نمایم.

 

علیه مرگ، موضعی سقراط‌‌وار

اولویت دادن به منافع شخصی‌ام نه از نظر سیاسی درست بود نه اتخاذی موضعی صادقانه و اخلاقی بود. از همین‌رو، من نتوانستم این پیام را به برخی از اطرافیان انتقال دهم که مترصد چنین اشاره‌ای بودند تا راه را بر نتایج اشتباه مسدود نماید. با تاکتیک‌های سطحی نتوانسته‌ بودم این پیام را به پ.ک.ک انتقال دهم. فرصتی برای ارائه‌ی گزارش‌هایی از این دست موجود نبود و هم به نتایج اشتباه منتهی می‌شد. علیه مرگ تلاش کردم تا موضعی را پیش گیرم که می‌توان از آن به موضع سقراط یاد کرد: معنا بخشیدن به مرگ، دریافت فلسفه‌ی مرگ یعنی مرگی چگونه و برای چه؟! در وضعیتی که تصور نمی‌کردم که بیش‌تر زندگی کنم مرگ به سان شمشیر داموکلس بر سرم بود. در این میان از برخاستن شکوهمند روح از جسد برآمدن شکوهمند معنا استقبال کرده‌ام. حیاتی بدین سان که انسان را یارای تحمل آن بیش از چند هفته نبود، و حتی اگر صخر‌ه‌ای بود آن را از میان بر می‌داشت، معنا یافته بود. در واقع این نه مرگ، که من بودم مرگ را می‌فرسودم. حکم مرگ من را از پای نیانداخته بود، من حکم مرگ را به این شیوه‌ی پلید فرسوده بودم. مرگ از کدامین سوی بر می‌آمد، فردا یا سالهای دگر، مرگ دیگر برای من موضوعی حایز اهمیت نبود. به چنان نیرویی دست یافته بودم که آن را خوشامد گفته و از آن استقبال می‌کردم. مشکل در  بازگویی این واقعیت برای خلقم، دوستان، پ.ک.ک و دولت بود. در حد توان و فرصت تلاش کردم تا این واقعت را بازگویم. گذار از فلسفه‌ی بمیر و بکش به سوی فلسفه‌ی بزی و بیافرین، به شیوه‌ای گسترده اعمال شده بود. اگر طرفین به خوبی عمل کنند،  امکان دست‌یابی صلحی شکوهمند نیز امکان‌پذیر می‌گشت.

 

دادگاه حقوق بشر اروپا در نقش محکمه ظاهر شد

این پیشرفت‌ها را خوب ارزیابی می‌کنم. مقاصد سوء خنثی می‌شدند و این گفته که هر عملی خطراتی را به همراه دارد، به واقعیت می‌پیوست. بدون شک، همسان با تولید تجربه‌ی مثبت بشریت، تصمیم دادگاه حقوق بشر اروپا مبنی بر توقف مجازات مرگ به دلیل ضدیت با ماده‌ی دوم مرتبط به حق حیات نظامنامه‌ی حقوق بشر، تاثیر خود را براین مرحله افزایش داده بود. این تصمیم از یک سوی فرصتی را بر روی سیاست و دولت ترکیه گشوده بود.‌

 

دادگاه حقوق بشر اروپا به قاضی این پرونده تبدیل شده بود. از طرفین خواسته بود که بر مبنای حقوق جهانشول عمل نمایند. از یک طرف کردها را فرا خوانده و می‌گوید: دست از قیام بردارید و از سوی دیگر از دولت ترک خواهان گشایش دمکراتیک برای دست‌یابی به راه‌حل را دارد. این خواسته تمامی واقعیت و ویژگی‌های سیاسی و تاریخی تحت شرایط حکم اعدام را به شیوه‌ای آشکار نشان می‌دهد که مساله فراتر از مساله‌ای تروریستی است. پرونده‌ی من و صدور حکم اعدام، به مهمترین عامل  تاثیرگذار در توسعه یا توقف  ارتباط ترکیه و اتحادیه‌ی اروپا تبدیل شد.

 

نتیجه با مبارزه عیان خواهد شد

این خصیصه نیز نشان می‌دهد که جریان تمدن دمکراتیک معاصر ترکیه و پیوستن [این کشور] به آن از کدام مسیر ممکن می‌گردد. به دار کشیدن کردها، نابودی آن‌ها و تنها فرض‌کردن آن‌ها بدین معناست که مهمترین درهای جهان بروی آن‌ها مسدود خواهد شد. از سوی دیگر، بر اساس الزامات جهان معاصر، کردها از حکم مرگ هراسی به دل ندارند. در طول تاریخ شاید نخستین بار باشد که مساله‌ای اینچنین دشوار و آمیخته با حکم مرگ با ذکاوت برتری خود را نشان داده باشد. این وضعیت را نیز به بهانه‌ای برای صلح و آزادی و تصمیم به حیات بدل‌کند.

