برادری و محبتِ حسن روحانی در كدامین بوم و گلستانِ ایران شكوفه داده است؟! [یادداشت]

ایشان در یادداشت مذکور منازعه جناحهای مختلف رژیم جمهوری اسلامی با هدف تدوام زمامداری را مورد نقد قرار داد و گسترش اعتراضهای سرتاسری ضد رژیم در دی ماه سال جاری را حاکی از شکست برنامه‌های رژیم برای ضعیفه‌‌سازی جامعه عنوان کرده است.

آمد شاهو عضو مجلس حزب حیات آزاد کردستان- پژاک در یادداشتی که در وبسایت پژاک منتشر شده به ارزیابی تحولات جاری در روژهلات کردستان، ایران و منطقه پرداخته است. ایشان در یادداشت مذکور منازعه جناحهای مختلف رژیم جمهوری اسلامی با هدف تدوام زمامداری را مورد نقد قرار داد و گسترش اعتراضهای سرتاسری ضد رژیم در دی ماه سال جاری را حاکی از شکست برنامه‌های رژیم برای ضعیفه‌‌سازی جامعه عنوان کرده است.

 

متن کامل نوشته آمد شاهو در پی‌ می‌آید:

جدال قدرت در منطقه [خاورمیانه] ارزش‌ها و كرامت انسانی را با خاك یكسان نموده، كه حتی خدایان این جدال‌ و نزاع‌ها رحمی به هم‌زبان، هم‌جنس و هم‌نوعان خود نمی‌نمایند. ایران بخشی از این جدال و نزاع ننگین در منطقه است كه برای حفظ و گسترش دامنه‌ی قدرتش از هر ترفند و ابزار خشونت‌آمیزی استفاده می‌نماید. خدایان جنگ، آشوب و توطئه، گلستان خاورمیانه و كردستان را به «میدان آرنا»ی قرون وسطی مبدل ساخته كه برای ذوق سرمایه ـ سود، سَیلابی از خون را بر نقش و نگار این سرزمین جاری نموده‌اند. نظام ولایت مطلقه فقیه در محوریت این جنگ، قصابخانه‌ای از نسل انسانها را برای سود بیشتر بنا نهاده و بیشترین سهم از جنگ خونین، كشت و كشتار، سركوب و آوارگی در منطقه دارد.

 

خدایان جنگ و قدرت برای عوامفریبی خلق‌های موجود در این مرز و بوم و مشروعیت دادن به كشتارهایشان، در زیر پرده‌ی دمكراسی، ترویج و حفظ دین اسلام، آزادی و مبارزه با ترور، بذر دیكتاتوریت و فاشیسم را در ضمیر و ذهنیت پاك انسان‌ها می‌پاشند. اما مقاومت نوین خلق‌های آزادیخواه خاورمیانه نقاب‌های دهشت‌انگیز بر چهره‌ی این خدایان را به زمین انداخته‌ است. استبداد، سركوب، ناعدالتی اجتماعی، ظلم و ستم مسئولان نظام جمهوری اسلامی و مغالطه‌كاریشان با آحاد جامعه، موجب برانداختن نقاب‌ از چهره‌های سران جمهوری اسلامی شده و حقایق‌ و چهره‌ی اصلی‌شان برای اذهان عمومی آشكار و آشكارتر می‌گردد.

 

تظاهرات خودجوش و نارضایتی‌های مدنی و بحران‌های موجود در دی ماه امسال تا به امروز، عملكرد دفاعی خلق علیه دایره‌ی جنگ ویژه‌ی نظام و حقایق برملاشده‌ی مسئولان نظام بنا نمود. فریاد آزادیخواهی خلق و شعارهایشان علیه نظام به معنای شکست سیاست ضعیفه سازی جامعه و خلق‌های ایران می‌باشد. اما عملكرد مسئولان نظام برای حفظ اقتدارشان، از تظاهركنند‌گان بعنوان اغتشاش‌گر، آشوبگر و ابزار دست بیگانگان یا نفوذ دشمن نام بردند. بر اساس همین سفسطه‌ی مسئولان نظام در روزهای آغازین تظاهرات خودجوش خلق‌های ایران، نیروهای سركوبگر با چوب، چماق، اسلحه، دستگیری و خشونت علیه تظاهركنندهگان گویا امنیت در شهرها را برقرار ساختند و با ملیتاریزه نمودن جامعه، آتش كین تظاهركننده‌گان را در گرداب ترس اسیر كردند. دامنه‌ی وحشت و سركوب نظام از احقاق حقوق دمكراتیك خلق‌ها به منزله‌ی برانداختن نقاب وحشت نظام و از دست دادن دستاوردهای سیستم و تغییر و برانداختن نظام است. این كارنامه‌ی اخیر مسئولان نظام در قبال خلق‌های ایران حاكی از آنست كه ذهنیت و ظرفیت‌های قانون اساسی و نهادهای مربوطه در امور جامعه، توانایی مدیریت بهتر و دموكراتیزه نمودن جامعه را نخواهند داشت و تشدید بحران‌های موجود، ایران را به عواقب كشورهایی چون عراق و سوریه سوق خواهد داد.

