همین قدر کافیست که دست از کردستان نکشی ...

سردار ستار در سال ۱۹۹۶ با عبدالله اوجالان رهبر خلق کرد دیدار کرده است، وی گفت، "رهبر آپو در زمان خداحافظی به من گفت، همان قدر که دست از کردستان نکشی کافیست"، آنچه به من نیرو می‌بخشد این گفته‌ی رهبر آپوست

سردار یکی از آن ۲۷ گریلایی است که در سال ۱۹۹۶ از جنوب کردستان برای دیدن اوجالان به سوریه رفتند. ستار از خاطرات خود می‌گوید: "من سال ۱۹۹۶ همراه گروهی از رفقا به سوریه رفتیم. گروه ما متشکل از ۲۷ گریلای جنوب کردستان بود. همان روز اول که به آنجا رسیدیم با رهبری دیدار کردیم. اولین بار که او را دیدیم در یک میدان مشغول فوتبال بودند. پس از پایان بازی با هم غذا خوردیم و سپس رهبری شروع به حرف زدن با ما کرد. حماسه و هیجان آن لحظات همیشه در فکر و ذهن ما مانده است. نه تنها فقط رفقا بلکه روزنامه‌نگاران و هنرمندانی که به دیدارش آمده بودند نیز همین هیجان و جوش خروش را داشتند. من این دیدار را برای خودم شانس بزرگی می‌دانم.

 

بدون شک جنبش پ.ک.ک از رهبری و شهدا تشکیل شده است. حتی اگر برای مدتی کوتاه هم بوده باشد با شهدا بوده‌ایم، اما دیدار با رهبری، پشتیبانیی متفاوت است. به همین دلیل اگر کسی خوب دقت کند، دیدار با رهبری سبب ایجاد تغییر در فرد خواهد شد. بدون شک برای من هم همین گونه بود. پس از این دیدار من او را بهتر درک کردم، زیرا ما پیشتر برای خود دنیایی کوچک درست کرده بودیم. اما پس از دیدار با او فهمیدیم که چطور می‌توانیم به شیوه‌ای متفاوت رخدادها را ببینیم. رهبری دنیای بزرگی دارد که درک آن آسان نیست.

 

"همه‌ی کارهای رهبری برای ما درسی متفاوت بود"

هیچ کدام از کارهایش تصادفی نبود. همه‌ی کارهایش معنادار بودند و با هدف والایی اقدام به انجام آنان می‌کرد. همه‌ی کارهایش معنی‌دار بودند. حتی یک بار در یکی از درسها هیچ حرفی نزد. یعنی آموزشش فقط تئوری نبود. زندگیش کلا برای ما آموزش بود. به همین دلیل هر کار و هر قدمش برای ما درسی بود. او رهبری تاریخی بود، همه‌ی زیباییها را در خود داشت. عمیقترین احساسات در شخصیت او خود را نشان می‌داد.

 

او هرگز سخنان و گفته‌هایش را در آموزشهای دیگر تکرار نمی‌کرد. صاحب شیوه‌ای بود که مدام خود را نو می‌کرد. به همین دلیل درسهایش همیشه جامع، گوناگون و پر معنا بود.

 

پس از آنکه من از آنجا بازگشتم، هرگز سخنان رهبری را فراموش نکردم و همیشه بر اساس این سخنان به راهم ادامه می‌دهم. در هنگام‌ خداحافظی تک‌تک رفقا را در آغوش گرفت. در پایان وقتی که مرا در آغوش گرفت گفت؛"دست‌بردار کردستان نشو، همین کافیست. از سرزمین خود فرار نکن..."

 

این گفته‌ی رهبری برای من به نیروی اصلی مبارزه تبدیل شد. من همیشه این عهد را که دست از سرزمین خود نکشم و مبارزاتم را عمیقتر کنم، برای خودم دوباره تکرار می‌کنم. برای آنکه یک بار دیگر در کوهستانهای آزاد رهبری را ببینم، من با تمام نیرو به مبارزاتم ادامه می‌دهم ...