امرالی از نگاه اوجالان- بخش پنجم
در هر صورت از طریق جنگ یا صلح مسالهی کرد را در چارچوب راهحلی پایدار به نتیجه خواهم رساند. برخورد آنها با کردها مبتنی بر اتخاذ سیاست "نه زندگی، نه مرگ" است
در هر صورت از طریق جنگ یا صلح مسالهی کرد را در چارچوب راهحلی پایدار به نتیجه خواهم رساند. برخورد آنها با کردها مبتنی بر اتخاذ سیاست "نه زندگی، نه مرگ" است
رهبر خلق کرد عبدالله اوجالان سیستم امرالی را به عنوان بخشی از توطئهی بینالمللی ارزیابی میکند. اوجالان در دفاعیات خود تحت عنوان از دولت کاهنی سومر به سوی جمهوری خلق مرحلهی توطئه و واقعیت امرالی را به شیوهای مبسوط ترسیم مینماید. بخش پنجم این ارزیابی بدینقرار است:
سیاست یونان در توطئه مقاطعهکارانه است
امری بدیهی است که توطئه در مسیر جنگ شرق-غرب شکل گرفته است. من این توطئه را به عنوان نقطهای که آناتولی، ترکیه را تضعیف کند درک میکنم. سیاست یونان که آخرین فرزند غرب به شمار میرود، درصدد بود تا در موقعیت فاقد معیاری که صرفا به آسیب منجر شود قرار داشته باشم. با دریافتن این واقعیت که ارتباط من به ضرر آنها تمام میشود بدون هیچ تردیدی من را در میان آتش قرار دادند. اما نقش آنها در توطئهی اخیر همکاری خائنانهای است که از در دوستی وارد گردید. نه خود آن را طراحی کرد و نه آن را پیاده کرد، بلکه به عنوان یک مقاطعهکار ظاهر گردید. بدیهی است که در ازای این مقاطعهکاری مترصد دریافت امتیازهایی در قبرس و اژه میباشد. رخدادهایی که متعاقبا به وقوع پیوستند این ویژگی را با کاملا به نمایش گذاشت.
راستگرایی اسراییل در پشت این توطئه است
نمانیدهی ویژهی کلینتون در رسانهها مطرح کرده است که شخص کلینتون دستور استرداد من را صادر کرده است. این اظهار نظر میتواند حاکی از همکاری تنگاتنگی باشد که در مقابله با تروریسم نمایان میگردد. قرار داشتن اسراییل در پشت این امر کاملا مشهود است. [جریان] راستگرای جنگطلب اسراییل وعدهی همکاری نزدیک و حمایت نظامی خود را به ترکیه داده است. نخستوزیر آن دورهی اسرائیل از بلوک راستگرای این کشور، بنیامین نتانیاهو میباشد. اسرائیل به منظور حفظ ترکیه در توزان استراتژیک در خاورمیانه، نقش اساسی را در [این] توطئه برعهده گرفت. اما کشور تنها نیست. براین باور نیستم که ارتباطی با دمکراتهای چپ اسرائیلی، خط شیمون پرز داشته باشد. نباید از یاد برد که سوءقصد به اسحاق رابین نیز در ارتباط با نیروهای راستگرا بود.
دستورات هماهنگی از لندن صادر شدند
در حالیکه تمهیداتی برای اجرای توطئه اندیشیده میشد، کلینتون با مسالهی رسوایی مونیکا مواجه گردید و با چنان وضعیتی روبرو گردید که نتوانست از در مخالفت با لابی اسرائیلی درآید. از طریق همسرش هیلاری و هم از طریق مونیکا مجبور به صدور فرامین ریاست جمهوری شد. در این نقطه، در میانهی استراتژی اسرائیل و یونان نیز در ارتباط با مسالهی ترکیه به ایجاد همکاریهای میانمدت منجر شد. کلینتون به هماهنگی این همکاریها میپردازد. دستورات هماهنگی از لندن صادر شدند و با منزوی ساختن من تصور میکردند که قادر به کنترل کردها و پ.ک.ک خواهند بود. شیوهی رهبری من سیاستهای واپسگرایانهی غرب را در مقابله با کردها به لرزه درآورده بود. واقعیت امر نیز نشاندهندهی این حقیقت است. از همینرو اروپا حذف من را در راستای منافع خود ارزیابی کرد. سیاستهای طولانی آنان آنان در ارتباط با کردها که دیری بود آن را به پیش میبردند، با وجود من خنثی شده بود.
