«در آستانه فلج کامل قرار دارم»؛ نامه‌ی زندانی سیاسی کورد مُطلب احمدیان

مُطلب احمدیان، زندانی کورد محبوس در زندان رجایی‌شهر کرج در نامه‌ای وضعیت جسمانی خود را به دلیل محرومیت از رسیدگی‌های پزشکی وخیم توصیف کرده و اعلام کرده است که در آستانه فلج کامل قرار دارد.

مُطلب احمدیان در نامه‌ای به خارج به خارج از زندان از وضعیت جسمانی خویش و محرومیت رسیدگی پزشکی خبر داده است . این زندانی سیاسی در مهر ۱۳۸۹ بازداشت و پس از تحمل ۲۳۰ روز بازجویی و شکنجه در بازداشتگاه‌های امنیتی سردشت، سقز و سنه به اتهام «محاربه از طریق عضویت در کومله» به تحمل ۳۰ سال حبس محکوم شده است.

متن کامل نامه مُطلب احمدیان به نقل از شبکه حقوق بشر کوردستان در ادامه می‌آيد:

"با درود فراوان

من زندانی سیاسی مُطلب احمدیان هستم که از تاریخ ۱۳ مهر ۱۳۸۹ در زندان به‌سر می‌برم می‌خواهم در این نامه یک شرح حال یا بهتر بگویم یک دل نوشته از خودم بنویسم. بنده در طول دوران بازداشت دچار عارضه‌های مختلفی شدم که در طول این سال‌ها  به علت عدم توجه زندان به  وضعیت جسمانی و درمانی من  روز به روز حادتر شد.

 حال می‌خواهم مختصری از دردها و رنج‌های خود را نوشته و به عرض عموم برسانم:

یکی از مهمترین آنها مشکلاتی است که در ناحیه کمر بر من حادث شده است و مشکل بعدی در ناحیه بیضه  به وجود آمده است. در طول زمان زیادی که بدون درمان گذشته است به علت عفونت شدید مجاری ادراری و بیضه شرایطم روز به روز حادتر می‌شود. در ناحیه کمر دچار درد شدید و فلجی های موقت گاه و بی گاه از(کمر به پایین) گشته‌ام. در ناحیه زانوی سمت راست به علت ساییدگی مفاصل که رو به تشدید و همراه با درد می‌باشد  مشکلاتی در راه رفتن، خوابیدن و… برایم ایجاد شده است.

در طول سال‌های حضورم در زندان سنندج تنها یک بار در سال ۹۶ در زندان  برای سونو گرافی اعزام شدم.  این اعزام هم بعد از پیگیری‌های مداوم و نوشتن نامه‌های زیادی اتفاق افتاد.جواب سونوگرافی برای دکتر زندان که یک دکتر عمومی بود ارسال شد. به علت عدم تخصص، ایشان اعلام کرد که برای تشخیص درست بیماری باید به یک متخصص مراجعه و چندین آزمایش انجام دهم. با تمام تلاش‌های که در زندان سنندج برای ادامه درمان انجام دادم متاسفانه امکان ادامه درمان میسر نشد.

شرایط من روز به روز حادتر می‌شد، تا این که یک هیات از تهران به زندان سنندج آمدند. با اعتراض نسبت به عدم درمان و توضیح‌هایی که برای آن هیات  دادم مرا برای تشخیص و ادامه درمان به زندان اوین انتقال دادند. ولی در آن زندان هم تا مدت‌ها با عدم هماهنگی یا کم‌کاری مسئولین مواجه شدم. با پیگیری‌های مداوم و نوشتن نامه‌های که برای مسئولین ارسال کردم موفق به گرفتن مجوز برای درمان شدم. بالاخره در اواخر سال ۹۶ – ۹۷ چند بار برای تشخیص بیماری و ادامه درمان به بیمارستان طالقانی تهران اعزام شدم. این اعزام ها برای آسیب‌هایی بود که در ناحیه بیضه دیده بودم که دکتر بیمارستان اعلام کرد به علت عدم درمان در طول این سال‌ها (ده سال) بیضه‌ام دچار عفونت شده و باید چند دوره داروهای انتی بیوتیک قوی مصرف کنم و بعد از آن به احتمال ۹۰ درصد احتیاج به جراحی خواهم داشت. بعد از دوره آنتی بیوتیک و انجام آزمایشات بعدی پزشک متخصص اعلام کرد که باید هر چه زودتر  تحت عمل جراحی قرار بگیرم. ولی متاسفانه زندان از پرداخت هزینه عمل و خرید داروها قبل و پس از عمل سر باز زد. طبق آیین نامه سازمان زندان‌ها هزینه درمان و داروهای زندانی به عهده زندان می‌باشد ولی من تماما هزینه های اعزام و داروهایم را خودم پرداخت کردم و چون توانایی هزینه بیشتری را نداشتم از  پیگیری برای درمان منصرف شدم.

