اول ماه مه و نگاه حزب کارگران کوردستان به سوسیالیسم جدید

دوران کالکان: اول ماه مه با نام کارگران و زحمتکشان، با سوسیالیسم درهم آمیخته شده است، چرا؟ زیرا این روز با خون شهدا آبیاری شده است، تجربه عظیم مبارزاتی پشت سر دارد.

خبرگزاری فرات با دوران کالکان عضو کمیته رهبری حزب کارگران کوردستان گفتگویی اختصاصی انجام داده است، دوران کالکان در این گفتگو روز اول ماه مه، دگرگونی‌های مرتبط به پارادایم آزادیخواهی زنان، اکولوژیک و دمکراتیک را تحت تاثیر افکار رهبر آپو مورد ارزیابی قرار داد.

بخشهایی از گفتگو ............

خبرگزاری فرات: اول ماه مه روز جهانی کارگران برای پ.ک.ک به چه معنایی است؟ در رابطه با اهمیت این روز چه نظری دارید؟

دوران کالکان: در آستانه روز جهانی کارگران قرار داریم. اول ماه مه برای کارگران به معنای روز اتحاد، حمایت و مبارزه است. بیش از یکصد و پنجاه سال است که کارگران و زحمتکشان جهان اول ماه مه را بر این اساس گرامی می‌دارند. به همین دلیل امسال نیز روز اول ماه مه، به عنوان روز جهانی کارگران و زحمتکشان، همبستگی و مبارزه، به نام  حزبمان این روز را به کارگران و زحمتکشان شادباش می‌گویم. اول ماه مه را به تمام زنان که کارگران بزرگ هستند شادباش می‌گویم، اول ماه مه را به کوردها شادباش می‌گویم که ۹۹ درصد آنان از کارگران هستند. اول ماه مه را به تمام جوانان تبریک می‌گویم که اهداف و آرمان‌های اول ماه مه را با احساس و افکار خود حفظ می‌کنند. فکر می‌کنیم که در  اول ماه مه، پرچم دمکراسی، برابری جهانی و آزادی بیش از هر زمان دیگری اعتلا پیدا کرده و مبارزه سوسیالیستی در تمام عرصه‌ها با قدرت پیگیری می‌شود. بر این اساس در مبارزه برای دمکراسی، برابری و آزادی، برای کارگران، زحمتگشان، زنان، جوانان و تمامی کوردها آرزوی موفقیت دارم. با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای اول ماه مه میدان تاکسیم در سال ۱۹۷۷، یاد و خاطره تمامی شهدای اول ماه مه را گرامی می‌دارم. با گرامیداشت یاد و خاطره فرمانده بزرگمان، رمضان کاپلان و گروه وی که در اول ماه مه سال ۱۹۸۵ در گارزان به شهادت رسیدند، یاد و خاطره تمام شهدای مبارزه آزادیخواهیمان را گرامی می‌دارم. اعتقاد دارم که در اول ماه مه که یادآور خاطره شهدای قهرمان ماست، ما به عنوان کارگران، زحمتکشان، زنان و جوانان بیش از هر زمان دیگر با قدرت مبارزه را ادامه می‌دهیم. بر این اساس، از تمام کسانی که قلبشان با ضرباهنگ اول مای می می‌تپد، در این روز در سال ۲۰۲۱ به میدانها سرازیر شده و سرودهای آزادی، برای و دمکراسی را سر دهند و با این شعارها فریاد بزنند. در این باره به همه می‌گویم، با نگاه به اول ماه مه، به مبارزه دمکراسی و آزادیخواهی رو کرده و فاشیسم را شکست داده و رهایی را حتمی کنیم.

اول ماه مه قدرتمندترین نماد جنبش سوسیالیستی جهانی است. از زمان فروپاشی سوسیالیسم، ارتجاع سرمایه‌داری جهانی علیه سوسیالیسم به هر نحو ممکن دست به حملات سیاه‌نمایی علیه سوسیالیسم می‌زند. بسیاری از ارزش‌های سوسیالیستی را از میان برداشته یا خنثی کرده است، اما علیرغم این اقدامات نتوانسته است از معنا و اهمیت اول ماه مه بکاهد. با تمام حملات نیز اول ماه مه در جان و قلب کارگران، زحمتکشان، زنان و جوانان همیشه باقی مانده است، روح، احساس، تفکر و برخورد آنها را مشخص کرده است. این مناسبت ذهنیت و مبارزه برای سوسیالیسم را در مقابل تمام حملات قدرتمند ساخته است. هیچ حمله‌ای نمی‌تواند تاثیر اول ماه مه را کم بکند. نمی‌تواند ارزش آن را بکاهد. نمی‌تواند مانع از خواندن سرود اول ماه مه شود. نتوانست مانع از جمع شدن میلیونها نفر با درخواست آزادی، برابری و سوسیالیسم شود. به همین دلیل اول ماه مه همیشه تازه است، برای بازسازی جنبش سوسیالیستی مبارزه دمکراسی و برابری، برای سازماندهی و مبارزه، همیشه به نیروی قدرتمند سازماندهی تبدیل شده است. اول ماه مه چنین مبارزه‌ای را نمایندگی می‌کند. این مبارزه به خون شهدا آبیاری شده است. اول ماه مه واقعیت پیروزی را بازتاب می‌دهد.

