دایه آمین همچنان با اراده و عزم از میهنش دفاع می‌کند

​​​​​​​در روزهای سخت جنگ کوبانی با داعش فریاد می‌کشید و می‌گفت؛'از مقاومت دست نمی‌کشیم'. همچنین هم کرد. مقاومت کرد و سنگر مبارزه را ترک نکرد. همراه با خانواده به مقاومت ملحق شد، مبارزه و تلاش نمود. اکنون هم با همان اراده و عزم در انقلاب ادامه می‌دهد

دایه آمین را در مقاومت کوبانی علیه تبهکاران داعش شناختیم. هر جنگی فرمانده خود را می‌آفریند. در همان حال قهرمانانی وارد میدان می‌شوند که نام آنان را کسی نمی‌داند. دایه آمین یکی از قهرمانان حماسه تاریخی کوبانی است.

 

در زمانی که داعش وارد شهر کوبانی شد و بسیاری از مناطق را به اشغال درآورد، [دایه آمین] در مرز به خبرنگاران گفته بود؛ ما مقاومت می‌کنیم. پشت ی.پ.گ و ی.پ.ژ را خالی نمی‌کنیم. تا آخرین قطره خونمان راهشان را ادامه می‌دهیم.

 

در واقعیت هم راه مبارزه را ادامه داد. در مرز به مقاومت پرداخت، در مرکز شهر به مقاومت پرداخت، برای مبارزان جانباز هر روز غذا می‌پخت و زخمی‌ها را مداوا می‌کرد. به مبارزان روحیه می‌داد و مداوما می‌گفت: برای فرزندانم دارم غذا می‌پزم.

 

همین که کنار آنها هستیم کافی است

دایه آمین همراه با همسر، فرزندان، عروس و نوه‌اش در سه ماه حملات مداوم به کوبانی مقاومت کرد. پس از چهار سال به روستای گابلک در غرب کوبانی می‌رویم تا دایه آمین را زیارت کنیم.

 

همچون روزهای طاقت‌فرسای گذشته با اعتقاد و امید از ما پذیرایی کرد. دایه آمین در مورد انروزها حرف زدیم. او روزهای حمله داعش به کوبانی را به روزهای سیاهی تشبیه کرد و روزهای مقاومت کوبانی را هم روزهای روشن نامید.

 

دایه آمین گفت که پیش از جنگ کوبانی کمتر دست به اسلحه برده‌اند اما با مقاومت حماسی کوبانی تصمیم گرفت که دو فرزند خود را مسلح کند و آنان را به عضویت نیروهای مبارز ی.پ.گ و ی.پ.ژ تشویق کند.

 

دایه آمین گفت:"آنان بدن خود را سپر بلای ما کردند. زمانی که داعشی‌ها وحشیانه ما را هدف حمله قرار دادند، زمانی که داعش خون ما و هست و نیست ما را بر خود حلال کردند بجز ی.پ.گ و ی.پ.ژ کسی دیگر به فریاد ما نرسید. پس از دفاع مبارزان از چندین محله ما وارد مرکز شهر شدیم. چه کاری می‌توانستیم انجام دهیم دریغ نکردیم. ما با مبارزان خود بودیم و این برای ما کافی بود."

 

 مادر آمین در حین حمله داعش به کوبانی به کمک زخمی‌ها رفت، برای انها غذا می‌پخت، لباسهایشان را می‌شست و زخم‌های آنان را مداوا می‌کرد. پس از مدتی دخترش را از پرسوس فراخواند.

 

حمیده عروس دایه آمین همراه با نوزاد سه ماهه‌اش به کوبانی برگشتند و به کار مداوای زخمی‌ها جنگ با داعش کمک کردند. حمیده در مورد آنروزها گفت:"وقتی به یاد رفقا می‌افتم بسیار ناراحت می‌شوم." و به سختی این کلمات را بر زبان می‌آورد:

 

"در آنجا همراه تعدادی از رفقا بودیم، رفقا درویش، آسمین، روژین و نومان. من به آنان کمک می‌کردم. کاملا از کارشان سر در نیاوردم اما به گمانم داشتند مین می‌ساختند.

 

من خواستم به آنان کمک بیشتری کنم اما موافقت نکردند. من اصرار کردم. آنان با نوزاد سه ماهه‌ام "آمد" داشتند بازی می‌کردند و من هم به حد توان خود به آنان در تهیه مین کمک می‌كردم.

 

نیرویمان را از رهبری می‌گیریم

همسر دایه آمین که در حین جنگ با دواعش در جبهه بود یادآوری کرد که پس از پیروزی کوبانی بسیاری از شهرهای سوریه آزاد شدند و بعد از عفرین سخن به میان آورد:

 

"دشمن بیخود دل خوش نکند. خیال نکنند که عفرین را گرفته‌اند. ما عفرین را از چنگشان آزاد می‌کنیم. تمام ما در راه آزادی عفرین جانمان را بدهیم بازهم آن را آزاد خواهیم کرد. در یک شب با ٧٢ فروند جنگنده به عفرین حمله می‌کنندو بعد مدعی می‌شوند که ما آنرا کنترل کنترل کردیم، بیخودی دلشان را خوش نکنند."

 

پسر دایه آمین اکنون در صفوف ی.پ.گ و دخترش هم عضو نیروهای آسایش است. همسر وی در یکی از کارگاههای ی.پ.گ و خود او هم در فعالیت نیروهای دفاع اجتماعی جای گرفته است. در حین گفتگو با لحنی خرسند و اراده‌ای قوی یادآور شد:

 

"ما نیرویمان را از فلسفه رهبر آپو می‌گیریم. صحبت‌های که ایشان ٢٠ -٢۵ سال پیش به ما گوشزد کرده بود نه تنها به خاطر سپردیم بلکه در دل خویش آنها را حک کردیم. ما قوت و توانمان را از رهبر آپو کسب می‌کنیم."