 

شعله‌ی فروزان و مطالبات به‌حق خلق‌های ایران مابین سران نظام شكافی عمیق ایجاد كرده كه كسی بسان احمدی نژاد در این چهار دهه كه از مدافعان اساسی نظام باشد و بعد از منفعل‌كردن و انزوانمودنش از دایره‌ی اقتدار، لاف انکار نظام جمهوری اسلامی را در گوش اذهان عمومی زمزمه كند و با ریختن اشك‌های تمساح‌گونه‌ اعتراف برآن نماید كه امروز ایران تحت سیطره‌ی اشخاصی است كه خود را ولایتمدار دیده و بسان گذشته‌ی خویش بقیه ملت، اشخاص، ادیان و مذاهب را فاسد، كافر، نفوذی دشمن، تجزیه طلب و داعشی ببینند. جای شگرف است كه احمدی نژاد در زمان نزاع و جدالش با خانواده‌ی لاریجانی‌ها گفتمان رد نظام جمهوری اسلامی را به میدان آورده و اسلام موجود در نظام را با چالش اسلام تقلبی به ادبیات نوین ایران آورده است. اما آیا احمدی نژاد با آنهمه هیاهو و هلهله‌ی اقتدارجویی دولت حسن روحانی و كاركرد حكومتش را زیر سئوال می‌برد، یا نه در حقیقت در نقش مدافع نظام ولایت مطلقه فقیه ظاهر می‌شود. جالب آنست كه وی دو دوره رئیس جمهور ایران بوده و ده‌ها پست كلیدی كشور را در دست داشته و در زمان زمامداریش صدها جوان را به پای چوبه‌ی دار كشانده و در سركوب و قتل‌وعام خلق‌های آزادیخواه ایران بخصوص كردها نقش چشم‌گیری داشته و با چنین نقاب‌هایی كه در لباس دمكراسی نمایان ساخته ادعای اپوزسیون بودن را به رخ مسئولان نظام بكشاند. آیا خلق‌های ایران كه سالها قربانی سیاست افراطی وتندروانه‌ی ایشان بودند با چنین میراث فكری و ذهنیتی، گفته‌های احمدی نژاد و دروغ‌های نقاب‌دارش را می‌پذیرند؟

 

در میدان آرنای اقتدارطلبان چیزی به نام اخلاق و انسانیت نمی‌توان دید، جدال و نزاع مابین جناح‌ها و مسئولان در ایران، تنها جنگی است كه خلق‌های ایران باج آنرا می‌دهند و از خلق‌ها بعنوان سپردفاعی استفاده می‌نمایند. جنگ [لفظی] مابین‌شان تنها جنگ قدرت و اقتدارطلبی است. در پرونده بازداشت برخی فعالان محیط زیست و فعالان سیاسی و مدنی به اتهام جاسوسی، جنگ قدرت و اقتدارطلبی ما بین وزارت اطلاعات و حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران و سایر نهادهای دیگر در این روزهای اخیر به‌وضوح قابل دیدن است. اگر ایران جغرافیایی پلورال و موزاییك خلق‌هاست، چطور آیت‌الله‌ها و سپاه پاسداران ولایت نظام و جامعه را در انحصار خویش قرار داده‌اند؟

 

در اصل ١۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است: «دولت جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان موظف‌اند نسبت به افراد غیر مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت كنند». اما سخنان تحقیرآمیز، اعمال تبعیض‌آمیز، تخریب و توهین به ارزش‌های خلق‌ها، ملیت و مذاهب موجود در ایران از جانب سران نظام در كجای قاموس قانون اساسی خامنه‌یی، رعایت حقوق شهروندی و همبستگی اجتماعی و انسجام ملی علی یونسی و شعارهای توخالی روحانی‌ها و احمدی نژاد‌ها جای دارد.

