دوران کالکان: دمکراسی بدون کنشگری امکان پذیر نیست – بخش سوم و پایانی

... بر مبنای خط مشی آپوییستی تلاش می‌کنیم تا چنین مبارزه‌ای را به پیش بریم که همواره به پیروزی دست یابیم. اکنون در این خط قرار داریم، در آینده نیز بر این نمط خواهیم بود. هر اندازه تحول و پیروزی نیز به دست بیاید، ما همواره بدین گونه خواهیم بود...

دوران کالکان عضو شورای رهبری حزب کارگران کردستان پ.ک.ک بیانیه‌ی متشکل از هفت مادەی رهبر خلق کرد عبدالله اوجالان به افکار عمومی که به  پیوندهای بین کرد و ترک‌ها در دفاعیات خود برای دادگاه حقوق بشر اروپا اشاره کرده بود را ارزیابی کرد.

  - اوجالان اینگونه ارزیابی کرده بود کە 'کردها از طرف هیچ دولتی مغلوب نشدەاند و دولت‌ها بر کردها غلبه نیافتند؛ موضع فتح، اشغالگری و استعمارگری در برابر آنها معنی ندارد. باید ملت – دولت‌های مرتبط این واقعیت را به درستی دریابند، از سیاستهای انکار و امحایی که تا‌کنون اعمال کردەاند دست بردارند. با تاریخ و جامعه به توافق دست یافته و برای حقیقت ارزش قایل شوند. یا اینکه و همانگونه از دیربازفهم شده است، مسئلە تەنها و صرفا در کندوکاو قرار دادن نیست، زیرا همانند آنچە بر سر هر ملت - دولت فاشیستی آمده است، مصیبت و بدبختی خود را نیز با سیاستهای امحا و انکار و  تحمیل تداوم می بخشند'. زمانیکه انسان آن را بە یاد آرود که ملت - دولت ترک از سال 1923 به بعد کندوکاو می‌کند و حالا هم با اقتدار و حاکمیت فاشیستی آ.ک.پ ـ م.ه.پ روزانه به سوی تراژدی و ناگواری گام میگذارد، اگر این بلوک فاشیستی ادامه یابد، خلقهای منطقه دچار چه سرنوشتی خواهند شد؟

   - ما باید این وضعیت را بر مبنای دو مساله ارزیابی نماییم. نخست؛ این مساله که کردستان فتح نشده است را بررسی نماییم؛ این زیبایى شناسی انکار است. انکار کردها از طریق ذهنیت و سیاست بدین گونه مجال بروز یافته است. غلبه یک موقعیت است. نیرویی متمایز و موقعیت متمایزی وجود دارد، میهنی وجود دارد، جامعه و ملتی وجود دارد که فتح می شود. جامعه را بە زیر یوغ میکشد و بر این اساس حاکمیت [آن‌ها] غلبه پیدا می کند و به استعمار دست می زنند. به دلیل این موقعیت است. اشغالگری، فتح و غلبه بر یک موقعیت و جایگاه است. استعمارگری یک موقعیت است. ذهنیت و سیاست مبتنی بر کشتار دولت فاشیست ترک است که کردستان را مد نظر قرار داده و درصدد است آن را از میان بردارد، کردستانی که آن را قبول نمی‌کند. اگر کردستان را قبول نماید، لاجرم باید موجودیت کردها را نیز قبول نماید؛ اما از آنجا که موجودیت کردها را قبول نمی‌نماید، براین باور است که کردها ریشەدار هستند باید به ترک تبدیل شوند. این هم تعریف ظالمانە و بربرانە ترک‌های فاشیست است.  ترکیت یا ترک بودن موجودیت دولتی است که مرکب از بسیاری ملیتهای دیگر است. جمهوری ترکیه، ترک بودن را خلق کرده است. قبل از تاسیس جمهوری ترکیه، ترکی نیز وجود نداشته است. می گویند: ملت ترک همسان با دولت جمهوری ترکیه است. هر اندازه که ذهنیت و سیاست ملت - دولت ترک برخوردار از ریشه است، به منظور نابودی کردها، ارمنیان، رومیها و سریانی، ترکها را بر مبنای خط تاریخی مورد ملاحظه و بررسی قرار می دهد. هر نقطه ای به آغازی تبدیل می‌گردد. یکصدسال از وجود ترکیت می گذرد، زیرا صد سال است که دولت ترک ابراز موجودیت کرده است.

  به همین دلیل رهبری زمانی که می گوید فتحی در جریان نیست، درصدد است توجه را به این واقعیت مبذول دارد. حاکمیت موجود در کردستان و کشتار موجود در آن به جاهای دیگر شباهتی ندارد. انکار وجود دارد، امحا بر مبنای این انکار بسط و گسترش می یابد. پدیدەای، هر چیزی را که وجود دارد مورد اشاره قرار می‌دهند. اردوغان گفته بود؛ اگر شما به آن فکر نکنید، کردی وجود ندارد. اگر موجودیت کردها را به خاطر نیاورید، کردستانی نیز وجود ندارد. کردی نیز وجود ندارد، از همین رو مساله ای به نام کرد نیز وجود نخواهد داشت. این ذهنیت است که جریان دارد. این خط فکری را باید دریافت. این ذهنیت و سیاستی بسیار خطرناک است. تلاش دارند تا پدیده‌ای را که موجود بوده و حضور دارد به نابودی بکشانند. هر گونه سیاست و ذهنیت فاشیستی و مبتنی بر کشتار را بر آن اعمال می‌کنند، هر نوع کشتاری را بر آن اعمال می‌کنند. زیرا آن را برای خود گونەای حق می‌پندارند. برای نمونه، این دولت اکنون هر بلایی را که بر کردها اعمال می‌شود حق خود می داند. در صورت توجه میتوان دریافت که حملات و کشتارهای فراوانی صورت می گیرند که حتی قابل مشاهده نیز نیستند، از شمار کردها می‌کاهند. بدین منظور که از طریق کاستن شمار آن‌ها درصدد هستند تا مانع از دستیابی به حقوقشان شوند. این مساله نیز ناشی از ذهنیت و سیاست آن‌هاست. این امر مساله‌ای بسیار مهلک و خطرناک به شمار می‌رود.