ما اعتقاد داریم که در اول ماه مه امسال کارگران و زحمتکشان، زنان و جوانان، تمامی خلقمان در چهارسوی کوردستان، محله به محله و میدان به میدان، برای آزادی و برابری در بالاترین سطح به فعالیت دست می‌زنند. در مقابل حملات نابودگرانه مدرنیته سرمایه‌داری که با ظلم و فشار و استعمارگری واقعیت خود را به صورت ملموس نمشان می‌دهد، در روز اول ماه مه خلق بر اساس آزادی، برابری و دمکراسی حضور خواهد یافت. با از میان برداشتن سیستم مدرنیته سرمایه‌داری، جهان حیاتی برابر و آزاد و نوین مستقر خواهد کرد. ما مطمئن هستیم که بر این اساس در اول ماه مه، روز اتحاد و انسجام و همبستگی و مبارزه کارگران، زحمتکشان خواهد بود، این روز را به زنان و جوانان و تمام افراد خلقمان شادباش می‌گویم. 

ما امیدواریم که اول ماه مه امسال باید به بالاترین سطح مبارزه تبدیل شده بتواند فاشیسم ا.ک.پ/م.ه.پ را در هم بشکند، کوردستان را آزاد کند و به دمکراتیک شدن ترکیه و خاورمیانه کمک کند و در مقابل سیستم انزوای امرالی، مبارزه برای آزادی فیزیکی رهبر آپو را به بالاترین سطح برساند. با این معنا اول ماه مه ۲۰۲۱ بهترین معنا و اهمیت خود را باز می‌یابد. ما به عنوان یک جنبش تلاش می‌کنیم که با قدرت به این خواسته‌ها برسیم. ما بر این باوریم که از اول ماه مه با قدرت استقبال کرده و حیات را با معنا و اهمیت می‌بینیم. بر این اساس از تمامی خلق‌های ترکیه درخواست می‌کنیم که در فرایند اول ماه مه با کارزار ما، زمان آزادی فرا رسیده است، بیش از پیش خود را قدرتمند نموده و براساس درهم شکستن فاشیسم گامی بزرگ و مهم را بردارند.

خبرگزاری فرات: با شیوع کوید-۱۹ بحران سیستم دولت محور و مدرنیته کاپیتالیستی در میان روشنفکران، سوسیالیستها، نیروهای اپوزیسیون و جامعه به مسئله مهمی تبدیل شده است. در تمام جهان، در میان خلق‌ها، در میان جوانان علیه مدرنیته کاپیتالیستی خشمی بزرگ مشاهده می‌شود. این خشم و اعتراضات چگونه می‌تواند سازماندهی شود؟

دوران کالکان: بدون شک ما حزب کارگران هستیم و با ذهنیت حزب کارگران با تمامی مسائل و مشکلات برخورد می‌کنیم. امکان نداشت که با نام دیگری به حزب تبدیل شویم. چرا؟ زیرا ما از میان جامعه کوردی برآمدیم که ۹۹ درصد آن جامعه‌ای کارگر و زحمتکش است. اینگونه بود که ما به عنوان حزب کوردها تبدیل شدیم. یعنی یک حزب کوردی بودن به معنای حزب کارگران و زحمتکشان بود. زیرا می‌توان گفت که بخش اعظم جامعه کوردی، جامعه زحمتکشان و کارگران است. براین اساس ما گفته‌ایم که ما حزب کارگران و زحمتکشان هستیم و در عین حال گفته‌ایم که ما حزب کوردها هستیم. در عمل این دو تفاوت زیادی با هم ندارند. در عین حال که ما حزب پیشاهنگ جامعه‌ای هستیم که بخش اعظم آن کارگران و زحمتکشان هستند، همزمان از این ویژگی نیز برخوردرایم که حزبی هستیم که از سوی جوانان و روشنفکران جامعه ایجاد شده است. در تئوری طبقه کارگر گفته می‌شود که ذهنیت طبقاتی از خارج از اعضای این طبقه، از سوی روشنفکران ایجاد شده است. طبق واقعیت ما اگر طبقه از جامعه کوردی باشد، آن زمان باید تفکر و ذهنیت طبقاتی از سوی روشنفکران انقلابی در میان جامعه کوردی مستقر شود. در شرایطی که تاسیس حزب کارگران کوردستان منجر شد، باید به این واقعیت تاکید شود که روشنفکری کورد، ایجاد روشنفکر انقلابی کورد، حضور جوانان کورد هم با هم بودند روشنفکران و جوانان با هم عجین بودند و بدین شیوه یکپارچگی جدیدی را رقم زدند. پیشاهنگان انقلابی که ذهنیت دمکراسی و آزادی، ذهنیت رهایی بخشی را وارد جامعه کورد کارگر و زحمتکش کردند، از میان جوانان روشنفکر برخاستند. به عنوان بخشی از جامعه به عنوان جنبش جوانان روشنفکر ایجاد شد، به حزب تبدیل شد، به گریلا و خلق تبدیل شد. به همین دلیل حزب جوانان است، حزب روشنفکران انقلابی است. از طرف دیگر، جنبشمان که با خواست آزادی ملی کورد به راه افتاد، با اصرار بر این خط آزادی، ذهنیت درستی از آزادی زنان را یافته است. به این واقعیت رسیده است که آزادی ملی تنها از طریق آزادی اجتماعی امکان‌پذیر است، آزادی اجتماعی نیز تنها از طریق آزادی زنان امکان‌پذیر خواهد بود. به همین دلیل تمرکز بر خط آزادی و حزب به دلیلی برای خلق پیشاهنگی زنان تبدیل شد، خط آزادی زن را به خط اساسی ایدوئولوژیک تغییر داد. از این طریق حزب کوردها، جامعه کارگر و زحمتکش، حزبی که با پیشاهنگی روشنفکران و جوانان ایجاد شده بود، به عنوان حزب زنان نیز ریشه می‌دواند. حزبمان که اکنون به عنوان حزب کارگران کوردستان تعریف شده است و به هویت خود دست یافته است، در واقع تمامی این حقایق را در بطن خود دارد و آنها را نمایندگی می‌کند. حزب کارگران کوردستان تمامی این هویتها را در درون خود نمایندگی می‌کند. وجود یک حزب کارگر در همان زمان به معنای یک حزب روشنفکران، حزب زنان و حزب خلق زحمتکش است.

