کودک همسری مترادف است با انحطاط جامعه | یادداشت
جوامع ساکن در ایران در وضعیت بغرنج و بحرانهای روحی و روانی روزانه با مسائل ومعضلات ناشی از سیاستهای اشتباه و زنستیز دولت مستبد ایران مواجه میشوند.
جوامع ساکن در ایران در وضعیت بغرنج و بحرانهای روحی و روانی روزانه با مسائل ومعضلات ناشی از سیاستهای اشتباه و زنستیز دولت مستبد ایران مواجه میشوند.
جوامع ساکن در ایران در وضعیت بغرنج و بحرانهای روحی و روانی روزانه با مسائل ومعضلات ناشی از سیاستهای اشتباه و زنستیز دولت مستبد ایران مواجه میشوند. یکی از فاکتورهای اساسی که به صورت پیچیدهای با بافت جامعه در هم تنیده، مسئلهی کودکهمسری میباشد، که این مهم مستلزم تأملی ژرف میباشد. کودک همسری اصطلاحی است که زائیدهی ذهنیت مردسالاری و امیال و غرایز تنگ و محدود آنان میباشد که به ساختار جامعه فُرم بخشیده است. کودک همسری همانطور که از نام آن پیداست ازدواج کودکانی است که به بلوغ فکری و جسمانی نرسیدهاند و مجبور به ترک دنیای کودکانه خویش و پا نهادن به دنیای بیرحم بردگی و زندگی توامان با اشکال خشونت وناعدالتی های ذهنیت مردسالار میشوند.
اصطلاح کودک همسری در بنیان نیز حتی در نحوهی ترکیببندی کلمه اشتباه بوده ودارای پارادوکس و تناقض معنایی میباشد. این پارادوکس تضاد دنیای کودکانه ومقولهی همسری یا ازدواج و تعهد دوطرفه و متمایز بودن آنان از هم را نمایان میسازد، که هر یک دارای خصائص مختص به خویش و دور از هم میباشند. کودک در دنیای عاری از ظلم و ستم،جنسیتگرایی، نابرابری و بیعدالتی زیسته که تنها دغدغهی او غور در خیالهای کودکانه خویش میباشد.ازدواج دنیای عکس و مخالف خیالهای کودکانه و عرصهی مبارزه و جنگ فکری و ذهنیتی بوده که در آن ذهنیت اقتدارگرا در پی اثبات این نکته است که همیشه بردگی از آن زنان و حوزهی قدرت در احاطهی مردان میباشد. همانطور که رهبر آپو نیز بیان میدارند: رها کردن زن در قفس پلنگ میباشد.
حال با این اوصاف تلفیق این دو دنیای متمایز از هم با یکدیگر، امری ناعادلانه و به دور از هرگونه معیار اخلاقی و ارزشهای اجتماعی میباشد. میتوان اینگونه توصیف نمود که مانند رها کردن کودکی در میدان جنگ و خونریزی میماند که توان دفاع از خویش را نداشته و قربانی خواهد شد. در پدیدهی کودک همسری فاکتورهایی همچون مسائل اقتصادی، بافت سنتی جامعه، فرهنگ جنسیتگرایانه، سیاستهای زن ستیز برگرفته از ایدئولوژی دینی دولت، تعضیف گشتن بنیان اخلاق و سیاست در میان خانواده، نگرش جنسیت گرایانهی حاکم بر جامعه و برتری مرد بر زن و تعلق گرفتن نهادها و هنجارهای اجتماعی به مردان و... در وقوع چنین فاجعهی اجتماعی موثر وسهیم هستند.
متاسفانه به سبب کاهش سطح رفاه اجتماعی خانوادهها که در نتیجهی تعمق مسائل و مشکلات ناشی از ساختار حکومتی ایران هم در داخل و هم در عرصهی بینالمللی است، فاکتور اقتصادی چه بسا بهتر زمینهساز مشروع نمودن پدیدهی کودک همسری و موجهسازی آن با توسل به احکام شرعی و آیین شریعت میباشد. از جنوبیترین شهرهای ایران مانند زاهدان و بوشهر گرفته تا شمال ایران مانند طارم، دلایل اصلی در وقوع این فاجعه مشکلات اقتصادی و افزایش آمار بیکاری شناخته شده است. متاسفانه خانوادهها متوجه پیامدهای حاصل از مقولهی کودک همسری نبوده و تنها جهت کاهش بار سنگین بر دوششان، خویش را فریب داده و در برابر چنین مسئلهای سکوت اختیار مینمایند.
