شهید بریوان، مادری از جنس انقلاب [یادداشت]

در طول مبارزات آپویی زنان زیادی برای تحقق این هدف والا و رهایی از تبعیض‌های جنسیتی، طبقاتی و ملی گام به مبارزه نهاده و جانفشنی‌های بی‌نظیری از خود نشان داده‌اند و بسیاری از این رفقای ارزشمند تا درجه شهادت رسیده‌اند

اگر تضاد، تبعیض‌ها، همچنین آگاهی فردی و اجتماعی بسترساز انقلاب‌ها قلمداد شوند و تبعیض‌های طبقاتی، ملی و جنسیتی در رأس قرار گیرند، پس می‌توان باجرئت گفت زن متعلق به طبقات فرودست و ملت‌های تحت ستم است که در چنین شرایطی، افزون‌تر از زنان متعلق به طبقات فرادست و اتنیسیته-های غالب در معرض تبعیض جنسی هم قرار می‌گیرد. اگر به سطح آگاهی طبقاتی، ملی و جنسی برسد، می‌تواند به سوژه‌ای پرتوان و پیش‌برنده‌ی انقلاب مبدل گردد.

 

 وقتی به زن کُرد و وضعیت آن نگریسته شود، فارغ از موارد استثناء، یگانگی این تبعیضات در حیات، روح و روان آن مشهود است. پس آگاهی بخشیدن به آن از وظایف هر جنبش انقلابی است که داعیه‌ی به پیروزی رساندن انقلاب را دارد.

 

می‌توان یکی از عمده دلایل عدم کسب پیروزی از سوی جنبش‌های آزادی‌خواه را علی‌رغم جان‌فشانی‌ها و مقاومت‌هایشان، به عدم درک این واقعیت ارجاع داد. یکی از دلایل و طرق گسترش جنبش آپویی تاکنون نیز درک این واقعیت و برداشتن گامهای عملی در این راستا بوده است.

جنبش رهایی‌بخش ملی خلق کُرد در چهارچوب احزاب و تشکلهای کلاسیک، هیچ‌گاه آن‌گونه که باید به این مسئله نپرداخته و مداوماً با اساس گرفتن کاراکتر مردسالارانه با این نگرش که نیروی جنگی و سیاسیِ مبارزه  شگرد مردان است، به قضیه نگریسته است.

 

جریاناتی هم که داعیهی سوسیالیستی و کمونیستی  داشتهاند، هرچند نمی‌توان آن‌ها را با جریانات ناسیونالیستی فئودالی و بورژوا محور کاملاً یکی کرد؛ ولی این جریانات هم به سبب تئوری موسوم به سوسیالیسم علمی که بیشتر بر نیروی کارگر و گروهای تولید به‌عنوان سوژهی پیش‌برندهی انقلاب اجتماعی متکی است و طبیعتاً در کل و به‌ویژه در جوامع ما کارگر و گروهای تولیدی بیشتر از مردان تشکیل میشوند، تمرکزی آن‌چنانی بر نیروی زن نکرده است. اگر اضافه بر تأثیرات نگرشهای فئودالی؛ نگرش‌های بورژوایی، خرده‌بورژوایی، مردسالارانه، ناسیونالیستی و راست‌گرایانه که بر جریانات مدعی سوسیالیسم و کمونیسم هم تدریجاً رسوخ میکنند را هم بیفزاییم، وضعیت نامطلوب زن را در این جریانات را  هم درخواهیم یافت.

 

جنبش آپوئیستی از همان بدو فعالیت‌های خود و به‌ویژه در دوران میانی و متأخر خود، عمیقاً به مسئلهی زن پرداخته و در این باب ایستار ارزندهای را ارائه داده است. به اعماق تاریخ  برگشته، دلایل هویدا گشتن مردسالاری  و ریشههای آن را از میتولوژی گرفته تا دین و از فلسفه تا علم تاریخ و اجتماعی جستجو کرده و درنهایت به این نتیجه رسیده که زنِ آگاه و عملگرا در کنار سایر سوژه‌های پیشبرنده در انقلاب می‌تواند سوژهی کلیدی انقلاب اجتماعی باشد.

