خیانت و ساده‌لوحی در سیاست، خدمت به اشغالگران! [یادداشت] (بخش دوم و پایانی)

.... اگر تدارکاتی در این سطح و جسارتی اینگونه وجود ندارد، لازم است دست از سر خلق مظلوم برداشته شود. حداقل اجازه زندگی به خلق داده شود تا زمانی که یا چنان جسارتی فراهم گردد و یا وضعیت خاورمیانه به گونه‌ای متفاوت از اکنون باشد. ...

 

موقعیت دستیابی به موصل

دلیل شکست اقلیم کردستان، پیش از عامل همه‌پرسی، نابودی موقعیت دستیابی به موصل توسط مسعود بارزانی است.

همانطور که می‌دانیم تعدادی بالغ بر صد هزار نفر از خلق کُرد در کنار دیگر خلق‌ها در موصل زندگی می‌کنند. همچنین موصل از لحاظ تاریخی و موقعیت جغرافیایی نیز خاستگاهی کردستانی دارد. در طول تاریخ نیز به اندازه‌ی کرکوک و حتی بیشتر از آن به مثابه‌ی مرکزی برای توطئه‌های اشغالگران کردستان علی‌الاخصوص در زمان پیمان‌نامه‌ی لوزان به‌ کار گرفته‌ شده ‌است. از زمان بستن پیمان‌نامه‌ی لوزان تاکنون سعی بر این بوده که موصل از ذهن جمعی و حافظه‌ی تاریخی خلق کُرد حذف شود و متاسفانه این تلاش‌ها تا حد زیادی نتیجه‌بخش بوده است.

 

عملیات پاکسازی موصل از تبهکاران داعش، فرصتی بود که سیاست صدساله‌ی بکارگیری موصل همچون دامی برای کُردها شکست خورده و به پایان برسد.

 

مشخص است که داعش ابزاری میدانی بوده و به هیچ وجه برای ماندگاری طولانی‌مدت در جایی به‌ کار برده نمی‌شود. نیروهای مداخله‌گر موقعیتی را برای داعش ایجاد می‌کنند تا تحت نام "ائتلاف ضد داعش" منطقه را از آنها پس گرفته و تبهکاران داعش را از آنجا بیرون برانند تا موقعیت بازسازی آن منطقه را هموار کنند.

 

به این معنی که:

ایجاد آشوب و ویرانی یکی از اهداف نظام سرمایه‌داری است. به دلیل اینکه در جریان آشوب و ویرانی‌ها می‌تواند سلاح‌هایش را فروخته و به سود دست یابد. اما بعد از ویرانی‌ها نیز نیازمند ایجاد جوی آرام برای بازسازی منطقه است تا ازین طریق نیز بتواند تولیدات شرکت‌های بزرگ خود را به فروش رسانده و سود ببرد. به عنوان نمونه شهری مانند موصل که در سال گذشته و در جریان پاکسازی آن از تبهکاران داعش به کلی ویران شده است و روند بازسازی آن سال‌ها به طول می‌انجامد، سود حاصل از بازسازی آن نیز به جیب سرمایه‌داران خواهد رفت. این واقعیت‌ها بسیار آزاربخش هستند اما این چیزی از واقعیت آنها نمی‌کاهد. با وجود تمام آزارهایی که این واقعیت‌ها به همراه دارند، برای خلق‌ها و بە ویژه برای خلق کُرد می‌توانند فرصت‌هایی را ایجاد کنند. به دلیل اینکه هر جریان سیاسی‌ای که در روند پاکسازی تبهکاران داعش نقش ایفا نماید می‌تواند در منطقه نفوذ کند و هم در ماندن در منطقه و تعیین سرنوشت آن در آینده بهره‌مند گردد. به این معنی که در طرحریزی نوین خاورمیانه نقش موثری را ایفا نماید. به همین دلیل نیز مشارکت موثر کُردها در عملیات آزادسازی موصل هم فرصتی برای خلق کرد و هم مسئولیتی اخلاقی ـ ملیتی به شمار می‌آمد اما متاسفانه بارزانی با اهداف تنگ‌نظرانه و پیروی محض از دولت ترکیه در برابر دستیابی کُردها به موصل مانع ایجاد کرد.

 

مشارکت کُردها در عملیات آزادسازی موصل به چند دلیل از مشارکت در عملیات آزادسازی رقا آسان‌تر بود. به دلیل اینکه موصل متعلق به جغرافیای کردستان است و کُردهای زیادی ساکن آن هستند. موصل در حافظه‌ی تاریخی خلق کُرد همچون شهری کردستانی به شمار می‌آید و در صورت مشارکت کُردها در عملیات آزادسازی آن، تاثیر زیادی بر احساسات ملی خلق کُرد می‌نهاد و می‌توانست که تعداد قابل ملاحظه‌ای از جوانان کُرد را در مبارزات آزادیخواهانه مشارکت دهد.