حزبمان در ابتدا  تحت تاثیر شدید سوسیالیسم رئال قرار داشت،  تمام امور را بر اساس مبارزه طبقاتی و منازعه طبقاتی تحلیل می‌کرد. بر اساس مبارزات خود در کوردستان و رویدادهای که در سطح جهان روی می‌دادند، برخی از ابعاد آن را تغییر داد، باید این واقعیت را مشاهده کرده و پذیرفت. مشاهده می‌شود که ارزیابی و مبنا قرار دادنی که جوامع موجود به دلیل سیستم فرادست را به چندین طبقه و نیرو تقسیم می‌کند و این طبقات نیز منافع مختلفی را دنبال می‌کنند،  اهمیت منافع اقتصادی نیز اختلاف و مبارزه سیاسی را رقم می‌زند. براین اساس، طبقه‌ای که بیش از همه سرکوب شده و تاراج می‌شود، طبقه کارگر است، تمامی کارگران این مبنای طبقاتی را برای خود به پایگاه اجتماعی تبدیل می کنند. تحلیل می‌کنند و قبول می‌کنند که در میان جامعه تنها اختلاف و منازعه، بر اساس طبقاتی نیست، بر مبنای دیگری نیز تفاوت و اختلافات وجود دارد. بدون شک حزبمان بر اساس تفاوت طبقاتی، اختلافات طبقاتی و جنگ طبقاتی مبارزه قدرتمندی را به پیش برد و بر این اساس نیز مبارزه خود را سازماندهی کرد. مبارزه را به پیش برد. به همین دلیل خود را به عنوان یک حزب کارگر معرفی می‌کند و مبارزه خود را ادامه می‌دهد. مبارزه‌ای که پیش روی خود قرار می‌دهد، تنها مبارزه‌ای برای بقا طبقه فرودست، نبوده بلکه مبارزه‌ای است که جنگ و منازعه طبقاتی را با نابودی سیستم دولت و حاکمیت آن از میان بر می‌دارد. واقعیتی که به آن مبارزه جامعه دمکراتیک گفته می‌شود و مانند ملت شدن دمکراتیک تعریف می‌شود این مسئله را به نمایش می‌گذارد. مبارزه طبقاتی بر اساس نقشی که هر طبقه ایفا می‌کند، تقلیل تفاوت‌ها و یکپارچگی جامعه دمکراتیک ارزیابی می‌شود و ویژگی جامعه محوری دمکراتیک، پارادایم جدید خود را بار دیگر نمایش می‌گذارد.

واقعیت دیگری که جای مناقشه نیست، رهبر آپو است که بر این مسائل متمرکز می‌شود و در رابطه با تحقق این امکانات می‌اندیشد. علیرغم اینکه رهبر آپو در شرایط دشوار سیستم انزوا و شکنجه امرالی قرار دارد، نتوانستند مانع از آثار فکری جدید وی شدند. علیرغم آنکه ۲۳ سال است که رهبر آپو در درون سیستم شکنجه امرالی قرار گرفته است، رهبر آپو واقعیات موجود اجتماعی، مشکلات اجتماعی و راه حل آن را به طور گسترده و ملموس به شیوه‌ای که درک شود و سازماندهی شود تحلیل کرده است.

در اینجا مهم اینست که این موضوع به طور دقیق مشخص گردد: باید به خوبی بدانیم که سیستم انزوا و شکنجه امرالی نه برای تولید و گسترش این آثار فکری رهبر آپو بوده است. بر عکس به منظور ممانعت از تمامی این راهکارها ایجاد شده است. همانگونه که از سوی صاحبان سیستم انزوا و شکنجه امرالی گفته شده است، این سیستم برای ایجاد ممانعت تولید آثار فکری و مانع شدن از تفکر ایجاد شده است. همراه با محدودیتها و موانعی که پیش روی هیچ کس قرار نمی‌گیرد، او بر اساس از میان برداشتن این موانع حرکت کرده است. تولیدات فکری رهبر آپو را باید بر اساس این تفکر درک کرد. زمانی که تمام این مسائل درک گردد، می‌توان فهمید که هیچیک از فشارها و ممنوعیتها نمی‌توانند و نتوانستند مانع از آن شوند. نیروی فکری که رهبر آپو آن را تعیین کرده است، مشخص نمودن راه حل مسائل و مشکلات آن باید در میان شرایط دشوار شکنجه و انزوا بازخوانی شوند. چنین وضعیتی بدون تردید به تحلیلهای رهبر آپو معنای بیشتری می‌دهد، به آن اهمیت می‌بخشد، و بیش از پیش آن مهم می‌کند. رهبر آپو، در میان شرایط دشواری که از آن به عنوان کارزار جدید احیای رهبری سوم معرفی می‌کند، این افکار را آفریده است و بر اساس تغییر پارادایم جدید آن را ایجاد کرده است.

