بیژن جزنی و مساله‌‌ی ملی کُرد | یادداشت

"... جزنی بر این باور است که ریشه‌‌های واقعی جنبش کرد مانع از سرکوب آن گشته و این امر موجب باززایی و احیای جنبش کرد می‌‌گردد ..."

"بیژن جزنی از چهره‌‌های ماندگار و انقلابی تاریخی ایران است که به رغم گذشت ۴۴ سال از جانباختن وی در تپه‌‌های اوین، خط فکری و عملی وی همچنان می‌‌تواند جایگاه چهره‌‌ای شاخص را در میان انقلابیون ایرانی به وی ببخشد. نگارش سه کتاب سرنوشت ساز نبرد با دیکتاتوری، جمع‌بندی مبارزات سی‌ساله اخیر و چگونه مبارزه مسلحانه توده‌ای می‌شود، از جمله کتابهایی بودند که با نشانه‌‌گرفتن دیکتاتوری شاه و نگاهی جامعه شناسانه به جامعه‌‌ای ایران افق‌‌های مبارزه‌‌ را بر مبنای زمینه‌‌های واقعی سیاسی در ایران تبیین نمود. دیگر وجه تمایز جزنی را با انقلابیون چپ‌‌گرای ایرانی می‌‌توان در دوری گزیدن از جزم‌‌ها و تلاش برای تبدیل  تئوری به زبان گویای واقعیت برشمرد. این رویکرد جزنی نیز از دیگر وجوه متمایز او نسبت به دیگر مارکسیستهای ایرانی قلمداد می‌‌شود؛ زیرا در آن برهه تبیین ابعاد جامعه و سیاست در ایران خارج از مبانی دگماتیک حزب توده امری تابو به شمار می‌‌رفت. این سه ویژگی همراه تحلیلی مقرون به صحت از مساله‌‌ی کرد که اکنون نیز برخی از جنبه‌‌های آن صحت خود را همچنان حفظ کرده‌‌اند درخشش بیشتری می‌‌یابد.

 

جزنی و طرح جامعه شناسانه‌‌ی انقلاب ایران

طرح جامعه‌‌شناسی و مبانی استراتژی جنبش انقلابی خلق ایران، اثر جزنی دغدغه آسیب‌شناسی شکست‌ جنبش‌‌های پیشین ایرانی را داشته و از همین رو تلاش دارد تا  با فرا رفتن از تجربیات گذشته طرح جامعی را برای انقلاب ایران و تکیه بر نیروها و ملت-های ایرانی در این راه آماده نماید. از نگاه جزنی مبارزات امروز ما نه فقط به دلیل این که با پروسه‌‌های اقتصادی و اجتماعی معین سروکار دارد. بلکه به این دلیل که پروسه‌‌های سیاسی گذشته‌‌ی نزدیک بدون واسطه در پروسه‌‌های امروز اثر می‌‌گذارد با مبارزات گذشته بستگی دارد.

 

جزنی این پیوند دو جانبه را بر مبنایی تاریخی-مارکسیستی استوار ساخته و از نظر وا تاریخ را تضادها پیش برده‌اند اما همواره میان تضادهای اساسی و عمده یک جامعه فرق وجود داشته است. از نظر جرنی در یکسان‌انگاشتن این دو تضاد، خطری مهلک نهفته است که نیروهای مترقی باید نسبت بدان هشیار باشند. تضادی عمده است که به درجه‌ای رشد یافته است که دیگر تضادها را تحت الشعاع خود قرار می‌دهد. یعنی ادامه رشد و حل و فصل [دیگر] تضادها از مجرا و کانال این تضاد عمده میسر است. تضاد اساسی اما تضاد ذاتی یک نظام اجتماعی است که استثمار اصلی نظام بر محور آن بنا شده است. این تضاد رفع نمی‌شود مگر آن که بساط آن نظام از میان برچیده شود. اتخاذ این نگاه انقلابی و پیوند آن با عمل سیاسی را می‌‌توان از مهمترین نوآوری‌‌ها جزنی در بستر تاریخی آن زمان محسوب کرد.

