پژاک: عدم انسجام و مشروعیت، ارکان رژیم ایران را دچار پوسیدگی و ناکارآمدی نموده است

در بیانیه مجلس پژاک آمده است: عدم ارائه‌ی آمار صحیح و نبود امکانات و تدابیر لازمه در رابطه با شیوع ویروس کرونا، پوسیدگی و ناکارآمدی این نظام را بر همگان آشکار کرد.

مجلس حزب حیات آزاد کوردستان (پژاک) با انتشار بیانیه‌ای با خاطرنشان کردن شکست و ناکامی سیاسی حکومت ایران در انتخابات مجلس اعلام می‌نماید که عدم انسجام و مشروعیت، رژیم ایران را به ورطه‌ی پوسیدگی و ناکارآمدی کشانده است

متن بیانیه پژاک به این شرح است:

"در نگاهی کلی به وضعیت کنونی سیستم مدرنیته‌ی کاپیتالیستی، گرفتار شدنش در بحرانی ساختاری و عمیق کاملا مشهود است. این سیستم، سرمنشا بحران، کائوس و درگیری است که با توسل به ترور، قتل‌عام و جنگ سعی بر استمرار و دوام خود دارد. به همین دلیل، نمی‌توانیم مرحله یا برهه‌ا‌ی را تصور کنیم که مدرنیته سرمایه‌داری به‌دور از بحران و منازعه باشد. این نظام، با وجود خصیصه‌ی تعمیق‌ بخشیدن به اختلافات و مناقشات، رقابت، جنگ و دشمنی، در تلاش برای تداوم و سرپا نگه‌داشتن خویش است. بدون شک شناخت و درک صحیح از زوایا و ابعاد جنگی موسوم به جنگ جهانی سوم که بر خاورمیانه تحمیل کرده است، از اهمیت فوق‌العاده‌ و حیاتی برخوردار است. مدرنیته‌ی سرمایه‌داری چرا خاورمیانه را مورد هجمه و هدف قرار داده و با کدامین راهکار و سازوکاری درصدد مشروعیت‌بخشی به آن است؟ علی‌رغم حضور نیروهای محافظه‌کار و مرتجع منطقه‌ای در این جنگ، اما واقعیت و ماهیت مسئله، همان یورش و حمله نظام سرمایه‌داری جهانی است. واقعیت امر این است که هردو طرف، در مصاف و رویاروی با مبارزه و مقاومت دموکراسی‌خواهانه‌ی خلق‌ها، موضع و برخوردی جنگ‌طلب و هجومی در پیش‌ گرفته‌اند. موج مداخلات نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، همچنان به‌قوت خود باقی است. نظام هژمونیک سرمایه‌داری که در حال حاضر آمریکا پیشاهنگی و نمایندگی آن را برعهده‌ دارد، مدام با دشمن‌تراشی و جنگ‌افروزی توانسته به موجودیت خود ادامه دهد. نیروهای سلطه‌گر منطقه‌ای، خصوصا دولت‌- ملت‌های محافظه‌‌کار و مرتجع نیز به‌دلیل اینکه این مداخلات و حملات را برای بقای خود به‌مثابه‌ی تهدیدی جدی می‌دانند، مقاومت کرده و بر مواضع خود پافشاری می‌کنند. با توجه به اینکه خود نیروهای منطقه‌ای نیز ساخته‌وپرداخته سیاست‌های مدرنیته‌ی سرمایه‌داری بعد از جنگ جهانی اول هستند، فاقد هر گونه راه‌حل و رهیافتی در راستای پایان بخشیدن به بحران و گذار از آن هستند و تنها دامنه و عمق بحران موجود را تشدید و توسعه می‌دهند.