شرایط دشوار شکنجه و انزوایی که مبنای سیستم امرالی را تشکیل می‌دهد، به زمینه جدیدی برای احیای رهبری تبدیل شده است. نتیجه‌ای که بدست آمده است، در دفاعیات پنج جلدی با نام مانیفست تمدن دمکراتیک به شیوه‌ای گسترده مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

اگر به مناسبت اول ماه مه وضعیت جنبش سوسیالیستی و خصوصا در بعد فکری و نظری مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرد، بدون تردید باید پیش از هر چیز افکار رهبر آپو در دفاعیات پنج جلدی وی که مورد ارزیابی قرار گرفته‌اند، مورد تحلیل واقع شوند، و بحث و بررسی شوند. زیرا که یکپارچگی فکری وی را بازتاب می‌دهند و گذشته تاریخی را به طور گسترده تحلیل می‌کنند، طبقه‌بندی می‌کنند، وضعیت موجود و مشکلاتی را که روی می‌دهند به شیوه‌ای گسترده خاطرنشان می‌کنند، راه‌های دست‌یابی به راه‌حل‌های ملموس و واقعی را نشان می‌دهند. لازم است انسجام افکار رهبر آپو که در دفاعیات خود به آنها اشاره کرده است و آن را به عنوان تئوری مدرنیته دمکراتیک تعریف می‌کند، مورد تحلیل و کنکاش قرار گرفته و به پارادایم جدید و مبارزه و موضع کنونی توجه شود و بر اساس آن وضعیت تحلیل شود. برای آینده، پیشرفتهای جدید، برنامه مبارزاتی، پلان و اهداف آن بازیابی شوند. بدون گمان تمامی این موضوعات، می‌توانند موضوعی برای بحث و گفتگوی گسترده باشند. اما به مناسبت اول ماه مه در یک جمله می‌توان گفت: پیش از هر چیز رهبر آپو دمکراسی و سوسیالیسم را از حاکمیت سیستم دولت و اقتدارگرایی آزاد کرد.

بخشی از پارادیم تئوری مدرنیته دمکراتیک که از سوی رهبر آپو ارائه شده است تلاشی است برای تحقق سوسیالیسم دمکراتیک. جامعه دمکراتیک را به عنوان واقعیتی معرفی می‌کند که نابرابریهای طبقاتی را از میان برمی‌دارد، کمونالیسم دمکراتیک را به جای آن می‌نشاند و همزمان در مسئله جامعه، بر آزادی زنان تاکید می‌کند، با طبیعت همراه می‌شود و یکپارچگی جامعه را حفظ می‌کند. چارچوب سیاسی و اخلاقی موجودیت اجتماعی براین اساس می‌تواند بر مبنای جوهره خود حفظ و پتانسیلهای آن فعلیت بیابد.

به منظور تحقق ذهنیت سوسیالیسم نوینی که رهبر آپو معرفی کرده است، آزادی زنان یکی از ابعاد مهم آن به شمار می‌رود. هیچ تحول و پشرفت اجتماعی که بر آزادی زنان متکی نباشد، در واقعیت خود نمی‌تواند به آزادی و برابری در جامعه ختم شود و به جامعه دمکراتیک برسد. آزادی زنان تنها بر اساس برابری در حیات جنسیتی تحقق پیدا می‌کند. بر عکس آن، بر اساس به بردگی کشاندن زنان و ذهنیت سیاسی مردسالاری، از جهان معنویات احساس و تفکر تا جهان مادی، در تمامی ابعاد تضعیف زنان را مشاهده می‌کنیم. به همین دلیل لازم است که آزادی زنان تنها بر اساس برابری مادی و حیات مادی و برابری زن و مرد، بر اساس تفکرات خرده‌بورژوازی درک نشود. بدون شک چنین برخوردی صحیح نبوده و در میان سیستم مدرنیته سرمایه‌داری این مسئله دچار فرسایش می‌شود. فردگرایی خرده بورژوازی، لیبرالیسم سرانجام به فروبلعیدن مدرنیته دمکراتیک خواهد انجامید. به همین دلیل باید آزادی زنان از قید ذهنیت سیاست مردسالار پنج هزار ساله، احساسات، روح، تفکر، سازماندهی، سیاست و تمامی حوزه‌های زندگی رها شده و از این ذهنیت درهم شکسته شود. نباید این مسئله را به قوانین و دولت و وضعیت مادی پیوند داد. این مسئله که در ظاهر دیده می‌شود، از مبنایی روحی و فکری و احساسی برخوردار است. خطرناکترین مسئله اینست که مسئله زنان را بر اساس فشار و سرکوب، استعمارگری مورد تحقیق قرار داد. به همین دلیل باید آزادی زنان را به عنوان ذهنیت، ویژگی و شکل‌گیری بردگی در تمامی ابعاد زندگی مشاهده کرده و بتوان آن را از این حوزه‌ها برداشت و از این طریق مورد ارزیابی قرار داد.

بعد دیگر خط سوسیالیسم جدید تئوری مدرنیته دمکراتیک که رهبر آپو ایجاد کرده است، از ابعاد اکولوژیک برخوردار است که به معنای آشتی دادن طبیعت و جامعه است. معلوم است که تفکر تحلیلی که سیستم حاکمیت دولتی را ایجاد کرده است، بر اساس سیستم ایدئولوژی و مدرنیته سرمایه‌داری طبیعت را به نابودی می‌کشاند و از آسمان تا آب، از روی زمین تا زیر زمین، همه چیز را در راستای منافع خود خود به نابودی می‌کشاند. حتی امروز، بلای ویروس کرونا نیز بر این اساس بوده و باید بر این نکته واقف بود که سیستم مدرنیته سرمایه‌داری بر اساس ایدئولوژی صنعتگرایی نتیجه حمله استعمارگرانه برای نابودی طبیعت است.

