مروان ممدوح ازدمیر: مقاومت‌گران به یقین در باورهایشان رسیده‌اند

مروان ممدوح ازدمیر : ... می‌خواستم به نوعی در این مرحله مشارکت داشته باشم، اما مقاومت گسترده شده و من عقب مانده بودم. من خواهان تصمیمی رادیکال بودم و بغیر از مقاومت روزه‌ی مرگ راهی دیگر برای همبستگی با رفقا و همراهی با آن‌ها باقی نمانده بود ...

  مروان ممدوح ازمیر اهل شهر جولمرگ روز ۱۴ مه دست به روزه‌ی مرگ زد. مروان در گفتوگو با خبرگزاری فرات از دلایل آغاز روزه مرگ خود سخن گفت

 

  مروان ممدوح ازدمیر سال ۱۹۹۲ در جولمرگ شمال کردستان متولد شده است. سال ۲۰۱۸ به دلیل فشار و سرکوب رژیم ترک بر کردها مجبور به مهاجرت به جنوب کردستان می‌شود. وی با آغاز مقاومت‌های اعتصاب غذا و روزه‌ی مرگ علیه حصر رهبر خلق کرد عبدالله اوجالان برای همبستگی با مقاومتگران در روز ۱۳ مه /۲۳ اردیبهشت به روزه‌ی مرگ دست زد. مروان ٧مین روز مقاومت را پشت‌سر گذاشت. وی در گفتوگو با خبرگزاری فرات به روایت زندگی خویش، مسائل یک کودک کرد در زمان تحصیل و جامعه‌ی تحت استیلا و همچنین دلایل پیوستن به این مقاومت سخن گفت.

 

  مروان در آغاز با اشاره به دوران تحصیل ابتدایی از چالش خود در آموزش با زبان بیگانه و کارگری در این برهه سخن گفت:"خانواده‌ ما را بر اساس فرهنگ خویش بزرگ کردند. با رفتن به مدرسه تناقضی در من ایجاد شد چون من زبان ترکی را نمی‌دانستم. این تناقض در هر کودک کردی ایجاد می‌گردد چون مسئله‌ای اجتماعیست. وضعیت اقتصادی خانواده بد نبود، اما برای آموختن رنج و کار مجبور بودیم کار کنیم. همراه برادرم به گُل‌فروشی روی آوردم. زبان ترکی را بلد نبودیم، به همین دلیل هم نمی‌توانستیم بخوبی از عهده فروش گل‌ها برآییم و هم اینکه در گفتگو و بعضا مناقشه موفق عمل کنیم. این موارد برای ما تجربه‌های فراوانی را به همراه داشت و به ما در سنین جوانی نیرو بخشید. مسئله هویت در سالهای بعد بیشتر خود را نشان داد. خانواده با فرهنگ و هویت کردی زندگی می‌کرد، زبان کردی و موسیقی کردی غالب بود. در مقابل زبانی بیگانه وجود داشت که با آن مورد تحقیر قرار می‌گرفتیم. حتی بعضا از هویت خود شرم می‌کردیم. اینچنین سئوال‌های بی‌جوابی در ذهنمان شکل گرفت. بعدها با آشنایی با جنبش آزادیخواهی کردها این احساس شرم به حس افتخار و اصالت مبدل شد."

 