حمله صدام حسین به کویت در سال ۱۹۹۰ جرقه‌ای بود برای برافروختن آتش جنگ خلیج‌ که در پی آن نیروهای هژمونیک، نقشه‌ی اشغال و استثمار منطقه را کلید زدند و متعاقبا صدها هزار از نیروهای نظامی غرب در خاورمیانه مستقر شدند. نباید فراموش کنیم که صدام حسین نیز از پشتوانه و حمایت آمریکا برخوردار بود. جنگ هشت‌ساله ایران و عراق نیز طرح و برنامه‌ی مشترک این نیروهای هژمون‌گرای جهانی بود. اتحاد جماهیر شوروی تجزیه شده بود، آمریکا و سایر نیروهای هژمونی‌خواه سرمایه‌داری به دنبال بازاری جدید و گرم برای سیاست‌های جنگ‌افروزانه خود بودند. بیشترین منفعت و مزایای این جنگ جدید هم نیز نصیب آمریکا شد. صدام حسین می‌خواست در جامعه‌ی عربی شخصیتی تأثیرگذار باشد و جای عبدالناصر در مصر را پر کند. بدین منظور لازم بود افکار و حمایت جامعه‌ی عرب را با خود همراه نماید. دشمنی و مخالفت با اسرائیل که مقوله‌ای عامه‌پسند و همه‌گیر در بین جامعه‌ی عربی بود، از سوی صدام حسین نیز پیگیری و ادامه یافت. این رویکرد صدام باعث شد آمریکا، انگلستان و اسرائیل روابط خود با نیروهای کورد در جنوب کوردستان را توسعه و تحکیم نمایند و به‌صورت تدریجی و گام‌به‌گام زمینه‌های ساقط نمودن صدام را فراهم نمودند. آمریکا با جنگ عراق حضور و هژمونی گسترده خود را در منطقه برقرار نمود. حکومت صدام حسین را محدود به بغداد و حومه‌اش نمود و تحت نظارت خود قرار داد. از طرفی قیام مردم فلسطین را سرکوب نمود و از طرف دیگر درصدد برآمد که جنبش آزادیخواهی خلق کورد را از جنوب کوردستان خارج و در شمال کوردستان محاصره و نابود کند. در ادامه این روند، سعی کرد پیشرفت‌هایی که با تاسی از انقلاب اکتبر در ضدیت و مخالفت با نظام سرمایه‌داری در آمریکای لاتین، آسیا، آفریقا، قفقاز و بالکان شکل‌گرفته بود را نابود و یا در حیطه نظام منفعل نماید. این وضعیت در طول سال‌های دهه‌ ۹۰ ادامه پیدا کرد و می‌توان از آن به‌مثابه‌ی اولین مرحله از جنگ جهانی سوم نام برد.

حال این سوال مطرح می‌شود که چرا بعد از جنگ خلیج، صدام حسین به‌طور کلی از میان برداشته نشد و این اقدام تا سال ۲۰۰۳ به تعویق افتاد؟ اگر صدام حسین به‌کلی حذف می‌شد، در عراق و منطقه نوعی خلا ایجاد می‌گشت و در این وضعیت نیروهای مبارز و انقلابی همچون فلسطینی‌ها و کوردها انسجام و قوت بیشتری می‌گرفتند. از سوی دیگر، لازم بود ایران به‌عنوان یک نیروی منطقه‌ای در عرصه حضور یابد. دیدیم که بعد از مرحله‌ی «آشتی و صلح اسلو» انقلاب فلسطین روبه ‌زوال و ضعف نهاد و آن را تا پرتگاه انحطاط و انفعال کشاندند. طی عملیاتی موسوم به نیروی «چکش» انقلاب کوردستان را در شمال کوردستان محدود و با توطئه‌ی ۱۵  فوریه «رهبرآپو» را در زندان امرالی محبوس نمودند، سپس صدام حسین را به‌طور کلی از دور خارج کردند. حادثه‌ی حمله‌ به برج‌های دوقلو در ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ نیز شباهت زیادی به حادثه‌ی حمله‌ی صدام حسین به کویت داشت. در حقیقت اقدامی تحریک‌آمیز و بهانه‌جویانه بود. زمانی که اتحاد جماهیر شوروی وارد خاک افغانستان شد، سازمان سیا طی نشست و دیدار با مسئولان عربستان سعودی از آنها خواستند که در افغانستان مداخله نمودن و در راستای مبارزه با شوروی آنها را با انواع تجهیزات نظامی و امکانات مجهز خواهند کرد. اسامه بن‌لادن را به افغانستان فرستاده و علیه شوروی او را مجهز و وارد جنگ کردند؛ اما بعد از رفع تهدید شوروی، ضرورت ایجاد نظامی لیبرال و دشمنی تازه در خاورمیانه، باعث شد که او را نیز از صحنه حذف کنند.

