افزایش خشونت و خودکشی علیه زنان شرق کردستان| یادداشت
از آغاز سال ۹٨ آمار خودکشی میان خلق در شرق بویژه زنان و همچنین خشونت علیه زنان افزایش چشمگیری داشته است
از آغاز سال ۹٨ آمار خودکشی میان خلق در شرق بویژه زنان و همچنین خشونت علیه زنان افزایش چشمگیری داشته است
نگاهی اجمالی به آمار زنانی که طی ماههای اخیر اقدام به خودکشی کردهاند و یا توسط دیگران به بهانههای مختلف کشته شدهاند به خوبی نشانگر بدتر شدن وضعیت زنان در جامعهی ایران میباشد. در تازهترین نمونه شهردار سابق تهران یک زن کرماشانی را به قتل رسانده است.
با بدتر شدن شرایط زندگی در ایران، افزایش بیکاری، فقر و گرسنگی وضعیت زنان نیز در جامعه به شدت تحت تاثیر قرار گرفته است و شاید بتوان گفت اولین قشری که بیشترین تاثیر را از شرایط موجود میپذیرد، زنان هستند.
علاوه بر شرایط نامساعد زندگی، رژیم جمهوری اسلامی با تکیه بر سیاست ضد زن و زن ستیز خود هر روز بیشتر از گذشته عرصه را بر زنان تنگتر میکند. جمهوری اسلامی که در آن هیچگونه مانعی برای خشونت آشکار مسئولان و روحانیان علیه زنان قائل نیست اعتراض به کشتار و یا خشونت علیه زنان را 'تهدید امنیتی ملی' عنوان میکند و معترضان را بازداشت و بعضا حبس مینماید.
تبلیغ روزانهی کودک همسری، مخالفت با حضور زنان در اجتماع و فعالیتهای اجتماعی، مخالفت با کار و اشتغال زنان و حتی در مواردی تحصیل زنان، تشویق زنان به ماندن در خانه و مشغول بودن به امور خانه، مخالفت با آزادی زنان، ممانعت از حضور زنان در عرصه های مختلف فرهنگی، هنری، سیاسی و تبلیغ مردسالاری از مواردیست که جمهوری اسلامی در راستای سیاستهای زن ستیزانه ی خود انجام میدهد.
با افزایش آگاهی و اطلاعات در میان زنان و آشنایی با حق و حقوق خود سبب شده است تا زنان به مانند گذشته به آسانی از حقوق خود چشم پوشی نکنند و به دنبال احقاق حقوق خود در جامعه باشند، اما در بسیاری موارد زنان علاوه بر سرکوبهای سیستماتیک نظام جمهوری اسلامی با سرکوب و تبعیض از جانب خانواده و همسر وبستگان خود نیز مواجه میشوند و همین امر سبب میشود تا در برخی موارد زنان احساس درماندگی و استیصال کرده و دست به اقداماتی همچون خودکشی بزنند.
به عنوان مثال میتوان به دختر جوانی در شهر مریوان اشاره کرد که در سن ۱٨ سالگی به دلیل فشار خانواده برای ازدواج اجباری اقدام به خودکشی کرده و به زندگی خود پایان داده است.
در بسیاری موارد زنان پس از ازدواجهای نامناسب در شرایط بدی قرار گرفته و به دلیل داشتن فرزند و عدم حمایت قانونی و در بسیاری موارد عدم حمایت از جانب خانواده و بستگان و به دلیل فشارهای جامعه قادر به طلاق گرفتن نبوده و پس از مدتی به دلیل اعمال خشونت از طرف همسر و درماندگی و نداشتن راه نجاتی اقدام به خودکشی میکنند.
خشونت از طرف شوهر در بسیاری از خانواده ها دیده میشود و حتی در مواردی سیاست رژیم در راستای مردسالاری و عادی جلوه دادن این خشونتها میباشد.به عنوان مثال در یکی از برنامه های خانوادگی صدا و سیما از زن و شوهری دعوت به عمل آمده بود که زن ادعا میکرد به دلیل کتک زدنهای شوهرش ۲۷ بار اقدام به طلاق کرده و سپس منصرف شده و به زندگی با شوهر خود ادامه داده است. صدا و سیمای ایران با تشویق چنین زنان درمانده و عادی نشان دادن چنین رفتارهایی سعی در تبلیغ آن و تشویق زنان برای پذیرفتن خشونت خانگی دارد.