  از سوی دیگر، هنگامی که تلاش می کنند تا از طریق این ذهنیت و سیاست موجودیت خود را تداوم بخشند، زمانی که به انکار کردها دست می‌زنند، به انکار خودشان نیز می پردازند. پیش از این نیز اشاره کرده بودیم که قبل از تاسیس جمهوری ترکیه، ترکی وجود نداشت. اردوغان اکنون می گوید: از ریشه برخورداریم، اجدادمان شاهد هستند. کدام اجداد؟ قبل از تاسیس جمهوری ترکیه بودند؟ اگر آن زمان وجود داشته‌اند، اگر آن زمان دولت ترک وجود داشته است پس کردستان کجا بوده است. از وجود 16 دولت ترک سخن گفته می شود. این 16 دولت ترک در آسیای میانه تاسیس شده‌اند. حضور آخرین نمونه از این دولت‌های ترک، یعنی جمهوری ترکیه، در مزوپوتامیا چه معنایی دارد؟ اشغالگری، استعمارگری و حاکمیت‌. پس چه کسانی صاحبان و مالکان اینجا هستند؟ کدام خلق‌ها، کدام جوامع، کدام ملت در این مناطق زیسته‌اند؟ در صورتیکه از چنین مساله‌ای سخن می‌گویند باید واقعیات را نیز همراه با آن دید.

  دومین مساله، موضوع لنگیدن و نقایص  است. به دولت جمهوری ترکیه بنگرید که بر بازمانده‌های عثمانی و با کمک و حمایت کردها تاسیس شد. مصطفی کمال مستقیما به نزد روسای عشایر کرد رفته و بر دست آن‌ها بوسه زد. خود را بر زیر پاهای آنان انداخت. با آنان دست به ائتلاف زد. در قامت پادشاه سلیمانیه چند نامه به شیخ محمود ارسال کرده و خواستار اتحاد شد. چرا؟ زیرا اگر حمایت آنان را به خود جلب نمی‌کرد از میان رفته بود. حمایتهای آنان را به سوی خود جلب کرد و به نیرویی تبدیل شد. توانست پاهایش را بر زمین استواری بگذارد، نیروی سیاسی و نظامی خود را بسط و توسعه داد و اینبار این نیرو و قدرت وی را به سوی دشمنی با کردها سوق داد.

  با معامله موصل - کرکوک، با معامله بر سر کوبانی و قامیشلو، در آمد، درسیم و آگری با قت‌لعام کردها، با اتخاذ ذهنیت و سیاستی مبتنی بر انکار و امحا دست زد و کردها نیز بر این مساله واقف بودند. مصطفی کمال موجودیت خود را از کردها می‌گرفت. پیش از آن، حتی نبرد ملازگرد در سال 1071 نیز از طریق جنگجویان کرد به پیروزی رسیده بود. با حمایت کردها در قرن دهم میلادی توانسته بودند وارد مزوپوتامیا شوند. در اواسط قرن 16 نیز از طریق حمایت کردها بود که به امپراتوری خاورمیانه تبدیل شدند. در تمامی نبردها، بیشترین شمار ارتش سلطان سلیم متشکل از کردها بودند، و این مساله ای است که همگان بر آن واقف و از آن اطلاع دارند. مصطفی کمال در مقابله با اشغالگری یونان، در مقابله با اشغالگری انگلیسیها – فرانسویها در کردستان، در تلاش برای تاسیس جمهوری ترکیه از کردها کمک و پشتیبانی دریافت کرد. میثاق ملی را مانند میهن ترک‌ها و کردها، و بر دو مبنا تعریف کرده بود: خاک و اراضی‌ای که کردها و ترک‌ها بر روی آن زندگی می‌کنند. زمانی که کردها مد نظر قرار نگرفته و تلاش شد تا کردها نابود شوند، یکی از این دومبنای تعریف، یعنی کرد از میان رفتند.

  این جمهوری به جمهوری‌ای تبدیل شد که جنگ صدساله کشتار و قتل‌عام را تداوم بخشد، به چنان وضعیتی دچار شد برای هر مسالەای به معامله دست بزند، به رغم آنکه دارای پیشینەای تاریخی، قدرت و امکانات نیز بود؛ به وضعیتی دچار گردید که تا آخرین لحظه مزدور و نوکر باشد. در نتیجە این دیدگاه و سیاست حالا هم بسوی تراژدی و ناگواری گام بر میدارد. رهبر آپو گفته است که: کردها بدون ترک و ترک‌ها نیز بدون کردها وجود ندارند، او این مساله را صراحتا تعریف کرده است. در مزوپوتامیا خاتمه دادن به کردبودن، در آناتولی به معنای خاتمه دادن به ترک بودن است. ترک‌ها با کردها وارد آناتولی شدند. با کردها امپراتوری و جمهوری ترکیه تاسیس کردند. این موارد واقعیتهای تاریخی هستند. باید همه این موارد را ملاحظه کرده و بر آن اعتراف نمایند. در اینصورت ترکیه‌ای که با کردها تاسیس شده است، اگر به نابودی کردها دست بزند، کمر به نابودی خود می بندد. بنگرید: به منظور انکار کردها، موجودیت ترک‌ها قبل از تاسیس جمهوری را نیز انکار می‌نمایند. این ذهنیت را بنگرید. اکنون اگر راه را بر نابودی کردها بگشایند، گور خود را می‌کنند. یک خلق بر این مساله واقف نیست. راه بر مصیبتی از این دست هموار می شود.