بار دیگر آمریکا و نیروهای ناتو با نیروی نظامی بزرگ‌تری و در راستای مداخله در افغانستان و عراق به‌سوی خاورمیانه سرازیر شدند. این هجوم نوین خود را که منجر به کشتار و آوارگی هزاران نفر و تخریب زیربناهای این کشورها شد را تحت نام «پروژه‌ی خاورمیانه بزرگ» مطرح کردند. البته مداخله در عراق و افغانستان نیز برای آمریکا هزینه‌های چشمگیری داشت، ازجمله کشته شدن هزاران سرباز و تخریب و‌جهه و هیمنه‌ی آمریکا. آمریکا متوجه شد که تجزیه‌ی دولت‌ـملت‌ها زمینه را برای پیشرفت و تقویت مبارزات دموکراتیک و نیروهای انقلابی مساعد می‌کند، بنابراین نمی‌تواند از این راهکار در جایی دیگر استفاده کند. مرحله‌ی سوم از جنگ جهانی سوم نیز به حوادث و رویدادهای سال ۲۰۱۰ برمی‌گردد که طی آن بر‌ضد دیکتاتورهای فاشیست دولت‌ ـ ملت‌ها‌ی عربی خیزش و شورش‌های موسوم به «بهار عربی» شکل گرفت و گسترش یافت. آمریکا و نیروهای سرمایه‌داری جهانی بیشتر از نیروهای محافظه‌کار منطقه این خیزش و عصیان خلق‌ها را تهدید و خطری جدی برای خود می‌دیدند، لذا در این مقطع هم، اقدام به مداخله و تحریف این جنبش‌ها کردند. مردم، حکومت حسنی مبارک را ساقط نمودند. سپس آمریکا مداخله نمود و با کودتای نظامی اخوان‌المسلمین را حذف کرد و اقدام به تاسیس حکومتی در راستای تامین و تضمین منافع و خواست خود نمود. تنش‌ها در یمن تشدید یافت، در لیبی معمر قذافی کشته شد، این وضعیت در سوریه منجر به جنگ داخلی ویرانگر و عمیقی گشت. در راستای تحکیم حاکمیت و کنترل خود بر عراق و همچنین تضعیف حکومت بعثی سوریه، سازمان تروریستی داعش را ایجاد کردند و برای کنترل کردن داعش، ناچار به هم‌پیمانی با نیروهای کورد شدند. این بار از سر مجبوریت و در سطحی تاکتیکی با جنبش ‌آزادیخواه خلق کورد که در نتیجه مبارزه‌ای بی‌امان و وسیع، انقلاب روژآوا را رقم‌زده بود، وارد تعامل و توافق شدند. در این مقطع، ایران بیش از آمریکا از وضعیت عراق استفاده نمود و نیروهای شبه‌نظامی حشد‌الشعبی را تحت نظارت و کنترل خود ایجاد و تقویت نمود.

