٩ سال از اعدام علمهولی، کمانگر، وکیلی، حیدریان و اسلامیان گذشت
شیرین علمهولی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان و فرهاد وکیلی چهار فرزند برومند کُرد و مهدی اسلامیان زندانی جوان شیرازی تا آخرین نفس یک گام پا پس ننهادند و بر مقاومت و آزادیخواهی اسرار کردند
شیرین علمهولی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان و فرهاد وکیلی چهار فرزند برومند کُرد و مهدی اسلامیان زندانی جوان شیرازی تا آخرین نفس یک گام پا پس ننهادند و بر مقاومت و آزادیخواهی اسرار کردند
اوایل بامداد ١٩ اردیبهشت ١٣٨٩/ ٩ ماە مه ٢٠١٠ رژیم سفاک جمهوری اسلامی ایران پنج زندانی سیاسی را در زندان اوین تهران پس از سالها شکنجە بە چوبە دار سپرد. شیرین علمهولی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان و فرهاد وکیلی چهار فرزند برومند کُرد و مهدی اسلامیان زندانی جوان شیرازی تا آخرین نفس یک گام پا پس ننهادند و بر مقاومت و آزادیخواهی اسرار کردند. این رفتار ضد اخلاقی رژیم جمهوری اسلامی ایران همگی این مبارزان را در قلب آزادیخواهان جاودانە کرد
شیرین علمهولی آتشگاه، متولد ۱۳ خرداد ۱۳۶۰ در روستای دیم قشلاق در حوالی ماکو، دیگر اعدامی نوزدهم اردیبهشت که پس از گذراندن یک سال و نه ماه حبس در زندان اوین در روز هشتم آذرماه به اتهام عضویت در پژاک به اعدام محکوم شد.
شیرین در سال ۸۷ از سوی نیروهای اطلاعات سپاه دستگیر و پس از ۲۱ روز به شکنجه گاهی در تهران منتقل شد. پنج ماه بعد شیرین علم هولی به بند عمومی زندان اوین انتقال یافت.
قاضی صلواتی گماشته رژیم پلید آخوندی کسی بود که شیرین علم هولی را به اتهام محاربه در دادگاهی ناعادلانه به اعدام محکوم کرد.
شیرین علم هولی نیز در نوزدهم اردیبهشت ماه سال ۸۹ بهمراه فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان دلیرانه به پای چوبه دار رفت.
مهدیه گلرو از همبندیان شیرین در نامهای می نویسد وقتی سراسیمه شیرین را بدون خداحافظی از ما جدا کردند، گویی طناب دار او را فریاد میزد و امید داشت کورسویی از ترس در چشمان همچون عقابش ببیند اما نیک میدانم که شجاعت شیرین تاریکی نیمه شب اوین و سختی طناب دار را به سخره گرفته بود.
فرزاد کمانگر متولد سال ۱۹۷۶ کامیاران پس از دریافت مدرک آموزگاری در مقطع دبستان، چهار سال مشغول تدریس به کودکان کامیارانی در روستاها بود. فرزاد پس از آن در دانشگاه پیام نور سنه موفق به کسب مدرک لیسانس در رشته روانشناسی شد و دوباره به کامیاران و میان دانش آموزانش بازگشت.
فرزاد کمانگر، دبیر هنرستان کار و دانش شهرستان کامیاران، عضو انجمن صنفی فرهنگیان و انجمن زیست محیطی ئاسک بود و با نام مستعار سیامند در ماهنامه فرهنگی آموزشی رویان قلم میزد. ایشان همزمان گزارشگر افتخاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران و فعال حقوق زنان بود.
فرزاد در ماه ژوئیه سال ۲۰۰۶ در سفری به تهران برای پیگیری مسئله درمان بیماری برادرش توسط نیروهای امنیتی ایران بازداشت شد و ماهها تحت شدیدترین شکنجه های بازجویان وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بود.
فرزاد به دلیل فعالیتهای انسانی و حقوق بشری خویش مورد نفرت حکومت ایران قرار داشت و به اتهام عضویت در پژاک در سال ۲۰۰۷ به اعدام محکوم شد.