 

اگر تمامی طرفین در ارتباط با این مساله به مداقه و تعمق بپردازند، در پایان به نتایجی سودمند دست خواهند یافت. از این طریق نه تنها سوء نیت یکی از طرفین که از قدرت بالاتر برخوردار می‌باشد، خنثی می‌گردد بلکه فرصتی را فراهم نماید تا خواسته‌های طرف خیر به ثمر نشیند. حکم مرگ صادر شده در امرالی،  همانند حکم حیات مبتنی بر صلح و آزادی شکوهمند است. آینده در مسیر صلح، توافق دمکراتیک و مبارزه‌ از طریق حقوقی مشخص خواهد شد.

 

انگلستان به یک بازی دو جانبه دست زد

به دار کشیدن شیخ سعید و رفقای وی در جمهوری ترکیه، در ارتباط بین کرد و ترک راه را بر خودکامگی، انکار و آسیمیلاسیون گشود. پیوندهای دو جامعه‌ای که در نبرد رهایی دوشادوش یکدیگر عمل کردند، بسیار آسیب دیده است. قیام‌های دیگری متعاقبا در درسیم و آگری به وقوع پیوستند. مصطفی کمال و عصمت اینونو و برخی دیگر از  رهبران [آنروز] درک کرده بودند که مساله بدینگونه به راه حل دست نمی‌یابد. در این واقعه، نیروی اصلی امپریالیسم انگلستان سیاست تشجیع طرفین علیه یکدیگر را به کار می‌برد. انگلستان طرفین را بازی داده و سیاست موصل-کرکوک را به پیش برد.

 

با گذشت ٧۵ سال انگلستان با اتخاذ همان خط مشی و در راستای تفوق و دست‌یابی به منافع خود در عراق، کردها و رهبری ترک را مورد استفاده قرار داده است. در دادگاه گفته بودم که: می‌خواهم سال ١٩٢۵ را مجددا به خاطر آورم. نشان داده‌ بودم که صحیح‌ترین شیوه گرفته درس از تاریخ است. من خواسته بودم که این‌بار قیام کردها و حکم مرگ صادر شده برای من، برای چرخش به سوی صلحی شکوهمند و ایجاد یک جمهوری مبتنی بر برادری، لازم است که طرفین هر آنچه را که لازم است انجام دهند. بیانیه‌ی آشتی و توافق ١۶ اگوست سال ١٩٩٩ اکنون نیز تداوم دارد. تاریخ به گونه‌ای عجیب، و از طریق یا صلح یا جنگ با من در ارتباط مانده است.

 

هیچ صلحی بدون قدرت میسر نیست

 پ.ک.ک اکنون بیش از هر دوره‌ای قدرتمند بوده و می‌تواند به نبرد وسیعی دست زند. بدیهی است که این نبرد منوط به نیروی بالقوه‌ای است می‌تواند مهر خود را بر قرن بیست و یکم بگذارد. برای من این نکته دشوار است که عمیقا در میانه‌ی دو قطب جنگ و صلح قرار گرفته باشم. تحت شرایطی که در زیر تیغ حکم اعدام قرار دارم، خنصی سازی این دو قطب نیازمند صبر و درکی عمیق می‌باشد.  اما خطرات بسیاری وجود دارند که هم پ.ک.ک و هم دولت سیاست‌‌های اصلی خود را بر اساس مرگ من بنا نمایند. باید این سیاست به درپیش گرفتن نیرویی کمی و کیفی‌ای تبدیل شود که آن را وادارد نیروهای دفاع مشروع پ.ک.ک به آشتی سوق دهد و نیز جامعه‌ی ترک را نیز بر مبنای اقناع نسبت به [روند صلح آمیز حل مساله‌ی کرد] به سوی خود جلب نماید.

 

صلح معنادار نیازمند جدیت نیروها، موضع‌گیری آن‌ها و توانایی‌های بالقوه‌ی آنان می‌باشد. اگر بتوان شیوه‌ی جنگی را که پیروزی و شکست در آن واجد معنایی نباشد به صلحی شکوهمند تغییر داد، برای همگان یک پیروزی محسوب می‌شود. از طریق صلحی در میانه‌ی پیوندهای بین کرد و ترک، گام نهادن در مسیر برادری‌ای تاریخی، لازم است هدف همگان باشد. لازم است در پی اتحاد، صلحی شکوهمند و ایجاد یک دمکراسی برآمد. این موضع بر اساس روح نیروی ملی سال‌های ١٩٢٠ قرار دارد که بنیان‌های جمهوری را استقرار بخشیدند. کردها نیروی استراتژیک این پیروزی بودند. بر اساس ماهیت تاسیس ودین به کردها، جمهوری باید جایگاه شایسته‌ و در خور را به کردها اختصاص دهد.