مرحله چهارم از جنگ جهانی سوم نیز با شکست داعش در رقه رقم خورد. بعد از این مرحله آمریکا سعی نمود نتایج و دستاوردهای مبارزه علیه داعش را به نام خود مصادره و با مخالفان وارد جنگی دیگر شود. بر این مبنا آمریکا بعد از سوریه و عراق، ایران را مورد هدف حملات نظامی، سیاسی و اقتصادی قرار داد. در واقع حوادث و رویدادهای اشغال کرکوک و عفرین، حمله به حشدالشعبی، تشدید تحریم‌ها علیه ایران، ناآرامی‌های لبنان، عراق و ایران، حمله به گری‌سپی و سرکانی و کشتن قاسم سلیمانی در همین چارچوب بودند. با کشتن قاسم سلیمانی نزاع و اختلافات چهل‌ساله میان آمریکا و ایران وارد فاز تازه و مهمی شد. تاکنون تقابل و درگیری‌های مقطعی میان هر دو طرف توسط نیروهای نیابتی در جریان بود، اما حال ما شاهد جنگی مستقیم و مداوم هستیم. منازعه و مناقشات میان ایران و امریکا در چهل سال گذشته تبعات و تاثیرات زیادی داشته و بر همین مبنا، ادامه این روند نزاع و درگیری‌ها در خاورمیانه، به‌نوعی قرار گرفتن در بن‌بست و دشوارتر نمودن مسیر چاره‌یابی و حل مسائل و مشکلات است. آنچه اکنون ضرورت دارد، خروج از این بن‌بست و گذار از بحران‌های موجود است؛ زیرا احتمال وقوع جنگ و درگیرهای شدید نظامی نوینی بسیار زیاد است. نکته‌ قابل‌ توجه و مهم درا ین ‌بین این است که خلق‌ها‌ی منطقه بارها و به‌صراحت، مخالفت خود را با این رویکرد ابراز نموده‌ و خواستار راه‌حل و چاره‌یابی از طریق رهیافت و راهکارهای سیاست دموکراتیک هستند.

آمریکا هم‌زمان با پیشبرد جنگی روانی علیه ایران، مدام از نحوه و سطح واکنش خود در صورت حمله و برخورد با ایران بحث می‌‌کند. با توجه به کشتن قاسم سلیمانی احتمال عقب‌نشینی و کاهش سطح فشارها بر ایران بسیار ضعیف‌ است، زیرا در صورت عقب‌نشینی آمریکا از مواضع کنونی‌اش، بازنده‌ی این بازی خواهد بود و این هم دلیلی است بر قطعیت و جدیت آمریکا در این مقوله.

بعد از انقلاب ۵۷، ایران ضدیت با اسرائیل را در صدر برنامه‌‌های تبلیغاتی، سیاسی و دیپلماتیک خود قرار داد، به همین دلیل اسرائیل و متحدانش تمامی تحرکات و فعالیت‌های ایران را زیر نظر گرفته‌اند. برخی از کشورهای عرب سنی منطقه هم جهت تضعیف و بی‌تاثیر نمودن ایران، با این سیاست اسرائیل همراهی و همنوایی پیشه کرده‌اند. از طرفی دیگر، علی‌رغم وجود اختلاف و رقابت مابین مرجعیت شیعی نجف و قم، ارتباط و تعامل ایران با عراق از پیشینه‌ای تاریخی و استراتژیک برخوردار است. اگر آمریکا موفق به تضعیف موقعیت و هژمونی ایران در عراق شود تا حد زیادی به اهدافش نزدیک می‌شود و به این طریق قدرت و تاثیر نیروهای شیعه‌ در ایران و منطقه را ضعیف می‌کند.