 

نکته آنکه همه ایرانیان و ملیت‌ها و مذاهب گوناگون باید احساس كنند كه مدیران نظام و مسئولین با نظر واحدی به آنها نگاه می‌كنند و هیچ تفاوتی مابین‌شان قایل نیستند. بس آیا رئیس جمهور ایران با چشم بصیرت به حقیقت اعمال نظامش واقف است؟ یا شعارهای براق ایشان با اعمال این نظام همخوانی دارد؟ خود روحانی تأكید برآن دارد كه انسجام و وحدت ملی ایران با شعار ایجاد نمی‌شود، بلكه با عمل و رسیدگی به امور، انسجام و وحدت ملی ایجاد خواهد گردید. این گفته حکایت از آن دارد که خلق‌های ایران توانایی ایجاد وحدت ملی را دارند، اما ذهنیت نظام چنان واهمه‌ای از این حقیقت تاریخی دارد، كه فرسنگ‌ها از آن دوری جسته و برعكس در صدد تفرقه‌اندازی و چالش مابین خلق‌های ایران بپا خواسته است. خلق‌های ایران ظرفیت آنرا دارند كه در چاره‌یابی دموكراتیك مسایل نقش تاریخی ایفا نمایند، اما روحانی با كلید دولت تدبیر و امید روزنه‌ی امید و زندگی آزاد خلق‌ها را در نهادهای سپاه پاسداران، مجلس خبرگان، مجلس شورای اسلامی ایران و نهادهای جنگ ویژه نظام به حبس درآورد. با چنین عملكردی چطور جامعه توقع آنرا داشته باشند كه حسن روحانی جامعه‌ی ایران، را بعنوان جامعه‌ی محبت، برادری و اخوت قلمداد ‌نماید؟ جای سئوال است كه محبت و برادری این نظام در كدامین بوم و گلستان ایران شكوفه داده است؟ آیا این محبت و برادری تنها در عراق، سوریا، فلسطین، لبنان و یمن شكوفه دارد؟! شعارهای روحانی و طیف‌هایی چون احمدی نژاد آیا قادرند پاسخگوی ناعدالتی‌های اجتماعی، اعتصابات كارگری، نارضایتی‌ دانشجویان، تظاهرات سرتاسری خلق‌های ستمدیده‌ی ایران، جان دادن كولبر و كاسبكاران كُرد در شرایط سخت زمستانی گردند؟ یا پاسخگوی اعدام‌های پی‌درپی شهروندان ایرانی، كوشتن كاسبكار و كولبران كُرد، افزایش فقر، بیكاری و ترویج ماده مخدر، تیراندازی و كوشتن تظاهركننده‌گان و دستگیری معترضان گردند. شعارهای براق دولت روحانی، احمدی نژاد و همدستانشان چقدر با شیوه‌ی برخورد اخیر اسلحه‌ به‌دست‌های نظام علیه دراویش گنابادی در تضاد است. متهم نمودن دروایش به داعشی‌ها و ربط دادن آنها به موساد و سیا در كجای جامعه‌ی محبت و برادری خلق‌ها جای دارد؟ یا در چه بعدی از گفته‌ی سران نظام كه نگاه یكسانی به تمامی ملیت‌ها، مذاهب، ادیان و اقشار مختلف در جامعه دارند؟

 