 

جمهوری ترکیه باید از مسیر اشتباه تاریخی خود بازگردد

در وضعیتی که تاسیس جمهوری در کنفرانس لوزان مورد پذیرش واقع می‌گردد، عصمت اینونو نیز در ارتباط با کردها به بحث پرداخته و اظهار می‌دارد که ما کردها و ترک‌ها با یکدیگر این جمهوری را بنا کردیم. در چنین وضعیتی طبیعی است که حداقل مطالبات فرهنگی کردها مورد اغماض واقع نگردد. از این طریق جمهوری از مسیر اشتباهی تاریخی خود باز میگردد. دادگاه حقوق بشر اروپا، دمکراتیزاسیون ترکیه و پیوستن این کشور به اتحادیه‌ی اروپا منوط به حکم اعدام  من است. جنگ وسیع بین کرد و ترک نیز با [اجرای] حکم اعدام من در تعلیق قرار گرفته ست. تمامی پیشرفت‌ها و تحولات مثبت و منفی مترصد این حکم هستند. با تحولی مثبت، که برعکس روح خواسته‌های موسسین لوزان نیز می‌باشد اتحادیه‌ی اروپا و حقوق بشر اروپا که چارچوب حقوقی اصلی می‌باشد، می‌توانند به قاضی و حکم آن بدل شوند. لغو کامل وضعیت جنگی، منوط به این امر است که این نقش با پیروزی اجرا گردد. جمهوری ترکیه، بر اساس نظام حقوقی معاصر خود، باید به راه‌حلی عادلانه واکنش نشان دهد.

 

صلح کردها و توافق دمکراتیک

در طول تاریخ کردها به ترک‌ها بسیار خدمت کرده‌اند. با این وجود پاسخی که گرفته‌اند انکار و بی‌نصیب گذاردن آن‌ها از حقوق معاصر بوده است. برفراز داشتن حکم مرگ همانند شمشیر داموکلس بر سر آن‌ها چندان مهم نیست. تا حد لزوم باید شکوهمندی این برادری حفظ گردد و دست‌یابی به برادری به موضع دست یابی به راه‌حل بدل شود. پ.ک.ک نیز برای به ارمغان آوردن صلح باید نیروی نظامی و سیاسی خود را به میدان آورد. نیز باید اثبات نماید که می‌تواند تضمین کننده‌ی یکپارچگی سرزمین و دولت باشد. هر چند این امر خود را به عنوان یک تناقض نشان دهد، نباید از یاد برد که هر اتحادی سنتز اتحادها [ی دیگری] می‌باشد. باید پذیرفته شود که ایجاد جمهوری بر اساس دمکراتیک، تنها از این طریق و از راه صلح با کردها و توافق دمکراتیک امکان‌پذیر است. باید درک شود که قرن بیست و یکم با در اختیار داشتن فقط یک گزینه امکان‌پذیر نیست.

 

نبرد شکوهمند آزادی

این نبرد مرگ و زندگی بر اساس موجودیت من که چهل است تداوم یافته است در مرحله‌ی پایانی خود قرار گرفته است. این مرحله را که نیروهای ملی و بین‌المللی با قدرتِ موقعیت و موضع خود آن را مشخص کرده‌اند، به منظور آنکه به خوبی اتحاد نیرومند و دمکراتیک دولت تحقق یابد، تمامی جامعه، سیاست و دولت باید حول صلح و دمکراسی کامل تصمیم بگیرند. هر چقدر اولویت من صلح و دمکراسی نیز باشد، اگر نیروهای جنگ‌طلب همچنان به مخالفت با من پرداخته و حبس من را تداوم بخشند،  بدیهی است که نتیجه‌ی چنین امری نبردی شکوهمند آزادی خواهد بود.

ادامه دارد ،،،

... بیشتر بخوانید ...
امرالی از نگاه اوجالان - بخش نخست

| امرالی از نگاه اوجالان - بخش دوم
امرالی از نگاه اوجالان - بخش سوم
امرالی از نگاه اوجالان - بخش چهارم
| امرالی از نگاه اوجالان - بخش پنجم
| امرالی از نگاه اوجالان - بخش ششم
امرالی از نگاه اوجالان - بخش هفتم
امرالی از نگاه اوجالان - بخش هشتم
| امرالی از نگاه اوجالان - بخش نهم