در این ‌بین روسیه جهت استمرار و تداوم بخشیدن به هژمونی و تاثیر خود در منطقه، سعی بر حفظ و توسعه‌ی روابط و همکاری خود با ایران خواهد کرد. روسیه به دلایل نظامی، اقتصادی، سیاسی و استراتژیک، تعامل و ارتباط با ایران را به ارتباط و تعامل با ترکیه ترجیح می‌دهد. آمریکا با هدف قرار دادن منافع و نیروهای ایران در خارج از این کشور و نقاط مختلف خاورمیانه، خواستار تضعیف موقعیت و قدرت ایران است. این هم نشان از این دارد که آمریکا قصد ندارد با حمله‌ای نظامی مستقیم با ایران روبرو شود و این کشور را تجزیه نماید. هدف اصلی، کاهش هژمونی ایران در منطقه و محدود نمودنش در چارچوب مرزهای این کشور است. با این کار نیز می‌خواهد تهدید ایران را نسبت به اسرائیل از بین ببرد. بر همین مبنا، آمریکا از یک ‌طرف متوسل به راهکار تهدید و تحریم، و از طرفی دیگر نیز خواستار مذاکره و گفتگو است. واضح است که آمریکا نمی‌خواهد تجربه افغانستان و عراق را تکرار نماید و مستقیما با حمله نظامی مداخله کند. همچنین نمی‌خواهد با راهکار و سازوکارهایی که در کشورهایی همچون مصر، لیبی و سوریه در پیش‌گرفته، اقدام کند. آمریکا خواهان ازهم پاشاندن ساختار دولت ـ ملت ایران نیست و به‌اندازه ایران از این موضوع می‌ترسد، لذا در حد امکان با حساسیت و دقت کامل بازی را پیش می‌برد. با کشته شدن قاسم سلیمانی، به ایران ضربه‌ مهلکی وارد شد؛ اما ایران خواست که از نظر سیاسی از این موضوع استفاده نماید. ازجمله تشتت و گسست میان جبهه‌ی شیعه را از بین ببرد و موج نارضایتی و مخالفت‌های خلق‌های عراق بر ضد حضور نیروهای ایران در این کشور را علیه آمریکا تغییر مسیر دهد. از طرفی دیگر، سعی نمود روند مخالفت و اعتراضی که در ایران و منطقه نسبت به آمریکا شکل‌گرفته بود را در راستای سرکوب مخالفان خود بکار بگیرد. پیش از کشته شدن قاسم سلیمانی در ایران موجی از اعتراض و مخالفت مردمی علیه رژیم شکل‌گرفته بود و مطالبات دموکراسی و آزادی‌خواهی مطرح بودند. لذا با تحریک احساسات ملی و مذهبی مردم در جریان کشته شدن قاسم سلیمانی، سعی نمود که بر حقایق این رویدادها و کشتاری که انجام داده بود سرپوش نهد و مردم را برای حضور در انتخابات مجلس شورای اسلامی آماده و ترغیب نماید.

در واقع حکومت ایران نیز قصد ندارد که با آمریکا وارد جنگ شود و او نیز با حساسیت و دقت رفتار می‌‌کند. تبلیغات و تهدید به مقابله و انتقام از آمریکا هم تنها مصرف داخلی دارد و برای ترویج و تهییج احساسات شونیستی انجام می‌گیرد. همچنان که از عملکرد چهل‌ساله‌ی ایران پیداست، این بار هم با استفاده از نیروهای وابسته و نیابتی خود در منطقه، می‌خواهد آتش جنگ را از مرزهای خود دور کند. اما در شرایط فعلی هم معلوم است که حاکمان ایران به این زودی با آمریکا سازش و توافق نخواهند کرد، بنابراین این وضعیت تنش‌زا و منازعه‌آمیز تا مدتی ادامه پیدا خواهد کرد.

نظام سرمایه‌داری جهانی تاکنون قادر نبوده از طریق جنگ، بحران و اختلافاتش را چاره‌یابی نماید. این هم نشان از عمق بحران و کائوسی است که از ویژگی‌های بنیادین این نظام است. سرنوشت نظام کاپیتالیسم در دست خودش نیست و این نیروهای مخالف و آلترناتیو همچون جنبش‌های خودمدیریتی دموکراتیک هستند که تعیین‌کننده خواهند بود. پیشرفت و پیروزی این جنبش‌های دموکراتیک خواهد توانست که انسانیت را از این بحران و کائوس نظام سرمایه‌داری نجات دهد.