 

به نقش زن-مادر در جامعه طبیعی و ویژگی الههگون آن پرداخته که نقش مدیریت اجتماعی را دارا بوده است. البته مطلوب جلوه دادن این دورهی زمانی و استناد به استدلالهای میتولوژیک در این دوره به‌منظور برگرداندن حیات امروزین از لحاظ مادی به آن دوران نیست؛ بلکه ارجاعی مستند و علمی است بر توانایی، نقش و سوژگی زن در آن دوره و خط بطلان کشیدن بر ادعاهای واهی و پوچ جامعه طبقاتی و مردسالارانه که -از بدو شکلگیری تا مدرنیتهی مرکزی و دولت‌گرا و نیز تا مدرنیتهی سرمایه‌داری سودمحورِ زمانهی ما- مبتنی بر ابژه و شیانگاری، ناتوان کردن و ضعیفه جلوه دادن زن میباشد.

 

الههگی مفهومی انتزاعی نیست، بلکه بر  بنیانی مادی و اجتماعی استوار بوده است؛ لذا زن-مادر هم ازلحاظ بیولوژیک و روان‌شناختی ازجمله به دنیا آوردن کودک، و نیز احساسات و آناتومی مختص به زن و هم ازلحاظ اجتماعی از نیروی خلاقه برخوردار می-باشد. به‌طور مثال در امور اقتصادی جمعآوری گیاهان و ابتکار کاشتن بذر در اولین فعالیت زراعتی انسان، ازلحاظ اجتماعی ابتکار ایجاد سرپناه و روستا در مقابل مهاجرتهای متداوم و خسته‌کننده و مشقتهای غارنشینی ازجمله‌ی این موارد میباشد.

 

در دوران حیات کلانی  انسان،گسترش زبان و اندیشه، تولید ابزارهایی مهم اولیه که الگوی نیازهای تا امروز ما میباشد، ازاین‌روی و بر اساس تمامی این ابتکارات، زن-مادر به یک نیروی وجدانی، اخلاقی و سیاسی جامعه تبدیل میشود و از سویی نیز به لحاظ اندیشه و ذهنیتی در جامعه جایگاهی والا میابد و از سویی مدیرِ مدبر عملی جامعه میگردد.

 

بجای اطلاق عنوان فرشتگی بر زن در زیر لوای دین و مذهب که سربه‌زیری، سکوت و شی‌ء شدگی او تحت لوای مدرنیتهی سرمایهداری را بر زن تحمیل میکند، آپوئیسم دارای این رهنمود است که فرهنگ و ویژگی الاههگی را باید به زن بازگرداند. یعنی پدیدار ساختن دوبارهی زنی آگاه، انقلابی، آزاد، مدیر و نقشآفرین در تمام حوزههای حیات که آن را با حیات مادی اکنون و مفاهیم مدرنیته-دمکراتیک مزین سازد؛ تا آنکه زن از یوغ تمام مالکینش از دولت گرفته تا جامعه و خانواده سنتی یعنی از تملک پدر، برادر، شوهر، پسر و... برهاند و او را مختار خودش کند.

 

در طول مبارزات آپویی زنان زیادی برای تحقق این هدف والا و رهایی از تبعیضهای جنسیتی، طبقاتی و ملی گام به مبارزه نهاده و جانفشنیهای بی‌نظیری از خود نشان داده‌اند و بسیاری از این رفقای ارزشمند تا درجه شهادت رسیدهاند. یکی از این رفقا که شخصاً ایشان را از نزدیک میشناسم و با وی فعالیت مشترک داشتهایم رفیق بریوان است.