  اکنون ذهنیت و سیاست مبتنی بر کشتار استعمار فاشیستی آ.ک.پ - م.ه.پ جامعه ترکیه را به سوی جنگ سوق داده است، به قتل‌عام منجر شده است و باعث شده است ده‌ها جوان ترک در میادین نبرد کشته شوند. این امر نه تنها فرصت را برای معامله نیروهای خارجی مهیا می‌کند، بلکه جامعه ترکیه را دچار گرسنگی، بیکاری، فقر نموده و به آینده‌ای تاریک منتهی و خطر نابودی و مصیبتی بزرگ را رقم می‌زند. ین امر واقعیت است. بدون تردید این امر پیامد ذهنیت مبتنی بر کشتار و استعمارگری است.

  به همین دلیل، اگر جامعه ترکیه با آزادی و دمکراسی همگام باشد، در آن صورت است که با کردستانی آزاد، با جامعه آزاد کرد جان می‌گیرد. صرفا از طریق آزادی کردها است که می تواند موجودیت داشته باشد. این امر تنها از طریق آزادی کردها امکان پذیر است، در غیر اینصورت با عداوت با کردها، با قتل‌عام و کشتار کردها، تنها ذهنیت و سیاست فاشیستی می‌تواند وجود داشه باشد. مشهود است که این ذهنیت بر سر انور پاشا چه آورد؟ لازم است که مشاهده شود انور پاشاهای جدید نمیتوانند سرنوشت متمایزتری از انور پاشای قدیمی داشته باشند. اردوغان بر خر دولت باخچلی سوار شده است، سرنوشت انور پاشا میتواند می‌تواند سرنوشت هر دیکتاتوری در خاورمیانه باشد. به همان سرنوشت صدام حسن دچار می شوند. اگر این مساله تدقیق شود، می‌توان دریافت که جامعه تا چه میزان دچار زجر و ناراحتی شده است، تا چه میزان ترور و فشار بر این جامعه تحمیل می شود. این مساله را برخی درک نمی کنند، در این منطقه اگر حیاتی آزاد و دمکراتیک ایجاد شود، سیستم فشار و استعمارگری نیز همراه با آن تاسیس نمی شود؛ اما چنین امری نیز نتیجه ذهنیت و سیاست موجود است. چنین امری ضروری و تقدیر نیست، بلکە  کاملا نتیجه فاشیسم آ.ک.پ-م.ه.پ است.

  درصورتیکه به جامعه نگاه کنیم می‌بینیم که درصدد نابودی جامعه هستند، به قتل‌عام دست زده و استعمارگری شدت می یابد. روزانه بر شدت آن افزوده می‌شود، اردوغانی که نانی برای خوردن نداشت، به جایگاهی رسیده است که در کاخ زندگی نماید، اما پایان وی با پایان دیکتاتورهای فاشیست فرقی ندارد.

  - اوجالان در آخرین دیدار خود می گوید: در مناسبات ترک - کرد حفظ اتحاد حیات بنیادین فرهنگی مشترک و تاریخی معیاری سوسیالیستی است. این موضع سوسیالیستی و وضعیت اتحاد را در دفاعیات خود چند سال پیش از این نیز نوشته و اعلام کرده است. در این چارچوب، در ارتباط با مدرنیته سرمایه‌داری و خصوصا مبارزه علیه فاشیسم آ.ک.پ - م.ه.پ در سطحی که نیروهای دمکراتیک خاورمیانه خود را به جنبش ما رساندند، چگونه ارزیابی می‌کنید؟

  - سوسیالیسم به معنای دفاع از جامعه است. اساس این سیستم نیز خود سازماندهی و خود مدیریتی به شیوەای آزاد، یعنی دمکراسی است. دمکراسی به معنای خود مدیریتی خلق، جامعه، خودسازماندهی جامعه است. برخورد در این چارچوب در راستای منافع جامعه است. این مساله نشان دهنده لزوم یک سیستم دمکراسی است که اتحاد سازماندهی را به شیوەای آزادانه و با در نظر گرفتن تمامی تمایزها نشان می‌دهد. برابری‌ای که تمایزات و تفاوت‌ها را مد نظر قرار می‌دهد. به طریق دیگری ممکن نیست. تکیە‌‌گاه آزادی و برابری نیز نیازمند قبول تفاوت‌ها و تقسیم ذات دفاع از جامعه است.

  در ترکیه به منظور آنکه بتوان از جامعه دفاع کرد، باید در بالاترین سطح آزادی، برابری خود را با توجه به تمایزات و اشتراکات حفظ نمود. اگر آزادی و موجودیت کردها حفظ نگردد، در ترکیه آزادی، برادری و دمکراسی می‌تواند امکان پذیر باشد؟ امکان ندارد. به رسمیت نشناختن کردیت، بدین معناست که ترکیه تحت تسلط دیکتاتوری خواهد بود. کردیت آزاد به معنای ترکیه دمکراتیک خواهد بود. همین مساله را می‌توان برای خاورمیانه نیز صائب قلمداد کرد. رهبر آپو این فرماسیون را به خوبی تدوین کرده است. رهبر آپو گفته است: کردستان آزاد، خاورمیانه دمکراتیک. این راه حل است. معیار و پروژه برجسته راه حل همین امر است. ترکیه دمکراتیک - کردستانی آزاد، عراقی دمکراتیک - کردستانی آزاد، ایران دمکراتیک - کردستانی آزاد؛ کردستانی آزاد – خاورمیانه‌ای دمکراتیک؛ آزادی کردستان و دمکراسی خاورمیانه به هم منوط هستند. سوسیالیسم است  که حافظ دمکراسی و آزادی است. سوسیالیسمی که این مساله را درک نکند، این مساله را تحقق نبخشد، در این چارچوب عمل ننماید، سوسیالیسم نیست. ذهنیتهای سوسیالیستی تا‌کنون در سطوح عالی خود را به پارادایم اقتدارگرایانه دولت پیوند زده‌اند. به احزاب وابسته به دولت و حاکمیت تبدیل شده‌اند. به دولت وابسته شده و از این طریق خواستند که آزادی و برابری را ایجاد کنند اما موفق نشدند.  دست آخر خود را به ایدئولوژی ملت - دولت سپردند. ملیت پرستی را خلق کرده و قادر به ایجاد آزادی و دمکراسی نشدند. در مقابل کردها نیز همواره موضعی سوسیال شوونیست اتخاذ کردند. در مقابل مبارزه آزادیخواهانه خلق کرد، با نگرشی مبتنی بر سوسیال - شوونیستی  از سیستم استعمارگری حمایت نمودند. نتوانستند برنامه، مبارزه و ذهنیت دمکراتیکی را پدید آورند.

