فوزا یوسف: خودمدیریتی عنوان راه حل است

عضو هیئت رهبری پ.ی.د؛ فوزا یوسف اعلام کرد: دلیل گسترش معضلات سوریه پیش از ۲۰۱۱ و پس از مارس ۲۰۱۱ که به رویارویی کشید؛ حکومت دمشق و نیروهای بین‌المللی بودند.

رویدادهای پیش از سال ۲۰۱۱ و پس از آن؛ وضعیتی که بحران سوریه نامیده می‌شود؛ کدام است؟ کی موجب تعمیق بحران‌ها شد؟ کی در تلاش برای حل آنهاست؟ عضو هیئت رهبری حزب اتحاد دموکراتیک (پ.ی.د)؛ فوزا یوسف درباره معضلات سوریه و جزئیات آن، جواب سوالات آژانس خبری فرات را اینگونه داد.

وضعیتی که "بحران سوریه" نامیده می‌شود کدام است؟

وضعیتی که بحران سوریه نامیده می‌شود؛ عبارتست از نبود سیستم دموکراتیک؛ حقوق اقلیت‌های مذهبی و حقوق زنان. این مشکل همه دولت‌های منطقه است. با وجود چنین سیستمی معضلات سیاسی و اقتصادی نیز به‌میان آمد و این نیز به بحران اجتماعی مبدل شد. حقیقت دولت-ملت در خاورمیانه، نیروهای جهانی که در جنگ جهانی اول حضور داشتند، دولتهایی بر اساس نژادپرستی، مذهب‌گرایی و مردسالاری در منطقه به‌وجود آوردند. یکی از این دولت-ملت‌ها سوریه بود که در آن جنگ تجزیه شد. دولت سوریه نیز به همان شرایط دچار شد؛ زیرا بر اساس مدل ملت‌گرایی بود. لذا کوردها، سریانی‌ها و سایر اقلیت‌های اجتماعی ساکن در سوریه با انکار روبرو شدند. درنتیجه علاوه بر فشار؛ راه بر معضلات سیاسی و مذهبی نیز باز شد. مرحله‌ای که از ان عبور کردیم به این دلایل بود. در جامعه سوریه به‌دلیل نفرت از سیستم نادموکراتیک؛ راه بر شروع تحرکات سال ۲۰۱۱ هموار گردید. لذا می‌توان گفت که معضل اصلی سوریه حاکمیت دولت-ملت و نبود سیستم دموکراتیک است.

می‌گویند سال ۲۰۱۱ سرآغاز بحران بوده؛ آیا سوریه پیشتر هیچ مشکل دیگری نداشت؟

پیش از سال ۲۰۱۱ نیز مشکلاتی وجود داشت. مثلا سیاست نژادپرستی در روژآوای کوردستان تا سال ۲۰۱۱ حاکم بود. دلیل پیدایش گروههای تندرو مذهبی در بسیاری از مناطق، سیاست‌های مذهبی حاکم بود. مشکل جدی تبعیض جنسیتی وجود داشت. وضعیت سال ۲۰۱۱ در تمام خاورمیانه از راه ورشکست شدن دولت-ملت به‌جود آمد. دولت-ملت دیگر نمی‌تواند خود را سرپا نگه‌دارد. به تغییر و دگرگونی به یک سیستم دیگر نیازمند است؛ زیرا به بنبست رسیده است. نه تنها برای خلق کورد بلکه برای همه خلق‌های سوریه به بن‌بست رسیده بود. آنچه جالب بود این بود که تحرکات از درعا آغاز شد! از اینجا مشخص می‌شود که معضلات سوریه به حدی رسیده بودند که غیرقابل تحمل شده بود. به‌همین دلیل سال ۲۰۱۱ خلق‌های سوریه قیام کردند.

انسان می‌تواند آن را از دو بعد تحلیل کند. اول اینکه منشأ شروع بحران؛ خشم و نارضایتی خلق بود. مطالبات خلق فراوان بود. خواست اصلی خلق؛ برابری بود. برای این نیز باید سیستم عوض شود. خواست گفتگو نیز مطرح گردید. فقر و ناعدالتی بیداد می‌کرد، آزادی نبود؛ فشار و سرکوب زیاد بود. همه‌جا سیستم اطلاعاتی و جاسوسی علیه شهروندان فعال بود. در مناطق کوردنشین هؤیت و وجود کوردها مورد انکار بود. معضلات اقتصادی و دموکراتیک وجود داشت. در مناطق عرب‌نشین مشکلات اقتصادی و اجتماعی و دموکراتیک فراوان بود. هویت خلق انکار می‌شد. وقتی انسان همه اینها را به‌یاد می‌آورد؛ می‌بیند که خلق‌های سوریه می‌خواسته‌اند سیستمی درست کنند که جای همه در آن باشد.

آسیب‌ها و خسارات وقایع ۲۰۱۱ تاکنون کدامند؟

بحران در مدت ۱۲ سال موجب رنج‌ها و ویرانی‌های بسیار شد. میلیون‌ها نفر آواره شدند، صدها هزار نفر کشته شدند و صدها هزار نفر نیز زخمی شدند. زیرساخت‌های اقتصادی سوریه بسیار ویران شده و تعدادی از شهرها با خاک یکسان شدند. جنگ داعش و معضلات سوریه که بسیار طول کشید؛ تاثیراتی منفی بر سوری‌ها نهاده و موجب آوارگی آنان شده است. فقر نیز بیشتر و شدیدتر شده است. بیش از نیمی از خلق‌های سوریه در فقر به‌سر می‌برند. آسیب‌های بسیاری نیز در زمینه آموزش و پرورش و سطح علمی در این کشور به‌وجود آمده است. با همه این خسارات و پیامدها؛ جامعه زخمی شده است. ۱۲ سال است با این مشکلات روبرویند و اینها نیز به مشکلات بیشتری منجر خواهد شد.