 

تنها مسئله‌ای که مشارکت کُردها در عملیات آزادسازی موصل را در مقایسه با عملیات آزادسازی رقا دشوار قلمداد می‌کرد، سازماندهی یکسان و استقلال عمل نیروهای مبارز کُرد (ی.پ.گ و ی.پ.ژ) در روژاوا بود.

 

در زمان اشغال موصل توسط داعش، نیروهای مبارز کُرد در جنوب (ه.پ.گ و ی.ب.ش/ی.ژ.ش) مجبور شدند که برای عملیات آزادسازی موصل با حزب دمکرات کردستان عراق ـ پ.د.ک(بارزانی) به توافق برسند. اما با وجود تلاش‌های فراوان، بارزانی در پی درخواست ترکیه با نیروهای مبارز به توافق نرسید و به همین دلیل نیز فرصت دستیابی کُردها به موصل به دلیل روابط نزدیک بارزانی با دولت ترکیه از دست رفت و امروزه کُردها در توازنات سیاسی منطقه از نقشی کمرنگ برخوردار هستند.

 

انسجام ملی در چهارچوب منافع ملی کُرد و کردستانیان، تنها راه برای مبدل شدن به نیرو، کسب توانایی پوچ کردن دسیسه‌های دشمنان و استفاده از فرصت‌هاست. علاوه بر این مورد باید از ویژگی‌های [و در واقع بیماری‌های] خط کلاسیک و متحجر شامل: بخش‌گرایی، منطقه گرایی، مردسالاری، پیرسالاری، اقتدارطلبی و ... نجات یابیم.

 

در واقع آنچه‌ که باید به کناری نهاد شوند ویژگی‌های ذکر شده هستند. اگر این خصایص را به کناری ننهیم و تنها به تغییر افراد بسنده کنیم، زمینه وقوع بحرانی دیگر برای همیشه وجود خواهد داشت.

 

برای گذار از وضعیت موجود لازم است از دو مِتُد تحلیل دوری کنیم؛ اول آنانی که مدعی می‌شوند که چیزی روی نداده و با بهانه‌تراشی و فرافکنی درصدد مشروعیت بخشیدن به خیانت و دفاع از خطاهای سیاسی هستند. جریانی را ملائکه و قهرمان جلوه می‌دهند و جریان دیگر را دیو و خائن می‌نامند. الزامی است که مسئله همچون رویکرد و دیدگاه مورد ارزیابی قرار گیرد.

 

دوم آنانی که پارسگی و تکدی‌گری را تجویز می‌کنند و به گمان آنان همه چیز از دست رفته و دستاوردهای خط فکری کُرد آزاد را انکار می‌کنند و تنها به دیدن دستاوردهای خط کلاسیک خو گرفته‌اند.

 

اگر صداقت به خرج دهیم و با دیدی واقعگرا به وضعیت بنگریم بسیاری اوقات شکست‌های کوتاه مدت می‌توانند زمینه پیروزی‌های بزرگ را فراهم کنند. برای نمونه در خلال جنگهای صلیبی، غربی‌ها در برابر مسلمانان شکست خوردند. اما همین پیروزی مسلمانان راه مطلق‌گرایی و بن‌بست را فراهم کرد و در پایان جامعه شرقی را به بنیادگرایی سوق داد. از آنسو شکست مسیحیت، راه تحقیق و مؤاخذه مطلق‌گرایی کلیسا را هموار نمود و مرحله رنسانس خود نتیجه این دوره بود. جهان غرب اینگونه بر شرقی‌ها پیشی گرفت.

 

امیدوارم که ما هم در عوض گفتگو‌های بدون نتیجه آغشته به تنگ‌نظری و یا مظلوم‌نمایی و قطع امید، بتوانیم از این شکست‌ها عبرت گیریم و بر ناکارآمدی رویکرد خط فکری کلاسیک واقف شویم و ویژگیهای کُرد آزاد را عمیقا درک نماییم. درک کنیم که اگر چه خطمشی کلاسیک، خیانت و شکست‌هایی را بر خلق کُرد تحمیل نموده و دستاوردهایی را به اشغالگران پیشکش کرده باشد، اما باز هم کُرد و کردستان ماندگار هستندو آنچه که آینده را تعیین خواهد کرد مبارزه و مقاومت در راستای رویکرد کُرد آزاد و خط سوم است.