  بسط و توسعه مبارزه آزادیخواهی در کردستان، آگاهی اجتماعی کرد و سازماندهی آنان در این سطح، حفظ آزادی خود را در وهله اول در ترکیه و در تمامی خاورمیانه راه را بر جنبش دمکراتیزاسیون خواهد گشود، انقلابی دمکراتیک را پدید خواهد آورد و خالق انقلابی ذهنیتی و فرهنگی خواهد بود.

  این جنبش، جنبشی فکری، جنبشی تحولگرا و دگرگون ساز رنسانس‌وار را خلق می کند. در فرهنگ، ذهنیت، احساس و سیاست این دگرگونی‌ها را اعمال و تحمیل می‌نماید. واقعیتی صریح و آشکار است. اعمال و تحمیل این دگرکونی به شیوەای معمولی نیست، در وضعیت موجود و محسوس گونەای همراه با بسط و گسترش بوده و تحول کرد آزاد را در عمل نشان می دهد که در ترکیه، عربستان و ایران، جوامع می‌توانند آزاد شوند، می‌توانند همراه با یکدیگر با دمکراسی  همزیستی برادروار داشته باشند، سیاست و ذهنیت ملت - دولت را درهم شکنند و به جای آن سیاست و ذهنیت مبتنی بر دمکراسی و آزادیخواهی را ایجاد نمایند. این ذهنیت مبتنی بر دمکراسی می تواند همگان را پرورش داده و ذهنیت جدیدی را ایجاد نماید و این تغییر را در عمل نشان دهد. دگرگونی و تحولی از این دست وجود دارد. خصوصا مبارزاتی که در شمال کردستان، روژاوا و جنوب کردستان علیه سازمان و حملات القاعده، داعش، آک.پ- م.ه.پ انجام می شوند، در این رابطه راه را بر تحولات مهمی هموار نموده است. این تحولات وضعیت موجود و واقعی را به نمایش می‌گذارد. به همگان نشان می دهد که دیکتاتوری دولت‌ـ‌ ملت به چه معنایی است، سیاست و ذهنیتی که کردها را به حساب نیاورده و درصدد نابودی آن‌هاست، برای ترکیه، عربستان و ایران به چه معنایی است؟ آن‌ها را چگونه به سوی فلاکت سوق می‌دهد؟ روند رویدادها و تحولات نشان میدهد که آزادی کردها حافظ و تامین کننده حیات خلق‌های ترکیه، عربستان و ایران است. تامین کننده و تضمین کننده حیات دمکراتیک آزاد است. چنین امری تحولی مهم به شمار می‌رود. حرکتی فکری است.

  در این چارچوب مبارزه‌ای را که کردستان علیه سیاست و ذهنیت استعمارگر - کشتارگر فاشیستی به پیش برده است، بر تمامی منطقه تاثیرگذار خواهد بود. توجه روشنفکران، نویسندگان، هنرمندان و سیاستمداران خلق‌ها، و مناطق دیگر جهان را به وضعیت کردستان جلب خواهد کرد. در این چارچوب مبارزه علیه فاشیسم دقیقتر و عمیقتر درک می‌گردد، همچنین درک می‌شود که این مبارزه حاصل سیاستهای مشروع و حقیقی رهبر آپو است، پاراداریم جامعه دمکراتیک - اکولوژیک و دفاع از آزادی زنان بوده و توجهات انسانی را بیش از پیش به ویژگیهای این پارادایم جلب می کند. این امر یک واقعیت است. برمبنای وضعیت پیشین نوشدن رخ می‌دهد، دگرگونی - تحول ایجاد می‌شود. هم ذهنیت دمکراتیک در ترکیه، عربستان، ایران روی داده و هم این مساله بر اساس بنیادی درست ایجاد می‌شود. چپروی سوسیال شوونیستی پیشین را نیز از میان بر میدارد. در واقع سازماندهی سیاسی با موضعگیری دمکراتیک و ذهنیت دمکراتیک شکل گرفته و به آزادی، تفاوت و برابری منتهی میشود. باید چنین مسالەای را دریافت. اما آیا این مساله بسنده و کافی است؟ تا چه اندازه تاثیرگذار است؟ تا چه اندازه جامعه را در برگفته است؟ آیا به سوی سازماندهی و کنش تغییر یافته است؟ باید در این چارچوب چنین پرسش‌هایی مورد ارزیابی واقع شوند.

  زمانی که در چهارچوب مسائل دیگر، مسائل مورد ارزیابی واقع شوند، بدون شک ما هنوز در ابتدای کار هستیم، پیشرفتها نیز کم بوده و بسنده نیستند. اما تحولات جدید و مهمی در جریان هستند. تحولات نیز از آغازی مایه می‌گیرند، اما بسیار ضعیف هستند، از تاثیرگذاری سیاسی کمی برخوردار هستند، در عمل از نیروی دگرگون کنندەی کافی برخوردار نیستند. در ارتباط با این موضوع می‌توان گفت که ما هنوز در ابتدای راه هستیم. باید داشتەهای موجود مورد انتقاد قرار بگیرند، کافی و بسنده در نظر گرفته نشوند. در این رابطه، موضع گیریهای محدود، موضعی که شونیسم و سوسیال شونیسم در روح، احساس و تفکر از میان نبرده است، قابل مشاهده است. چنین مساله ای باید مورد انتقاد قرار گیرد و در رابطه با این موضوع رادیکالتر عمل نمود. لازم است که انقلاب ذهنیتی، انقلاب عمیق در وجدان و آگاهی تجربه شود. چنین مسالەای به مرحلەای مهم وارد شده است، اگر با شدت و جدیت این مساله مورد ارزیابی واقع شود و تلاش‌ها ادامه یابند، تحولات و پیشرفتهای مهمی روی خواهند داد. اما با وضعیت موجود کنونی، تحول مهمی روی نداده است. از همین رو نیازمند مبارزه است.