بایستی بر این نکته واقف بود که کودک همسری با گذر زمان پیامدهای خطرناکتری را با خویش به همراه داشته و دامنگیر جامعه خواهد گشت. عواقب بیولوژیکی و سوسیولوژی زیادی مانند بیماریهای جسمانی، بیماریهای روحی و روانی و ناهنجاریهای اجتماعی را به همراه خواهد داشت که به صورت در هم تنیده در تضعیف پایههای اساسی جامعه که اخلاق و سیاست اجتماعی است، نقشآفرین میباشند.
کودکی که هنوز از لحاظ جسمانی رشد و نمو کامل پیدا نکرده، چگونه توان و آمادگی ازدواج و به دنبال آن وارد شدن به مرحله مادر شدن را داشته باشد؟ کودکی که خود هنوز به محبت و حمایت مادر نیاز دارد، چطور توان تربیت و آموزش کودکی را در درون جامعه داشته باشد؟ این امر به مرور زمان موجب پیدایش پیامدهای روحی و روانی مانند افسردگی و اختلالات روانی و فیزیکی خواهد شد. افزون بر آن با کاهش سن ازدواج و گسترش چنین پدیدهای در میان جامعه از سطح دانش اجتماعی و کیفیت آن کاسته شده و با جامعهای مواجه خواهیم شد که بافتهای اجتماعی آن تضعیف خواهد گشت. چون مادرانی که بایستی کودکانشان را با آداب و رسوم و سنتهای جامعه آشنا نموده و بر این اساس آموزش دهند، هنوز خود کودکانی هستند که در دنیای امیال و هوسهای ملکیتگرایانه مردانه به زنجیر کشیده و محبوس گشتهاند وبه دنبال خیالهای کودکانهی خویش سرگردانند.
بر همین مبنا مقولهی کودک همسری نه تنها راه برون رفت از مسائل درون جامعه نخواهد بود، بلکه در ژرفا یافتن آن دارای نقشی فعال میباشد، چون خواهان مبدل نمودن زن به ابژهای جنسی در میان افکار و اذهان عمومی میباشد. بر همین اساس جهت رهیافت از این مسائل در وهلهی نخست مبارزه با ذهنیت مردسالار که جهت تداوم خویش حتی از قربانی نمودن کودکان احتراز نمیورزد را باید شالودهی مبارزاتی خویش قرار دهیم.
بایستی با توسعه آگاهییابی اجتماعی و ایجاد ذهنیتی دمکراتیک، سطح دانش جامعه به ویژه خانوادهها را ارتقا بخشید و با روشن سازی چهره واقعی دولت که دستاوردها و ارزشهای اجتماعی جوانان را غصب و استثمار مینماید و به ویژه با غصب بدن زنان و به کار گیری به عنوان ابزار تبلیغاتی، سعی در بیاراده نمودن زن دارد و بدین ترتیب موجودیت خویش را ادامه میدهد، جامعه را هشیار نموده و بدین ترتیب ضربهی مهلکی بر ساختار جنسیت گرایانهی نظام وارد آورد.
همچنین ما زنان بایستی با ایجاد سپری با افکار زنانه بر اتحاد، انسجام و سازماندهی تکیه نماییم تا قوانین زنستیز ایران به ویژه مادههایی همچون ١٠۴١ که کودک همسری را امری قانونی و شرعی میداند، از بنیان تغییر داده و در نهایت این قوانین را از میان برداشته و از گسترش مسائل و معضلات دولتی که همچون بیماریهای سرطانی در جامعه نفوذ کرده ممانعت به عمل آوریم تا بدین شیوه بتوان آیندهای مطمئن و سرشار از آرامش را برای کودکان سرزمینمان مهیا سازیم.