فرهاد وکیلی، متولد شهرستان سنه پدر ۳ فرزند و معاون پیشین اداره جهاد کشاورزی در این شهر بود که پس از تحمل چند ماه شکنجه سنگین در بازداشتگاههای سنه، کرماشان و تهران در ماه دسامبر سال ۲۰۰۷ توسط دادگاه انقلاب به اتهام محاربه از طریق عضویت در حزب کارگران کردستان به اعدام محکوم شد.
فرهاد وکیلی در پندنامهای که در زندان نوشته بود میگوید در بیدادگاهی ۱۰ دقیقهای به اعدام محکوم شدم اما اگر روزی ده بار اعدامم کنند و باز زنده شوم دوباره فریاد خواهم زد آزادی، آزادی.
فرهاد در نامهای دیگر مینویسد مرگ یعنی عشق، آسمان بودن، رفتن، مرگ یعنی جدایی کوتاه شدن دست از جهان، مرگ ترک دیار، دوری همیشه از یاران، مرگ یعنی رفتن، رفتن بدون بازگشت، در یک کلام مرگ یعنی مرگ، اما پیش من هر چه از مرگ میگویند در دل هراسی ایجاد نمیشود، مرگ اگر اژدهاست در دل من مورچهایست بیآزار، مرگ برای من سعادتی است هدیه شده از سوی دوست زیرا برای ملت است. یاد من بعد از مرگ یاد خواهد شد با یاد شهدا، مرگ برای من یعنی دوباره بودن، یعنی دل به عشق سپردن، یعنی تولد و اگر عمر من یعنی طول مسافتی ما بین دو ایستگاه ،پس رسیدن به مقصد برایم رویایست بس عظیم، زیرا من و ملتم و عزیزانم و فرزندان و یارانم در این دنیا بی پناه بودیم اما آرزوی ناشکفته من در راه این سفر که میدانم کجا میروم و چه میخواهم شد مرا به سوی مرگ میکشاند، شاید پس از مرگ من و با مرگ من خون انسانی که آیندگان او را شهید خواهند خواند پشتیبانی باشد برای ملتم و وطنم و فرزندانم.
جمهوری اسلامی فرهاد وکیلی را در تاریخ نوزدهم اردیبهشت سال ۸۹ به چوبه دار سپرد.
علی حیدریان، اهل شهرستان سنه و هم پروندهای فرهاد وکیلی و فرزاد کمانگر، علی حیدریان نیز پس از تحمل شکنجههای وحشیانه بازجویان وزارت اطلاعات در سال ۱۳۸۶ به اتهام محاربه از طریق عضویت در حزب کارگران کردستان به حکم ضد انسانی اعدام محکوم شد.
دادگاه علی حیدریان هم چند دقیقه بیشتر طول نکشید. علی در بند ۲۰۹ زندان اوین سختترین شکنجهها را تحمل کرد ولی هرگز حاضر نشد تا در اعترافات تلویزیونی که وزارت اطلاعات سناریوی آنرا ریخته بود شرکت کند. بازجویان به علی گفته بودند اگر به اعترافات تلویزیونی تن ندهد او را با فرهاد وکیلی و فرزاد اعدام خواهند کرد و البته در نوزدهم اردیبهشت ۸۹ به وعده خود عمل کردند تا هویت نظامی که مدافع آن هستند را بیش از پیش به نمایش بگذارند. نام علی حیدریان اکنون به عنوان یک قهرمان ملی در ذهن مردم کردستان جاودانه است.
جانباختگان نوزدهم اردیبشهت رفتند اما از آزادیخواهی خود یک گام هم عقب نکشیدند و این مایه شکستی سنگین برای جمهوری اسلامی ایران بود.
پس از اعدام این زندانیان سیاسی، کردستان و نقاط مختلف جهان صحنه اعتصاب و اعتراض مردمی بود که نشان دادند انسانهای مبارز و آزادیخواه در دل مردم جاودانهاند.
٩ سال از این واقعه گذشته اما هنوز هم حکومت ایران از تحویل پیکر اعدام شدگان به خانوادههایشان خودداری میکند و حتی از مشخص کردن محل دفن این ۵ زندانی سیاسی بیمناک و هراسان است.
بازگویی شخصیت و بزرگی این قهرمانان شاید صفحات دهها کتاب را پر کند ولی این معرفی کوچکی بود از عزیزانی که در قلب خلق کرد و تمام آزادیخواهان ایران آرمیدند.