هولیا ارگول با نام سازمانی دلال آمد که در سال ۱۹۹۲ به صفوف گریلا پیوسته بود، در نوامبر سال ۲۰۱۷ زمانیکه فرماندهی منطقه عملیاتی بوتان را بر عهده داشت به شهادت رسید. بازگویی خاطرات دلال آمد در ارتباط با تشکیل ارتش زنان، تشکیل حزب زنان و دشواریها و سطوح مربوط به آن منتشر شد.
یگانهای زنان آزاد- یژاستار در سال ۱۹۹۳ نخستین قدمهای سازماندهی زنان آزاد را با پیشنهاد و پیشقدمی رهبر خلق کرد، عبدالله اوجالان تجربه کرد. در ارتباط با گریلاهای زنی که اکنون در بسیاری از مواقع در ارتباط با آن سخن به میان آمده است و حول آن مطالب فراوانی نوشته شده است را اکنون دَلال آمد با سبک خود بازگویی میکند که دیر زمانی در صفوف گریلا حضور داشت و فرماندهی آن را بر عهده داشت.
در صفحات رسمی یژاستار، تجربه تشکیل ارتش زنان در ۶ بخش تحت عناوین مختلفی متتشر شده است. این تجربه همراه با پرتره دلال آمد، دربردارنده عناوینی مانند خط انقلابی، از کردستان تا خاورمیانه؛ تجربه سازماندهی، گریلاگری عملی که الهام بخش زنان جهان است، برای درک گامهای مقدماتی که زنان جهان برداشته و چگونه به سطح ارتش ارتقا یافتهاند میتواند یاریرسان باشد.
تصور بازگشت به کردستان آزاد
دلال آمد بدینگونه از شناخت جنبش آزادیخواهی کردستان و پیوستن خود به صفوف این جنبش یاد میکند: رفیق زنار از آنجا که نسبت به افکار عناصری غیرحزبی همچون "زکی" آگاه بود، از من درخواست نمود که به بوتان رفته و در آنجا آموزش ببینم. سخنان رفیق زنار بر من تاثیر گذار بود. سالهای ۱۹۹۰-۱۹۹۲ پیوستن به صفوف گریلا افزایش داشت. زمان عصیان و قیام فرا رسیده بود. خود را در منطقهای میهندوست یافته بودم، با چشمانم شاهد سرکوب و فشارهای دشمن بودم. از سوی دیگر در حال تحصیل بودم و این امکان را داشتم تا سازمان را از نزدیک پیگیری کنم. به همین دلیل تبلیغات رفیق زنار بر من تاثیرگذار بود.
دلال آمد در مقاطع فراوانی میگوید که: ابتدای سالهای ۱۹۹۰ در عرصه عملی گریلا، اتمسفر متمایزی وجود داشته است. آمد که از تشکیل ارتش زنان، سازماندهی زنان و تحولات مقطع جنگ سخن میگوید، در مواقع بسیاری لازم میداند تا واقعیت و نوع برخورد رهبر خلق کرد عبدالله اوجالان و پ.ک.ک را مجزا از یکدیگر بازگو کند. دلال در این رابطه اظهار میدارد: زمانیکه رفقای زن ما به عملیات دست میزدند و به شهادت میرسیدند، یا زخمی میشدند، یا در دست دشمن اسیر میشدند، به گونهای تعامل میکردند که بازتاب دهنده تفکر واقعیت رهبری ما و جنبش ما نبود. با تمامی این موارد ما میلیتانهای زن، بر این مساله تاکید داشتیم که تشکیل ارتش زنان که در بوتان پیشنهاد شده بود، را در آمد بسط و گسترش دهیم.
تشکیل ارتش زنان در دستور کار قرار میگیرد
تشکیل ارتش زنان رفته رفته در دستور کار ما قرار گرفت. زمانیکه در بوتان به تازگی به صفوف گریلا پیوسته بودم، رفیق "چیچک کچی" یکی از فرماندهان زن در منطقه گابار بود. البته در آن زمان، رفقای زن نیز در مدیریت جای داشتند، اما توجه من به سوی موضع رفیق چیچک جلب شده بود که از قدرت بدنی فراوانی نیز برخوردار بود. براستی رفیق چیچک، از رفقای بسیار فعال بود. در سال ۱۹۹۳ تشکیل ارتش زنان در دستور کار ما قرار گرفت. در نهایت، من بر این باورم که اگر ما گام در راه تشکیل ارتش زنان نهادیم، در نتیجه پیشاهنگی رفیق سارا و آیتن در آمد و بوتان و با پیشقدمی رفقایی مانند چیچک بود. به همین دلیل بود که در سال ۱۹۹۳ تشکیل ارتش زنان در دستور کار ما قرار گرفت.