مخالف دستیابی به یک راهحل پایدار هستند
طی دویست سال اخیر، سرمایهداری اروپا جوهرهی سیاستهای خود علیه کردها را حفظ کرده است. بنیاد سیاستهای آنان تداوم وابستگی ترکها، ایرانیها و اعراب به خود و استفاده از کردها به عنوان ابزار تهدید بوده است. در هر صورت از طریق جنگ یا صلح مسالهی کرد را در چارچوب راهحلی پایدار به نتیجه خواهم رساند. اما آنها در تلاش بودند تا این مساله را همواره به عنوان ابزاری برای [استفادهی خود] در دست داشته باشند. از همینرو گرفتن این اسلحه [کردها به عنوان یک وسیله] در راستای منافع آنان نبود. آن را در راستای تداوم سیاست پلید استعمارگری و واپسگرایانهی خود ارزیابی کرده و مایل به وانهادن آن نبودند. از نظر آنان زمان مناسبی برای حل استراتژیک مسالهی کرد نبود.
قابل درک بود تا زمانیکه موفق به تسویه کامل حسابهای خود با ایران، عراق و ترکیه نشوند مسالهی کرد را همچنان در کنترل خود خواهند داشت. چنین موضعی با موضعگیری برخی از نیروهای ترکیه شباهت دارد که در راستای منافع خود مساله[ی کرد] را بدون دستیابی به راه حل معلق میگذارند. تعامل و برخورد آنان با کردها اتخاذ سیاست نه زندگی و نه مرگ است. نحوهی برخورد آنان 'تا سرحد مرگ از کردها حمایت نکن و درصورت میل به خودکشی و انتحار آنان را به زندگی ترغیبکردن'ست. چنین تعاملی بسیار سبعانه است. در صورت اندک مساعدتی، بر مبنایی درست، وضعیت یک خلق به گونهای مثبت نمایان میشد. برای نمونه؛ نوع برخوردی که با مسالهی کوزوو و مقدونیه شد، اگر در تعامل با کردها نیز پیگیری و در عمل به منصهی ظهور میپیوست، دیری بود که این مساله در مسیر دستیابی به راه حل قرار گرفته بود. چنین وضعیتی برای اسرائیل و اردن، برای روسیه و چچن نیز موجود است. تداوم معضلات در دراز مدت، در راستای منافع آنان به شمار میرود. اما هنگامی که اروپا خود با چنین مشکلی مواجه میگردد، سریعا و با قدرت به جنب و جوش افتاده و در راستای حل آن گام بر میدارد. اما از آنجا که وضعیت من از سوی نیروهای فعال در راستای منافع آنان نبود، مرا به حاشیه راندند.
ایجاد گروههای طرفدار آلمان
در استرداد من، به نابودی کشیدن جنبش آزادی و رهبری هدفی آشکار است. با این تصفیه درصدد برآمدند تا ارتباطی را که سالیان درازی بود با نوکران کرد داشتند مجددا احیا نمایند. شاید امکان پیدایی یک رهبر لیبرال-دمکرات کرد و سازمان دیگری در راستای منافع دولت دیگری مهیا میگردید. آلمان رهبری چنین فرایندی را در دست دارد. تاسیس گروههای ترک، کرد، عرب و ایرانی طرفدار آلمان، سیاست دیرینهای است که در خاورمیانه پیگیری میگردد؛ این سیاست از دورهی انور پاشا به بعد تداوم یافته است. کردهای ایران [شرق کردستان] قربانی چنین سیاستی شدند. در همین اواخر نیز در ترکیه درصدد برداشتن گامهایی از این دست برآمدند. ضعف در سایهی نیروهای خارجی، به شیوهای از کسب درآمد تبدیل شد. تصفیهی جنبش آزادیخواهی کرد راه را بر چنین هدفی میگشود تا دگر باره بر تلاشهایشان مبنی بر تصفیه و تجزیه یا پراکنده ساختن آن متمرکز شوند. نیز؛ تلاش میکردند حتی شرایط اندک آشتی را به نفع خود مورد بهرهبرداری قرار داده و تلاشهایشان را برای ممانعت از ایجاد یک جامعهی مدنی وآزاد جنبش آزادیخواهی کرد افزایش دهند. اما در این میان اطلاع از سازماندهیهای مرتجعانه در شکل طریقتهای پیشین، نهادهای جامعهی مدنی ریاکار و مزدود بسیار حایز اهمیت بوده و لازم است به چنین نهادهایی فرصت فریب خلق را نداد.
