داستان یک بازگشت؛ شرژین هَرَکُل

از منطقه دهی به مرسین رفته بود. در آواشین سوگند یاد کرد که انتقام می‌گیرد. از آنجا عازم باسیا و شنگال شد. در گابار دیگر یک شیرزن بود

خانواده بریوان الچی از سر ناچاری مجبور شده بودند که از منطقه دهی به مرسین در سواحل دریای مدیترانه کوچ کنند. الچی در اگوست سال ۱۹۹۳ متولد شد. در سنین جوانی دریافته بود که قتل‌عام جامعه در جریان ست. در پاسخ به فراخوان بسیج عمومی رهبر خلق کورد، عبدالله اوجالان، از مرسین عازم کوههای کوردستان می‌شود. بریوان در میان صفوف گریلا نام سازمانی "شرژین" می‌یابد. از آواشین جستجوهای خود را آغاز می‌کند. به باسیا می‌رود؛ زمانی که در شنگال قتل‌عام در جریان بود رو به سوی شنگال کرده و قهرمانانه در مقابل داعش به نبرد می‌پردازد.

بوتان

شرژین عازم بوتان می‌شود. با سرافرازیی که در مقابل قتل‌عام خلق خود، فریاد دیگر بس است را سرداده است، به منطقه گابار می‌رود. در نبردهایی که در منطقه چیای رش و گابار در کناره‌های سد ایلیسوی انجام می‌شود، از خود جانفشانی و قهرمانی نشان می‌دهد. شرژین هرکول با حکایتهای خود از جغرافیای گریلا سخن گفته و حرکت انقلابی را در قالب ادبی باز می‌گوید.

روزنوشتهای شرژین

شرژین هرکول در رابطه با فرمانده جاویدان کوردستان، رشید سردار می‌گوید: من پیش از این نیز در آواشین گریلا بوده‌ام. اینجا مکان بسیار مقدسی است. آواشین برای من حاکی از اشاره به داستانهای فرزندان کوه و قهرمانانی از هر چهار بخش کوردستان است. اواشین فرزند جسور بوتان است. دشمن از آن در هراس است و حتی از اشاره به نام آن نیز ابا دارد. آواشین به پرنده‌ای شباهت دارد، مثل پرنده‌ای که دیگر پرندگان به زیبائیش حسادت می‌برند، من به جستجوی تو برخاستم. تو را از آواشین می‌خواستم. اواشین گفت که نیروی خود را از قهرمانی مانند تو می‌گیرد. بعد از رفتن تو، او بیش از پیش سرگشته  شده است. کوههای سرکش نیز می‌گفتند که شهیدان جاویدانند و تو را در آغوش می‌گیرند.

عزیمت به باکور

رهبری می‌گفت که عاشق یک جغرافیا و یک منطقه نشوید. اگر می‌خواهید که عاشق باشید، عاشق هر چهار بخش کوردستان شوید. آیا این گفته خلاصه‌ای از کوچ گریلا نیست؟ حرکت من در دوره گریلایی از آواشین آغاز شد. عازم شنگال مقدس شدم. اکنون نیز عازم گابار و بوتان هستم.

در این روزها که نوزادان کشته می‌شوند، عزیمتم به باکور مایه سرفرازی من است. با امیدی بی‌پایان به انتقام و شوری بزرگ به بوتان می‌روم. با حسی مملو از انتقام برای تمامی رفقایم عازم این منطقه هستم. این حرکت برایم همانند دیدار با رهبری است. عشقم برای کوردستان روز بروز بزرگتر می‌شود. باید این عشق و محبت بیش از این گسترش یابد، تلاش دارم با مبارزه خود هر چهار بخش این کوردستان را به میهن خود بدل کنم.