 

درواقع من قبل از اینکه از نزدیک رفیق بریوان را بشناسم، اسم و داستان ملحق شدن این رفیق به صفوف گریلا را شنیده بودم. این داستان به‌طور جذابی میان رفقا بازگو می‌شد؛ بدینگونه که مادری از روژهلات به ملاقات پسرش در صفوف گریلا آمده است و شاید هم با تأسی از عواطف مادرانه به انگیزه بازگرداندن فرزندش آمده بوده است؛ ولی زندگی و رفتار آزادی‌بخش گریلا او را مجذوب خودکرده، پس قرار گرفتن در کنار فرزندان خود و دیگر گریلاها را در جهت تداوم مبارزه با تمام درد و آلامی که در جامعه مردسالار و طبقاتی کشیده است به بازگشت به آغوش حیات کلاسیک ترجیح میدهد.

 

بدین طریق رفیق بریوان با جهشی انقلابی در برابر تمام قضاوتهایی می‌ایستد که جامعه سنتی میتواند در برابر مادری قرار دهد که از خانه و بچههایش دست برداشته و به صفوف انقلاب میپیوندد. حتی رفقا مدتی این را مناسب میدانند که بجای کوهستان و عرصه گریلا این رفیق در کمپ شهید رستم مستقر باشد؛ ولی خود ایشان بر حضور در عرصهی گریلا اسرار میورزد و بعدها رفقا را متقاعد می‌سازد که به دورهی آموزش مقدماتی گریلایی (نومبارزان) وارد شود. 

 

بار اول که رفیق بریوان را ملاقات کردم بعد از اتمام دورهی آموزش مقدماتی بود که تقسیم نیرو ایشان را برای قرارگاه مرکزی پژاک و ی.ژ.ر.ک (اتحاد زنان شرق کردستان) انتخاب کرده بود. روزی با چند تن از رفقای بخش مطبوعات پژاک در چادر مطبوعات مشغول نوشتن بودیم، سه رفیق زن به ملاقات ما آمدند. دو نفر از آن‌ها از رفقای قرارگاه بودند که از قبل همدیگر را میشناختیم و ایشان رفیق سومی را معرفی کردند. ایشان عنوان داشتند که نام رفیق جدید بریوان بوده و تازه آموزش مقدماتی را به اتمام رسانده و تقسیماتش برای ادامه فعالیت به قرارگاه پژاک و ی.ژ.ر.ک مربوط گشته است. چون سن و سالش مانند کسانی نبود که تازه دوران آموزش مقدماتی را به اتمام رسانده‌اند، پس تا حدودی مورد تعجب ما واقع گشت. هم خود رفیق بریوان و هم رفقای همراه او بدون اینکه ما چیزی بگوییم، از نگاه ما تعجبمان را دریافتند و موضوع را برای ما بدینشکل تعریف کردند: این رفیق همان رفیق مادری میباشد که یکی از پسرانش هم در صفوف ماست و متعاقب ملحق گشتن پسرش به صفوف گریلا برای ملاقات پسرش آمده بود، ولی خودش هم برنگشته و تصمیم ملحق گشتن را گرفته و پس مدتی اقامت در کمپ شهید رستم جودی با اسرار خود، رفقا را متقاعد ساخته که به آموزش مقدماتی برود و تنها چند روزی است که دورهاش به پایان رسیده و ازاین‌پس در قرارگاه مرکزی پژاک و ی.ژ.ر.ک فعالیت خواهد کرد.

 

ما که از قبل داستان این مادر انقلابی و مبارز را شنیده بودیم با گفتن این توضیحات، کل مسئله برایمان روشن شد و رفیق بریوان هم چند مورد از تجربیات و خاطرات با رفقای جوان تازه پیوسته به صفوف گریلا در دوره آموزشی را همراه با خنده و هیجان تعریف کرد. بعد از آن رفقا ما را ترک کرده و به قرارگاه بازگشتند. از آن‌ پس پیاپی رفیق بریوان را در قرارگاه مرکزی میدیدم که با شور و شوق انقلابی مدام در حال کار کردن و فعالیت بود و به این پی برده بود که فقط با درک عاطفی و اولیه نمیتوان شور و انگیزه انقلابی را برای همه ادوار زنده نگاه داشت و نیاز به درک عمیق‌تر ازلحاظ سیاسی و ایدئولوژیک میباشد.

