امرالی از نگاه اوجالان – بخش هشتم

"در برابر ما جهانی آنچنین وجود دارد که من را به عنوان یک انسان و خلق ما را به عنوان یک خلق قبول نمی‌کند. در مقابل ما جهانی با چهره ای پوشیده وجود دارد که با دروغ هایی بی‌مانند به جریان خود ادامه می‌دهد."

رهبر خلق کُرد، عبدالله اوجالان سیستم [زندان] امرالی را عنوان بخشی از توطئه بین‌الدولی علیه خود تفسیر می‌کند. اوجالان تنها به عنوان یک زندان به امرالی نمی‌نگرد؛ بلکه به مانند مکانی که سیستم مدرنیته کاپیتالیست در حمله به شخص او در واقع حملات شدیدی را علیه خلق کُرد و دیگر خلق های منطقه طراحی می‌کند، ارزیابی می‌نماید. اوجالان در یادداشت‌ها و ملاقات خود به تحلیل این سیستم می‌پردازد و از مبارزه خود [علیه آن] سخن می‌گوید.

 

اوجالان در دفاعیات خود که با عنوان «دفاعیات دادگاه حقوق بشر اروپا: از دولت کاهنی سومر به سوی جمهوری خلق» که در سال ٢٠١١ منتشر شد، مراحل توطئه بین‌الدولی و واقعیت امرالی را با جزئیات تشریح می‌کند. بخش هشتم این تحلیلات را در این قسمت منتشر می‌کنیم.

 

من را در تابوتی ٣ - ۵ متری قرار دادند

سخت است که انسان‌ها به تنهایی خود بتوانند به زندگی ادامه دهند، اگر چه از لحاظ علمی این موضوع می‌تواند برای انسان‌های هفت میلیون سال پیش صحت داشته باشد. از لحاظ علمی حتی آن موقع نیز [انسان‌ها] در قالب گروه‌های کوچک به شکل یک سیستم جمعی در کنار هم زندگی می‌کردند.

 

به سادگی قابل فهم است که از آن موقع به بعد سطح اجتماعی انسان بسیار پیشرفت نموده است، افراد اجتماعی‌ شده‌اند، بیرون از جامعه زندگی کردن امروزه معنایی جز مرگ ندارد. در دفاعایات خود از این موضوع سخن گفتم. دلیلش هم این بود: من به شکل یک «جانور تروریست» که از آسمانها فرود آمده است در ابتدا از سوی یگان‌های امنیتیِ [تُرک] دستگیر شدم، در این زندان معلق، در زندان امرالی در دریای مرمره به تنهایی خود و با تدابیر شدید در یک تابوت قرار گرفته بودم.

 

من هم اجتماعی دارم که عضوی از آن اجتماع هستم

من در شرایطی هستم که تاریخ همانند آن را به خود ندیده است، «بزرگترین تروریستی که حداقل ٣٠ هزار انسان را به قتل رسانده است». بسیار سخنها [علیه من] گفتند، نوشتند و عملی کردند تا اینکه چگونه من را اعدام نمایند، هرطور که مرا تکه تکه کنند نیز [برای آنان] کافی نبود؛ به جای اینکه من را بکشند اگر هر لحظه من را تخریب کنند بیشتر می‌توانند به هدفشان خدمت کنند و از این لحظه تا زمانی که یک دوست هم برای من باقی نماند من را به بازیچه دستشان تبدیل می‌کردند و سیاست‌های خاص خود را علیه من به کار می‌گرفتند.

 

به منظور اینکه نشان دهم محاکمه من در امرالی به طور کل نه بر اساس قانون و خاصتا نه بر اساس توافقنامه حقوق بشر اروپا بوده، دفاعیات خود را به طور مبسوط ارائه دادم. قبل از هرگونه ارزیابی، این واقعیت را که «من هم انسان هستم، عضوی از یک اجتماع» به دفاعیات خود الصاق کردم، و این تنها برای یک فانتزی نبوده است. در برابر ما جهانی اینچنین وجود دارد که من را به عنوان یک انسان و خلق ما را به عنوان یک خلق قبول نمی‌کند. در مقابل ما جهانی با چهره‌ای پوشیده وجود دارد که با دروغ‌هایی بی‌مانند به جریان خود ادامه می‌دهد. اگر اینگونه نبود، تئاتر تراژدی-کمدی در امرالی به وقوع نمی‌پیوست.