گامهای نخستین تشکیل ارتش زنان
ایالت آمد شباهتی به بوتان نداشت. بوتان از آوازهای بلند برخوردار شده بود و در این ایالت رفقای زنمان به شیوهای فعال در میان صفوف گریلا حضور داشتند و در عملیاتها مشارکت داشتند. رفقای زن ما در حد یک تیم بودند. بعد از صدور دستور رهبری مبنی بر تشکیل ارتش زنان، ما نیز با شمار نیروهایمان که در حد یک تیم بودند، گفتیم که از این پس به گفتههای رفقای مرد وقعی ننهاده و خودمان تصمیمات لازم را اتخاذ کرده و به اجرا در خواهیم آورد. لازم نیست که رفقای مرد در رابطه ما دستور صادر کرده و تصمیم بگیرند یا فرماندهی ما را برعهده داشته باشند.
ما زنها خودمان از نیروی سازماندهی برخوردار نبودیم، ذهنیت سازماندهی ما ضعیف بود، بر مبنای تربیت و روابط خانوادگی گاهی قهر میکردیم و گاهی نیز عصبانی و برافروخته میشدیم. رفقای مرد نیز در بعد احساسی از تاثیرگذاری برخوردار نبودند و به منظور حل و فصل مسائل و مشکلات بین ما، هیاتهای آشتی را روانه میکردند و تلاش داشتند تا با ما به توافق برسند. کمیتههای توافق و آشتی نیز میگفتند که باشد، مشکلی نیست، ما قبول میکنیم، از هم اکنون میتوانید به امورات خود بپردازید.
نخستین فعالیتهای زنان در آمد
در بهار سال ۱۹۹۴ برای نخستین بار واحدهای زنان عملیاتی را به انجام رساندند. عملیات مسدود کردن راه در مسیر لیجه-گنجی انجام شد. هدف این عملیات تبلیغات برای عملیات مسلحانه بود، اتومبیلها متوقف شدند و هدف از این عملیات به اطلاع مردم رسید. اختلافات عمیق و تاریخی بین جنسیتها، برای ما میلیتانهای زن به موضوع مبارزه و علت آن بدل شده بود. در ارتباط با هر موضوعی، از نگهبانی گرفته تا دیگر مسائل، ما در حال مبارزه با رفقای زن بودیم، که نباید انسان را چنان کوچک نگریست که اکنون به ما مینگریستند. پیوستن به صفوف گریلا در آغاز، آموزشهای نخستین، نخستین عملیات، نگهبانیهای اولیه و فرماندهی از جمله موضوعاتی بودند که ما با باور به نیروی خود با رفقای مرد در آن اختلاف داشتیم.
تلاش برای درک ایستارهای اوجالان
بر اساس فرامین رهبریمان در سال ۱۹۹۳، زنان در میان صفوف ارتش رهایی بخش ملی کردستان -آرگک واحدهای متعلق به خود را ایجاد کرده و در راه تشکیل ارتش گام نهادند. ایستارهای مرتبط به تشکیل ارتش زنان که از سوی رهبر آپو مطرح و بسط و گسترش یافته بود، اینگونه بود: زنان نیز در نبردها اکنون به نیرو تبدیل شدهاند. زنان دیری است که در میان صفوف گریلا جای گرفتهاند و واجد تجربه شدهاند. بر مبنای این تجربه ارتش [زنان] نیز میتواند تاسیس و به یک نیروی اساسی تبدیل شود. میتواند به صاحب اراده و سازماندهی اصیل خود دست یابد. زمستان سال ۱۹۹۳ به منظور درک ایستارهای مرتبط به تشکیل ارتش زنان به مطالعات بسیاری دست زده و بحثهای فراوانی در میان ما شروع شدند. ما عمیقا در ارتباط با این مساله به تعمق پرداخته و در حد دانش و آگاهی خودمان به دانش عمیقی نیز دست یافته بودیم.
یاژک؛ نماد اتحاد زنان
تمامی تجارب پیشین، مانند سازماندهی اتحادیه زنان میهندوست کردستان، یعنی کنگرهای که در منطقه زلی برگزار شده، قادر به تاسیس یک سیستم سازماندهی کامل زنان نشد. بعد از کنگره اتحادیه آزادی زنان کردستان- یاژک تمامی عرصههای مبارزات اصیل زنان، تحت فرماندهی یک مرکز درآمدند. در این رابطه یاژک به نماد ایدئولوژی ما تبدیل میشود.