معیار پایانی هر جنگ رسیدن به صلح است
تلاش برای جریان امرالی راه را برای احیای آشتی فرهنگ برادری آناتولی و میزوپوتامیا میگشاید. چنین تلاشی از جنگ بسیار دشوارتر است؛ اما از نتایج انقلابی و مولد برخوردار است. صلحی که خود را بر مبنای استفاده از آزادی و موجودیت فرهنگی استوار سازد، به صحیحترین پاسخ رنسانس آناتولی و خاورمیانه و جوهرهی انقلابی جمهوری ترکیه مبدل خواهد شد. در چارچوب معیار هر جنگی به یک صلح منتهی میشود، تلاشهای مبتنی بر صلح در راستای منافع خلقها بسیار مهم و معنادار خواهد بود. جنگی که راه را بر روی صلح نگشاید، از سوی برخی از نیروهای دیگر و علیه خود آنها مورد بهرهبرداری قرار خواهد گرفت.
نتایج محاسبات غلط در رابطه با صلح
پژوهشهای مرتبط به صلح اندک نیز باشند، ایجاد صلح به معنای اتلاف زمان برای کاری بدون ثمر نخواهد بود. جنگی که راه بر صلحی واقعی نگشاید، حتی در صورتیکه تفوق نظامی نیز بدست آمده باشد، در آخر عقیم خواهد ماند. برآورد غلطی از صلح است که دستاوردهای بسیار مهم نظامی را نیز از میان خواهد برد. رهبرانی که در مقابل خلق و نظامیان خود احساس مسئولیت میکنند، کسانی هستند که مسالهی صلح را همپای مسائل نظامی مورد کنکاش و بررسی قرار داده و راهحلهای واقعی را برای آن ارائه میدهند. رهبران و فرماندهانی که قادر نیستند بدینگونه عمل نمایند نخواهند توانست خود را از نابودی نجات دهند.
جنگی که درآینده بوقوع بپیوندد از جنگ قبل از خود متفاوت است
یک صلح تثبیتشده و معنادار، بحران کذایی را که در راستای منافع اجتماع نبوده و افراد را عظمت نبخشد، از میان برداشته، راه را بر وضعیت غیر قانونی میبندد، مسیر زندگی و فراهم کردن نیازهای مشروع آن را به فراهم میکند. کسانی که هنر خود و مسیر زندگی خود را در این راستا نیافته و کسانی که بهنگام خود را تغییر ندهند، نه صلح را درک کرده و نیز نه صلح طلبند. بر درد و آلام، خشونت و دشواریهای جنگ واقف نیستند. با مد نظر قرار دادن چنین مواردی، باید جدیت این مرحله نیز مشاهده شود. حتی بدون مدنظرداشتن دستیابی به موفقیت یا شکست، نفس این مرحله حایز اهمیت است. جنگی که متعاقب آن اتفاق بیفتد با جنگ قبل [از مرحلهی صلح] متفاوت خواهد بود. طلانیترین بحران تاریخ جمهوری ترکیه نیز جنگ دورهی پیشین است. تا زمانیکه به شیوهای صحیح براین امر اعتراف نکرده و صلحی عادلانه برقرار نگردد، بحران نیز رخت برنخواهد بست. از آنجا که در صدد تشخیص علل واقعی بحران برنیامدهاند درمان واقعی نیز ممکن نمیگردد. ترکیهی سال ٢٠٠٠ در درون اختلافات به سر میبرد. بحران، با جنگی جدید و سنگین، یا نیز از طریق صلحی عادلانه و شکوهمند میتواند از میان برداشته شود.