 

همچنین، این مسئله جدید و صرفا برای امروز نیست، واقعیتی اینچنین است که ریشه در طول تاریخ دارد. مشکل تنها از این نشات نمی‌گیرد که به شدت مورد محاکمه قرار گرفته‌ام و بندهای توافقنامه حقوق بشر اروپا در قبال من نقض می‌شوند. اگر به مانند بقیه، به عنوان انسان و اجتماع با ما تعامل می‌شد، اگر عدالت و برابری قانونی که برای بقیه وجود دارد، برای من و خلق من وجود داشت، مطمئنا تئاتر تراژدی-کمدی قانون امرالی به وقوع نمی‌پیوست.

 

این بندها هرچند مهم نیز باشند در رابطه با چهارچوب کلیِ [محاکمه] تنها نقض‌های معمولی هستند. جنس این محاکمه از نوع ابژکتیو است. حقوق با نیت‌ها و ادعاهای ویژه همراه نمی‌شوند. وقتی این را ذکر می‌نمایم، صرفا از قانون سخن نمی‌گویم. وگرنه کاملا مشخص است که دستورات دولت را که به عنوان ریشه‌ای از قانون الهی شناخته می‌شود، نمی‌توان قانون نامید. به همین خاطر کسی نمی‌تواند از قانون سخن بگوید، اما می‌توان از اشغالگری، از بین بردن این اندیشه خشن و دروغین سخن گفت که خود را به مانند ریشه الهی می‌بیند.

 

قصد دارند شخص و اجتماعی بی‌ارزش بوجود آورند

محاکمه من در امرالی تنها به رسمیت نشناختن و قتل قانون نیست، می‌خواهند از این فرصت به عنوان وسیله‌ای برای از بین بردن یک حقیقت استفاده نمایند، از نظر من خود این موضوع، هدفی خطرناک و در اصل مخفی است. نه تنها موقعی که در امرالی بودم، به وقت حضور من در اروپا و کنیا، اقدامات آنان که هر کس از آن شوکه می‌شد، این بود که یک حقیقت تاریخی را برای من و خلق من بی‌معنا نمایند. قصد داشتند به جای ما، شخصیت‌ها و جامعه‌ای بی‌ارزش در سطح حیوانات به مانند پاریای هندوستان بوجود آورند.

 

علاوه بر این، قصد داشتند تا روزی که یک دوست من باقی نمی‌ماند، من را از بین ببرند و پروسه‌ای تحت عنوان بازسازی یا توانبخشی را به شکل گسترده علیه من به کار بگیرند. هنوز هم نمی‌توان گفت که این تهدید به تمامی از بین رفته است. صحیح است، من در دادگاه گفتم، شکنجه‌ی سخت [فیزیکی] صورت نپذیرفته است، همچنین من از پروسه بازجویی با توجه به دوگانگی بحث نمودم. اما این نکته تنها اختفای این پروسه است. واقعیت در جای دیگری‌ست.

 

تُرکها نیز به اندازه کافی مطلع نیستند

وقتی بخواهیم تناقض قانون و توافقنامه حقوق بشر اروپا تنها با قانون تُرک، با رهبری آن و دادگاه‌های امنیتی دولت را تشریح نماییم، این برخود سطحی خواهد بود. اندیشه من این است که تُرکها نیز، خلق و دولت به اندازه کافی و به طور واقعی از آنچه رخ می‌دهد مطلع نیستند. به همین خاطر، درست نمی‌دیدم که خود را به یک منش ضد تُرکی ساده بسپارم. به اندازه‌ای که انسان از واقعیت‌ها خبر داشته باشد و بداند که واقعیت‌ها در یک مکان ثابت نیستند، من اینگونه برخوردی را با مسئولیت پذیری و دانش عظیم حائز اهمیت می‌دانستم. به همین خاطر دفاعیات من متنوع و قوی بود.

 

این توطئه قرن بود

بزرگترین ظلمی که می‌توان در حق قانون و محاکمه مرتکب شد این است که انسان از احساس واقعیت و درک آن بی‌نصیب بماند. به این دلایل، از زمانی که پروسه دستگیری من شروع شد تا به این لحظه سعی کردم واقعیت‌ها را بر زبان بیاورم.