در موارد بسیاری زنانی که با خشونت خانگی مواجه هستند یا به دلیل فشارهای جامعه هرگز جرات شکایت کردن پیدا نمیکنند و حتی در مواردی نیز که به مراجع قانونی مراجعه میکنند پاسخی در خور ریافت نکرده و معمولا دادگاه و مراجع قانونی نیز سعی در راضی نمودن زن و بازگرداندن او به همان محیط پر از خشونت میکنند. پسر ١٣ ساله میترا استاد زن کرماشانی که از سوی یک مرد به قتل رسیده است به رسانهها گفته که شهردار تهران – پدرخواندهاش- مکررا مادر وی را کتک میزده و حتی دست خود او را هم شكسته است.
طی یک سال اخیر به دلیل بدتر شدن شرایط زندگی و پایین آمدن سطح زندگی و گسترش هر چه بیشتر فقر در جامعه، دامنهی خشونت نیز در جامعه گسترده تر شده و پایههای نظام اخلاقی در جامعه در حال فروریختن میباشد.
در این میان زنان نیز از این خشونتها در امان نبوده و دامنهی خشونت علیه زنان چه در خانواده و چه در خارج از خانه گسترده تر شده است.
بیکاری و گسترش فقر تاثیر مستقیم بر شرایط زندگی افراد دارد. بویژه زنان ایرانی چون بیشتر خانهدار بوده و درآمد و کار مختص به خود را ندارند، همیشه از لحاظ اقتصادی وابسته به پدر، برادر و یا شوهر خود هستند. در چنین شرایطی زنان بسیار آسیبپذیرتر بوده و قادر به دفاع از حق و حقوق خود نخواهند بود.
در جامعهی کنونی ایران حتی مردان نیز از خشونت و بحرانهای موجود در جامعه در امان نیستند. گرانیهای شدید، بی ثباتی وضعیت زندگی، نامشخص بودن آینده و بحرانهای اقتصادی شدید در جامعه، بیکاری، ناتوانی از ازدواج وتشکیل خانواده، نداشتن حداقل رفاه و تفریحات برای جوانان و در کل شرایط بد زندگی در ایران امید به زندگی را در میان تمامی اقشار جامعه و بویژه جوانان و زنان کاهش داده است. همین امر سبب بوجود آمدن مشکلات روانی بسیار در جامعه و تبدیل شدن مردم ایران به یکی از عصبانیترین مردم جهان شده است. واضح است این موارد سبب ترویج و گسترش خشونت در جامعه میشود و زنان در این میان بیشترین آسیب را متحمل میشوند.
در چنین شرایطی نظام جمهوری اسلامی با سرکوب سیستماتیک زنان و صلب آزادیهای فردی واجتماعی آنان عرصه را بر زنان تنگتر کرده است. رژیم جمهوری اسلامی با افزایش برخورد با فعالین حوزه ی زنان سعی در خفه کردن صدای زنان در جامعه دارد.
در نمونهی اخیر آن نیروهای رژیم با دستگیری فعالین مریوانی به جرم اعتراض به خشونت علیه زنان و قتلهای ناموسی، سیاست ضد زن خود را به وضوح به نمایش گذاشت.
در حالی که این افراد فقط به خشونت علیه زنان و قتل آنان معترض بودند، نیروهای رژیم با دستگیری ۷ تن از این فعالین و حتی ضرب و شتم و شکنجهی یکی از آنها پیام واضحی را به همه داد و آن هم حمایت از خشونت و کشتاز زنان میباشد. در چنین شرایطی زنان بدون داشتن هیچ پشتوانه و حمایت قانونی هر روز بیشتر از گذشته با خشونت و قتل و کشتار مواجه شده و شاهد جان باختن زنان بیشتری در جامعه خواهیم بود.
جمهوری اسلامی از آغاز سلطه بر جوامع ایران سیاست سرکوب و انحطاط را در لوای جامعه آرمانگرای دینی به مرحله اجرا گذاشت. جمهوری اسلامی بر تحمیل رویکرد ضد اجتماعی علیه زنان پافشاری میکند. سیاستی که جامعه را به آستانهی فروپاشی سوق داده و علاوه با بحران با جهان خارج در داخل کشور هم ناتوانمندی خویش را در مدیریت جامعه به اثبات رسانده است. خودسازماندهی و گسترش مبارزات رادیکال زنان تنها راهکار توقف ذهنیت مردسالار هیولاواری است که جامعه زنان را کردستان و ایران مورد تهدید قرار داده است.