فیلسوف کوهستان؛ برچم جیلو

​​​​​​​"رهبری من را هیچ نمی‌شناخت. با تلفن خود را به وی معرفی کردم. با عمل به دستورالعمل‌های رهبری به چنان سطحی از دانایی دست یافتم که تو گویی سال‌هاست رهبری من را می‌شناسند."

نورسل اُکتای با کد سازمانی «برچم جیلو» از فرماند‌های یگان‌های زنان آزاد (یژا ستار) در اصل اهل بهدینان باشور کوردستان است. وی از اعضای عشیره دوسکی است. خانواده نورسل در ده‌ها سال پیش در پی فشارهای دولت عراق به منطقه گوَر جولمرگ (باکور کوردستان) کوچ کردند. اینچنین بخشی از خانواده در باکور و بخشی نیز در بهدینان به زندگی ادامه می‌دهند. این موضوع بی‌معنی بودن مرزهای ساختگی استعمارگران در قلب کوردستان را یکبار دیگر به وضوح نشان می‌دهد. نورسل سال ١٩٧٨ در ارتفاعات منطقه گوَر و در آغوش کوهستان جیلو چشم به جهان گشود. سال ١٩٩٣ افرادی که از گوَر به صفوف گریلاهای جنبش آزادیخواهی کوردستان پیوسته بودند اهل این خانواده بودند. نورسل تحت تأثیر مشارکت افراد خانواده قرار گرفت و اینچنین وی نیز راه مبارزه برای آزادی خلقش را در پیش گرفت و بسوی کوهستان زیبای جیلو به راه افتاد.

برچم جیلو بخش اعظم زندگی خود در صفوف انقلاب را در عرصه‌های جنگ سپری کرد. از عرصه زاگرس تا آمَد در تمامی این مناطق در صف مقدم جنگ با اشغالگران جای گرفته است. به سبب شخصیت آگاه و دانای خویش در میان رفقا از وی به عنوان «فیلسوف زندگی» نام برده می‌شد. او از مسئولیت تیم‌های گریلا تا فرماندهی یک ایالت را بر عهده گرفت و به الگویی از زنان کورد فرمانده مبدل شد. سال ٢٠١٧ ارتش اشغالگر ترک در منطقه شهید رمزی از توابع بخش لیجه استان آمد عملیاتی نظامی را آغاز کرد. گریلا برچم، صبری تولهلدان، آمَد آواشین، عگید کوچر و شفگر آمَد چندین روز در برابر استعمارگران با قهرمانی جنگیدند. فرمانده برچم و چهار همرزمش در این جنگ به کاروان شهیدان راه آزادی کوردستان پیوستند.

"تو گویی به حضور رهبری رسیده و بازگشته‌ام"

فرمانده برچم جیلو در خاطرات خویش در مورد رهبر اوجالان چنین می‌گوید؛

"من هیچگاه موفق به دیدار با رهبری نشدم، اما تنها یکبار در سال ١٩٩٨ موفق شدم با ایشان تلفنی صحبت کنم. من نتیجه نشست عمومی را با رهبری در میان گذاشتم. نشستی عمومی بود. بسیاری از رفقای عرصه‌های پراکتیکی در آن شرکت کرده بودند. در آغاز گفتگوی تلفنی با رهبری من خود را به ایشان معرفی کردم. من در یک دقیقه نتیجه نشست را به ایشان گفت. این اولین بار بود که بسرعت سخن گفته بودم. رهبری و رفقایی که آنجا حضور داشتند از سرعت حرف زدن من خنده‌شان گرفت. رهبری با گشاده‌رویی به من گفت:"نتیجه نشست را به خوبی بیان کردی. همچون فرمانده‌ای زن که اکنون در جنگ جای گرفته‌ای، با واقعیت من آشنا شو و بر مبنای آن به آموزش خود بپرداز. لازم است در این چهارچوب پیشرفت‌های بزرگی کسب کنی و بر این مبنا [شخصیت] خود را شکل دهی.

پس از آنکه رهبری خداحافظی کرد و تلفن را قطع کرد، هیچ یک از سخنان وی را به یاد نداشتم. سپس من نوار گفتگوی تلفنی با رهبری را چندین بار گوش دادم.

رهبری هیچگاه من را ندیده بود. من با تلفن خود را به ایشان شناساندم. با عمل به دستورالعمل‌های رهبری به چنان سطحی از دانایی دست یافتم که تو گویی سال‌هاست رهبری من را می‌شناسند. در خلال مبارزات سالیانه بیشتر به دستورالعمل‌های رهبری واقف شدم. احساساتی را که به من بخشیده بود بسیار متفاوت بودند. تو گویی به حضور رهبری رسیده و بازگشته‌ام."