 

اگر رئیس جمهور ابر قدرتی مانند ایالات متحده آمریکا، کلینتون، اظهار داشته که «من دستور دادم»، اگر نخست وزیر دومین قدرت جهان پریماکوفِ روسیه، وقتی از اروپا خارج شدم، در مورد من گفته بود که با همه جوامع مستقل گفتگو کرده تا «به سرزمین شما نیاید»، وقتی در ایتالیا با وجود اینکه حق آزادی داشتم با فشار عظیم روانی فراری داده شدم و رهبری یونان که گمان می‌بردم دوست هستند و با وجود قول در سطح دولت، ضربه مهلکی بر من وارد کرده باشد؛ با وجود همه این موضع‌ها اگر منافع اقتصادی و سیاسی وجود نداشتند و در سطح وزرا گفته شده بود «ما شما را به هلند خواهیم برد» به گونه‌ای که در قانون هیچ جایی نداشته باشد، و بعد من را به یگان‌های امنیتی تُرک تحویل داده باشند؛ نمی‌توان گفت که این صرفا یک نقض قانونی‌ست، کاملا واضح است که با توطئه‌ای مواجهیم که مشابه آن در تاریخ به ندرت یافت می‌شود.           

 

خیانتِ بزرگ به مبادی قانون دمکراتیک

مسئله این نیست که آیا من مجرم هستم یا نه. مسئله به این مربوط است که بفهمیم با چه نیت و منافعی در سطح اروپا آنقدر علیه مبادی توافقنامه حقوق بشر اروپا عمل می‌نمایند. در پرونده من خیانت بزرگی علیه مبادی قانون دموکراتیک حقوق بشر اروپا مرتکب شدند. در محتوای توافقنامه حقوق بشر اروپا بندی که شامل اوضاع من می‌شد پناهندگی سیاسی بود. از همین رو دادگاه استیناف رُم این حق مرا به رسمیت شناخت. در وضعیتی اینچنین، با روشهایی کم نظیر در این مرحله حساس، با خارج کردن من از مرزهای اروپا، همه موسسات دولتی و مقامات آن مرتکب جرم شده‌اند.

 

پر واضح است که دستگیری من از سوی کسانی که مرتکب جرم شده‌اند، بند پنجم توافقنامه حقوق بشر اروپا را نقض می‌کند. برای همین نیز مسئله‌ای که قبل از هر چیزی باید در مورد آن حکم اجرا شود، لغو این بازداشت غیرقانونی باشد. می‌بایست این مسئله را به طور مفصل بیان نمایم. به شکلی که دادگاه نیز به آسانی آن را درک نماید، باید به طور دقیق مشخص شود چرا من به عنوان یک انسان و خلقم به عنوان یک خلق به رسمیت شناخته نشده‌اند. این مسئله بسیار مهمی‌ست. به همین خاطر، برای اینکه به دادگاه کمکی کرده باشم، من به طور مفصل و بر اساس یک زمینه علمی خود را معرفی کردم، تا اینکه نشان دهم چگونه قربانی رسوم تاریخی شده‌ام و علیرغم آن چگونه توانسته‌ام به این زمان برسم.

 

مطمئنا آن چه در حق من مرتکب شدند به سر حیوانات نیز نمی‌آوردند. تلاش‌ها برای نادیده گرفتن خلق ما در حق ارتجاعی‌ترین قبیله‌ها نیز انجام نگرفته است. وقتی که میگویم قانون بر اساس ابژکتیو تنظیم شده است منظور من همین تبعیض در حق من و خلق من است. برای اینکه این محاکمه بر اساس متدهای جهانی انجام پذیرد، از آرایی به دادگاه عالی می‌رسد نیز مشخص است که این موضوع شخصی نیست، مرتبط با میلیون‌ها انسان است، باید این واقعیت‌ها را محترم شمرد و آنگونه که باید، به آن توجه نمود.

 

باید آشکارا این را بگویم: اگر با وجود تناقض میان شرایط محاکمه در امرالی با بندهای توافقنامه حقوق بشر حکمی اتخاذ شود، من آن را به عنوان بخشی از توطئه خواهم دانست. این قابل قبول نیست. اگر چنین حکمی را قبول کنم، در طول تاریخ و برای خلق خود که امروز احترام بسزایی برای من قائل هستند، من به یک نوکر خائن علیه خلق کُرد مبدل خواهم شد. من همیشه برای بازگرداندن خائنینی که نابرابری و بی‌قانونی را در قبال خلق من گسترش داده‌اند، مبارزه کرده‌ام. اما در محاکمه امرالی، هر تلاشی که به توطئه کمک کند معنایی جز موفقیت بازیچه نوکران نخواهد داشت.