 

به همین دلیل و به‌طور مداوم در کنار فداکاریهای عملی در حال تعمیق سطح سیاسی و ایدئولوژیک خود نیز بود. در تمامی نشستها و کلاسهای آموزشی داخل قرارگاه شرکت میکرد و به‌طورجدی به تحلیلات رهبر آپو و سایر رفقا گوش می‌داد.

 

سال ٢٠١٠ بعد از کنفرانس یکم پژاک، نهادی را به اسم نهاد آموزش خلق در حوزهی اجتماعی تأسیس کردیم. رفیق بریوان و چند رفیق دیگر اولین کسانی بودند که در این نهاد مشغول به فعالیت شدند و این فعالیت دارای مواردی بسیار حساس و امنیتی بود؛ چراکه از داخل شرق وردستان گرفته تا جنوب کوردستان و اروپا و سایر نقاط خارج از میهن، برای آشنایی و آموزش به این نهاد می‌آمدند و باید برخوردهای سالم، سازنده و تدابیر امنیتی  به‌طورجدی رعایت میشدند.

 

همچنین فعالیت در این نهاد مستلزم فداکاری بسیاری بود، چراکه آنجا درعین‌حال محل خیلی از ملاقات و مهمانیهای حزبی و سازمانی بود و باید به‌طورجدی مناسبات مهمانداری و پذیرایی رعایت می‌شد. من که هرازگاهی برای ملاقات و یا دادن آموزش به رفقای تشکیلاتی که از داخل و خارج میهن می‌آمدند به آنجا رفت‌وآمد داشتم، به‌وضوح شاهد این امر بودم که رفیق بریوان در این زمینه سنگ تمام میگذارد و از همین سبب همیشه موجب شادابی این نهاد بود. بدون تردید رفقای آنجا به دلیل ایستار انقلابی رفیق بریوان حرمت زیادی برای ایشان قائل بودند و چنانچه دو رفیق در باب مسئلهای نمیتوانستند به تفاهم برسند با پا درمیانی رفیق بریوان مسئلهشان حل می‌شد.

 

بعداً به مدت یک سال من هم به‌عنوان یکی از مسئولین حوزه اجتماعی در این نهاد برای فعالیت مستقر شدم. درحالی‌که رفیق بریوان نیز همچنان در آنجا فعال بود و این امر باعث گردید تا بیشتر با رفیق آشنا گشته و به‌طور مرتب با همدیگر در گفتگو باشیم. ایشان بارها از رنجهای خود بمانند مصداقِ رنج زن کُرد سخن به میان می‌آورد؛ از اینکه در کودکی امکان تحصیل دختران فراهم نیست، از اینکه بدون مشورت و در سنین پایین به ازدواج اجباری با مردان مسن وادار می‌شوند و به عدم نبود آگاهی و اهمیت ندادن به جسم و روح و روان زن و معمول بودن تعدد فرزند بدون دسترسی به امکانات بهداشتی، پزشکی و... سخن میگفت.

 

رفیق بریوان بارها از فقر مالی خانواده به‌عنوان یکی از مصائب طبقات زحمتکش و ستمدیدهی جامعه سخن می‌گفت و بر بانیان جامعه طبقاتی نفرین فرستاده و می‌گفت تنها مبارزه است که التیام‌بخش آلام، زخمهای این زندگی و جامعه نابرابر و پر از رنج میباشد. از سویی دیگر به سیاستهای تبعیضآمیز جمهوری اسلامی بر کردها سخن می‌گفت. بارها این را بیان کرد که اگر جمهوری اسلامی دست از سیاست تفرقه‌افکنانهی خود بردارد، کردها و آذری‌ها میتوانند بدون مشکل زندگی مسالمت‌آمیزی باهم داشته باشند.