 

مفاهیمی همانند فئودالیسم ایرانی، بورژوازی تجاری ایرانی، دم ‌ودستگاه قلدری شاه، از جمله بنیادهایی بودند که از نظر جزنی ابعاد یک حکومت دیکتاتوری را شکل داده و لزوم مبارزه‌‌ در همان برهه، جزنی را وا میداشت از انقلاب و رهایی به عنوان رخدادی در مفهوم فسلفی- انقلابی آن بهره گیرد. از میان برداشتن این بنیادها وظیفه‌‌‌‌ای فوری قلمداد می‌‌شد؛ اما چگونگی برانداختن آن نیازمند شناخت و تحلیل دقیق بود. توجه به ابعاد بنیادین اصلاحات ارضی و پیامدهای سیاسی آن از نظر جزنی تدارک امپریالیسم آمریکا برای حل بحران رشد شهری و اقتصادی‌ای بود که جامعه ایران را آبستن گریز از مرکز می‌کرد. این نگاه جزنی ریشه در مبانی حقوقی دولت مدرن داشت زیرا از نگاه از جمله محرک‌های بورژوازی برای همآوردی با تنه عظیم اما منقضی‌التاریخ فئودالی، انحلال روبنای حقوقی به ویژه جزایی وقت بود که دست آخر می‌‌توانست از سنت‌های جانبدارانه فئودالی حراست نماید. زیرا مسائل جدید جزایی و مالی در این روبنای فرتوت جایگاهی نداشتند. این نکته‌‌ی بنیادین به رغم نظرات بخش بزرگی از مورخان ایرانی تا کنون نیز مملو از جسارت می‌‌باشد. زیرا از این طریق دریچه‌‌ی جدیدی را به روی علل مخالفت‌‌های کاست روحانیت با اصلاحات ارضی نیز می‌‌گشاید.

 

 از نگاه جزنی کاست روحانی علاوه بر نقشی که به نمایندگی از جانب قشرها و طبقات مختلف بعهده دارد. خود دارای منافع و مصالح صنفی است. از سوی دیگر این کاست در طول تاریخ فئودالیزم در ایران به مثابه یک مرجع سیاسی و قضایی به حساب آمده و در حاکمیت با دربار و خوانین شریک بوده است. این تفسیر جدید و جسورانه‌‌ی جزنی از ریشه‌‌های محالفت کاست روحانیت با اصلاحات ارضی معتقد است که با آشنایی مردم با مساله‌‌ی مالکیت، مردم دیگر وقعی به فتاوای روحانیت مبنی غصبی‌بودن زمین‌های واگذارشده ننهاده و مالکیت جدید را ارج نهادند. از همین رو اشتباه است که انگیزه‌‌ی مخالفت روحانیان در ایران با اصلاحات ارضی صرفا به مسائل مالی محدود شود؛ ملایان خطر قواعد جدید را برای استقلال نهادهای اجتماعی‌شان دریافته و با مخالفتی ارتجاعی، از حق استقلال نهاد مذهبی دفاع کردند. از سوی دیگر آن اندریافته بودند که مصالح صنفی و قشری آنها با اصلاحات ارضی به خطر افتاده است. این نگاه دقیق و عینی رفیق بیژن که یادآور وجه کمیک تکرار تاریخ است، اکنون نیز همچنان پر از طراوت، می‌‌تواند بخشی از واقعیت وجودی این کاست را در ایران بازخوانی نماید.

 

تحلیل مسئله‌‌ی کرد از سوی جزنی

جزنی با رویکردی جسارت آمیز که می‌‌توان آن را در تاریخ مبارزات چپ در ایران جسارت‌آمیز و پیشاهنگ عنوان نمود براین باور است که خلق کرد در قرن اخیر همواره مورد تجاوز عثمانی و ایران قرار داشته و با دگرگونی‌‌های سیاسی پس از جنگ جهانی اول در چهار کشور ایران، ترکیه، عراق و سوریه زیر حاکمیت فارس و ترک و عرب قرار گرفته است. این نگاه جزنی حاکی از بها دادن وی به مبارزات ترقی‌‌خواهانه ملی کرد در هر چهار بخش کردستان بوده است. از نگاه جزنی جنبش‌‌های ترقیخواهانه با شورش ملی کردها در عراق آغاز می‌‌شوند و هسته‌‌های حزب هیوا به تاسیس یک جریان ناسونالیستی مترقی، یعنی کومله ژ.ک منجر می‌‌شوند.