  وی از آشنایی با جنبش مبارزاتی کردستان، جایگیری در فعالیت‌ها و بازداشتش توسط چماقداران پلیس ترک می‌گوید:" ابتدا از راه تلویزیون جنبش آزادی خواهی را آشنا شدم و با وجود ترس از از دولت جنبش آزادیخواهی در دلمان جای گرفته بود. برای اولین بار در سن ۱۴ سالگی در راهپمایی شرکت کرده و دستگیر شدم. شبی را در بازداشت بسر بردم اما در این مدت کوتاه فشارهای روانی بسیاری را بر ما تحمیل کردند. پس از آزادی تصمیم خود را گرفتم و در این راه قرار گرفتم. بدین شکل در دوران دبیرستان در فعالیت‌های جوانان شرکت کردم و پس از مدت کوتاهی دستگیر شدم. در سن ۱۸ سالگی به ۱ سال و نیم حبس محکوم شدم. مدتی را به زندان وان و سپس به زندان موش تبعید شدم. در این مدت با گفت‌وگو با دیگر زندانیان و همچنین از راه مطالعه مشکلات کردها از جنبه‌ی سیاسی، فرهنگی، اجتماعی را بیشتر شناخته و در تصمیم خود بیشتر اصرار کردم.  با آزاد شدن از زندان به فعالیت‌های خویش ادامه دادم و پس از ۳ ماه بار دیگر دستگیر شدم. دادگاه مجازات مختلفی را علیه من به اجرا گذاشت و مدت ۲ سال و نیم را در زندان به سر بردم. در زمان دادگاه حق دفاع به زبان کردی را از من منع کردند و به همین دلیل من در دادگاه حاضر نشدم. پس از آزاد شدن از زندان در سال ۲۰۱۸ در رشته‌ی روزنامه‌نگاری دانشکده چکوروا قبول شدم اما با حکم تازه حبس از سوی دادگاه مجبور شدم به جنوب کردستان بیایم. "

 

  مروان به سیاست‌های کشتار، زندان و تبعید دولت ترک علیه کردها پس از مقطع مذاکرات صلح در شمال کردستان و همچنین آغاز مقاومت‌های اعتصاب غذا و روزه‌ی مرگ با پیشاهنگی لیلا گوون اشاره کرده و افزود؛" می‌خواستم به نوعی در این مرحله مشارکت داشته باشم، اما مقاومت گسترده شده و من عقب مانده بودم. من خواهان تصمیمی رادیکال بودم و بغیر از مقاومت روزه‌ی مرگ راهی دیگر برای همبستگی با رفقا و همراهی با آن‌ها باقی نمانده بود. به همین دلیل در رابطه با آنچه باید انجام دهم اندیشیدم و بویژه درباره‌ی مقاومت ۱۴ ژوئیه ١٩٨٢ تحقیق کردم، سپس به مقاومت پیوستم."

 

  وی در رابطه با آغاز روزه مرگ چنین گفت؛"در این مقاومت با وجود ضعیف شدن از بعد فیزیکی تاکنون هیچگاه خود را بدین گونه نیرومند نیافته‌ام. در [این] دنیای تاریک [و ظلمانی] چشم انسان ببیند یا نه، تفاوتی نخواهد داشت. در تاریکی دنیا انسان با روشنایی قلب خویش قادر است دنیا را ببیند. زندگی اگر با آزادی همراه نباشد، گرسنه یا سیر تفاوتی ندارند. امروز اگر ما از بعد فیزیکی گرسنگی بکشیم اما از بعد روحی سیر گشته‌ایم. حمایت و همبستگی با این مقاومت و بویژه ایستار رفقای زندان و رهبری برای صیانت از آن، انسان را نیرومند می‌سازد. غذا دلیلی برای زندگی نبوده و ملزومات زندگی آزادی، افتخار و سربلندیست. جامعه‌ای که از این ابعاد تهی گشته باشد زندگی آن بی‌معنی گشته است. امروز ما هدفی مقدس داریم و آن در شخص رهبر خلقمان دستیابی به آزادیست. دشمنان ما از راه حصر رهبری خواهان تاریک ساختن زندگی ما بوده و این مقاومت پاسخ به دشمن و همچنین خود انتقادی در برابر رهبریست."

 

  مروان ممدوح ازدمیر در خاتمه این گفتوگو با اشاره به نقش زنان و جوانان در این کارزار مقاومت گفت؛"رهبری برای جامعه‌ی کرد و بویژه زنان و جوانان زحمات بسیاری را متحمل شده است. امروز هم بیش از هر کس زنان و جوانان از رهبری صیانت کرده و در مقاومت شرکت کرده‌اند. این مقاومت به ایمان و اعتقاد ما شفافیتی بیشتری بخشید. مقاومت به اهداف خود دست خواهد یافت. زیرا مقاومت‌گران به یقین در باورهایشان رسیده‌اند. آن‌ها هراسی از مرگ نداشته بلکه از زندگی در اسارت هراس دارند و این یعنی یقین. این نشان‌ دهنده توانمندی تصمیم‌گیری آنان است."