  - اوجالان در دفاعیات خود برای دادگاه حقوق بشر اروپا اظهار داشته است که: "هم فرهنگ تمدن و جامعه طبقاتی، شهر و تمدن دولتی، و هم فرهنگ جامعەای که در مقابل این سه نیرو موجودیت خود را حفظ می کند، اتحاد و انسجام دارند. در مقابل هم اتحاد دارند، و هم این اتحاد در میان آنها موجودیت دارد". اگر از در مقابله با تمدن دولتی مانند جبهەی مشترک خلق‌ها، مانند بلوک دمکراسی ملاحظه شود، آن زمان جنبش انقلابی متحد خلق‌ها (HBDH) که برای خاتمه دادن به انزوا، درهم شکستن فاشیسم و آزادی کردستان و دمکراتیزاسیون ترکیه مبارزه می‌نماید، در بعد تاریخی خود از چه نقش و وظیفەای برخوردار است؟

  - لازم است تعریف درست درک شوند. جامعه یکپارچه است، اجتماعی شدن یکپارچه است. تقسیم و انفکاک جامعه امری درست نیست. برای نمونه انشقاق طبقاتی، تمایزات ملی، زبانی و فرهنگی وجود دارند. اما این مساله یکپارچگی اجتماعی را از میان بر نمی‌دارد، به همین دلیل لازم است یکپارچگی اجتماعی را در این مناطق مشاهده نکنیم، واقعیتهایی که در درون جامعه بروز یافتەاند، حاصل یکپارچگی اجتماعی هستند.

  واقعیت دولت - حاکمیت واقعیتی یکپارچه است. رهبری گفته است: از سومریان تا این دوره، همانند گوله برفی بزرگ شده است و خود را به برهه کنونی رسانیده است. بدین معنا که نباید اینگونه ملاحظه نمود، که فلان دولت دچار فروپاشی شد، این دولت تاسیس شد، با یکدیگر به نبرد پرداختند، و زمانی که از هم جدا شدند به دشمنی با یکدیگر دست زدند. چرا چنین سخنی بر زبان رانده می شود؟ زیرا عدەای مساله را از این طریق می نگرند. گفتند که؛ 'دولت‌های جداگانەای هستند و حساب دولت‌ها مسئلەای جداگانە است.' اما هر چند نام‌های متفاوتی داشته باشند، مناطقی را از آن ظهور کرده باشند متفاوت باشد، مدیران آن نیز متفاوت باشند، از ذات و جوهرەای همسان برخوردارند. دولت، دولت است، در هر کجا باشد از نقش و وظیفه همسانی برخوردار است. راهزنیست که فشار و استعمارگری علیه جامعه برقرار می‌کند و بر فراز جامعه از قدرت برخوردار است. از چنین وضعیت مشهود و شفافی برخوردار است. در دوره سومر نیز به همین شیوه و اکنون نیز بر همین شکل است. باید این واقعیت را دریافت. به منظور پیروزی مبارزه علیه این سیستم لازم است از ابتدا از ذهنیت درست و واقعی برخوردار بود و در همین راستا تعاریف درستی نیز ارائه نمود. بعد از آن از طریق راهکارها و رفتارهای ظریف و  درست، با جسارت و فداکاری مبارزەای سازماندهی شده را به پیش برد. برخوردی دیگر احتمال دست‌یابی به پیروزی را ندارد. در ابتدا کاستی‌هایی مشاهده می‌شد و حتی اگر تعامل در سطح آماتوری نیز در جریان بوده باشد، ذهنیت و تجربه این مساله با پیشاهنگی رهبر آپو و سازماندهی خلق کرد از سوی حزب کرگران کردستان، جوانان و زنان کرد آفریده شد؛ آن را به مرحله مهمی ارتقا داده و به چنان جایگاهی برکشیدند که در مقابل ارتجاع جهانی و مدرنیته سرمایه‌داری به نبرد بپردازد. آن‌ها در چارچوب توطئه بین المللی به حمله دست زدند. در مقابله با توطئه 21 سال است که خلق کرد با پیشاهنگی حزب کارگران کردستان مبارزه‌ای قهرمانانه را به پیش می‌برد. کارزار خاتمه دادن به انزوا، درهم شکستن فاشیسم و آزادی کردستان و دمکراتیزاسیون ترکیه، از نوامبر سال 2018 به بعد، به عنوان کارزاری متحد و منسجم این مبارزه عظیم حرکت می‌نماید. تلاش برای انکار و نابودی کردستان، ممانعت از دمکراتیزاسیون ترکیه و تاسیس دیکتاتوری فاشیستی آ.ک.پ - م.ه.پ در چارچوب کودتای نظامی فاشیستی 12 سپتامبر، نشات گرفته از سیستم انزوا و شکنجه امرالی هستند. در توطئه بین المللی و سیستم انزوا و شکنجه امرالی، به همان شیوه حملات سال‌های 1998 است که با ذهنیت و سیاست نابودی و انکار کردها عجین و آمیخته بود.