دوره حبس در امرالی، سومین دوره تجدید حیات
مرحلهی امرالی برای خلق کرد و برای من سومین دورهی تجدید حیات است. نخستین مرحلهی تجدید حیات؛ تولد در اجتماعی روستایی و کشاورزی که با اجتماعی مبتنی بر مدل رسمی قرن بیستم دارای اختلاف است. دومین مرحله به معنای تولد و پیراستن از خشونت و جنگ است.
ذکاوت و ارادهی آزادی خلق کرد
این مرحله، تولد مجدد و بازتاسیس را بر هر نیروی واجب مینماید. از دولت گرفته تا اقتصاد، از سیاست تا حقوق، از اخلاق گرفته تا هنر، هر عرصهای را به لرزه درخواهد آورد، تحت فشار قرار خواهد داد و همراه با بحران، در پی دستیابی به راه حل برخواهد آمد. مرحلهی امرالی برای من به معنای گشودن مسیر این واقعیت است. همانگونه که مرحلهی پیشین با درک من و جنگ واجد معنا شد، مرحلهی جدید کنونی نیز با درک من و صلح واجد معنا خواهد شد. مبنا و بخش اساسی موجودیت من، هوشمندی و ارادهی آزادیخواهی کردها به شمار میرود. این هوشمندی و ارادهای که با جنگ واجد تجربه گردید، اکنون نیز در مرحلهی صلح جای گرفته است. مرحلهی جنگ خود را با جمهوری ضد فئودالی و ضد اولیگارشیک مفصلبندی مینماید. مرحلهی صلح نیز خود را با جمهوری دمکراتیک و لاییک مجددا بازتاسیس مینماید. اگر مایل به پذیرش تبعیض متفاوت و خشونت نیستند، و مایل نیستند که کاملا از سیستم خارج شوند، در آنصورت باید کردهایی که خود را در تاریخ، با ترکها مرحلهی دولتسازی و ملتسازی را تجربه کردند، با زور و با انکار در خارج [از سیستم] قرار نگیرند. سیاست و حقوق صلح ایجاب میکند که کردها موجودیت فرهنگی خود را بر مبنای خواستههای خود به شیوهای آزاد تجربه کرده و برای آنها نیز در جمهوری جایگاهی اختصاص یابد تا به آن بپیوندند. جمهوریای که ارادهی کرد آزاد را انکار مینماید، یک جمهوری الیگارشیک بوده و چنین جمهوریای راه را بر خشونت و تبعض هموار میسازد.
