سَوَن ییلدریم: امنیت جانی ندارم

یکی از از اعضای ه.د.پ که مادر چهار فرزند نیز به شمار می‌رود اعلام نمود نیروهای پلیس وی را احضار کرده و وی را تهدید نموده و به طور شفاهی وی را شکنجه کرده و از وی خواسته‌اند که به جاسوسی دست بزند. اوز ییلدریم در این رابطه اظهار داشت که امنیت جانی ندارد

عملیات حاکمیت دولت ترک به منظور مجرم قلمداد کردن اعضای حزب دمکراتیک خلق‌ها همچنان ادامه دارد. علیرغم دستگیری شهرداران و موج عظیمی دستگیریها، به منظور سرکوب اعضای رهبری حزب دمکراتیک خلق‌ها، سیاستهای جاسوسی نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. در این رابطه یکی از اعضای حزب دمکراتیک خلق‌ها از سوی پلیس مورد تهدید واقع شده و از وی خواسته شده است که برای نیروهای پلیس دست به جاسوسی بزند.

اوز ییلدریم در این رابطه با خبرگزاری فرات به گفتگو پرداخته است.

به بهانه فرزندش وی را احضار کرده‌اند

سَوَن ییلدریم که در محله گلسوی شهر مال‌تپه سکونت دارد از رویدادهایی که از ۲۶ اکتبر ٢٠١٩ / ۴ آبان ١٣٩٨ بر سر وی آمده‌اند پرده برداشت. وی در این گفتگو با خبرگزاری فرات نیوز اظهار داشت: ساعت ۱۰ با من تماس گرفتند. شخصی که خود را به نام کمیسر احمد معرفی می‌کرد به من گفت که برای پاره‌ای از توضیحات باید به مرکز پلیس جمهوریت گلسوی شهر مال‌تپه بروم. زمانکیه به پلیس گفتم باید فرزندم را از مدرسه به منزل بیاورم و فردا می‌توانم در مرکز پلیس حضور داشته باشم گفتند که باید تا نیم ساعت دیگر در مرکز پلیس حضور داشته باشم. زمانیکه پرسیدم علت این بازجویی چیست دعوای فرزندم را علت آن خواندند. از آنجا که همسرم نیز زندانی است با یکی از همسایگان خود عازم مرکز پلیس شدم.

من را به یک اتاق بدون دوربین بردند و در مورد دخترم پرسیدند

سَوَن ییلدریم در ادامه افزود: زمانیکه به مرکز پلیس رسیدم تلفنم را به همسایه‌ام تحویل داده و به وی گفتم گه اگر در عرض ۱۰ دقیقه برنگشتم با وکیلم تماس بگیرد. من به پلیس گفتم گه برای توضیحات احضار شده‌ام، به من گفت: سَون. برو تو. یکی از نیروهای پلیس همراه با ۵ پلیس دیگر در آنجا حضور داشتند. هر چند دچار ترس شدم اما به دیوار تکیه داده و از آنها پرسیدم که چه می‌خواهند؟ آنها نیز گفتند که برو، برو. من را به اتاقی فاقد دوربین بردند. یکی از پلیسهای غیر نظامی در مقابل در ایستاده و چهار پلیس نیز وارد اتاق شدند. در رابطه با دخترم برفین سوال کردند. گفتند وی کجاست؟ گفتم از سه سال پیش از وی هیچ خبری ندارم. با یکی از جوانان شهر قوسر فرار کرده است، زمانیکه این مسئله را شنیدم به مرکز پلیس ویژه نوجوانان اطلاع دادم. پرسیدند که در این مدت عکسی از وی به من رسیده است یا خیر؟ جواب دادم خیر. سه عکس را به من نشان دادند که ادعا می‌شد دخترم در کوهها حضور دارد. زمانی که گفتم این عکسها مونتاژ شده‌اند، خشمگین شدند. به آنها گفتم که در این رابطه اطلاع دقیقی ندارم.

اینبار در رابطه با همسرم و دوستانش سوال کردند. نسبت به این سوالات اعتراض کرده و گفتم که همسرم به طرز ناعادلانه‌ای دستگیر شده است. پرسیدند که آیا همسرم دخترم را به کوهها فرستاده است؟ پاسخ دادم خیر. با این پاسخ عصبانی شده و با صدای بلند بر سرم فریاد زدند که تو چرا هیچی نمی‌دانی؟!

پیشنهادات مرکز پلیس

سَوَن ییلدریم در بخش دیگری از سخنانش افزود که در ابتدای این بازجویی از وی پرسش شده است که آیا در خانه هیزم و زغال سنگ داریم یا نه؟ و سپس گفتند؛ تو باید با ما همکاری کنی و در اینصورت تمامی احتیاجات تو را برطرف خواهیم کرد. همسر تو ۱۱ ماه است که دستگر شده است. یک زن در استانبول چگونه می‌تواند تنها بر پای خود بایستد؟ تو شانس داری و زن زیرکی هستی. دوست داری با هم ناهار بخوریم؟ هیچ کس ما را نمی‌بیند.... زمانی که این سخنان را شنیدم عصبانی شدم و به آنها گوشزد کردم که مگر شما خواهر و مادر ندارید؟ پا شدم که بروم.

این پلیس بار دیگر سخن گفته و گفت: به مرکز حزب دمکراتیک می‌روم... چیزهایی که ایجا گفته می‌شوند را به اطلاع انها نیز می‌رسانم. اگر همکاری با ما را قبول کنی، همسرت نیز از زندان آزاد می‌شود. مگر نمی‌خواهی فرزندانت در مدارس خصوصی تعلیم ببیند؟ برایت حتی خانه نیز می‌خریم. اطلاع داریم که در خانه بیمار دارید. می‌توانیم وی را در بیمارستانی خصوصی پذیرش کنیم. این شمار تلفن من است. تو می‌توانی به اسم برادرم، این شماره را داشته باشی. اگر هیزم یا زغال سنگ شما تمام شد می‌توانی به من زنگ بزنی. به خوبی در این رابطه فکر کن. این خواسته شانسی برای تو است. زمانی که از اتاق خارج می‌شدم مرا تهدید کردند حتی باید همسرت نیز از گفتگوی امروز ما در اینجا خبر نداشته باشد. در غیر اینصورت هر اتفاقی بیفتد خودت مسئول آن خواهی بود. دعا کن که زن هستی، اگر مرد بودی وضعیت فرق می‌کرد.

در صورت پیدایش هر مشکلی، دولت مسئول خواهد بود

سَوَن ییلدریم می‌گوید زمانیکه از مرکز پلیس خارج شده است سریعا به وکیلش تماس گرفته است و وضعیت را برای وی توضیح داده است. وی می‌گوید که نسبت به تامین امنیت جانی خود و همسرم هیچ اطمینانی ندارم و در هراسم که مبادا بر سر همسر و فرزندانم بلایی بیاید. در صورت وقوع هر رویدادی دولت مسئول خواهد بود.