  در این میان تداوم مبارزه با پیشاهنگی حزب کارگران کردستان به منظور از میان برداشتن این سیاست و ذهنیت ظهور پیدا کرد. آنچه که در این میان انجام می شود تلاش برای از میان برداشتن این مبارزه با رهبری حزب کارگران کردستان است. بدین منظور تلاش نمودند تا رهبر آپو را نیز از میان بردارند. در این چارچوب به حمله دست زدند و در نتیجه سیستم انزوا و شکنجه امرالی را مستقر کردند. اکنون جنگ انکار و نابودی کردستان را دیکتاتوری فاشیستی در ترکیه  با سیستم شکنجه و انزوا به پیش می برد. سیستم انزوا و شکنجه امرالی به سیستم انزوا و شکنجه در تمامی کردستان و ترکیه بسط و تحول می‌یابد. به منظور درهم شکستن این سیستم نیز مبارزەای بزرگ در جریان است. با پیشاهنگی لیلا گوون، اعتصاب غذایی 200 روزه صورت گرفت، روزه مرگ آغاز شد. در زندان‌ها و خارج از زندان، شهدایی تقدیم شد، مقاومت خلق در زندان و اروپا شهدایی را تقدیم نمود. گریلاها بدون وقفه مقاومت کرده و به نبرد پرداختند. هم اکنون نیز این امر در جریان است. هم اکنون نیز با قهرمانی به مقاومت می‌پردازند.

  با چنین مقاومتی تلاش می‌شود تا سیاست و ذهنیت مبتنی بر کشتار و قتل‌عام  استعمارگرانه و فاشیستی در هم شکسته شود. مقاومت، مقاومت خلق است. مقاومت زنان و جوانان کرد است. مقاومتی انقلابی است. مقاومتی مبتنی بر ایدئولوژی و در ابعاد نظامی و سیاسی است که به پیش برده می‌شود.  با پیشاهنگی گریلاهای قهرمان این مقاومت همچنان ادامه دارد. باید این واقعیات درک شوند. در مسیری که رهبر آپو آن را روشنی بخشیده است، با پیشاهنگی حزب و گریلا، مقاومت خلقی دمکراتیکی در جریان است. مشهود بودن این مقاومت در عرصه سیاسی به معنای حضور آن در عرصه سیاست دمکراتیک است. این مقاومت ضرباتی را بر سیاست  ذهنیت مبتنی کشتار- استعمارگری فاشیستی وارد کرده است. تهاجمات فاشیستی را درهم می‌شکند، واقعیات را نمایان ساخته و دست یابی به راه حل دمکراتیک را لازم و اجباری می‌نماید. راه‌حل نیز آفرینش سیاست دمکراتیک است. اهمیت حزب دمکراتیک خلق‌ها نشات گرفته از این موضوع است که این حزب خود جنبش سیاست دمکراتیک است. در این نقطه است که مسولیت سنگینی بر دوش حزب دمکراتیک خلق‌ها قرار می‌گیرد. باید واقعیت و درستی حزب دمکراتیک خلق‌ها به در‌ستی بازخوانی گردد، درک گردد، مورد پذیرش واقع شود و همزمان نیز در آن دمیدە نشود. بدون گمان اگر مقاومت سرتاسری خلق از طریق حزب کارگران کردستان و گریلاها در جریان نبود، حزب دمکراتیک خلق‌ها نمی توانست موجودیت داشته باشد، وجود و حضور آن واجد هیچ معنایی نبود. تمامی ابعاد مقاومت را در این چارچوب به پیش می برد.

  سیاست دمکراتیک در نتیجه حرکت قهرمانانه نقطه عطف 15 آگوست سال 1984 گریلاها و اوایل سال‌های 1990 نمایان شد. این سیاست دمکراتیک برآمده از وجود گریلا است، بدون وجود گریلا سیاست دمکراتیک امکان پذیر نیست، جنبش سیاست دمکراتیک نیز امکان پذیر نیست. قبل از هر چیز لازم است این امر مشاهده شود که این سیاست دمکراتیک از کجا برآمده است. در این رابطه لازم است  ارزیابی ها و ایستارهای اشتباهی اتخاذ نگردد. زیرا برخوردهایی از این دست نیز اشتباه خواهند بود. اگر مقاومت گریلا در جریان نبود، گریلایی در عرصه حضور نداشت، حزب دمکراتیک خلقها نمی توانست حتی یک روز نیز در عرصه سیاسی حضور داشته باشد. در ترکیه حتی بر زبان آوردن سیاست دمکراتیک نیز امکان پذیر نبود، ما از دوران پیشین به خوبی اطلاع داریم.

  از سوی دیگر، مقاومتی بدین شیوه سیاست دمکراتیک را در عرصه سیاسی به خوبی نمایان می‌کند، بر فاشیسم ضربه وارد نموده و فرصت و امکاناتی در اختیار می‌گذارد، از همین رو راه‌حل پایدار را نیز باید در سیاست دمکراتیک یافت. باید سیاست دمکراتیک را فعال نمود. در صورتیکه سیاست دمکراتیک بر وظایف خود واقف نباشد، در آن صورت است که حملات و تجاوزکاری‌های فاشیستی و مقاومت انقلابی خلق باید تداوم داشته باشد. وضعیت جنگی ادامه یافته و هیچگونه راه‌حلی ایجاد نمی‌شود. در چنین وضعیتی نقش و وظیفه سیاست دمکراتیک حزب دمکراتیک خلق‌ها چه خواهد بود؟ نخست؛ باید از این مساله اطلاع داشته باشند که از چه خاستگاهی برخوردارند؟ باید چه اقداماتی را انجام دهند. دوم؛ پاسخ به این سوالات وظایف و مسئولیتهایی را پیش روی آنان قرار می دهد که باید آن را انجام دهند. این وظیفه نیز خلق راه حل مبتنی بر سیاست دمکراتیک مساله کرد است که نشات گرفته از مقاومت انقلابی خلق و مسئولیت اجرای وظیفه خود در این راستا می‌باشد. باید جامعه را بر مبنای خط مشی کنفدرالیسم دمکراتیک سازماندهی نمایند، در مقابل دولت، راه حل دولت + دمکراسی را ایجاد نمایند، جامعه دمکراتیک را برجسته سازند، آن را سازماندهی نمایند، آن را به فعالیت و کنش‌ورزی وادارند، آن را به نیرویی تبدیل نمایند که توافق اجتماعی را بر مبنای قانون اساسی امکان پذیر نمایند، باید به یکی از طرفین [منازعه سیاسی] تبدیل و جامعه دمکراتیک را سازماندهی نمایند. نقش، وظیفه و کارکرد دمکراتیک بدین معناست. اگر حزب دمکراتیک خلق‌ها خود را به چنین سطحی ارتقا دهد، می تواند نقش و وظیفه خود را به انجام برساند. اما اگر برای هر حرکتی، مترصد و منتظر دولت باشد قادر به ایجاد هیچ عملی نیست، نخواهد توانست خود را به درستی تعریف نماید،  زیرا قادر نشده است که از درون ساختارهای دولتی خارج شود، زیرا این حزب برآمده از عرصه مقاومت انقلابی، از مقاومت خلق نشات گرفته است. وظیفه دارد تا در مقابل دولت، خود را از طریق سیاست دمکراتیک سازماندهی نموده و راه حلی را برای [دگرگونی] قانون اساسی بیابد. اگر این نقش و کارکرد تحثث پیدا کند، در آن صورت است که می توان گفت مسئولیت خود را به جا آورده و به نقش تاریخی خود عمل نموده است.