سال ۱۹۹۷ من در ایالت آمد حضور داشتم. متعاقب آن عازم منطقه رهبری شدم. زمانی که در منطقه رهبری حضور داشتم، سالهای ۱۹۹۷-۱۹۹۸ رهبر ما، نگرشهای خود را در رابطه با جنبش زنان آزاد ارائه میکرد. رهبری میگفتند: در فرایند تشکیل ارتش زنان، زتان خود به سازماندهی ارتش خود پرداختهاند، به همین دلیل ارتش زنان به نیرویی مهم تبدیل شده است، ارادهای را که از خود نشان دادهاند، اکنون کاملا مستحکم و نهادینه کردهاند. اکنون زمان آن فرا رسیده است که این پتانسیل عظیم از طریق قدرت ایدئولوژیک به سازماندهی خود دست بزنند. بنابراین، لازم است که جنبش زنان به سوی تشکیل حزب گام بردارد.
تغییر پارادایم و نگرانیها
ما نخستین کنفرانس یژاستار را در سال ۲۰۰۴ برگزار کردیم. تجارب ما در نمادهای یژاستار متبلور شدند. سال ۱۹۹۹ کنگره حزب زنان کارگر کردستان برگزار شده بود و نیروی ما زنان، به حزب تبدیل شده بود. در واقع نیروی اصلی در تبدیل گریلا به حزب و نیروی ارتشی آن نهفته است. بعد از اسارت رهبر ما و دگرگونی استراتژیک، به جای تکیه بر راهکار جنگ به منظور حل مسائل و مشکلات، رهبر آپو راه حل دمکراتیک را مبنای حرکت سیاسی قرار داده بود. بر این مبنا، ایستارهای رهبر آپو در مورد تشکیل ارتش زنان نیز دچار تغییر شد. رهبری ما میگفت: که باید ارتشی را بر مبنای ه.پ.گ سازماندهی نمود. تا پیش از این نیروی گریلا صرفا محدود به کوهستان بود. آرگک ارتش رهاییبخش در کوهستان بود. آن زمان هر چند واحدهای تبلیغاتی در میان خلق دست به سازماندهی زده بودند، اما نمیتوانست پاسخگوی الزامات برهه جدید باشد. در این مقطع جدید، ارتش ما سبک کلاسیک گریلا را میبایست پشت سر گذاشته و لازم بود که همانند یک ارتش منظم عمل می نمود.
زنان در انقلاب روژآوا
انقلاب روژآوا انقلابی است که با پیشاهنگی زنان آغاز و اجرا شده است. به همین دیلی نیز می توان گفت که انقلاب روژآوا انقلاب زنان است. اطلاعرسانی انقلاب روژآوا در ۱۹ ژوئیه سال ۲۰۱۲ حاکی از فرایندی و تحولی نوین بود. در حقیقت رهبری ما تا زمان فرایند توطئه بینالمللی در روژآوا سیستم دمکراتیک و سازماندهی خود را در میان خلق بسط داده بود.
نماد ریاست مشترک
سیستم ریاست مشترک که امروزه دوباره در دستور کار ما قرار گرفته است و بسیار مورد بحث و بررسی قرار گرفته است و درصدد هستیم آن را در عرصه عملی نیز گسترش دهیم، در روژآوا به صورت بالفعل در آمده است. این امر نیز ناشی از مبارزات رفقای زن در میان خلق و در نتیجه تلاشهایی مصر و فعالانه آنان در مقایسه با مردان بود. رفقای زن هم در مبارزات عمومی مشارکت داشتند و هم نیز در سازماندهی های اصیل و متعلق به زنان مشارکت جسته بودند. رفقای زنی که در فرماندهی ایالتها حضور داشتند هم در تصمیمگیریها دخیل بودند و هم در مدیریت رهبری تصمیمگیر بودند. مدیریت ما، برای زحمات رفقای زن و در راستای قرار گرفتن آنها در مدیریت، به تبعیض مثبت دست میزدند. ما میدانیم که رهبری ما آنزمان، با اصرار تلاش داشت تا سیستم ریاست مشترک را در رهبری ایالتهای روژآوا گسترش دهد. قبل از انقلاب روژآوا نیز تلاشهایی در این رابطه صورت پذیرفته بود. تقدیر بر این بود که ارزشهایی که پیش از این در روژآوا ایجاد شده بودند، به نمادهای انقلاب تبدیل شوند.