کدام نیروها در این وضعیت نقش داشتند؟ دلیل مداخلات خارجی چه بود؟

حکومت سوریه اگر راه صلح؛ دموکراسی و گفتگو را درپیش می‌گرفت؛ به‌احتمال زیاد، نتایج بسیار متفاوت می‌بود. موضع حکومت علیه جنبش‌های خلق به‌دلیل مداخلات خارجی؛ تندتر شد. نیروهای خارجی هر یک به تناسب منافع خود مداخله کردند. ترکیه از راه جبهةالنصره و گروههای دیگر مداخله کرد. روسیه نیز سال ۲۰۱۵ وارد میدان شده و مداخله کرد. پس از سال ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ مسئله سوریه به مسئله‌ای منطقه‌ای و جهانی مبدل شد. چون که نیروهای بسیاری در سوریه بودند و رویارویی سختی درکار بود؛ به مسئله‌ای بین‌المللی تبدیل گشت. هر قدرتی مطابق منافعش می‌خواست دستورالعمل‌هایش را از راه نیروهایش پیاده کند. درنتیجه، تقابل منافع؛ موجب کشمکش بسیار و تمدید دوره بحران سوریه شد و به مسیری پیچیده درافتاد. این موضوع دو بعد دارد:

اول؛ نیروهای حکومت دمشق که هیچ خواستی برای حل معضلات از خود نشان نداده‌اند و همه مسئولیت را بر عهده نیروهای خارجی انداخته است. حکومت دمشق همواره از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرده و نیروهایی هم که خود را اپوزیسیون سوریه نامیده‌اند؛ همه مسئولیت را به نیروهای خارجی سپرده و تحت کنترل آنان قرار گرفته‌اند. ائتلاف سوریه، نیروهای مخالف، ارتش آزاد، بیشتر گروههای تبهکار و مزدور خارج شده و دنبال منافع خود رفتند. بیشترین تلاش برای حل دموکراتیک بحران سوریه، توسط نیروهای شمال و شرق سوریه (روژآوا) انجام گرفته است. اما متاسفانه همواره نادیده گرفته شده‌اند. در هیچ پلاتفرم بین‌المللی که درباره سوریه گفتگو کرده‌اند، از روژآوا دعوت نشده است. این موجب رکود در حل بحران سوریه شد.

بعد دوم نیز نیروهای خارجی بودند که مسئله سوریه را در راستای منافع خود به‌کار گرفتند. خواستند بحران را با بحران حل کنند. قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای در معضلات و فلاکت کنونی سوریه نقش بسزایی دارند. چونکه استراتژی گفتگوهای ژنو درست نبود، بی‌نتیجه ماند. آستانه نیز نتوانست به راه حل بینجامد. سوچی نیز به جایی نرسید. اقدامات زیادی انجام گرفت اما قدرتهای جهانی نخواستند بحران سوریه پایان یابد و آن را تمدید نمودند. به‌همین دلیل سوریه با چنین وضعیتی روبرو شد. به دلیل نیروهای داخلی در سوریه و عدم خواست حل بحران، مسائل به‌جای خود باقی ماند. نیروهای خارجی نیز خواستند که کشمکشها ادامه یابد.

خودمدیریتی روژآوا در راستای حل بحران چکار کرد و چه نقشی داشت؟

خودمدیریتی روژآوا راه حل پیشنهادی و مسئولانه‌ی خود را ارائه داد. در وضعیت کنونی نیز می‌خواهد پروژه بدیل خود را تقدیم کند. زیرا اداره خودمدیریتی در روژآوا یک نیروی مهم است. ۳۰ درصد خلق‌های سوریه زیر چتر این خودمدیریتی اداره می‌شوند. آنها برای همه مشکلات کنونی راه حل دارند و با اراده سیاسی و نظامی خود پیش رفته‌اند. لذا بدیل خودمدیریتی مهم و ارزشمند است. این سیستم اداری نه تنها در برابر خلق‌های ساکن در روژآوا؛ بلکه در برابر همه خلق‌های سوریه خود را مسئول می‌داند. همچنین خواست این را بفهماند که در چارچوب سوریه به حیاتش ادامه می‌دهد و برای حل بحران سوریه خواست عمیق خود را به نمایش گذاشت.

خودمدیریتی، یک شیوه‌ی اداره جامعه را به‌میان آورد. اما همواره مورد بی‌توجهی قرار گرفته است. معلوم است که بدون خودمدیریتی روژآوا هیچ موفقیتی به‌دست نمی‌آید. تنها مدلی که می‌تواند جوابگوی همه‌ی خلق‌های سوریه باشد، خودمدیریتی است. برای کشورهای عربی نیز نقش مثبتی دارد. زیرا در همه تلاش‌ها و اقدامات تاکنونی، خودمدیریتی هشدار داده که اشتباهات آستانه و سوچی دوباره تکرار نشود.