  رهبری در این رابطه اظهار داشته است که در این میان خلا تئوریک بزرگی مشهود است. برای سازماندهی اجتماعی، آگاهی و آموزش جامعەای فاقد سهم، بی بهره از منافع، یعنی بدون آفرینشگری، منفعل و فاقد مبارزه و سازماندهی، خلا تئوریک مشاهده می‌شود. اگر اینگونه تصور شود که در محدودەای تنگ، در حاشیه در عرصه دولت می‌تواند سیاست‌ورزی نماید یا شاید بتواند صرفا تداوم خود را حفظ و بر روی پاهایش بایستد اشتباهی بزرگ است.

  - اوجالان گفته است چه فرادست و چه فرودست، مهم اینست که برای همگان اتحاد امری بنیادین است. موضوع دیگری که باید همراه با اتحاد درک گردد تمایزات منطقەای و محلی است. نیز گفته است اگر دولت – ملت این حقایق و راه حل مبتنی بر قانون اساسی را نپذیرد، خلق از این نیرو برخوردار است که به رغم قرار گرفتن تحت یک سیستم خودکامه سیاسی، خودمدیریتی خود را تجربه کرده و آن را حفظ نماید. در این چارچوب مشهود است که فاشیسم آ.ک.پ - م.ه.پ که خودکامگی، انکار و نابودی را مبنای سیاست ورزی خود قرار داده است، با برخوردی که مبتنی بر رد اتحاد است، نمی‌تواند بقای خود به صورت پایدار حفظ نماید. در این چارچوب اتمسفری که راه حل سیاسی دمکراتیک را نادیده می گیرد، باید واکنش و موضع خلق کرد و نیروهای دمکراسی چگونه باشد؟

  - صراحتا اعلام می کنم مباحثه و گفتوگو حول چنین وضعیتی امکان ندارد موضع کردها و نیروهای دمکراسیخواه، بدینگونه نخواهد بود که می‌گویند، مهم نیست آ.ک.پ - م.ه.پ یا دولت چکار می کند، خود را درمیان مشکلات و تنگناها دچار محدودیت نمایند، صرفا نظاره‌گر آن‌ها باشند، مترصد و منتظر اقدامات دولتی باشند؛ بالعکس باید همواره به آموزش خود دست بزنند، به سازماندهی مبادرت ورزند، حیات دمکراتیک جامعه را سازماندهی نمایند، آن را تداوم بخشند، بسط و گسترش بخشند و بدینگونه جامعه آزاد و دمکراتیک را مد نظر قرار داده و علیه هر گونه تجاوز و حملەای به نبرد برخیزند، به مقاومت دست بزنند و مبارزه خود را به نمایش بگذارند. بدون مبارزه و کنش‌گری دمکراسی امکان پذیر نیست. رهبر آپو می‌گوید: کنش گری زبان دمکراسی است. بدون فعالیت و کنش‌گری دمکراسی امکان‌پذیر نیست، از طریق دمکراسی رادیکال نیز درصدد است تا دمکراسی را از اشکال اشتباهی غلط آن متمایز نماید. تلاش نموده است تا ذهنیت درست و صحیح دمکراسی را ایجاد نماید. برای آن تلاش شود، نه فقط برای پذیرش منِ نوعی از سوی دولت، بلکه من هم دولت را بپذیرم.

  منظور من اینست که اگر ما بگوییم توسعه و پیشرفتی صورت گرفت، سازماندهی دمکراتیک اجتماعی صورت پذیرفت، در سطح توافق بود، دیدارهایی انجام شدە و توافق دولت + دمکراسی ایجاد شد این بدین معنا نیست که مبارزه خاتمه پذیرفته است، تضادها رخت بربسته‌اند. این بدین معناست که تضادهای جدید، نیازمند مبارزه جدیدی خواهند بود. این بدین معناست که اشکال جدید مبارزه شکل خواهند گرفت، از همین رو مبارزه همچنان ادامه خواهد یافت. زیرا تضاد وجود دارد، تمایزات وجود دارند. اگر دولت امتیازی داده باشد، اگر امتیازی از دست رفته باشد، تلاش می‌نماید در فرصت ممکن آن را مجددا به دست گرفته و از آن خود نماید. از همین رو نخست، به منظور حفاظت از تمامی حملاتی که از سوی دولت صورت می‌گیرند باید دمکراسی به مقاومت دست بزند؛ دوم، انسان‌ها مجبور نیستند که همیشه با دولت به توافق برسند. دولت تا جایی که امکان داشته باشد حیات آزاد و دمکراتیک را در تنگنا قرار می‌دهد. به منظور بسط و پیشبرد حیات آزاد و دمکراتیک باید همیشه دولت محدود شود، کوچک شود و در آخر از میان برداشته شود. در آن زمان ، واقعیتی که از آن سخن گفته می شود بر مبنای جامعه بدون دولت امکان پذیر نیست، درست نبودن خود را نشان می‌دهد، بدون جامعه، دولت امکان پذیر نیست، اما بدون دولت جامعه وجود دارد. پیش از این وجود داشت، امروزه نیز می‌تواند وجود داشته باشد. دولت شکلی از رفتار استعمارگری است که متعاقبا پدیدار شده است. به همین دلیل، به منظور ایجاد یک جامعه آزاد و دمکراتیک، باید علیه دولت مبارزه‌ای شروع شود که دولت را از میان بردارد.