در بعد دیگر، به منظور فرا رفتن از بردگی زنان، درهم شکستن ذهنیت مردسالاری در سطوح متفاوت، باید دست به مبارزه زد، این مسئله نیازمند سازماندهی و فعالیت است. در مقابل فروپاشی و از میان برداشتن اکولوژی که سیستم مدرنیته سرمایه‌داری آن را ایجاد کرده است، درک، سازماندهی و فعالیت ضعیف است. جنبشهای سبز اخیرا پیشرفتهایی را انجام داده‌اند. موجهایی برای حفاظت از محیط زیست و مباحثی در رابطه با اکولوژی وجود دارند. برای تغییر و بهبود قوانین دولتی، محدود کردن حملات سیستم مدرنیته سرمایه‌داری علیه طبیعت و تاراج فعالیتهایی انجام می‌شوند. اما کاملا مشهود است که این اقدامات کافی نیستند. مشاهده می‌شود که خطرهای پیش روی تمامی موجودات زنده درک نشده است و موضعگیری در مقابل این خطرها نیز ضعیف است. با چنین وضعیتی نمی‌تواند راه این خطرات را سد کرد. مبارزه در مقابل تاراج اکولوژیک از سوی بسیاری از گروه‌ها به این معناست که به جای توجه به اصل به اثرات و سایه‌های ان توجه می‌شود. مبارزه علیه کرونا ویروس، به این معناست که به سایه‌های آن و نه علت آن توجه می‌شود. نگاه ریشه‌ای به این اقدامات به چه معنایی هستند؟ به این معنا هستند که چه کسی آن را ایجاد کرد، چه چیز تولید شد و چگونه ایجاد شد؟ تا زمانی که  به این سوالات پاسخ داده نشوند، نمی‌توان گفت که چگونه از خود دفاع کنیم، به این معناست که روز بروز بیشتر تحت فشار قرار بگیریم، استعمارگری و بردگی افزایش پیدا کند و روز به روز بیشتر تحت سیطره سیستم حاکم و دولت قرار بگیریم. این مسئله نمی‌تواند به عنوان درک وضعیت و مبارزه در مقابل آن بازخوانی شود، بلکه برعکس، به این معناست که در درون وضعیتی قرار گرفته‌ایم که مدرنیته سرمایه‌داری از ما خواسته است و به این معناست که در درون شرایط آن قرار بگیریم و آن را قبول کنیم. این سیستم می‌خواهد در مقابل آن تسلیم شویم و براساس شرایط آن عمل کنیم. این وضعیت بسیار خطرناکی است. تهدیدی علیه تمامی موجودات زنده است. سیستم حاکم و دولت که بر اساس سیاست و ذهنیت مردسالار موجود و سیستم مدرنیته سرمایه داری اتکا دارد، با تولید سلاح هسته‌ای دهها بار خواسته است که سیستم حیات را نابود کند، اما بزرگترین تهدید تهدید به از میان برداشتن اکولوژی بوده است. تاراج طبیعت بوده است. رهبر آپو سیستم مدرنیته دمکراتیک را مانند سرطان سیستم حاکمیتی و دولت تعریف کرده است. این تحلیل و تعریف رهبر آپو فریاد برای کسانی است که نمی‌توانند فردا را ببینند و کور شده‌اند.

در زمانی که در آستانه اول ماه مه قرار می‌گیریم، باید جنبش‌های سوسیالیستی وضعیت خود را در این چارچوب تئوریک تغییر داده و این وضعیت را به برنامه، سیاست، سازماندهی و فعالیتهایی تبدیل کنند که بر اساس آن بتوانند وضعیت را ارزیابی کنند. تا درک کنند که این وضعیت تا چه اندازه بر اساس انقلاب اکولوژیک قرار دارد؟ در مقابل تاراج اکولوژیک تا چه اندازه سازماندهی شده است؟ تا چه میزان مبارز و فعال است؟ باید به این سوالات بتوانند پاسخ بدهند. زمانی که بر این اساس از آنها سوال می‌کنیم، می‌بینیم که جنبش سوسیالیستی برخوری ضعیف با این مسائل داشته و نمی‌تواند در این رابطه گام بردارد. اما در بعد نظری درست می‌گوید، اما زمانی که این مسئله به سیاست، سازماندهی و مبارزه تبدیل می‌شود، صحنه را ترک می‌کند.

از طرف دیگر، مبارزه برای آزادی زنان به گونه‌ای پیش می‌رود که گویا زنان از یاد رفته‌اند، اختلافات آنچنان عمیق شده‌اند، بردگی زنان و مردسالاری مردان چنان گسترش یافته است که هیچ کس نمی‌تواند آن را مخفی کند و در عین حال نمی‌توانند آنچه را که اکنون موجود است حفظ کنند. در این باره گفته می‌شود که مسائل و مشکلات زنان، بردگی و برابری موجود، بر اساس واقعیت موجود، برنامه، خط ایدئولوژیک، سازماندهی و فعالیتها به پیش نمی‌رود، با انقلاب قدرتمند آزادی زنان در مقابل این وضعیت نمی‌توان ایستادگی کرد. برخوردی تنگ در این رابطه مشاهده می‌شود. بیشتر اقدامات برای کسب حقوق زنان در درون سیستم موجود صورت می‌پذیرد. در این باره برخورد مشخص و ملموس جنبش سوسیالیستی به گونه‌ای است که نمی‌توان گفت که مسئله آزادی زنان به مبنایی برای آزادی اجتماعی تبدیل شده است، این مسئله به عنوان انقلاب آزادی زنان به برنامه‌ای برای مشخص نمودن خط ایدئولوژیک به سازماندهی فعالیتهای بدون وقفه تبدیل نشده است.