یا باید راه را به سوی صلح گشود یا خشونت تعمیق میگردد
گشودن مسیر اتحادی آزادانه، به معنای توافق دمکراتیک حاکی از حیاتی آزاد در میانهی صلح و اتحاد است. زیرا تا زمیانیکه جنگ بین جمهوری اولیگارشیک و جمهوری دمکراتیک خاتمه نیافته باشد چنین امری متحقق نخواهد شد. اما مرحلهی امرالی در بعد نمادین آن برههای تاریخی است. یا این مرحله راه را بر صلح هموار ساخته یا نیز در صورت عدم دستیابی به موفقیت و برتری سیاستهای انکار و نابودی از سوی جمهوری اولیگارشیک، راه به سوی مسیر خشونتی سنگین و مرحلهای عمیقی از تبعیض گشوده خواهد شد. برای نخستین بار در تاریخ ترکیه است که مبنای بحران عمیق این واقعیت هویدا میگردد. زیرا مجلس و حکومت این مساله را به گونهای واقعی و بهنگام مورد ارزیابی قرار نداده، بر مسئولیت خود واقف نبوده، صورت مساله را پاک کرده و عدم دستیابی به راهحل را در دستور کار قرار میدهند؛ همانگونه که در رسانهها نیز اعلام میگردد کانون بحران سیاست است. سیاست، حکم اعدام را به سان شمشیر داموکلس بر سر من آویزان و احتمال میدهد که از این طریق به نتیجهای دست یابد. اما با دست زدن به چنین کاری بزرگترین اشتباه خود را مرتکب میشود. چنین تعاملی، ترکیه را محکوم نظامی تبهکارانهی رشوهخوار و رانتیر که از خارج و داخل بر آن تحمیل میگردد، مینماید. بیدن دلیل ترکیه هر سال، هر ماه میلیونها دلار از دست میدهد. از منظری اخلاقی، ترکیه در میان آلام سنگینی در حال نفس زدن است. مادامیکه بیلان جنگ پانزده ساله حاکی از مرگ چهل هزار انسان و هزینهی صدها میلیارد دلار میباشد اقدام صحیحی که باید انجام شود بر این مبنا قرار میگیرد: مسائل بر مبنایشرایط تاریخی، اجتماعی و بینالمللی مورد ارزیابی واقع شوند، به درستی تعریف و راهحلی برای آن یافته شود. تا زمانیکه چنین اقدامی انجام نشود بحران عمیقتر خواهد شد.
زمان جنگ نامحدود
در جایگاه شخص و نهاد رهبری لازم میدانم که در چارچوب مرحلهی امرالی - که اکنون در آن قرار دارم- به ارزیابی مساله بپردازم. زیرا این مساله با ذهنیت رانتیر و مبتذل قابل ارزیابی نیست. حال این ذهنیت چه از سوی نیروهای رسمی دولت باشد، چه از سوی کردهای نوکر [مآب] باشد، تعامل و برخورد انکار، افترا و نابودی دورهای از جنگ نامحدود را الزامآور خواهد نمود.
شاید فردا جنگ آغاز گردد
برای آنکه در این بازی قرار نگیرم، با درک و مسئولیتپذیری اقدام میکنم. نابودی مادی و معنوی امرالی به معنای نابودی نیروی ارادهی آزادیخواهی کردها و ترکهاست. با این هدف که جنگ آزادی برای خلقمان نتیجهای مثبت به دنبال داشته باشد، باید چنان از آمادکی تاکتیکی و استراتژیک جنگ دفاع از خود برخوردار بود که فردا جنگ آغاز خواهد شد. چنین امری اساسیترین شرط پیروی این مرحله است. معنای تاریخی امرالی برای دولت، برای اجتماع، خلقمان، حزب کارگران کردستان و برای من بدینگونه است.
مسئولیت ایالات متحده آمریکا و نهادهای اتحادیهی اروپا
توطئهی ١۵ فوریه از چنان معنایی برخوردار است که باید از سوی اتحادیهی اروپا، ایالات متحدهی آمریکا، معاهدهی حقوق بشر اروپا به صورت صحیح تعریف گردد. دستگیری و زندانیشدن من که علیه ارادهی آزاد کردها به وقوع پیوست، در مخالفت با حقوق بشر اتحادیهی اروپا قرار دارد، در بعد حقوقی و سیاسی نیز جمهوری ترکیه مسئولیت بیشتری را بر عهدهی ایالات متحدهی امریکا و نهادهای اتحادیهی اروپا میگذارد. همانگونه که در دفاعیاتم به شیوهای مبسوط به آن پرداختهام این نهادها و نیروها، با عقلانیت سیاسی استعمارگری معاهدهی حقوق بشر اروپا را نقض کرده و راه را به سوی وضعیتی اینچنینی که در تضاد با حقوق است گشودهاند.
ادامه دارد ...
... بیشتر بخوانید ...
| امرالی از نگاه اوجالان - بخش نخست
| امرالی از نگاه اوجالان - بخش دوم
| امرالی از نگاه اوجالان - بخش سوم
| امرالی از نگاه اوجالان - بخش چهارم