  از این منظر موضع کردها و نیروهای دمکراسیخواه باید بر آموزش مداوم مبتنی خود روشنفکری و خودآگاهی کردن باشد. به سازماندهی خود دست زده و مبارزه نمایند. باید واقعیت و درستی آن را مشاهده کرده و باید پاسخ مشکلات، چگونگی سازماندهی، چگونگی کنش‌ورزی و فعالیت را بدرستی ارزیابی کرده و از طریق فعالیت و کنش‌ورزی، آشکارا و فداکارانه به مبارزه دست بزند. بدون تردید چنین امری لازم به شمار می‌رود.

  مدیریت اردوغان بعد از انتخابات 23 ژوئن اقتدار خود را از دست داده است، این بدین معنا نیست که مبارزه خاتمه پذیرفت، تمامی محدویتها رخت بر بسته‌اند. مبارزه آزادی و دمکراسی بدون وقفه و در اشکال جدید تداوم خواهند یافت. بسط و گشترش حیات آزاد و دمکراتیک باید همواره تداوم داشته باشد.

  از همین روست که ما تنها از طریق مبارزه، فعالیت، گسترش ذهنیت و سازماندهی موجودیت یافته و ادامه حیات می‌دهیم. ذهنیتی که حیات را عاری از مبارزه می‌بیند، ذهنیتی بیمار و مرده است. باید پیش از هر چیز خود را از این ذهنیت رها کنیم. نیروهای فاشیست حاکم درصدد هستند که جامعه را از چنین ذهنیتی بدور دارند. بزرگترین خطر  پیش روی جامعه داشتن چنین ذهنیتی است. حیاتی بدون مبارزه، نبات وار را در اذهان مردم ایجاد می‌کنند. فرد و جامعه از منظر ذهنیت فاشیستی، از این منظر تضعیف می شود. چنین مسالەای اشتباه است، باید انسان از چنین ذهنیتی رهایی یابد. بدون هیچ تردیدی باید چنین ذهنیتی درهم شکسته شود.

  باید فلسفه حیات بر مبنایی درست و صحیح قرار گیرد. باید درک شود که انسان بدون مبارزه نمی‌تواند زندگی کند. حیات آزاد و دمکراتیک بدون مبارزه امکان پذیر نیست. باید واقعیت حیاتی مملو از مبارزه را پیش روی خویش قرار داد. اما در مبارزه نباید رویایی و فرقەای و خودپرستانە باشد؛ این نکته اساسی است که انسان واقعیات را درک کرده و خود و دشمن خود را نیز به خوبی بشناسد، انسان مبارز نتیجه‌گرا، پیروز و آفرینشگر بوده و باید چنین انسانی را [به عنوان سرمشق] مد نظر قرار داد. باید راهکارها آفرینشگر بوده و دستاورد داشته باشند. باید خلاقانه، توسعه دهنده و نیروبخش باشند. چنین مبارزه‌ای، مبارزه‌ای است که انسان را به پیروزی می‌رساند. از رهبر آپو آموختەایم. ما به عنوان جنبش و خلق تلاش داریم تا این مسائل را تحقق بخشیم. کمبودها و نواقصی داریم، ما تحت تاثیر آنچە در گذشته روی دادە است می‌مانیم. رهبر آپو به شیوەای حق خواهانه این مساله را مورد انتقاد قرار می‌دهد. درصدد است ما را از اشتباهات رهایی بخشد، از تاثیرگذاری این سیستم رهایی بخشیده و به سوی مسیر درست و صحیح سوق دهد. ما نیز تلاش می‌کنیم تا در چارچوب واقعیات این مساله را بیشتر درک کنیم، با انتقاد خود را تقویت کنیم، بر مبنای خط مشی آپوییستی تلاش می کنیم تا چنین مبارزه‌ای را به پیش بریم که همواره به پیروزی دست یابیم. اکنون در این خط قرار داریم، در آینده نیز بر این نمط خواهیم بود. هر اندازه تحول و پیروزی نیز به دست بیاید، ما همواره بدین گونه خواهیم بود، حتی اگر تضعیف هم شویم، امید را از دست نخواهیم داد. دوباره از طریق انتقاد از خود، خود را بازسازی کرده و به حقیقت و واقعیت مبارزەای دست خواهیم یافت که به پیروزی می‌رسد. آنکه زندگی را به ما آموخته است، رهبری است، کاملا مشهود است که این خط مشی پیروزی به همراه خواهد داشت.

  در این چارچوب ما به این مساله اهمیت می‌دهیم که بیش از پیش بر دفاعیات رهبر آپو متمرکز شویم،  به منظور آنکه به فرد و جامعەای تبدیل شویم فلسفه، موضع ایدئولوژیک سیاسی، راهکارهای هارمونیک مبارزه رهبر آپو را به شیوەای صحیح و بسنده درک نموده و به پیروزی دست یابد، به تحقیق و پژوهش پرداخته، در آن تعمق نموده و حول آن گفتوگو شود. ما این گفتوگو را نیز بخشی از این مساله دیده و بر این مبنا آن را ارزیابی نمودیم، به اندازەای که درک نموده‌ایم، تلاش کردیم تا در چارچوبی محدود، چیزی بر آن بیفزاییم. اگر به پیروزی دست یافته شده باشد، اگر چیزی بر آن افزوده شده باشد، ما آن را اعلام می‌کنیم، خوشحال هستیم و در این چارچوب از همگان می‌خواهیم که واقعیت حیات را در چارچوبی که رهبر آپو تعیین کرده است، و به شیوەای که تعلق و تعهد وی به مبارزه را درک کند، در مبارزه برای آزادی و دمکراسی، سازماندهی بیشتر و موثرتر به تمامی جای گیرد.

***