تبهکاران داعشی چه بر سر کودکِ ایزدی آوردند؟

مروان صالح ۱۳ ساله یکی از کودکانی ست که توسط گروه داعش ربوده شده بود. مروان وقتی که ۹ ساله بود توسط داعش به گروگان گرفته شد. مروان می‌گوید که او هرگز این وحشیگری را فراموش نخواهد کرد

خشونت داعش به هنگام آغاز حملات این گروه ترویستی خطر بزرگی را متوجه بشریت نمود. داعش در خاورمیانه و در برخی از دیگر مناطق جهان تبهکارانی دارد، این موضوع به وضوح نشان داد که داعش یک گروه تروریستی جهانی است.

 

جنگ علیه داعش اغلب در خاورمیانه و به طور مشخص در عراق و سوریه روی داد. خلق‌ها، باورمندی‌ها و اعتقادات مذهبی فروانی از سوی داعش مورد تهدید قرار گرفتند. بیش از هر جنایت دیگری، مردم ایزدی منطقه شنگال قربانی این خشونت شدند؛ داعش در ۳ آگوست ۲۰۱۴ شنگال را آماج حملات وحشیانه خود قرار داد.

 

با وجود اینکه بیش از چهار سال از این کشتار دسته جمعی گذشته، اما ایزدی‌ها جنایتهایی که در این روز روی داد را فراموش نکرده‌اند. هزارن ایزدی توسط داعش به قتل رسیدند و هزاران زن و کودک ایزدی توسط این گروه ربوده شدند. بعدها، صدها زن و کودک ایزدی از چنگ داعش آزاد شدند، در میان آنان کودکانی هم بودند که به اسارت داعش در آمده بودند.

 

مروان صالح ۱۳ ساله یکی از کودکانی ست که توسط گروه داعش ربوده شده بود. مروان وقتی که ۹ ساله بود توسط داعش به گروگان گرفته شده بود. مروان می‌گوید که او هرگز این وحشیگری را فراموش نخواهد کرد. او اینگونه از شرح حال خود در زمان داعش سخن می‌گوید:

"وقتی داعش به مناطق ما حمله کرد ما سعی کردیم خود را به کوهستان شنگال برسانیم تا در امان باشیم. من به همراه پدر، مادر و برادر خود از روستای سُلاخ خارج شدیم. دیگر خواهر و برادر من از طریق دیگری موفق به فرار شده بودند. به ناگهان یک خودروی نظامی که سلاح سنگینی هم بر روی آن نصب شده بود در مقابل ما توقف کرد. از ما پرسیدند چه کسی هستیم. هنگامی که متوجه شدند ما ایزدی بودیم همه ما را دستگیر کردند و به زور سوار خودروی آنها شدیم. مردهای بزرگسال را جدا کرده و به مکان دیگری منتقل کردند. من به همراه مادر و بردارم به جای دیگری انتقال داده شدیم. ما به تلعفر بردند و در یک مدرسه جمع نمودند. بعد از آن به زندانی به اسم بادوش منتقل شدیم. تعداد ما بسیار بود و هیچ مرد بزرگسالی در میان ما نبود، تنها زنان بودند و کودکان دختر و پسرانشان. به ما گفتند که [اعضای داعش] با زنان ایزدی ازدواج خواهند نمود؛ من را نیز به سوریه بردند.

 

وقتی ما را به تلعفر می‌بردند مادرم موفق شده بود از دست آنها فرار کند؛ این موضوع را برادر بزرگم به من خبر داد، نمی‌دانستم چگونه توانسته بود. نمی‌دانستیم به چه منظور و به کدام سو ما را منتقل می‌کردند. از آنها وحشت داشتیم، نمی‌توانستیم سوال بپرسیم، ما را مورد ضرب و شتم قرار می‌دادند."

 

داعش کودکان ربوده شده را آموزش می‌داد و تلاش داشت آنها را به افراد خود مبدل کند. شیوه وحشیگری این گروه ترورسیتی و قتلهایی که انجام می‌دادند از طریق رسانه‌ها قابل دیدن بودند. مروان صالح اینگونه از روزهای خود تحت ارعاب داعش سخن می‌گوید:

"با توسل به زور ما را مجبور کردند قران بخوانیم و نماز به جای بیاوریم. ما را آموزش دادند که چگونه از اسلحه استفاده کنیم. حتی کودکان خردسالی به بزرگی ۷-۸ ساله نیز در این آموزش‌ها حضور داشتند. سه مرکز اصلی آموزش وجود داشت. در مقابل چشمان ما سر چند تن را از بدنهایشان جدا کردند، آن هم از روی قصد. برای ارعاب و آموزش ما چنین کارهای انجام می‌دادند. وحشت زده شده بودیم ولی نمی‌توانستیم کاری انجام دهیم، از روی ناچاری به تماشا می‌پرداختیم. جرات سوال پرسیدن نداشتیم، اغلب آموزش دهنده‌ها رویشان را پوشانده بودند. ما را به جبهه جنگ منتقل کردند، اما نمی‌دانستم کجا بود. در یکی از این درگیری‌ها من مجروح شدم. ما حتی جلوتر از مبارزین داعش مستقر شده بودیم. پس از مجروح شدن من را به بیمارستانی منتقل کردند. بعد از دو ماه آموزش و بعدها شرکت در جنگ، من را به عنوان برده فروختند. حتی خبردار نمی‌شدیم که به چه قیمتی ما را فروخته‌اند.

 

شخصی که من را به عنوان برده خریداری کرده بود باید همه کارهای او را انجام می‌دادم. هر چیزی که احتیاج داشت می‌بایست فراهم می‌نمودم. درست یادم نیست چه مدتی در پیش او بودم. بعدها به شخص دیگری فروخته شدم. همه کارهای روزانه آنها را باید انجام می‌دادم. در کل به ۱۱ شخص فروخته شدم. برایشان چای درست می‌کردم و خانه‌شان را تمییز می‌نمودم. بار دیگر فیلم سر بریدن‌ها را به من نشان می‌دادند. در خانه‌هایشان دوربین داشتند چون به ما اعتماد نداشتند. تنها در یک اتاق می‌ماندم، هر موقع چیزی لازم می‌شد به من خبر می‌دادند."

 

مروان که در سال ۲۰۱۸ از دست داعش آزاد شد، در بیان سرگذشتش اینگونه به نظر می‌آمد که همه‌ی این اوضاع دوباره بر او تکرار می‍شود؛ اما از اینکه آزاد بود احساس خوشحالی می‌کرد.

 

مروان افزود: "پس از اینکه از دست داعش فرار کردم، مدتی را در صحرا آواره بودم. بعدها یکی از مبارزین ی.پ.گ [یگان‌های مدافع خلق] از حضور من مطلع شد، جلو آمد و پرسید که هستم. به او گفتم ایزدی‌ام و از دست داعش گریخته‌ام. من را به یکی از مقر خود بردند، نیازهای شخصی و لباس برای من فراهم نمودند و پس از چند روز به مکان امنی منتقل شدم. به من گفتند سعی خواهیم کرد اقوام و فامیلهایت را بیابیم. اکنون در سایه تلاشهایشان، من در کنار خانواده‌ام هستم."