 

آن چیزی که باید از آن دفاع شود، اراده و امید برای آزادی‌ست

اگر مرتکب این بی‌عدالتی شویم، دادگاه به وسیله آن تبدیل شود و من نیز آن را بپذیرم، نباید هیچ گمانی در کار باشد که تا روزی که یک انسان پاک در میان خلق ما وجود نداشته باشد، این اوضاع حکمفرما خواهد بود. شاید پی بردن به این واقعیت در اروپا کار سختی باشد. اما آن چیزی که محاکمه می‌شود، تنها عزت، اراده و امید به آزادی بود که خلق ما برای آن آتش به جان خود افروخت و در برایر نیروهای متجاوز که مشابهی در تاریخ ندارند تا نفس آخر از افتخار انسانیت دفاع کردند و مقاومت نمودند.

 

هر چند که من به شایستگی نماینده این اراده نبوده باشم، اجازه نخواهم داد که این ارزش‌ها علیه شخص من و در مقابل بی‌عدالتی ها مخدوش شده یا ضعیف شود؛ حتی به وسیله‌ای به این منظور تبدیل نخواهم شد. بسیار مهم و تاریخی می‌دانم که با نقض قانون اروپا، قدرت و سیستمی که نه تنها با یک توطئه، بلکه با توطئه های پی در پی من را ربودند، باید به شکل صحیحی تعریف شوند و دادگاه عالی قبل از هر چیزی این موضوع را روشن سازد و سپس حکم صادر کند.

 

ربوده شدن و دستگیری من واقعه‌ای عادی نبود. صدها تن از خلق کُرد برای محکوم نمودن این واقعه خود را به آتش سپردند و به استقبال مرگ رفتند. با دستگیری من خواستند ضربه سختی بر خلق ما و امیدهایشان وارد نمایند. از آن بدتر، آماده‌سازی مرحله خودکشی بود که می‌خواستند من را وارد آن کنند، اگر چنین چیزی رخ می‌داد بی‌گمان فاز جدیدی از اعتراضات را آغاز می‌نمود و می‌توانست باعث جان باختن ده‌ها هزار انسان شود. به همین خاطر نیز تحویل مستقیم من به ترکیه از سویی اهمیت این بمب را نشان می‌داد که تاثیر آن پس از بمباران اتمی در ژاپن، از بمباران هلبجه نیز بزرگتر می‌بود.

 

من ایفای نقش در بازی آنان را نپذیرفتم

با وجود همه سختی‌ها، خنثی کردن نقشه خودکشی علیه من، کسانی که می‌خواستند چنین بمبی را خنثی نماید را بی‌تاثیر کرد. همه انتظار این را داشتند که من نخواهم توانست در آن شرایط دشوار مقاومت کنم، فکر می‌کردند روزه مرگ خواهم گرفت یا با سلاح کمری که سفیر یونان برای من به جای گذاشته بود به زندگی خود پایان بدهم. با چنین فرضیه‌ای شاید هزاران عملیات فدایی رخ می‌داد، مرحله جدیدی از خون و خشونت شروع می‌شد و به مراتب از مسئله فلسطین و اسرائیل بزرگتر می‌شد. مسئولیت اخلاقی من در قبال خلق، دوستان، رفقا و کاراکتر شخصیتی صلح‌طلب من اقتضا می‌نمودند که وارد این بازیچه نشوم.

 

توطئه به شکست انجامید

نتیجه آن هر چه باشد، تا آنجایی که از دستم بر می‌آمد، من قانع شدم که انتخابِ زندگی  صحیح‌تر خواهد بود و به این وسیله بازی آنها را بر هم زدم. به خاطر همین برخورد من، توطئه به شکست انجامید. با این کارم اجازه ندادم که سرزمین آناتولی و مزوپوتامیا وارد یک بازی و جنگ خونین به درازای سالها بشوند.

 

سیاستی که در عمل اجرا شده خلاصه‌ای از تحولات دو قرن اخیر است. خلاصه این سیاست نیز این است که در ابتدا کردها را به قیام تشویق کنند و سپس پشت آنها را خالی کنند و بعدها ترکها را به فاز «بِزَن» تحریک نمایند. به شکل دیگر میتوان گفت بازی تحریک کردن بود. مشخص بود که سیاستی بسیار ناجوانمردانه بود.

ادامه دارد...

... بیشتر بخوانید ...

امرالی از نگاه اوجالان - بخش نخست
| امرالی از نگاه اوجالان - بخش دوم
امرالی از نگاه اوجالان - بخش سوم
امرالی از نگاه اوجالان - بخش چهارم
| امرالی از نگاه اوجالان - بخش پنجم
| امرالی از نگاه اوجالان - بخش ششم
| امرالی از نگاه اوجالان - بخش هفتم