به آسانی می‌توان گفت که طبقات کارگر و زحمتکش، بخش‌های اجتماعی که برای دستیابی به حقوق دمکراتیک خود به سازماندهی دست می‌زنند و برای از میان بردن اختلافات در میان جامعه فعالیت می‌کنند، دچار ضعف هستند. احزاب کنونی مانند احزاب قبلی در میان جامعه و طبقات حضور ندارند. می‌توان گفت که جنبش‌های سوسیالیست از جامعه بریده‌اند. از طرف دیگر، برخی از سازمان‌های کارگری و سندیکاها بخش‌هایی از کارگران و زحمتکشان را گردهم می‌آورند که در اساس دور از برنامه‌های ایدئولوژیک و سیاسی هستند. بسیاری از مواقع کسب برخی از دستاوردها را به کنار گذاشته و حتی نمی‌توانند دستاوردهای کنونی را نیز حفظ کنند.

حزب کارگران کوردستان این چارچوب را ارزیابی می‌کند. بر همین اساس است که پیروزی مبارزه و رهایی کارگران و زحمتکشان را بر اساس آزادی زنان و انقلاب ایدئولوژیک گره زده و این مسئله را مانند گوشت و استخوان در هم تنیده تصور می‌کند که نمی‌توانند از هم جدا شوند. برای پیشبرد امور در این چارچوب تلاش‌های فراوانی در جریان هستند. خصوصا در بعد ژنولوژی با توسعه و سازماندهی انقلاب آزادی زنان، گام‌های جدی برداشته شده‌اند. به منظور ایجاد برابری در میان جامعه و از بین رفتن طبقه، برای مبارزات سازماندهی کارگران و زحمتکشان باید تلاش کرد. حوزه‌هایی که در آن ضعیف مانده است، به اندازه کافی حساسیتی به سوی آن مبذول نشده و به همین دلیل نمی‌تواند سازماندهی و فعالیت نماید، حوزه انقلاب ایدئولوژیک است. در این حوزه است که در واقع بیشتر از تمامی حوزه‌ها کوردستان تاراج شده و کاهش موضعگیری در مقابل آن به معنای ضعف و کاستی به شمار می‌رود. ما به عنوان جنبش از این مسئله اطلاع داریم. در نشست‌های اخیر خود تا سطحی این مسئله را مورد توجه و بحث قرار داده‌ایم و برای توسعه مبارزه در این باره پاسخ‌ها را دریافت می‌کنیم. ما اکیدا مشخص می‌کنیم که وضعیت موجود حاکی از کاستی بوده و برای ما مایه انتقاد است.

در این باره توسعه اندیشه و سازماندهی ایدئولوژیک، مبارزه در مقابل حملات تاراجگرانه بر طبیعت و برای مقاومت در برابر این مسئله باید این مسائل مشاهده شوند. پ.ک.ک نیازمند حل این مسائل و مشکلات است. باید به این مسئله اشاره کرد. باید سوسیالیسم را مانند ایدئولوژی آینده مشاهده نکرد. سوسیالیسم پیش از این بوده است. از زمانیکه انسان و جامعه وجود دارد، سوسیالیسم نیز وجود دارد. کمونالیسم، همگرایی و تسهیم، جوهره اجتماعی شدن است. زیرا انسان موجودی اجتماعی است، سوسیالیسم موجودیت اجتماع است. رهبر آپو می‌گوید که شک در رابطه با سوسیالیسم به معنای شک در مورد انسان و موجودیت اجتماع است. موجودیت اجتماعی انسان، جامعه است، موجودیت جامعه است، حیات با اجتماع شکل می‌گیرد. به همین دلیل سوسیالیسم واقعیت زندگی در جامعه را بازتاب می‌دهد. تا به امروز نیز اینگونه بوده است. امروز نیز مبارزه نباید برای سوسیالیست بودن آینده باشد، بلکه باید سوسیالیسم را به خوبی درک کرد، آن را زیست و تجربه کرد. هر کس می‌تواند حیاتی اجتماعی داشته باشد، جامعه می‌تواند سوسیالیست باشد، یک حزب می‌تواند سوسیالیسم را مبنای حرکت خود قرار دهد. یک خلق می‌تواند احتیاجات ایدئولوژی سوسیالیسم را در سطحی بزرگ تجربه کند. ذهنیتی که سوسیالیسم رئال، سوسیالیسم را برای بعد از انقلاب تصور می‌کند، انقلاب را به حاکمیت و دولت پیوند می‌زند، تا زمانیکه این مسئله را عملی می‌کند نیز، ابعاد زندگی را درک نکرده و به همن دلیل باید سبک و زندگی فردگرایانه خرده بورژوازی را پشت سر بگذارد. سوسیالیسم وضعیتی نیست که در آینده مجال ظهور پیدا کند. پیش از این نیز تجربه شده است و امروزه نیز باید درک شده و تجربه شود. سوسیالیسم در میان پ.ک.ک اینگونه است. حزب نیز می‌تواند سوسیالیسم را تجربه کند و حوزه‌هایی که از تاثیر حزبی برخوردارند، می‌توانند تاثیر سوسیالیستی خود را بر جامعه نیز داشته باشند. در بعد عملی، سوسیالیسم تحقق پیدا کرده است. یعنی در میان صفوف حزب کارگران کوردستان، سوسیالیسم تحقق پیدا کرده است. تمامی فردیت‌ها از میان رفته‌اند. کمونالیسم دمکراتیک بر اساس  رفاقت حزبی وارد بالاترین سطح شده است، از هر گونه زنگار و پلیدی فردی و حیات مادی رها شده است. سوسیالیسم موجود در میان پ.ک.ک، جوهره، چارچوب و عناصر خود را که در آینده در تمام جامعه منتشر می‌شود، به نمایش گذاشته است. موضع اساسی سوسیالیسم پ.ک.ک اینگونه است.