در سفره‌ی محبت و برادری روحانی چه كسانی حق نشستن دارند؟ مادام این سفره‌ای همگانی و برای تمامی ملیت‌هاست، چرا مهره‌های اساسی نظام چنین رحمت و بركتی را برای همگان فیض نمی‌دانند. نادر قاضی پور نماینده اورمیه در روزهای اخیر دگربار با احساسات نژادپرستانه علیه خلق كُرد سخنانی مطرح کرد و سفره‌ی هفت سین روحانی را برهم زد و با نعره‌های نژادپرستانه ابراز نمود كه كردها اقلیت و اشرار هستند و اداره آذربایجان غربی به اقلیت‌های قومی و اشرار سپرده نمی‌شود. زمانی كه چند نماینده‌ی كُرد بسوی سفره‌ی محبت و برادری روحانی دست دراز كنند و انتقادی از تقسیم عادلانه‌ی مسئولان نظام داشته باشند كه چرا انتخاب مدیران كُرد در بدنه استانداری آذربایجان غربی، در ادارات كل استان و معاونین ادارات كل نزدیك به صفر است، با واكنش شگرف و غرض‌ورزی اعجوبه‌ای چون نادر قاضی‌پوور مواجه گردند. بر سر سفره‌ی برادری و محبت روحانی، تحت لوای تشیع و مذهب، بدترین و وحشتناكترین ظلم و ستم‌ را به كردها روا می‌دارند. قاضی پور همزمان با تهاجم سپاه تركیه و مزدورانش بر سر عفرین، بسان اردغان كه برای نابودی كردهای روژآوا سوره‌ی فتح را می‌خواند، سوره‌ی انفال را برای كردهای روژهه‌لات قرائت می‌كند. اما بر همگان آشكار است كه كردها نه در ایران و آذربایجان غربی اقلیت نیستند وهیچ شكی در اصالت كردها در ایران و آذربایجان غربی و كرستان وجود ندارد. اثبات آنهم روژآوای كردستان است كه كردها ‌مدافعان حقیقی آزادی، دمكراسی و دستاوردهای بشریت هستند و نه در قاموس اقلیت و اكثریت‌ غربی منش‌ها و شرقی‌ منش‌ها جای می‌گیرند. اگر اردوغان با تمامی نیروهایش علیه خلق عفرین در هجوم است، تمامی خلق كُرد و خلق‌های آزادیخواه برای هویت نوین خویش در صفوف جامعه‌ی آزاد و دمكراتیك خلق‌ها جای می‌گیرند.

 

از دیگر جهت متهم نمودن پژاك به كشتن جوانان ایرانی و جلوه دادن پژاك بعنوان بلای جان استان آذربایجان غربی از جانب قاضی پور، سخنی عبث، سخیف و بی‌مایه است. با چنین اتهامات و شایعات دروغینی نمی‌توانند كردها را تروریزه كنند و مابین خلق‌ها تفرقه بیاندازند و زمینه‌ی قتل ‌و عام كردها را فراهم سازند. كسی كه در كردستان اعمال تروریستی انجام داده و می‌دهد سپاه پاسداران و نیروهای بسیج می‌باشند كه چشم‌های قاضی‌پورها ترورهای این نهادها را نادیده گرفته و از آن چشم‌پوشی می‌نمایند. اما خلق كُرد در روژهلات و سایر بخش‌های کردستان دیگر از درك و فهم عمیقی برخوردار است كه از ارزش‌های تاریخی، فرهنگی و اجتماعی خویش دفاع می‌نماید. اگر امروز در ایران و روژهلات كردستان خلق كُرد از دستاوردهای تاریخی كوبانی و عفرین دفاع نمایند، متهم نمودن‌شان به دفاع از حزبی سیاسی به منزله‌ی سركوب‌كردنشان، نشان از آن دارد که جامعه‌ی محبت و برادری روحانی هیچ معنایی ندارد.

 

در نهایت تك تیپ‌سازی جامعه، شهروندان و ملیت‌ها از جانب سران نظام و ترقی هژمون‌گرایی، بحران‌های موجود در ایران را تعمیق‌تر می‌نماید و طرز تفكر و ذهنیت نظام، بحران‌زا خواهد بود و هرگز راه‌گشای چاره‌یابی معضلات و مشكلات موجود نخواهد بود. هر خلقی در ایران از هویت مختص به خویش برخوردار است و حق آنرا دارد طبق تفاوت‌مندی و هویتش از نظام خودمدیریتی دمكراتیك برخوردار باشد. ایران وطن مشترك خلق‌های ایران است، چون در جفرافیای ایران خلق‌های متفاوتی می‌زیند و آنهم سرزمین مشترك خلق‌های موجود در این جغرافیا است. تأكید نمودن مسئولان نظام بر تئوری دولت ـ ملت در هر برهه‌ی زمانی و مكانی مشكل‌ساز است و عواقب وخیمی برای نظام بدنبال دارد.