 

رفیق بریوان مداوماً بحث از همزیستی مسالمتآمیز این دو خلق می‌کرد، درحالی‌که جمهوری اسلامی و پیش از آن دولت پهلوی نتوانسته بودند با تمام تلاشهایشان این اتحاد تاریخی را تخریب کنند. و نیز اینکه این دو خلق تا چه اندازه در مدارا و تفاهم زندگی کردهاند باوجوداینکه نه‌تنها در شهرها، بلکه در بسیاری از روستاها قرون متمادی به‌صورت مختلط زندگی کردهاند.

 

بحث از حسنی امام‌جمعه و نماینده خمینی در اورمیه می‌کرد که قبل از به سرکار آمدن جمهوری اسلامی فردی عادی و میرآب روستای آن‌ها و روستاهای مجاور بوده که با سرکار آمدن جمهوری اسلامی و در راستای سیاستهای ایجاد رعب و وحشت و برای هراساندن و مسکوت کردن جامعه به آن چهره مخوف و جانی تبدیل شد که حتی به فرزند خودش هم رحم نکرد و بسیاری از مخالفین رژیم به‌ویژه کردها را به قتل رسانید.

 

رفیق بریوان در آن هنگامی‌که من هم در نهاد آموزش خلق بودم سطح آگاهی خود را به‌جایی رسانده بود که به رفقای تشکیلاتی آموزش داده و در این راستا دو درس میهن‌دوستی و مسئلهی زن را برعهده گرفته بود. در این خصوص بیشتر با رفتار خودش بود که تأثیر بسزایی برجای می‌گذاشت تا حدی که رفقایی از اروپا آمده و داخل میهن نیز به آنجا مراجعت کردهاند رفتار انقلابی و دلسوزانه ایشان را هنوز هم بازگو میکنند. رفیق در سالهای ٢٠١۴ و ٢٠١۵ در کمیتهی تشکیلاتی جنوب کردستان فعالیت میکرد و در این عرصه هم همچون رفیقی باارادهای راسخ و نهایت صمیمیت و صداقت به فعالیت پرداخت. حتی مدتی قرار بر این بود که در چهارچوب تقسیمات سازمانی به اروپا آمده و بر اساس شناختی که از او داشتم و فعالیت‌های مشترکی که باهم داشتیم از این تصمیم خشنود شدم. ولی بعداً به دلایل دیگر سازمانی این امر عملی نشد و همچنان در فعالیت‌های داخل میهن باقی ماند.

 

رفیق بریوان برای مقابله با تمام مظالمی که بر او و جامعهاش روا شده بود، مبارزه در صفوف جنبش آپویی را انتخاب کرده بود. عضویت وی اگرچه و حدوداً تصادفی بود، ولی به ماندگاری خودش با ارتقاء سطح آگاهی و پیشه کردن رنج و فداکاری معنی بخشید و تا سطح رهبری پژاک رسید. رفیق بریوان در کنگره چهارم پژاک که در ماه مه ٢٠١۴ برگزار گردید و با توجه به لیاقت و فداکاریهای خود برای عضویت در مجلس پژاک انتخاب شد.

 

اما مدت زیادی از کنگره نگذشته بود که درنتیجه حملات هوایی دولت ترکیه به قرارگاههای پژاک در راستای توافقات ایران و ترکیه، در تاریخ چهارم فوریه ٢٠١۶ به شهادت رسیده؛ ولی راه و هدف ایشان همچنان ادامه دارد. ما نیز همچون رفقای بریوان و دیگر شهدا این مسئولیت را تا تحقق آرمان‌هایشان  بدوش خواهیم کشید.

 

یاد و خاطره رفیق بریوان و تمامی دیگر شهیدای راه آزادی پاینده و پوینده باد!