بر این اساس، زمانیکه مبارزه طبقه کارگر مورد تحلیل قرار می‌گیرد بدون گمان برای آزادی زنان و انقلاب ایدئولوژیک نیز همین مسئله مورد تحلیل قرار می‌گیرد. اما برای طبقه کارگر، کارگران و زحمتکشان نیز تحلیلهای جدید و برخوردهای جدید وجود دارند. پیش از هر چیز لازم است که سوسیالیسم را نه ایدئولوژی آینده، بلکه ایدئولوژی امروز دانست. حزبی شدن سوسیالیست، همبستگی سوسیالیستی در میان سازمان‌های کارگران بر اساس مبانی سوسیالیستی باید ایجاد شود و تقویت شود. در میان جنبش‌های طبقه کارگر فردگرایی بسیار تقویت شده است و این مسئله نیز در نوع خود خرده بورژوازی به شمار می‌رود. در حقیقت همان ایدئولوژی سرمایه‌داری است. و در این گفته معنا پیدا می‌کند که من سوسیالیست هستم و زندگی در میان کاپیتالیسم چیز خوبی نیست. ایدئولوژی شخص و جامعه نباید بر اساس چنین گفته‌ای باشد، معیارهای زندگی مهم است. به همین دلیل باید طبقه کارگران پیش از هر چیزی گفته و عمل خود را بر هم منطبق نماید. گفته خود را باید عملی کند، بر اساس آن زندگی کرده و فعالیت کند. اندیشه کردن در ایدئولوژی سوسیالیستی، تجربه کردن و زیستن ایدئولوژی سوسیالیستی در میان سازمان است. لازم است حزب، سندیکا، جمعیت، سازمان‌های کارگران، بر اساس این اندیشه جدید ایدئولوژیک تاسیس شوند. در غیر اینصورت در میان حقوق دمکراسی سرمایه‌داری با موضع ایدئولوژی و سازمان انسانی نمی‌توانند از مرزهای سیستم موجود فرا روند. حتی اگر در این رابطه بتوانند مرزها را درنوردند، نمی‌تواند عمیق پیدا کرده و تداوم انان غیر ممکن می‌شود. به همین دلیل با مسائل و مشکلات بزرگی روبرو می‌شوند، باید سوسیالیسم را به خوبی درک کنند و با ایدئولوژی سوسیالیستی زندگی کنند، نیازمند تجربه زیستن است. بر این اساس مسائل سازماندهی مرتبط به سازماندهی حزبی نیز در جریان است. لازم است که سازماندهی بسیج عمومی بر اساس خط ایدئولوژیک تقویت شود و گسترش پیدا کند. در این باره لازم است مبارزه تقویت و بر این اساس به نتیجه دست پیدا کند.

کارگران و زحمتکشان اگر با زنان و جوانان همراه نباشند، متحد نشوند، در وضعیت کنونی نمی‌توانند مبارزه رهایی بخش و جنبش‌های پیشاهنگ خود را شیوه‌ای موثر گسترش دهند. به همین دلیل پیش از هر چیز ذهنیتی صحیح، نگرشی تئوریک، خط فلسفی و ایدئولوژیک، برنامه، سازماندهی و خط مشی مبارزه لازم است. رهبر آپو این مسیر را نشان داده ست. و برای آن لازم است نظریه مدرنیته دمکراتیک رهبر آپو به خوبی مورد بحث و بررسی قرار گیرد و درک شود. درک آن به معنای استقرار و تحقق آن است. به همین دلیل باید مبارزه‌ای قدرتمند، ایدئولوژیک، سیاسی و سازماندهی برقرار شود. به همان اندازه مبارزه سیاسی و نظامی نیز باید عملی شوند، مبارزه قدرتمند سوسیالیستی باید ایجاد شود و توسعه پیدا کند. این موارد البته وجود دارند. تا حدی این موارد در میان صفوف پ.ک.ک ایجاد شده‌اند، در کوردستان تا حدی می‌توان آن را مشاهده کرد. در سطح ترکیه بر اساس گذشته، حتی اگر کم نیز بوده باشد، سازمانهای کارگری و زحمتکشان، احزاب انقلابی سوسیالیست وجود داشته‌اند اما ضعیف بوده‌اند. باید از طریق سازماندهی و فعالیتها این ضعف از میان برداشته شود. تقویت این مسئله نیز نیازمند دیدگاهی صحیح و تئوریک و خط مشی ایدئولوژیک است. در اصل نیز نباید مبارزه ایدئولوژیک و فعالیت برای سازماندهی نباید قطع شوند و قطع هم نشده‌اند. ارزیابی و تحلیل این موارد با نگرشی قدرتمند و بهبود آنها، برای کارزار جدید سوسیالیستی و موجودیت آن لازم و هم است.

یکی از ابعاد پارادایم نظریه مدرنیته دمکراتیک که رهبر آپو تلاش می‌کند از طریق سوسیالیسم دمکراتیک آن را تحقق بخشد، همانگونه که پیش از این به آن اشاره کردم، بعد جامعه دمکراتیک است، ابعاد دیگر آن آزادی زنان و اکولوژی جامعه هستند. جامعه دمکراتیک را مانند واقعیت جامعه تعریف می‌کند که تبعیضها و تفاوت‌های طبقاتی را از میان برمی‌دارد، کمونالیسم دمکراتیک تحقق پیدا کرده و گسترش پیدا می‌کند. همزمان واقعیت اجتماع که بر آزادی زنان اتکا پیدا می‌کند، با طبیعت منطبق شده و انسجام را حفظ می‌کند. چارچوب سیاسی و اخلاقی موجودیت اجتماعی می‌تواند بر اساس جوهره خود تحقق پیدا کند.