"عصیانگر و زیبا بود"

لیلا وان از رفقای همرزم برچم جیلو در مورد ویژگی‌های وی سخن گفت:

"در این انقلاب با رفقای بسیاری آشنا می‌شوی. هر رفیق دارای جایگاهی ویژه است. یکی از این رفقا برچم بود. رفاقت من با رفیق برچم سال ١٩٩۵ در زاگرس آغاز شد. رفیق برچم کوهستان‌ جیلو را بسیار دوست می‌داشت، به همین سبب کد سازمانی 'برچم جیلو' را برای خود برگزیده بود. ویژگی‌های کوهستان‌های زاگرس در شخصیت رفیق برچم بسیار مشهود بودند. او هم مثل زاگرس قلبی بسیار بزرگ داشت. بسیار عصیانگر و زیبا بود. همچنین ویژگی‌های الهگی در او نمود پیدا کرده بود. سرشار از عشق به زندگی بود. دانایی وی نشان می‌داد که یک فیلسوف کوهستان است.

"عاشق کوهستان‌های زاگرس بود"

به سبب این ویژگی‌های فرمانده برچم هر کس پیرامون وی جمع می‌شد. به عنوان نمونه، رودخانه‌هایی هستند که از دور هیچ صدایی ندارند، اما زمانی که به آنها نزدیک می‌شوی می‌بینی که بسیار عمیق‌اند. شخصیت رفیق برچم اینگونه بود. بسیار بی‌آلایش و پاک بود. از اینرو در زمینه اخلاقی یک الگو بود. ایستار گریلایی وی به رفقایش نیرو می‌بخشید. به همین سبب به هر منطقه‌ای که می‌رفت به آن نیرویی تازه می‌بخشید. شیفته کوهستان‌های زاگرس بود. سپس به ایالت آمَد رفت. ٢۵ سال مبارزه بی‌امان گریلایی را در کارنامه خود داشت. از پیشاهنگان گریلا بود که از زاگرس تا آمد در این مبارزه فعالانه جای گرفته است. عشق به زاگرس را با آمَد درهم آمیخت. در هر شرایطی مثل بادهای کوهستان زاگرس با تمامی توان خود رفقایش را در آغوش می‌کشید."

بسیار مشتاق ملاقات رهبری بود

سولبوس پَری از رفقای فرمانده برچم جیلو که سال‌ها با هم همسنگر بوده‌اند در مورد وی چنین می‌گوید؛

"من سال ٩٨-٩٩ با رفیق برچم بودم. در آن زمان فرمانده یگان ما بود. رفیق برچم همیشه سخت‌ترین عرصه مبارزاتی را برمی‌گزید. همیشه می‌خواست الگو و پیشاهنگ رفقایش باشد. نسبت به رفقایش بسیار حساس بود. جنبه‌های فرماندهی وی بسیار نیرومند بودند. همچنین نسبت به پیرامون خود بسیار متواضع و پاک بود. وقتی با همدیگر بودیم به رغم آنکه در اوج جوانی بود اما باز هم تلاش می‌کرد هم در زندگی روزانه و هم در جنگ به وظایف خویش به بهترین نحو عمل کند.

هدف وی ایفای وظیفه پیشاهنگی به شیوه‌ای صحیح بود. فرماندهی بود که به پیشرفت همرزمانش اهمیت می‌دهد. مسئولیت فرماندهی ایالت را بر عهده گرفت. با رنج بسیاری به این سطح رسیده بود. بسیار مشتاق ملاقات با رهبری بود. ارزش‌های بزرگی را خلق کرده بود. برای ارتش زن، الگوی فرماندهی زن در میدان جنگ و زندگی را به خوبی نشان داد."

"واقعیت زنان میهن‌دوست و مبارزه گوَر را در شخصیت خود نشان می‌داد"

دوران کالکان عضو کمیته‌ی رهبری حزب کارگران کوردستان در مورد ویژگی‌های برچم جیلو چنین می‌گوید:

"در زمینه درک و فهم زندگی بسیار توانمند بود. برای تکوین فلسفه رهبری مشتاقانه تلاش می‌کرد. در زمینه آموزش رفقا، در مورد سطح آگاهی، شناساندن مشی آزادیخواهی آپویی و چگونگی عمل به این فلسفه تلاش‌های بزرگی به خرج داد. واجد شخصیت بزرگی بود. بسیار فروتن بود و هیچگاه در پی خودی نشان دادن نبود. پاک و ساده بود. می‌توانست با هر کسی به گفتگو بپردازد. فروتنی در زندگی چنین است. همچنین واجد ایستار یک فرمانده نظامی بود. در زمینه کسب دانش نظامی و پیشرفت خط فرماندهی زحمات بسیاری را برای نیروهای گریلای زن متحمل شد. زیرا هم دارای درک بزرگی بود و هم عملگرا بود. در جنگ‌های بزرگ جای می‌گرفت.  هم به عنوان یک مبارز و هم به عنوان فرمانده در بسیاری از جنگ‌ها جای گرفته است و به همین سبب تجارب بزرگی را کسب کرده بود. نشان داد که زن می‌تواند در زمینه دفاعی پیشرفت‌های بزرگی را رقم زند و خود به نمونه‌ای عینی آن مبدل شد. اثبات کرد که می‌تواند دفاع جوهری را به نتیجه برساند، در خطمشی دفاع جوهری می‌تواند هم گریلا باشد و هم فرمانده. واقعیت زنان مهین‌دوست و مبارزه منطقه گوَر را به خوبی نشان می‌داد."