 روند درمان برای آسیب‌های مهره‌های کمرم (شکستگی سه مهره کمر در زمان بازداشت در کردستان) هم شرایط مشابهی داشت. چندین بار شفاهی و کتبی به ریاست زندان اوین و بهداری اندرزگاه هشت و بهداری مرکزی زندان نامه نوشتم. در نامه‌ها اشاره کردم که در زمان بازداشت در ناحیه کمر دچار آسیب شدیدی شده‌ام و به صورت مداوم درد شدیدی همیشه با من همراه است. متاسفانه تا مدتها  تنها کاری که از طرف بهداری زندان اوین انجام می‌شد این بود که چون هم از ناحیه بیضه و هم از ناحیه کمر  درد فراوانی داشتم (که واقعا از تحمل خارج بود) به دادن مسکن‌های قوی به من اکتفا می‌کردند.

 این روال ادامه داشت تا اینکه که یک شب (تابستان ۹۷) از ناحیه کمر به پایین دچار بی حسی شدم وقتی به بهداری زندان مراجعه کردم در عین ناباوری پزشک تنها به زدن یک مسکن به من اکتفا کرد و دستور داد مرا به اتاقم برگردانند. فردای آن روز وقتی از خواب بیدار شدم فهمیدم که از کمر به پایین فلج شده‌ام و نمی‌توانم پاهایم را تکان بدهم. پیش از این چندین بار با این مشکل مواجه شده بودم. با کمک هم‌اتاقی‌هایم به بهداری منتقل شدم و در آنجا در کمال  تعجب با عکس‌العمل غیرحرفه ای دکتر بهداری روبرو شدم و ایشان مرا متهم به تمارض کردند. در کمال تعجب آقای دکتر باز هم دستور داد که همان مسکن همیشگی را به من بزنند و مجدد به داخل بند منتقل شدم. بعد از چند روز که به صورت مداوم با کمک دوستان و با همان وضعیت مراجعه کردم و‌ شهادت هم‌بندیانم مبنی بر اینکه حتی من کنترل ادرارم را هم ندارم بالاخره دکتر دستور اعزام مرا به بیمارستان شهدای تجریش صادر کرد. در آنجا با مراجعه به متخصص مغز و اعصاب، پزشک دستور یک سری آزمایش و نوارهای عصبی را صادر کردند. بعد از آمدن نتایج آزمایشات و نوارهای عصبی دکتر اعلام کرد که سه مهره کمر آسیب شدید دیده و عدم درمان به موقع باعث ایجاد این حالت (فلج) شده است و ورم پاها و لگن بخاطر عفونت شدید داخل بدن است. پزشک اعلام کرد برای کمرت باید ژل تزریق کنیم و بعد از ان

عمل جراحی روی مهره ها فورا باید انجام شود. برای دکتر توضیح دادم  که پدرم از کار افتاده است و وضعیت مالی خوبی نداریم.

بعد از صحبت‌های من پزشک اعلام کرد با این شرایط فعلا  به تزریق  ژل در داخل کمر  پسنده می‌کنیم  ولی تزریق این ژل  موقت است و در آینده نزدیک باید حتما جراحی شوید و گرنه دچار فلج کامل خواهید شد و چندین بار متذکر شدند که این وظیفه من است که برایتان بگویم شما در خطر فلج شدن دائمی هستید و باید حتما جراحی کنید ولی چون خودتان میگویید که از پس هزینه آن بر نمی‌آیید من فعلا به تزریق این ژل بسنده میکنم  تا  فعلا شرایطت‌تان بدتر از این نشود بعد هم رو به مامورین زندان کرد و گفت این شخص باید هر ماه باید برای ویزیت پیش من آورده شود تا هر بار چک کنم و ببینیم بیماریش در  چه مرحله‌ای می‌باشد. ولی این ویزیت آخرین باری بود که من به بیمارستان اعزام شدم.

 با این که دکتر متخصص دستور داده بود که هر ماه  باید برای چک کردن پیشرفت  بیماری باید ویزیت و بستری شوم ولی این اتفاق تا این تاریخ با تمام پیگیری‌ها  هنوز اتفاق نیفتاده است و متاسفانه دادستانی از اعزام من خودداری می کند.

متاسفانه با این که زندان طبق قانون باید هزینه‌های درمان و اعزام و حتی جراحی مرا تقبل می‌کرد اما از این کار سر باز زد. من و خانواده‌ام هم از پس هزینه‌های درمان  برنیامدیم پس تصمیم گرفتم در طول این سال‌ها با دردهای طاقت‌فرسایم صحبت کردنم و بعد از مدتی با هم به توافق رسیدیم که مثل دو دوست در کنار هم زندگی کنیم هر چند خیلی از مواقع این دوست(درد) خیلی اذیتم می‌کند ولی چاره ای جز تحمل نیست. بعضی از شبها در سلولم روی تخت با خودم فکر می‌کنم که این وضع را تا کی باید تحمل کنم.

مُطلب احمدیان

دی ماه ۹۸

زندان گوهردشت(رجایی شهر)کرج"