در طول این ۴۲ سال از حکومت رژیم مرتجع و تمامیت‌خواه ایران هیچ‌گونه جایگاه و حق‌وحقوقی برای جامعه زنان، جوانان، اتنیسیته و هویت‌ها و خلق‌ها تعریف و در نظر گرفته نشده و حاکمیتی مرتجع، محافظه‌کار و مطلق‌گرا با تمام جوانب و در تمام عرصه‌ها بر جامعه‌ی ایران تحمیل‌ شده است. در طول این مدت علی‌رغم منازعات و اختلافات سران حکومت و طیف‌های مختلف سیاسی و اجتماعی بر سر قدرت، رژیم با اتکا بر روش‌های مختلف سعی نموده حقایق و واقعیات را تحریف و یا بر آنها سرپوش بنهد و از این طریق تصویر یک نظام متحد و منسجم را از خود نشان دهد. با برجسته کردن دشمنی و تبلیغات وسیع بر ضد آمریکا و اسراییل هم، تا حد زیادی توانست مخالفان داخلی خود را سرکوب و تضعیف نماید. هم‌زمان، با ترور، زندان و شکنجه رهبران و شخصیت‌های آزاد‌اندیش که قوه و توانایی پیشاهنگی و رهبری جامعه را داشتند، حذف و یا بی‌تأثیر نمود. در کل، با مرکزیت و محوریت خلق فارس و مذهب شیعه‌ سعی بر متحد‌الشکل و تک‌تیپ نمودن جامعه‌ ایران نمودند. وضعیت فاجعه‌بار و بحران‌آمیز کنونی ایران، نه‌تنها به خاطر تهدید، تحریم و تشدید فشارهای نظام سرمایه‌داری؛ بلکه باعث‌وبانی بنیادین آن خود رژیم و سرکوب نیروهای دینامیک و زنده‌ی جامعه است که خشم فروخفته‌ی آن، همچون آتشفشانی در آستانه‌ی فوران و خروش است. جامعه‌ی ایران یکی از جوامع جوان، دینامیک و پویای خاورمیانه ‌است که از پتانسیل‌های عظیمی برخوردار است و هراس رژیم هم ناشی از این مسئله و موضوع است. حزب حیات آزاد کوردستان (پژاک) بارها نسبت به این وضعیت بحرانی و مخرب نظام آنتی‌دموکراتیک و جامعه‌ستیز حاکم بر ایران هشدار و روشنگری نموده‌ و در کنار آن هم، با ارائه‌ی راهکار و نقشه‌راه جهت چاره‌یابی و گذار از بحران اقدام نموده است. اما رژیم همچنان بر مواضع مرتجعانه و جزم‌اندیشانه‌ی خود ابرام و پافشاری می‌کند. به صراحت می‌توان گفت رژيم به دلیل عدم انسجام و مشروعیت، ارکان و سیاست‌هایش دچار پوسیدگی و ناکارآمدی شده‌اند و توان خروج از بحران را ندارد. تظاهرات و خروش انقلابی خلق‌های ایران و شرق کوردستان در سال ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ نوید‌بخش شروع مرحله و آینده‌‌ای روشن برای جامعه و خلق‌ها و همچنین پایان مشروعیت و حاکمیت این نظام است. تلاش برای ساختن قهرمان و نمادی ملی و مذهبی از قاسم سلیمانی در راستای اعتمادسازی دوباره‌ی جامعه بی‌فایده بود و تشدید فشارها‌ی اقتصادی بر جامعه، وضعیت را دوچندان بحرانی نموده و بر دامنه و عمق مخالفت‌ها افزوده است. تحریم و مشارکت ضعیف مردم در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی خصوصا در کلان‌شهر‌ها و مراکزی مهم همچون تهران بسیار چشمگیر و دلیلی است برای اثبات این ادعا. در پی اعلام موضع و صدور بیانیه‌ و فراخوان پژاک و سایر احزاب و جریان‌های سیاسی و دموکراسی‌خواه شرق کوردستان مبنی بر تحریم انتخابات، خلق کورد نیز همچون گذشته با ایفای نقشی تاریخی و پیشاهنگی برای سایر خلق‌های ایران، این نمایش انتخابات را تحریم کردند. اختلافات و نزاع میان لایه‌های مختلف مراکز قدرت خصوصا میان حکومت و دولت بر دامنه شکاف و بحران‌های نظام افزوده است. پنهان‌کاری و عدم شفافیت سران رژیم در اطلاع‌رسانی در رابطه با رویداد ساقط نمودن هواپیمای اوکراینی در سطح خارجی و داخلی موج جدیدی از بی‌اعتمادی و رسوایی را به همراه داشت. عدم ارائه‌ی آمار صحیح و نبود امکانات و تدابیر لازمه در رابطه با شیوع ویروس کرونا، پوسیدگی و ناکارآمدی این نظام را بر همگان آشکار کرد.