برای تحقق ذهنیت سوسیالیسم جدیدی که رهبر آپو مطرح نموده است، آزادی زنان بعدی اساسی به شمار می‌رود. هیچ پیشرفت اجتماعی که بر آزادی زنان متکی نباشد، نمی‌تواند جامعه را به آزادی و برابری رسانیده و به مرحله جامعه دمکراتیک برسد. اما آزادی زنان صرفا بر اساس برابری حیات جنسیتی هر دو جنس تحقق پیدا نمی‌کند. برعکس بر اساس تضعیف تفکر و ذهنیت بردگی زنان و ذهنیت سیاسی مردسالار که از جهان روحی معنوی به جهان مادی وارد شده است، امکان‌پذیر است. به همین دلیل لازم است آزادی زنان صرفا براساس برابری مادی و در زندگی مادی نیز برابری زن و مرد، بر مبنای تفکرات خرده بورژوازی درک و تحلیل نشود. بدون تردید این برخورد درست نبوده و این تفکر در درون سیستم مدرنیته سرمایه‌داری نهادینه شده است. فردیت‌گرایی خرده بورژوازی، فروبلعیدن آن از سوی لیبرالیسم مدرنیته دمکراتیک تحقق پیدا می‌کند. به همین دلیل باید آزادی زنان در میان ذهنیت و سیاست مردسالار پنج هزار ساله، در میان احساس، روح، فکر، سازماندهی، فعالیت، سیاست و تمامی عرصه‌های زندگی که از تاثیرگذاری برخوردار است، درهم شکسته شود. در مقابل این مسئله، موضع زنان، احساس و تفکر زن در زندگی چگونه فعال بوده و پیشاهنگی را بر عهده می‌گیرد، این ذهنیت چگونه خلق می‌شود و چگونه با جامعه ارتباط برقرار کرده و وارد سیستم زندگی می‌شود، از جمله مواردی هستند که باید مورد تحلیل قرار بگیرند. هر نوع فشار، استثمار و ذهنیتی از این دست می‌تواند و باید از میان برداشته شود. باید این مسئله را با قانون و دولت و وضعیتی مادی پیوند زد. این مسائل که در ظاهر دیده می‌شوند مواردی هستند که در قفای خود از عقبه‌ای روحی، فکری و احساسی برخوردارند. خطرناکترین مسئله اینست که این مسائل را بر مبنای استعمار و استثمار، فشار و بردگی تحلیل کرد. به همین دلیل آزادی زنان را باید به عنوان ذهنیت، ویژگی و خصیصه بردگی در تمامی زمینه‌ها از میان برداشته شود و از این طریق تحلیل شود.

بعد دیگر خط سوسیالیسم جدید مدرنیته دمکراتیکی که از سوی رهبر آپو طراحی شده است، بعد اکولوژیک است که به معنای بهم رسیدن طبیعت و جامعه است. این مسئله مشهود است که عقلانیت تحلیلی که سیستم حاکمیت دولتی آن را ایجاد کرده است، بر اساس سیستم ایدئولوژی مدرنیته سرمایه‌داری بوده و طبیعت را بر هم می‌زند و از آسمان تا آب، از روی زمین تا زیر زمین را در راستای منافع روزانه خود، بدون هیچگونه معیاری نابود کرده و به گونه‌ای رفتار کرده است که گویا هیچگاه حیات بر روی زمین تداوم نمی‌یابد. این وضعیت هر روز به تولید میکروب و ویروسها و بلایای جدید منجر می‌شود. موج‌هایی برای دفاع از طبیعت و حفاظت از اکولوژی در جریان هستند. برای تغییر و بهبود قوانین دولتی در این باره، ایجاد مرزهایی برای حمله سیستم مدرنیته سرمایه‌داری به طبیعت و تاراج آن تلاش‌هایی در جریان هستند. اما کاملا آشکار است که این اقدامات کافی نیستند. مشاهده می‌شود که درک نشده است که تمامیت حیات با خطر مواجه است و موضعگیری در مقابله با آن نیز ضعیف است. با موضعگیری‌های کنونی نمی‌توان مانع از خطر شد. مقابله با سایه و تبعات آن، نمی‌تواند علت اصلی آن را از میان بردارد. مبارزه علیه تاراج اکولوژیک از بسیاری از ابعاد به این معناست که به جای اصل، به فرع توجه شده است. برای نمونه، مبارزه با کرونا ویروس، نیز به همین معناست. از طرف دیگر مشاهده می‌شود برای کسب سود تمامی محیط‌زیست تخریب شده است و موازنه طبیعت بر هم خورده ست. شاهده حمله‌ای وحشیانه به طبیعت هستیم. هوا، آب، سنگ و تمامی طبیعت بدون هیچگونه معیاری به تاراج برده می‌شود. و بشر نیز از این تهدید اطلاعی ندارد. انسانیت به جایگاهی رسیده است که فقط در اندیشه امروز خود است. نمی‌تواند برای آینده خود فکر کند. انسانیتی که با پیشرفت علم خواستار دستیابی به نامیرایی است، امروز تحت برتری مدرنیته سرمایه‌داری، نمی‌تواند فردا را ببیند و به مرحله نجات امروز خود رسیده است. کاملا آشکار است که این وضعیت خطرناکی بوده و برخلاف وافعیت وجودی انسان است.

رهبر آپو سیستم مدرنیته سرمایه داری را مانند سرطان سیستم اقتدارگرایانه دولت معرفی می‌کند. تحلیل و تعریف رهبر آپو در نوع خود فریاد برای کسانی است که نمی‌توانند فردای خود را دیده و کور شده‌اند.