 

جمع‌بندی جزنی از جمهوری کردستان در مهاباد نیز حاکی از نگاه ژرف‌بین و جامعه شناسانه‌‌ای است که او در نزد غلامحسین صدیقی آموخته است. جزنی ناسیونالیسم کرد در کردستان را واقعیتی جدی قلمداد کرده و بر این باور است که کردها ستم ملی را به مراتب بیشتر از ترکها احساس می‌‌کنند. از نظر جزنی، همین امر زمینه‌‌ی مساعدی را برای حرکات استقلال طلبانه‌‌ی حزب دمکرات مهیا می‌‌نماید. اما این نگاه جزنی نمی‌‌تواند مانع از دین کاستی‌‌های این جنبش شود، زیرا جزنی براین باور است که نیروی اصلی این جمهوری خرده بورژوازی شهری بوده و عشایر و دهقانان نقش عمده‌‌ای در این جنبش ایفا نکردند. جزنی این امر را به عدم ایجاد آگاهی در میان توده‌‌ها نسبت داده و بر این باور است که صرفا سازمان مناسب برای این حرکت مترقی ایجاد شده بود؛ نه آگاهی لازم در میان توده‌‌های روستایی و دهقان. محدودیت این جنبش مترقی به شمال کردستان نیز از چشمان جزنی دور نماند. اما در تحلیل نهایی، جزنی بر این باور است که ریشه‌‌های واقعی جنبش کرد مانع از سرکوب آن گشته و این امر موجب باززایی و احیای جنبش کرد می‌‌گردد.

 

جزنی با بازخوانی سیر رویدادهای تاریخی کردستان بعد از شکست جمهوری کردستان، به جریاناتی که منجر به شهادت شریف زاده و سلیمان معینی نیز می‌‌شود اشاره داشته و آن را ناشی از خیانت ملا مصطفی قلمداد می‌‌کند؛ امری که در تحلیل جزنی به بدیبنی مردم به وی می‌‌انجامد. جزنی در این واقعه از نفرت شدید مردم از ملا سخن گفته که در این یادداشت بیان آن شایسته نیست. جزنی در نهایت دلایل شکست مرحله‌‌ی انقلابی جنبش خلق کرد را بین سالهای ۴۶ تا ۴٨ ارزیابی کرده و کمبود کار سیاسی، فقدان حزب پیشاهنگ مارکسیست-لنینیست و کم کاری حزب توده و حزب کمونیست عراق ارزیابی می‌‌نماید.

 

اما عمق نگاه رفیق جزنی را باید در دیدن واقعیت سیاسی خلق کرد در بستر مرزهای ایران مشاهد کرد، امری که به عنوان یک انقلابی راستین، هیچگاه حق را فدای مصلحت ننمود. بیژن با کانونی قلمداد کردن تضاد خلق کرد با رژیم مرکزی ایران شجاعانه اعلام داشت که ستم ملی و ستم مذهبی- در یک حکومت غیر دینی- حتی تضاد طبقاتی در کردستان را  نیز تحت الشعاع خود قرار داده است. از همین رو جزنی هم به عنوان یک انقلابی و هم به عنوان یک جامعه شناس تاکید می‌‌نماید که هر حرکت سیاسی و نظامی در کردستان باید با توجه به ان شناخت آغاز گردد. زیرا تضاد طبقاتی از کانال تضاد ملی عمل می‌‌نماید. جزنی این واقعیت را نه از دریچه‌‌ی دگماهای نظری، بلکه بر مبنای اقعیات موجود در آنروز کردستان ارزیابی نموده و با اشاره به عدم انعکاس مبارزه‌‌ی ضد امپریالیستی و جریان مذهبی تحت رهبری خمینی این واقعیت را مورد تاکید قرار می‌‌دهد.

 

 رفیق بیژن انقلاب ایران را ندید تا بخش بزرگی از واقعیات جامعه‌‌ی ایرانی و تداوم مساله‌‌ی کرد را در شرق کردستان مشاهده کرده و درستی بخش بزرگی از نظریات خود را در چهار دهه بعد نظاره‌‌گر باشد. اما نسلی که همچنان دل در گرو عدالت اجتماعی، برابری تمامی انسانها، مخالفت با حکومت دینی و مشروعیت مساله‌‌ای به نام کرد دارد، رفیق بیژن را با نگاه ژرف و عمل انقلابی خود فراموش نخواهد کرد، این نسل جدید براین باور است که بیژن هیچگاه واقعیت را فدای مصلحت نکرد؛ از همین رو براین باور است که بیژن و دیگر رفقای انقلابی وی با اندیشه و عمل انقلابی خود همواره در نزد خلق کرد جایگاهی ویژه خواهند داشت."