آنچه مبرهن و مسلم است، حاکمیت با اصرار بر این رویکرد و راهکارها قادر به خروج از بحران و استمرار استیلای خود نیست و تمامی شواهد و قرائن بیان‌گر تغییر و تحولاتی بنیادین و قریب‌الوقوع هستند، با این‌ وجود، اهمیت و لزوم تقویت مبارزات دموکراتیک خلق‌ها مسئله‌ای غیرقابل‌انکار و اغماض است.

در این برهه و در شرق کوردستان، ایجاد اتحاد و گریز از تشتت میان نیروهای سیاسی بسیار مهم و حیاتی است. در شرایطی که تشدید تنش و منازعات میان ایران و امریکا تمامی نیروهای داخل و خارج از ایران را به تحرک و فعالیت واداشته، عدم انسجام، اتحاد و هماهنگی در سیاست و عملکرد نیروها و جریان‌های کوردی بزرگ‌ترین تهدید و خطر برای آینده و پیشرفت شرق کوردستان است. در این شرایط هم آمریکا و هم ایران در راستای یارگیری و جذب نیروهای مختلف سیاسی و نظامی در تکاپو و فعالیتی سیاسی و دیپلماتیک جدی هستند و ناچار به تعویض و امتیازدهی می‌شوند. لذا این شرایط اقتضا می‌کند که شرق کوردستان جهت دست‌یابی به نتایج و اهداف ماندگار، پیشبرد خط‌مشی دموکراسی و آزادیخواهی و عدم گرفتار شدن در بازی قدرت‌ها و نیروهای سیاسی مختلف از ایستار و موضعی هماهنگ، متحد و مستقل برخوردار باشد. ایجاد و برخورداری از مدیریتی مشترک حداقل در عرصه‌ی دیپلماتیک و نظامی ضروری و از اولویت‌های این مرحله است. ما به‌عنوان پژاک، در راستای ایجاد اتحاد و برهم زدن نقشه و برنامه‌های نیروهای خارجی اشغالگر و استعمارگر، از پروژه و آلترناتیو برخورداریم و بر این اساس از تمامی نیروها، طیف‌ها، شخصیت‌های آزاداندیش و فعالان آزادی‌خواه و دموکراتیک می‌خواهیم که در جبهه‌ای فراگیر و متحد جای بگیریم. لازم است که یک‌صدا و با اراده‌ای راسخ با دنیا در تعامل، توافق و ارتباط باشیم. در صورت در پیش گرفتن چنین سیاست و رویکردی خواهیم توانست امکانات و فرصت‌های مهم و بزرگی را به دست آوریم و از ‌آنها صیانت و حراست به‌عمل آوریم. همچنین ایجاد و توسعه‌ی روابط و توافقات با سایر نیروهای دموکراتیک ایرانی جهت پیشگیری و مقابله با مداخلات و سیاست‌های قدرت‌های استیلاگر و استثمارگر و برساخت نظامی دموکراتیک و آزاد که منافع و مطالبات خلق‌های ایران را مبنا قرار داده و تضمین کند، بسیار ضروری است."